صفحه 6 از 12 نخستنخست ... 2345678910 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 120

موضوع: شعر و شاعران کهن

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    امیر الشعرا ابوعبدالله محمد بن عبدالملک برهانی

    وی در اواسط قرن پنجم در سال 438 یا 441 هجری متولد شد. پدر وی شاعر دربار الب ارسلان بودو در اواخر عمرش فرزند خود را ( امیر معزی) جانشین خویش نمود و تا آنجا ترقی نمود که لقب ملک الشعرائی گرفت و پس ا زفوت الب ارسلان به خدمت پسرش سلطان سنجر خدمت میکرد.
    در مورد فوت معزی و علت ان تذکره نویسان چنین نوشته اند که روزی سلطان سنجر نشانه ای گرفت و تیری رها کرد ولی تیرش بخطا رفت و بر سینه معزی جای گرفت. جراحت سبئه، وی را رنجور و مریض نمود و بالاخره هم بعلت همین جراحت در حدود سال 520 هجری در گذشت. دیوان امیر معزی شامل 18500 بیت از قصیده – غزل – قطعه و رباعی است.


    اي ساربان منزل مكن جز در ديار من
    تا يك زمان زاري كنم بر ربع و اطلال و دمن
    ربع از دلم پرخون كنم خاك دمن گلگون كنم
    اطلال را جيحون كنم از آب چشم خويشتن
    از روي يار خرگهي ايوان همي بينم تهي
    وزد قد آن سرو سهي حالي همه بينم چمن
    بر جال رطل و جام مي گوران نهاديستند پي
    بر جاي چنگ و ناي و ني آواز زاغست وزغن
    از خيمه تا سعدي بشد وزحجره تا سلمي بشد
    وز حجله تا ليلي بشد، گويي بشد جانم زتن
    آنجا كه بودآن دلستان با دوستان در بوستان
    شد گرگ و روبه را مكان شد گوروكركس راوطن
    ابرست بر جاي قمر زهرست بر جاي شكر
    سنگست برجاي گهر خارست برجاي سمن


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    سنائی غزنوی

    ابوالمجد مجدود بن آدم متخلص به سنائی در اواسط قرن پنجم ( د رحدود سال 465 هجری) در غزنین متولد شد. در جوانی شاعر دربار پادشاهان غزنوی بود ومدح آنان میگفت ولی ناگهان تحولی در روح وی پدید آمد و تغییر روش داد. بحج رفت و پس ازآن گوشه عزلت اختیار نمود و از مدح گفتن متنفر ومنزجر شد.
    بزرگترین اثر سنائی حدیقة الحقیقه است که در سال 525 هجری تمام شده و پس از وفات وی محمد علی الرقا بامر بهرامشاه غزنوی کتاب مزبور را که نوشته های آن پراکنده بود جمع آوری نمود. درمقدمه این کتاب وفات سنائی روز یکشنبه یازدهم شعبان سال 525 هجری در غزنین نوشته شده.

    عشقست مرا بهینه‌تر کیش بتا
    نوشست مرا ز عشق تو نیش بتا
    من می‌باشم ز عشق تو ریش بتا
    نه پای تو گیرم نه سر خویش بتا

  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    عمعق بخارائی

    وی از شعرای بنام دوره سلطنت سلطان سنجر بشمار میرفت که مداح افراسیاب بوده معق عمری طولانی کرد و در اواخر عمرش نابینا شد. تذکره نویسان وفات اورا 543 هجری نقل کرده اند.
    هر دیده كه عاشق ست خوابش مدهید

    هر دل كه در آتش ست آبش مدهید

    دل از بر رمید از بهر خدای

    گر آید و در زند جوابش مدهید

  5. Top | #54

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    عثمان بن محمد مختاری غزنوی

    وی از شعرای دربار غزنویان بود ولی بعدبدربار پادشاه سلجوقی رفت. مختاری ا زجمله شعرائیست که با ابوالفرج رونی- مسعود سعد – سنائی غزنوی معاصر بوده ودیوان او شامل هشت هزار بیت از قصیده و ترجیع بند است. وی در سال 544 وفات یافت.

    بسر شد کنون نامه شهريار
    بتوفيق يزدان پروردگار
    شها شهريارا سرا سرورا
    نگهدار تختا جهان داورا

  6. Top | #55

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    ادیب صابر
    ادیب صابر در شهر ترمذ واقع در شمال بلخ متولد شد ولی بیشتر عمر خود رادر نیشابورگذرانده، صابر ممدوح سلطان سنجر بوده سنجر زمانی وی را مامور خوارزم نمود که بخدمت علاءالدوله اتسن برود و در ظاهر ممدوح او شود و در باطن اخباری را که از آنجا کسب می کند بسنجر خبر دهد، اتفاقا هم زمان با موقعی که ادیب درخوارزم بود علاءالدوله دونفر را مامور کشتن سنجر نمود و بمرو فرستاد و چون صابر از این خبر آگاه شد مخفیانه سنجر را مطلع نمود و درنتیجه بدستور سنجر دو نفر مامور دستگیر و کشته شدند. اتسن سخت خشمگین شد و بانتقام خون آن دو نفر فرمان داد تا دست و پای صابر را بستند و در جیحون افکندند ( اغلب تذکره نویسان مرگ صابر را در سال 546 هجری نقل کرده اند )
    ادیب صابر از قصیده سرایان مشهور بود.

    تنم بمهر اسير است و دل بعشق فدي
    همي بگوش من آيد ز لفظ عشق ندي
    دلم فدي شدو چشمم نديد روي خلاص
    خلاص نيست اسيران عشق را بفدي
    من و توئيم نگارا که عشق و خوبي را
    ز نام ليلي و مجنون برون بريم همي
    ملامتست ازين عشق و عشق بر مجنون
    غرامتست ازين حسن و حسن بر ليلي
    از آن قبل که عسل را حلاوت لب تست
    خداي عزوجل در عسل نهاد شفي .


  7. Top | #56

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    عبدالواسع جبلی

    عبدالواسع ساکن هرات و ممدوح سلطان سنجر و ملکشاه بود غالبا مدایحی میسرود و بخدمت ایشان میفرستاد. عبدالواسع قصیده سرائی زبردست بود . وفاتش بسال 555 هجری آمده است.

    گفتار لطیف و خوی نیکوست ترا
    خوبی و لطافت صفت و خوست ترا
    عیب تو جز این نیست که در عشق یکیست
    بیگانه و خویش و دشمن و دوست ترا

  8. Top | #57

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    سید حسن غزنوی

    سید اشرف الدین حسن غزنوی از شعرای دربار سلطان سنجر بود که علاوه بر ذوق شعری و ادبی از علمای معروف بود متاسفانه از شرح حال و زندگی این شاعر در تذکره ها بطور اختصار ذکر شده است، سید حسن غزنوی در سال 556 در گذشت.

    وقت آن است که مستان ، طرب از سر گيرند
    طره شب ز رخ روز همي برگيرند
    مطربان را و نديمان را آواز دهند
    تا سماعي خوش و عيشي به نوا درگيرند
    راويان هر نفسي تهنيتي نو خوانند
    مطربان هر کرتي پرده ديگر گيرند
    سر فرياد نداريم پگاه است هنوز
    يک دو ابريشم بايد که فراتر گيرند
    ساقيان گرم درآرند شراب گلگون
    که نسيمش ز دم خرم مجمر گيرند
    بزم را تازه تر از روضه رضوان دارند
    باده را چاشني از چشمه کوثر گيرند...

  9. Top | #58

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    مهستی گنجوی

    مهستی گنجوی کهنام اصلیش منیژه بوددر سال 490 یا 491 هجری متولد شد. وی معروفترین زنیست که بزبان فارسی شعر سروده و شهرت او بیشت ربخاطر رباعیاتش میباشد. مهستی در زمان سلطان سنجر میزیسته واز ملازمان دربار او بود ولی برخی او را معاصر با سلطان محمود غزنوی دانسته اند. مهستی علاوه بر اینکه استادانه شعر میسرود چنگ و عود را نیکو می نواخت دارای روئی خوش و اندامی زیبا بود. خواستاران فراوان داشت از جمله امیر احمد تاج الدین بن خطیب فرزند خطیب گنجه بودکه عاقبت بعقد او در آمد. امیر احمد خود در شعر گفتن دست داشت و غالبا با همسر خود مشاعره مینمود.
    مهستی در سال 576 یا 577 هجری وفات یافت.

    ما را به دَم ِ پیر نگه نتوان داشت
    در حُـجرهٔ دلگیر نگه نتوان داشت
    آن را که سَرِ زلف چو زنجیر بُوَد
    در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت

  10. Top | #59

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    اوحد الدین علی انوری
    اوحد الدین علی ملقب به انوری در قریه بدنه از ولایت ابیورد و دشت خاوران خراسان بدنیا آمد. انوری در جوانی در طوس بتحصیل لوم وادبیات مشغول بود، وی در نجوم پیشرفت شایانی کرد و شهرتی یافت بعلت فقر مالی نتوانست به آنچنان شهرتی که در خور او بود برسد پس برای آینده خود تصمیمی گرفت و در مدح سلطان سنجر قصیده ساخت در نتیجه بدربار سلطان راه یافت و از آن پس شاعر جوان به اوج شهرت و جلال رسید و تا پایان سلطنت سلطان سنجر بوی وفادار ماند.
    در سال 548 هجری که سلطان سنجر مغلوب و اسیر ترکان غزه شد انوری با هزار مشقت از مهلکه جان بدر برد مدتی در بلخ و زمانی در مرو اقامت گزید ولی در تمام اینمدت با آزار و تحقیر مردم روبرو بود. پس از آن به نیشابور و از آنجا به بلخ رفت ودر آنجا هم بعلت اینکه درمورد اقتران کواکب پیشگوئی نموده و وقوع نیافت هدف استهزاء مردم شد، ناچار گوشه عزلت اختیار کرد و از معاشرت مردم دست کشید وی بین سال های 585 و 587 در همان شهر درگذشت.
    انوری از بزرگترین قصیده سرایان ایران است. دیوان وی شامل سیزده هزار بیت از قصیده- رباعی – غزل – قطعه است.


    ربع مسکون آدمی را بود دیو و دد گرفت
    کس نمی داند که در آفاق انسانی کجاست
    دور دور خشکسال دین و قحط دانشست
    چند گویی فتح بابی کو و بارانی کجاست
    من ترا بنمایم اندر حال صد بوجهل جهل
    گر مسلمانی توتعیین کن که سلمانی کجاست
    آسمان بیخ کمال از خاک عالم برکشید
    تو زنخ می زن که در من گنج پنهانی کجاست
    خاک را طوفان اگر غسلی دهد وقت آمدست
    ای دریغا داعی چون نوح طوفانی کجاست

  11. Top | #60

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    278
    نوشته
    1,355
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    503 در 331
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : شعر و شاعران کهن

    رشید الدین وطواط

    رشید الدین محمد که بعلت کوچکی اندام و چثه، بوطواط معروف بود در بلخ متولد شد و جوانی خود را درآنجا به کسب علم و ادب گذراند و پس از آن بخدمت علاء الدین اتسز خوارزم شاه رسید و مدت 30 سال شاعر دربار بود و خدمت دیوانی خوارزمشاه را میکرد ولی پس از فتح هزار سف و شکست اتسز بدست سنجر زندگی وی در هم ریخته شدوکانون آسایشش بهم خورد.
    پس از وفات اتسز چندی رشید در خدمت ایل ارسلان پسر اتسز بود، در سال 568 که سلطان علاء الدین تکش بامارت خوارزم رسید وطواط بعلت پیری از خدمت معاف گردید، وی در سال 573 هجری وفات یافت.

    از نظم من برند به هر خطه يادگار
    از نثر من زنند به هر بقعه داستان
    هم کاتب بليغم هم شاعر فصيح
    هم صاحب بيانم هم حاکم بنان
    قومي که بسته اند ميان بر خلاف من
    جويند نام خويش همي اندر آن ميان
    صدرا به عز تو که نهشتم به عمر خود
    عرض کريم را به هوي در کف هوان
    زآنها نيَم که بر در هر کس کنم قرار
    همچون سگان زبهر يکي پاره استخوان
    گر مال نيست هست مرا فضل بيشمار
    ور سيم نيست هست مرا علم بي کران
    بل فضل به مرا که بسي درّ شاهوار
    بل علم به مرا که بسي گنج شايگان
    خواهم شدن چو تيراز آنجا سوي عراق
    با قامتي ز بار عطاي تو چون کمان
    مسکين ضعيفه والده گنده پير من
    بر خود همي بپيچدازين غم چو خيزران
    دارد سر گران ز دل و خاطري سبک
    دارد دلي سبک ز غم و اندهي گران
    جانش رسيده در کف تيمار من به لب
    کارش رسيده از غم تيمار من به جان
    چون تار ريسمان تن او شد نزار و من
    بسته کجا شوم بيکي تار ريسمان
    پوشيده رفت خواهم ازو کز گريستن
    بربندد اشک ديده او راه کاروان
    يا رب چگونه صبر کند در فراق من
    آن طبع ناشکيبش و آن شخص ناتوان
    شبهاي تيره را ز بسي گفت خواهد او
    يا رب توآن غريب مرا بازِ من رسان
    حالي شگفت ديده ام امروز من ازو
    واللًّه که نيست هيچ خلاف اندرين ميان
    گر حقآن ضعيفه بيچاره نيستي
    در دل مرا کجا بُوَدي ياد خان و مان .

صفحه 6 از 12 نخستنخست ... 2345678910 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi