صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30

موضوع: جناب سید هاشم حداد عارف واصل

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    بر ملا شدن سر


    کتمان سر، و به اصطلاح کتوم بودن، يکي از شرايط و ويژگيهاي پويندگان راه حقيقت است. شاگردان مکتب توحيد اگر سر را هويدا کنند، گرفتار شوند و چه بسا سالها در معنويت عقب بيفتند.

    استاد کامل ميرزا علي آقا قاضي به حاج سيد هاشم حداد مي گويد:
    سيد هاشم! سر را فاش مکن که گرفتار مي شوي! روزي مي رسد، که از اطراف و اکناف بيايند و عتبه درت را ببوسند. من در تمام مدت عمر يک بار آن هم در حقيقت به واسطه محذور و حيا سري را فاش کردم و تا کنون که ده ها سال از آن مي گذرد، گرفتار آنم.







    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    پس کي نماز مي خواني؟


    در زماني که جناب سيد هاشم به ايران سفر کرده بود، شهيد مطهري با ايشان ملاقات خصوصي داشت. ساعتي با هم بحث مي کنند.
    موقع برگشت، شهيد بزرگوار با شادابي مي گويد: اين سيد حياتبخش است.
    در ديدار بعدي، استاد مطهري از ايشان درخواست دستورالعمل مي نمايد. سيد عارف نيز دستوراتي به ايشان مي دهد.
    اين ديدارهاي پر خاطره مي گذرد تا اينکه شهيد مطهري سفري به عتبات عاليات مي کند. در آنجا چند بار به خدمت حاج سيد هاشم مي رسد.





    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,455
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سلام

    آیا مستند کافی برای این دیدار هست

    دلیل مناسب دارید
    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    استاد مطهري مي گويد:

    يک بار که به ديدن ايشان رفتم از من سؤال کردند: نماز را چگونه مي خواني؟ گفتم با توجه کامل به معاني و کلمات آن، نماز را ميخوانم.
    ايشان فرمودند: پس کي نماز مي خواني؟ در نماز توجه ات فقط به خدا باشد و به معاني توجه مکن.
    حضرت سيد هاشم به شهيد مطهري علاقه مند بود و وقتي خبر شهادت ايشان را شنيد، متأسف گرديد.






    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    نترس! همه جا با توام


    روزي حاج حبيب سماوي جواني را که زير نظر او تربيت مي شد و حالات خوشي پيدا کرده و اهل مکاشفه گشته بود؛ به نزد عارف فرزانه حاج سيد هاشم مي آورد، تا به دست استاد بسپارد.
    جوان از مکاشفات قوي خود سخن مي گويد که مرا به مراحل صعود مي دهند؛ که از شدت جلال تحمل آن برايم سخت است و ترس مرا فرا مي گيرد و چه بسا اين ترس موجب توقف و عدم حرکت من مي گردد. حضرت حداد فرمودند: هيچ خوف نداشته باش! هر جا مي خواهند ببرند. من با تو هستم.








    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    اسرار سفر


    مرحوم آيت الله انصاري همداني در سالهاي آخر عمرشان با اينکه بيماري داشتند سفري به پاکستان مي نمايند .
    از آقا سيد هاشم حداد اين موضوع پرسيده شد. فرمودند: سفر اين بزرگوار دو گونه است: يا اينکه در آن نواحي عاشق دلسوخته اي است که درمان درد هجران او در عالم توحيد به دست اين مرد مي باشد. خداوند او را مأمور مي کند که از آن دلسوخته دستگيري نمايد و يا به اين علت است که بناست در آن منطقه عذابي فرود آيد.
    خداوند اين بنده را امر مي نمايد که از آن محل عبور کند و به برکت نفس رحمانيه اين بنده، خداوند عذاب را از اهل آنجا بر مي دارد.








    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    فروتني


    روزي آقاي حداد بيمار مي شود. وي را براي معاينه به نزد پزشک مي برند. دکتر ميگويد اين سيد قلبش به شدت در فشار است. جوياي علت مي شود. دوستي که همراه ايشان بوده، به مزاح مي گويد اين سيد اموال بسيار داشته که همه به غارت رفته است و از اين جهت غصه دار مي باشد.
    دکتر که مشغول معاينه است مي گويد: اي سيد! چرا غصه داري! غم مخور! دنيا اين قدر هم اهميت ندارد که انسان بواسطه از دست رفتن مالش سلامتي خود را بدهد.
    شما سيد هستي و خداوند عمر طولاني به شما عنايت کرده است. چند روزي هم مالت تلف شود؛ اين که غصه ندارد.
    سيد هاشم همين طور به سخنان دکتر گوش مي داد و هيچ نمي گفت. فقط در موقع بازگشت به دکتر گفت از نصايح مشفقانه شما متشکرم.









    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مقام صبر


    مادر زن حاج سيد هاشم يکي از زنان نيرومند، پرخاشگر و تندخو بود و بسيار سيد هاشم را اذيت مي کرد.
    وي روزي به خدمت علامه قاضي مي رسد و مي گويد:
    آزار زباني و کارهاي مادر زنم بي حد شده است و صبر من نيز تمام؛ مي خواهم که اجازه بدهيد، زنم را طلاق دهم.
    ايشان فرمودند: آيا همسرت را دوست داري؟
    گفتم: بله.
    فرمودند: زنت نيز تو را دوست دارد؟
    گفتم: آري.
    فرمودند: هرگز راه طلاق نداري! برو و صبر پيشه کن! تربيت تو به دست زنت مي باشد.
    جريان گذشت و بنده طبق دستور استاد عمل مي نمودم؛ تا اينکه يک شب تابستاني که خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم؛ مادر زنم از شدت گرما لب حوضچه نشسته و بر روي پاهايش آب مي ريخت.







    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    با ورود من، ناسزا و فحش شروع شد. بنده هم تا اين وضعيت را ديدم، داخل اتاق نرفتم و از راه پله ها به سوي بام حرکت نمودم. ولي او دست بردار نبود صدايش همين طور بلند و بلندتر مي شد؛
    حتي همسايه ها نيز مي شنيدند.
    تا اينکه صبرم تمام شد. کلام استادم در مقابل ديدگانم بود. بي آنکه جوابي بدهم، به پايين آمده از خانه خارج شدم.
    در کوچه و خيابان بدون هدف و ناراحت مي گشتم؛ ناگهان حالتي نوراني پيش آمد و دري بر رويم باز شد؛ ديدم من دو تا شده ام يکي سيد هاشمي که مورد ناسزا و فحش واقع شده و ديگري من که بسيار عالي و مجرد مي باشم و نه ناسزا به او گفته شده و نه به او مي رسد.
    اين اولين تجردي بود که در کربلا برايم پيدا شد. و اين در برايم باز نشد مگر به خاطر تحمل و صبر و اطاعت از استاد، که اگر نبود، آن غمناکي ها و پريشاني ها همچنان بود .







    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    غصب منزل


    در زندگي اوليا خدا رموز بسيار نهفته است .
    سيد عارف حداد، منزلي داشت که آن را پدر همسرش به خاطر علاقه اي که به سادات داشت به دخترش هبه کرده بود.
    پس از فوت، شوهر خواهر زن حداد به نام حاج صمد دلال که فردي ثروتمند بود وصيت را انکار نمود و ميان اين منزل کوچک ديواري را با کمک حکومت بنا نمود به طوري که منزل جناب حداد در ورودي و دستشويي نداشت و خانواده ايشان به وسيله نردبان رفت و آمد ميکردند.
    مرحوم قاضي از غصب نيمه اين منزل، و سپس ساختن و تحويل دادن آن به ايشان خبر داده بود.



    مقام توحيدي


    جناب حداد روزي با دوستانش به سمت کاظمين در راه بودند.
    در بين راه راننده براي گرفتن کرايه به ايشان مراجعه کرد.
    سيد هاشم مي گويند ما پنج نفر هستيم.
    راننده مي گويد شما شش نفريد. حاج سيد هاشم باز مي شمارد و مي گويد نه خير! ما پنج نفر هستيم. دوستان ايشان متوجه جريان مي شوند، ولي حرفي نمي زنند تا ماجرا کشف شود.
    راننده باز اصرار ميکند و او نيز حرف خود را مي زند.
    راننده مي گويد آخر تو خودت را حساب نمي کني ولي ايشان چنان غرق عالم توحيد بوده که نمي توانسته خود را به حساب آورد. تا اينکه دوستان از ايشان خواهش مي کنند که شما خودتان را هم حساب کنيد و اين راننده درست مي گويد و مي خواهد کرايه شش نفر را بگيرد.
    وي نيز براي اينکه خواهش دوستان را رد نکند، کرايه شش نفر را مي دهد.
    خودشان مي فرمودند: در آن موقعيت به هيچ وجه نمي توانستم خودم را به حساب آورم و آن کرايه را نه عيني که جهت تعبد سخن دوستان دادم.


    مفسر الهي
    علامه تهراني مي فرمود:
    در مدتي که استاد در مشهد مشرف بودند؛ به بنده فرمودند تفسير سوره توحيد بگوييد.
    بنده که نه مطالعه اي و نه کتابي همراه داشتم، تفسير را شروع نمودم. فکر مي کردم در همان جلسه تمام مي شود؛ ولي يازده جلسه طول کشيد و حيران بودم؛ مطالبي که نه خوانده ام و نه گفته ام و نه شنيده ام بيان مي شود.
    معلوم بود که جناب سيد هاشم تصرف نموده و القاء مي نمايند و بنده همچون بلندگويي مي باشم که آن معاني را ابراز مي کند. افسوس مي خورم که چرا در آن زمان تفسيرها ضبط نشد.




