مولای آخرین!
راست گفته بودی که از حال هیچ کدام ما غافل نیستی.
راست گفته بودی که می آیی و از میان آن همه جاده های
متقاطع، دستان ما را می گیری و خط مستقیم را نشانمان می دهی.
ما تازه حالا می فهمیم همه ایامی که فکر می کردیم شادیم
و سرحالیم، فقط خیال بوده است. خوشی و شادی حقیقی
را تا امروز حس نکرده بودیم و نچشیده بودیم.
اینک تو آمده ای؛ با پرچم سبز ولایت... و ما وضو می گیریم
تا نماز عشق را با تو اقامه کنیم
«وَ نَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُللّه ِ رَبِّ الْعالَمِینَ...».