خورشید دهم، افق، مدینه، نور آوای فرشتگان، دف و تنبور
امشب، دف ماه؛ در دو دست عشق امشب، هستی؛ سیاهْ مستِ عشق
امشب، هستی؛ رکوع خواهد کرد خورشید دهم طلوع خواهد کرد
جدّ گل نرگس است این مولود یاری ده مفلس است این مولود
نور ازلیست این که میآید از نسل علی علیهالسلام ست این که میآید
میآید تا امامِ جان باشد هادی علیهالسلام هدایت جهان باشد
میآید آسمان شود دین را پرواز دهد تُرَنگِ آمین را
او در دل جهل، نور خواهد کاشت شب از دل او هراس خواهد داشت
جهلی که از آن جهان به زنجیر است در پرتو علم او زمینگیر است
نوریست که ریشهکن کند ظلمت میآید تا کفن کند ظلمت
حیران شده خاندانِ عباسی انگشت به لب، کسانِ عباسی:
ـ کاین نورِ شگفت، از کجا آمد؟ انگار که از دلِ خدا آمد
کم مانده از او تَلَف شود ظلمت! قربانیِ نور و دف شود ظلمت!
پاییز دلِ خلیفه شد ویران! از جلوه این بهارِ بیپایان
این کیست که نور مُطلقش یار است؟! یاری بکنید! ظلم، بر دار است!
گفتند؛ ولی نور؛ تلاطم کرد ظلمت، سر و جانِ خویش را گم کرد
شب، باطل شد، دلِ جهان آمد خورشیدِ دهم از آسمان آمد
او آمد و جانِ خانه روشن شد چشمِ پدر و «سمانه» روشن شد.
«امشب، شبِ تهنیت، شبِ شادی» امشب، شبِ ارتقای آزادی