ای نگاهت چلچراغ شام یلدای همه
روشن از مهر رخت همواره فردای همه
ای به توفان حوادث کشتی امن نجات
وی بیان روشنت فانوس دریای همه
ای ز چشمانت جهان را بارش باران نور
وی به هر هنگامه نامت آتش نای همه
نازنین لبخند گهگاه لبت خورشید صبح
شعله سوز درونت شمع شبهای همه
سرو سرسبزی، نمودار بلندای شرف
نخل پرباری سزاوار تماشای همه
«گر کسی از من نشانی از تو جوید گویمش
خانهای در کوچه باغ دل، پذیرای همه»
بس که باشد تیره این شبهای هجران، گشته است
دیدن مهتاب رخسارت تمنای همه
«سائلا» باغ دل ما بی گل رویش مباد
تا بود پیوسته این گل عالم آرای همه
حسن واشقانی فراهانی