صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 22

موضوع: مانند كردن خدا به مخلوقات

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض مانند كردن خدا به مخلوقات








    مانند كردن خدا به مخلوقات

    تشبيه مصدر باب تفعيل از ريشه «ش‌ـ‌ب‌ـ‌ه» در لغت مانند كردن چيزى به چيزى[1]
    و در اصطلاحِ علم بيان مانند كردن چيزى به چيزى در صفتى[2]
    و در اصطلاحِ متكلمان مانند كردن خداوند به خلق و بيشتر به انسان است.[3]

    به فرقه‌اى از مسلمانان كه با تمسك به ظواهر برخى از نصوص خدا را در اوصاف به انسان مانند كرده‌اند مشبّهه يا مجسّمه گويند.[4]

    تجسيم گرچه معمولا در كنار تشبيه به كار رفته، و با آن قرابت معنايى دارد؛ ولى اخص از آن است.


    امضاء

  2. تشكرها 2


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    برخى از پيشينيان كه در علم ملل و نحل در برابر معطّله (نافيان صفات از خداوند) قرار داشته و به صفاتيه معروف‌اند در اثبات صفات مبالغه كرده و صفاتى شبيه صفات مخلوقات براى خداوند ثابت دانسته‌اند و برخى ديگر از آنان فقط به صفاتى كه در خبرها آمده يا افعال خدا بر آنها دلالت مى‌كند بسنده و در تأويل و تفسير آنها توقّف‌كرده‌اند.


    اينان به مقتضاى عقل معتقدند خدا مثل ندارد؛ نه او به چيزى شبيه و نه چيزى شبيه اوست؛ و به‌رغم ايمان به صفات آمده در آيات و اخبار چون استواى بر عرش، داشتن دست و صورت و جز اينها مى‌گويند: ما معانى اين الفاظ را نمى‌فهميم و در اين باره نيز تكليفى نداريم. البته برخى از صفاتيه به تأويل* روى آورده و الفاظ موهم تشبيه را طبق ضوابط به معانى مناسب تأويل كرده‌اند.


    در اين ميان، گروهى از متأخران بر اين گفته پيشينيان افزوده و تصريح كرده‌اند: ما ناگزيريم نصوص و الفاظ ياد شده را بر ظواهر آنها حمل‌كنيم و بدين‌گونه به دام تشبيه صرف افتاده‌اند.[5]






    امضاء

  5. تشكرها 2


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    گفتنى است بحث از تشبيه و نقطه مقابل آن (تنزيه) در دوره‌اى چنان اهميت داشته است كه برخى آن را نقطه آغاز تاريخ علم كلام دانسته‌اند.[6]

    ميل به تشبيه از فراگيرترين و كهن‌ترين گرايشهاى بشر است، از اين رو صورت مادى و انسانى دادن به خدا در گستره تاريخ همواره بوده و در نقاط گوناگون جهان سابقه‌اى ديرينه دارد[7]؛

    ولى به گفته برخى عقيده تشبيه ابتدا در فرقه‌اى از قوم يهود پديد آمده و سپس به طوايفى از مسلمانان چون مشبّهه حشويه، كرّاميه و غلات شيعه سرايت كرده است.[8]


    حشويه، ملامست و مصافحه را براى خداوند جايز دانسته و گفته‌اند مسلمانان مُخْلَصْ آن‌گاه كه در رياضت و كوشش به مرتبه اخلاص و اتحاد برسند، چه در دنيا و چه در آخرت، با خداوند معانقه‌مى‌كنند و بعضى از آنان معبود خود را جسم، گوشت و خون و داراى دست، پا، سر، زبان، دو‌گوش و دو چشم دانسته؛ ليكن تصريح كرده است او جسم و گوشت و خونى است مغاير ديگر اجسام و گوشتها و خونها. به گفته وى خداوند از بالا تا سينه‌اش اجوف (توخالى) و بقيّه مُصْمَتْ (توپر) است.


    امضاء

  7. تشكرها 2


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    مشبّهه آنچه را در قرآن و روايات آمده، از قبيل استواء، وجه، دست، پا، انگشت، پهلو، آمدن، فوقيّت و جز اينها بر معانى ظاهرى متعارف حمل‌كرده و نيز از رسول‌خدا(صلى الله عليه وآله) نقل كرده‌اند: خدا مرا ملاقات و با من مصافحه كرد و دستش را ميان دو كتفم نهاد و من خنكى انگشتان وى را حس كردم.[9]


    كرّاميه نيز در اثبات صفات، كارشان به تشبيه و تجسيم كشيده شده است و به فرقه‌هاى عابديه، تونيه، زرينيه، اسحاقيه، واحديه و هيصميّه قسمت شده‌اند. رئيس كرّاميه (ابوعبدالله محمد بن كرّام) تصريح كرده است كه معبودش بر عرش استقرار دارد‌و صفحه عليا مماس با آن است. وى انتقال و تحوّل و نزول را براى خدا جايز دانسته‌است.[10]



    همچنين غلات شيعه كه در حق برخى از ائمه(عليهم السلام)غلو كرده و گاهى آنان را از حدّ مخلوق بودن خارج دانسته و گاهى هم خدا را به خلق تشبيه كرده‌اند، از تشبيه سر درآورده و به فرقه‌هاى سَبائيّه، كامليّه، علبائيّه، مغيريّه، منصوريّه، خطّابيّه، كيّاليه هشاميّه، نعمانيّه، يونسيه، نُصَيريّه و اسحاقيه قسمت شده‌اند.‌

    رئيس غلات (عبدالله‌بن سبأ) گمان مى‌كرد على بن ابى طالب(عليه السلام) زنده‌اى است كه هرگز نمى‌ميرد، از اين‌رو روزى به آن جناب گفت: تو خدايى و حضرت او را به مدائن تبعيد كرد.[11] البته برخى از محققان در وجود شخصى به نام عبدالله بن سبأ تشكيك كرده‌اند.[12]



    امضاء

  9. تشكرها 2


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    در مقابل غاليان، پيروان واقعى امامان معصوم(عليهم السلام)هستند كه نه خداوند را به خلق تشبيه كرده و نه امامان خويش را تا مرز الوهيّت و ربوبيّت بالا مى‌برند، چون در روايات اهل بيت عصمت و طهارت(عليه السلام) همان طور كه تأكيد شده است كسى كه خداوند را به خلق تشبيه كند مشرك است[13]،

    يا كسى كه خدا را با تشبيه بشناسد او را نشناخته[14]، يا اخلاص با تشبيه راست نمى‌آيد[15] يا اينكه طبق گفته مشبّهه بين خلق و خالق فرقى نيست[16]،

    همچنين تصريح گشته است كه شيعيان
    هرچند مجازند در كمالات و فضايل امامان معصوم(عليه السلام)هرچه مى‌خواهند بگويند، ولى حق ندارند آنان را تا حدّ ربوبيت بالا‌ببرند.[17]



    قرآن‌كريم گرچه در برخى آيات تعابيرى دارد كه بر اساس فهم ظاهرى موهم تشبيه‌اند؛ مانند گفتن (بقره/2، 30)، آمدن (بقره/2،210)، استواى بر عرش (اعراف/7،‌54)، نفس (مائده/5، 116)، دست (مائده/5،64)، وجه (بقره/2،115)، نوشتن بر لوح (اعراف/7،145) و...؛ ولى در مواردى ديگر‌صريحاً وجود مثل را براى خدا نفى (شورى/42، 11) و از مَثَل زدن براى او نهى مى‌كند‌(نحل/16،74)؛ يا وى را از هرگونه وصف انسانهاى محدود و ناآشنا كه سرانجام با فرض شريك و دختر و پسر براى او از تشبيه سر درمى‌آورند، منزّه و برتر مى‌داند. (انعام/6،‌100)


    امضاء

  11. تشكرها 2


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض











    هماهنگى عقل و نقل در نفى تشبيه:



    برخى مفسران ادعا كرده‌اند: امت اسلامى با برپايه براهين عقلى و نقلى اجماع دارند كه خداوند از مشابهت با مخلوقات پيراسته است و اين خود اصلى است كه بايد آن را در موارد مشكوك و منافى، بر هر چيزى مقدم بداريم؛ خواه در اين موارد مانند پيشينيان متوقف شده، امر را به خدا واگذاريم؛ يا مانند پسينيان به طرف تأويل رفته، آنها را بر معانى مناسب تنزيه حمل كنيم.[18]



    برخى اهل معرفت نيز پس از آنكه با توجه به ادلّه عقلى و شرعى تصريح كرده‌اند خداوند نه به چيزى شبيه است و نه چيزى شبيه اوست، درباره الفاظ دالّ بر تشبيه كه در قرآن و روايات آمده گفته‌اند: راه سالم‌تر و بهتر براى كسى كه نمى‌تواند آن الفاظ را طبق ضوابط مناسب با تنزيه* معنا كند، اين است كه علم اين‌گونه امور را به خداوند واگذارد، مگر خدا او را از راه پيامبر يا ولىّ محدَّثى كه از الهام بهره دارد بر معناى مراد آگاه سازد.[19]


    البته بايد دانست خداوند آيات متشابه را جهت ابتلا و امتحان بندگان نازل فرموده و نيز آنان را پند داده كه در پى متشابهات نروند كه كسى جز خدا معناى آنها را نمى‌داند و اگر راسخان* در علم در اين‌باره چيزى مى‌دانند، با تعليم و اعلام خدا است؛ نه با فكر و اجتهاد آنها، چون حقيقت امر بزرگ‌تر از آن است كه عقول بدون اِخبار الهى در درك آن مستقل باشند[20]، چنان‌كه مشبّهه بى‌آنكه ادلّه مقتضى تنزيه را در نظر بگيرند، آيات و اخبار را بر اساس فهم خود تأويل كرده‌اند و بدين ترتيب كارشان به جهل محض كشيده است.





    امضاء

  13. تشكرها 2


  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    این طایفه را سخن خداوند آنجا که هرگونه مثل و شبیه را از خود نفی می کند: «لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهُوَ السَّمیعُ البَصیر»(شوری/42،11) بس است، بنابراین اگر حدیثی بر تشبیه دلالت کند، حتماً وجهی مناسب با تنزیه دارد که نزد خدا معلوم و جهت فهم عرب که قرآن به زبان او نازل گشته بیان شده است.


    اخبار و آیات هرگز لفظی را صریح در تشبیه نمی یابیم، بلکه برای الفاظ در عرف عرب وجوهی محتمل است که یکی از آنها تشبیه است، از این رو حمل کردن آن الفاظ بر وجهی که به تشبیه بینجامد هم ظلم به آن الفاظ است، چون حقّ آنها بر اساس قواعد لغت و زبان ادا نشده است و هم تعدّی بر خداست، زیرا چیزی بر وی حمل شده که لایق او نیست21.




    امضاء

  15. تشكرها 2


  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    براين اساس، احاديث و آيات موهم تشبيه بايد هريك بر اساس قواعد به گونه اى معنا شوند كه توهم تشبيه از ميان برود؛ مثلا در حديث معروف از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله): «قلب المؤمن بين إصبعين من أصابع الرحمن»[22]كه «اصبع» را براى خداوند ثابت دانسته است.

    از آنجا كه عقل اعضا و جوارح جسمانى را براى خدا محال مى داند، لفظ اصبع نمى تواند به معناى انگشت متعارف جسمانى باشد، از اين رو بايد ديد آيا در عرف لغت عرب معناى ديگرى براى آن ذكر شده يا نه و با مراجعه به عرف مى توان دريافت كه اصبع همواره در معناى ياد شده به كار نمى رود، بلكه گاهى معناى كنايى آن يعنى سرعت در تصرف مراد است.[23]





    امضاء

  17. Top | #9

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    الفاظ و تعابيرى چون قبضة: «والاَرضُ جَميعـًا قَبضَتُهُ يَومَ القِيـمَة» (زمر/39،67)، يمين: «والسَّمـوتُ مَطويّـتٌ بِيَمينِهِ»(زمر/39،67)، غضب: «و غَضِبَ عَلَيه»(مائده/5،60)، نسيان: «و نَسِيَهُم»(توبه/9،67) و استواء: «ثُمَّ استَوَى اِلَى السَّماء»(بقره/2،29)،

    «ثُمَّ استَوى عَلَى العَرش»(اعراف/7،54) به ترتيب به تحت امر بودن، تمكّن از تصرف، مجازات جباران و مخالفان و متجاوزان، معذب ساختن به عذاب ابدى يا نجات ندادن از عذاب، قصد و استيلاء معنا مى شود؛

    همچنين عبارتهاى ضحك، فرح، تعجب، نَفَس، صورت، قدم و ذراع كه در روايات براى خداوند به كار رفته به گونه اى مناسب با تنزيه تفسير شده اند.[24]






    امضاء

  18. Top | #10

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نفى مِثْل و مَثَل از خداوند:

    خداى متعالى صرف وجود و عين وحدت است، از اين رو وى را نه در ذات مماثل و نه در حقيقت مجانس و نه در صفات مشابه است و همچنين چيزى كُفْو، مساوى، مطابق و مناسب او نيست، چون هريك از اين معانى بر چيزى عارض مى شود كه در معرض كثرت بوده، از گونه اى وحدت ناقص برخوردار باشد، افزون بر آن، مماثلت و مجانست بر چيزى عارض مى شود كه ماهيّت كلّى نوعى يا جنسى دارد و حقيقت وجود از اينكه براى او ماهيتى فرض شود، منزّه است.[25]




    امضاء

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi