طبع مىخواهد كه وصف زینب كبرى كند
لیك، قطره كى تواند صحبت از دریا كند؟
توسن طبعم در اینجا پاى در گل مانده است
مرغ بى پَر چون سفر بر عرصه عُنقا كند؟
نطق گویا عاجز است از شرح و ذكر وصف او
كى تواند خامه مدح آن ملك سیما كند؟
جد پاكش مصطفى، باب كبارش مرتضاست
مادرش زهرا كه مدحش ایزد یكتا كند
چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یكى
ناز بر موسى بن عمران، فخر بر عیسى كند
در شهامت بود وارث بر على مرتضى
همت والاى او تفسیر «كرمنا» كند
دختر زهرا كه در حجب و حیا و عصمتش
نقش مادر را به خوبى در جهان ایفا كند
در شجاعت چون حسین و در صبورى چون حسن
در عبادت پیروى از مادرش زهرا كند
دّر دریاى عفاف و گوهر گنج حیاست
عفتش یاد از حیاى مریم عذرا كند