شبهات خاتمیت
در زمينه خاتميت پيامبر اسلام سؤالاتي است كه توجه بهآنها لازم است:
1 ـ بعضي ميگويند اگر فرستادن پيامبران يك فيض بزرگ الهي است، چرا مردم زمان ما از اين فيض بزرگ محروم باشند؟ چرا راهنماي جديدي برايهدايت و رهبري مردم اين عصر نيايد؟!
امّا آنها كه چنين ميگويند درحقيقت از يك نكته غافلند و آن اينكه محروميت عصر ما نه به خاطر عدم لياقت آنهاست، بلكه بخاطر آنست كه قافله بشريت در مسير فكري و آگاهي به پايهاي رسيده است كه ميتواند با دردست داشتن تعليمات پيامبر اسلام به راه خود ادامه دهد.
بد نيست در اينجا مثالي بزنيم:
پيامبران اولوالعزم يعني آنها كه داراي دين و آئين جديد و كتاب آسماني بودند پنج نفر بودند «نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و پيامبر اسلام، عليهمالسلام» اينها هركدام در يك مقطع خاص تاريخي براي هدايت و تكامل بشر تلاش كردند، و اين قافله را از يك مرحله گذرانده در مرحله دوم به پيامبر اولوالعزم ديگري تحويل دادند، تا به مرحلهاي رسيد كه اين قافله راه نهايي را يافت و همچنين توانايي بر ادامه راه را...
دورة دبستان، دورة راهنمايي، دورة دبيرستان، دورة ليسانس و دورة دكترا
اگر يك دكتر بهمدرسه و دانشگاه نميرود مفهومش اين نيست كه لياقت ندارد، بلكه به خاطر اين است كه اين مقدار معلومات دراختيار دارد كه به كمك آن ميتواند مشكلات علمي خود را حل كند و به مطالعاتش ادامه دهد و پيشرفت كند.
شبهه
2 ـ با اينكه جامعه بشري دائماً درحال دگرگوني است، چگونه ميتوان با قوانين ثابت و يكنواخت اسلام پاسخگوي نيازهاي آن بود؟!
درجواب ميگوييم: اسلام داراي دو گونه قوانين است: يك سلسله از قوانين كه مانند صفات ويژه انسان ثابت و برقرار است، همچون لزوم اعتقاد به توحيد، اجراي اصول عدالت، مبارزه با هرگونه ظلم و تعدي و اجحاف و...
امّا قسمتي ديگر يك سلسله اصول كلي و جامع است كه با دگرگون شدن موضوعات آن صورت تازهاي بهخود ميگيرد و پاسخگوي نيازهاي متغير هر زمان است.
مثلاً يك اصل كلي در اسلام داريم، تحت عنوان «أوفوا بالعقود» كه ميگويد: بهقراردادهاي خود احترام بگذاريد و به آنها وفادار باشيد.
مسلماً با گذشت زمان انواع تازهاي از قراردادهاي مفيد اجتماعي و تجاري و سياسي مطرح ميشود كه انسان ميتواند با درنظر گرفتن اصل كلي بالا به آن پاسخ دهد.
و نيز يك اصل كلي ديگري داريم بهعنوان «قاعده لاضرر» كه مطابق آن هر حكم و قانوني سبب زيان فرد يا جامعه شود بايد محدود گردد