    نورانيت شيخان


    مرحوم آقاي حداد از قبرستان شيخان قم بسيار خشنود بودند و مي فرمودند بسيار پر نور و برکت است و خدا مي داند، چه نفوس پاک و طيبي در آن مدفون است.
    پس از قبر حضرت معصومه عليها السلام که فضاي قم و اطراف آن را نوراني و سبک کرده است و به واسطه برکات آن بي بي، گويي خستگي از زمين قم برداشته شده است؛ هيچ مکاني در قم به اندازه اين قبرستان، نوراني و با رحمت نيست و سزاوار است، طلاب بيشتر توجه داشته باشند و نگذارند اين آثار محور و دستخوش فراموشي شود.



    عنايت الهي


    آقا سيد هاشم حداد نقل مي کردند :
    در زماني که ساکن منزل پدر زنم بودم، يک شب که براي تهجد بلند شدم، کاسه چيني پر از آب خنک در بالاي سرم بود. بدون اختيار پا به روي کاسه گذاشتم و شکست.
    من تکاني خوردم که اي واي! فردا مادر زنم چه بلايي بر سر من مي آورد. همين که ذهنم گذشت، ديدم کاسه درست گشت و تمام آبهايش به درون کاسه برگشت.


    علامه تهراني مي گويند:
    يک روز با ماشين دوستي به همراه جناب حداد به جايي مي رفتيم.
    در بين راه چون آن دوست در دانشگاه تهران کاري داشت، در کناري ماشين را نگه داشت و به دنبال کارش رفت. آقا در اين حين خيلي خوشحال شدند و فرمودند:
    عجب جانهاي مستعدي از جوانان، در اين محيط مي باشد! حيف است که انسان نمي تواند لب بگشايد و از اسرار و مخفيات پرده بر دارد!



    يا صاحب الزمان


    آقا سيد هاشم در گفتارشان و تغيير از حالتي به حالتي کلمه يا « صاحب الزمان » را خيلي بر زبان جاري مي کردند.
    يک روز فردي از ايشان پرسيد. آيا شما خدمت حضرت ولي عصر ارواحنا فداه رسيده ايد فرمودند:
    کور است هر چشمي که صبح از خواب بيدار شود و در اولين نظر نگاهش به امام زمان نيفتد.


    نصايح


    راه معنويت، ايثار و از خود گذشتگي مي خواهد.
    اما بعضي از رفقاي ما سستي مي کند و حاضر به انفاق نيستند و لذا متوقف مي مانند.
    من براي ملاقات و ديدار آنها زياد به کاظمين مي روم و شبها و روزها ميمانم اما اين کافي نيست. زيرا در مجالس انس پيوسته ذکر جمال مي شود و نشاطي حاصل مي گردد. اما همين که بخواهم گوشي از کسي بگيرم، همه فرار مي کنند و کسي باقي نمي ماند.
    بالاخره بدون جلال که کار تمام نمي شود. و لذا من در کار بسيار از آنها متحيرم. آنگاه با چه لطايف الحيلي و چه رمزهايي که نه کاسه بکشند و نه دست بسوزد بايد بعضي از اوقات، آنان را وادار به امر خلاف ميلشان کنم تا في الجمله تمکين پيدا نمايند و راهشان استوار گردد.

    همچنين مي گفتند :
    در هر حال با خدا معامله کن. به اين معني که معامله با خلق خدا، معامله با خدا است.
    بايد متوجه بود که عيال و اولاد و همسايه و شريک و مأمومين مسجد همه مظاهر اويند.

    اگر با مردم يا با فرزندان خود دعوا مي کني ظاهري و غير واقعي بکن که نه خودت اذيت شوي و نه به آنها صدمه اي برسد.
    اگر جدي دعوا کني، براي طرفين صدمه دارد. عصباني جدي هم براي تو ضرر دارد و هم براي طرف.

    تو که از دست مردم فرار مي کني براي آن است که اذيت آنها به تو نرسد، يا اذيت تو به آنها نرسد. صورت دوم خوب است نه صورت اول و صورتي بهتر نيز هست و آن اينکه خود و ديگران را نبيني.
    باز از سخنان اوست که:
    فرزندان و اهل بيت را عادت دهيد که بين الطلوعين بيدار باشند. دعاها و توسلات خوب است ولي بايد انسان اثر را از خدا بداند و از خدا بخواهد.









    امضاء

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi