
1- مقدمه
در بخش اول این مقاله، تفاوتهای زن و مرد و دیدگاههای گوناگون در این موضوع را مورد بحث قرارمیدهیم و بیان میکنیم که توجه به تفاوتهای زن و مرد مساله مهم و کلیدی در روابط زن و مرد و برنامهریزیهای اجتماعی است. در بخش دوم، به بررسی ادله اثبات تفاوتهای زن و مرد و نیز آثار بیتوجهی به تفاوتهای زن و مرد پرداخته و بایستههای این موضوع را مورد توجه قرار میدهیم.
2- ادله اثبات تفاوتها
از آنجا كه وجود تفاوت ميان زن و مرد در احكام و آموزههاي ديني، از ضروريات شريعت اسلام ميباشد و هيچكس در اصل وجود اين تفاوتها ترديد ندارد و صرفاً در ميزان و دامنۀ اين تفاوتها بحث است، لذا در اين بخش بحث از تفاوتهاي تشريعي نشده و بر تفاوتهاي تكويني تكيه ميشود. و به اثبات اين نكته پرداخته ميشود كه آيا تفاوتهاي تكويني، واقعيتي خارجي دارد و منشأ آن طبيعت است و يا امري موهوم و ساختۀ فرهنگ و تربيت اجتماعي است؟
بدين منظور به بررسي اين مطلب از منظر علوم اجتماعي و منابع ديني، ميپردازيم. البته وجود انبوه عقلاي معتقد به تفاوتها، ميتواند مؤيدي بر سيرۀ عقلا در پذيرش تفاوتها باشد.[1]
1-2 : علوم اجتماعي و دانشهاي بشري:
همانگونه كه گفته شد، شاخههاي مختلفي از علوم اجتماعي بحث از تفاوتهاي زن و مرد را از زاويههاي مختلف، در كانون توجه خود قرار دادهاند. نتايج تحقيقات و آراي انديشمندان علوم تجربي چنين بود كه تا اوايل قرن هفدهم، وجود تفاوتهاي طبيعي ميان زن و مرد، مورد تفاهم و اتفاق بود و كم كم از قرن هفدهم، تمايزهاي تكويني، مورد ترديد قرار گرفت.[2] اين اختلافات در قرن هجدهم شدت گرفت.[3] تا اينكه در اواخر قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم، فلاسفۀ مكتب رمانتيسم، به برجسته سازي تفاوتهاي زن و مرد پرداختند و آنها را برخاسته از تفاوتهای زيستي دانستند.
در قرن نوزدهم و نيمه اول قرن بيستم، بررسيهاي علمي غالباً تفاوتها را تأييد ميكرد ولي با استفاده از آزمايشات، تلاش ميكردند تا خاستگاه تفاوتهاي رواني را در محيط و اجتماع جستجو كنند. پس از طرح نظريه داروين، پژوهشهاي بيشتري در اثبات تفاوتهاي تكويني انجام شد كه همزمان با پيشرفت علم و رواج تكنولوژيهاي دقيق در عكسبرداري از مغز، شتاب بيشتري گرفت و يافتههاي جديد، بطلان نظر كساني كه قائل بودند اين تفاوتها، خاستگاهي غير طبيعي دارد، بيش از پيش روشن نمود. اثبات طبيعي بودن تفاوتها و نقش عوامل زيستي همچون هورمونها در بوجود آمدن آنها، موجب گرديد كه از آن پس، مخالفين تفاوتهاي طبيعي از جمله فمينيستها، از انكار طبيعي بودن آنها ناكام بمانند و تلاش خود را در حوزههاي ديگر معطوف نمايند.[4]چنانكه هر روزه، آثار متنوعي در خصوص يافتههاي جديد علوم اجتماعي پيرامون تفاوتهاي طبيعي زن و مرد منتشر ميشود.
2-2 : ادله ديني
جداي از بحث تفاوتهاي تكويني، وجود تفاوتهاي فراوان در احكام تشريعي ميان زن و مرد از ضروريات دين است. چنانكه آيات و روايات متعددي به تفاوتهايي همچون تمايز وظايف و تكاليف در حجاب، پوشش، مهريه، نفقه، چند همسری، طلاق، سلسله مراتب و وظايف در زندگي زناشويي، ارث، شهادت، حج، نماز، روزه، غسل و… اشاره دارند.[5] بدون شك، وجود اين تفاوتهاي انكار ناپذير، ناشي از هدفمندي و طرح ريزي خالق حكيم هستي است كه در تدبير خلقت، در متن تكوين و طبيعت، ابزار لازم به منظور دستيابي به هدف غايي را در دسترس زن و مرد قرار داده است. از سوي ديگر، تشريع – يعني مجموعه معارف و مقررات الهي- چراغ راهنمايي است كه راه به كارگيري استعدادهاي طبيعي براي نيل به مقصود را پيش روي انسان قرار ميدهد. چون تكوين بستر و مجراي تشريع است و هر دو در راستاي يك هدف بوجود آمدهاند، به ناچار با هم متناسب و هم جهتند؛[6] لذا تكوين با تشريع، در هماهنگ و تناسب كامل است.
در نتيجه، از وجود تفاوتهاي تشريعي ميتوان به وجود تفاوتهاي تكويني كه عامل اختلاف در احكام و وظايف است پي برد. در واقع از وجود معلول (وجود احكام متفاوت) و ضميمه كردن مقدماتي همچون هدفمندي خلقت و تناسب تكوين و تشريع، ميتوان به وجود علت (تفاوت در ويژگيهاي تكويني) پي برد. ممكن است بتوان برعكس اين مطلب را نيز گفت. يعني اغراض مختلف شارع مقدس از خلقت دو جنس موجب شده است كه انتظارات مختلفي از آنان داشته باشد و احكام شرعي متمايزي را براي رسيدن به كمال مطلوب وضع كند. انجام اين احكام نيازمند تجهيز آنان به ويژگيهاي تكويني متفاوت است. در آموزههاي ديني فراواني، به اين ويژگيها و تفاوتهاي تكويني اشاره شده است كه به اجمال، به آنها اشاره ميگردد:
1-2-2 : تفاوتهاي جسمي در متون ديني
در روايات، با استفاده از الفاظي همچون ضعيفات القوي، گل لطيف، ريحانه و نيز با تحريك به مدارا و واگذار نکردن مسئوليتهاي سنگين جسمی به زنان، تفاوتهاي جسمي زن و مرد، مورد اشاره قرار گرفته است.[7]
2-2-2 : تفاوتهاي روحي و رواني در متون ديني
· تفاوت در گرايش به زينت:
اصل گرايش به زينت، امري فطري است و مورد سفارش آيات و روايات متعددي است.[8] البته گر چه زن و مرد در گرايش به زينت با يكديگر مساوي هستند، اما گرايش و تمايل زنان به زيور و زينت بسيار بيشتر از مردان است.[9] اسلام نيز ضمن توجه به اين تفاوت در ميزان تمايل، استفاده از برخي زينتها را براي زنان جايز و براي مردان حرام نموده است.
· حيا
در آموزههاي روايي فراواني، ميتوان به تفاوت زن و مرد در «حيا» و فزوني اين ويژگي در زنان نسبت به مردان پي برد. در اين روايات بر خاستگاه طبيعي حيا و همراه بودن آن با زن، از بدو خلقت اشاره شده است.[10] همچنين كم حيايي امري ناپسند شمرده شده[11] و از خصوصيات آخرالزمان، كاهش حيا در زنان دانسته شده است.[12]
· تفاوت در ادراك
يكي از بحثهاي پردامنه در ميان انديشمندان ديني معاصر، بحث از تفاوت زن و مرد در قوۀ عقل و ادراك است.[13] در اين خصوص سه ديدگاه قابل تصور است كه براي بررسي دقيق آنها، نياز به فرصت مناسبتري است.[14]
آنچه قطعي است، وجود خاستگاه طبيعي براي تفاوت عقلي ميان زن و مرد است. اگر ادراك را به معناي پاسخ گزينشي هر فرد به محركهاي بسياري كه در هر لحظه با آن روبرو است بدانيم، زنان از ميان محركهاي مختلف، آنچه را با احساسات و عواطف سرشار آنان تناسب بيشتري دارد را برميگزينند.[15]
· خويشتنداري و صبر در مسايل جنسي
از مشاهده برخي روايات ميتوان، افزون بودن صبر در زنان نسبت به مردان در روابط جنسي را اثبات نمود. وجود اين ويژگي در زنان سبب شده است كه زنان با داشتن شهوت بيشتر و نيروي جسمي كمتر، در برابر ميل جنسي مقاوم باشند و نبود صبر در مردان، با وجود شهوت كمتر و قدرت جسمي بيشتر، آنان را در برابر شهوت جنسي ضعيفتر گردانيده است.[16]
· آرامش بخشي
گر چه كانون خانواده، محلي براي كسب آرامش براي زن و مرد است، ولي بررسي روايات نشان ميدهد كه سهم زنان در آرامش بخشي، بيش از مردان میباشد.[17] پرخاشگري جنس نر علاوه بر اينكه در ميان حيوانات قابل مشاهده است، در مقايسه رفتار كودك پسر با كودك دختر از همان طفوليت نيز قابل رؤيت است.
· غيرت
در آموزههاي ديني بر تفاوت زن و مرد در غيرت ورزي تاكيد شده و بر مبناي طبيعي آن صحه گذارده شده است. در روايات به اختصاص غيرت به مردان اشاره شده است.[18]
· عاطفه ورزي، ديگر خواهي و تأثير پذيري
گرچه نگارنده آيه و روايتي كه به طور صریح از اين ويژگيها در زنان سخن گفته باشد، نيافته است وليكن علما و انديشمندان متعددي از مضمون تعدادي از آيات و روايات، اين خصوصيات را احصاء و بيان كردهاند:[19]
به تعبير شهيد مطهري، اين يكي از تدابير حكيمانه و شاهكارهاي خلقت است كه در غريزه مرد، نياز و طلب و در غريزه زن، ناز و جلوهگری قرار داده است.[20] لذا خلقت هدفمند، مرد را مظهر طلب و عشق، و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت قرار داده است.[21]
خواست فطري زن اين است كه ديگران دوستش بدارند و به او مهر بورزند؛ در حالي كه مرد طبعاً ميخواهد كه ديگران را دوست بدارد و به آنان مهر بورزد…زن در جستجوي محب است و مرد به دنبال محبوب.[22]
اين احساسات و عواطف موجب شده كه جنس مونث، تأثير پذيرتر از جنس مذكر باشد.
3- حكمت تفاوتها و آثار بي توجهي به آنها
راز تفاوت بين زن و مرد در استعدادها و قواي مختلف، آن است كه انسان موجودي طبيعتاً اجتماعي است و نميتواند امور خود را به تنهايي انجام دهد و نيازمند برقراري ارتباط با ديگران است. خداوند به واسطۀ اين تفاوتها، زمينۀ ايجاد پيوند را برقرار كرده است. لذا در تفكر اسلامي، ارتقاي هر يك از اعضاي خانواده و اجتماع، تا حدود زيادي در گرو ارتقاي اعضاي ديگر است. از اين رو، افراد يك جامعه از جمله مرد و زن، كمال خود را در كمال ساير افراد ميدانند.[23] اين حسّ نياز متقابل، موجب ايجاد پيوند متقابل در قالب احساس نياز به مكمل میشود که در گرو رفع نواقص خويش در تعامل با فرد ديگر است.
البته هدف خداوند از خلقت زن و مرد يك چيز است، ولي براي رسيدن به اين هدف، مسيرها، استعدادها و ظرفيتهاي متفاوتي را در زن و مرد قرار داده است. در واقع نقشهايي كه طبيعت بر عهده مرد و زن گذاشته متفاوت است و الزاماً بايد ابزار ايفاي اين نقشها را در اختيار او گذارد. وجود تفاوتها یاریگر هر یک از دو جنس در انجام وظایف و نقشهاست. به همین جهت در روایات، جهاد مردان، بذل مال و جان در راه خدا و جهاد زنان، شوهر داري نيكو و صبر بر بدخلقي همسر ميباشد.[24]
تشريع نيز كاملاً متناسب با اين تفاوتهاي تكويني است. به گونهاي كه خداوند بر اساس هدفمندي، به منظور نيل به غايات آفرينش، تفاوتهايي ميان زن و مرد قرار داده و استعدادها و تواناييهايي متناسب با مسئوليتها و وظايف به آنها عطا كرده و قوانين خويش را به منظور هموار ساختن راه دستيابي به غايتهاي آفرينش تنظيم نموده و در تمام اين قوانين، وضع مقررات را با لحاظ تفاوتها طرح ريزي كرده است.[25]
به طور خلاصه ميتوان گفت راز تفاوتها، تشكيل نظام خانوادگي و حفظ پيوندهاي اجتماعي از طريق احساس نياز دو جنس به يكديگر است.
بايد توجه داشت كه بسياري از مشكلات موجود جامعه بشري، مولود انحطاط خانواده است و يكي از عوامل مهم تضعيف خانواده، بي توجهي به تفاوتها و كنار گذاشتن نقشهايي است كه هر يك از اعضاي خانواده ميبايست متناسب با ويژگيها و استعدادهاي خود انجام دهند. در واقع، اقتضاي بي توجهي به استعدادها و تمايزات آن است كه طرح ريزي حكيمانۀ خالق هستي براي سعادت بشري مورد بي توجهي قرار گرفته و با از ميان رفتن احساس نقص و كمبود در هر يك از دو جنس، جذابيت آنان براي يكديگر كاهش يابد.[26]
از ديگر نتايج بي تفاوتي به تمايزات و تلاش در صدد تغيير آنها اين است كه نظام آموزش و پرورش، نسبت به اين تفاوتها حساس نبوده و براي هر دو جنس، از محتوا و روش آموزشي يكسان بهره ميگيرد.
نتيجۀ اين عدم حساسيت اين است كه مردان براي انجام مسئوليتهاي خود در سرپرستي خانواده، هيچ آموزش و مهارتي را فرا نميگيرند و زنان نيز نميآموزند كه چگونه ميتوانند نقش مادري و همسري را به درستي ايفا كنند.[27] آنها اصولاً نميتوانند هضم كنند كه در خانواده، سلسله مراتب طولي برقرار بوده و جايگاه پدر، مادر و فرزندان متفاوت و هر يك از آنان، نقش ويژه و متمايزي بر عهده دارد. حاصل آن چيزي جز افزايش خصومتهاي خانوادگي، طلاق و از هم پاشيدگي خانواده نخواهد بود. پدر از زير بار مسئوليت خويش شانه خالي كرده و مادر، اشتغال تمام وقت خويش را نسبت به تربيت فرزند در اولويت قرار ميدهد.[28] فرزندان نيز حاضر به اطاعت از پدر و مادر نبوده و به بهانۀ استقلال طلبي، هرگونه نظارت و كنترل پدر و مادر بر رفتار خويش را برنميتابند.
از سوي ديگر، زن و مردي كه با فلسفه و حكمت تفاوتها آشنا نباشند، وجود اين تفاوتها را نشانۀ تبعيض و ظلم در شريعت اسلام دانسته و از آموزههاي ديني ابراز نارضايتي ميكنند. چنين ميشود كه ارزشهاي مردانه اصل قرار گرفته و زنان در اعتراض به شريعت، مسابقه مردانه شدن را با سرعت و اشتياق برگزار ميكنند.[29]
همچنين بي توجهي به هويت جنسي و تفاوتها، از عوامل فزوني بيماريهاي رواني و جنسي در عصر حاضر و كاهش آرامش و افزايش خشونت در خانواده و جامعه است.
4- نتیجهگیری
حال كه پذيرفته شد وجود تفاوتها امري مسجّل و حتمي است و آموزههاي ديني نيز نسبت به تفاوتها حساس ميباشند، توجه به اين نكته ضروري است كه تفاوتها ميبايست در شئون مختلف حيات فردي و اجتماعي مدنظر افراد جامعه و نيز تصميم گيران و تصميم سازان اجتماعي قرار گيرد. براي تحقق اين امر، ابتدا ميبايست فراتر از لقلقههاي زباني، خداوند را در جايگاه بايسته و شايسته خويش قرار داده و به حكيمانه و احسن بودن نظام خلقت ايمان بياوريم. سپس تفاوتهاي طبيعي زن و مرد را شناخته و به جستجوي انتظارات و اغراض الهي از قرار دادن اين تفاوتها برويم. پس از شناخت اهداف و ارزشهاي هر يك از اين ويژگيها و استعدادها، وظايف و نقشهايي كه شريعت متناسب با اين تمايزات تكويني، بر عهدۀ هر يك از زن و مرد قرار داده است را از آموزههاي ديني استخراج كنيم.
در گام بعدي، هر يك از زن و مرد، ضمن احترام به نقشهاي جنس مقابل، وجهه همت خويش را بر روي انجام وظايف و نقشهاي خويش گذارده و انجام آنها را در راستاي كمال معنوي و عمل به طرح ريزي حكيمانۀ الهي براي سعادت دنيا و آخرت خويش بداند.
جامعه و حكومت نيز ميبايست در برنامهريزيها و سياستگذاريها، خصوصاً در نظام آموزشي، توجه به تفاوتها و مهيا كردن هر يك از دو جنس براي انجام نقشها و مسئوليتهاي خويش را در سرلوحۀ فعاليتهاي خود قرار دهد. اصلاح الگوي مشاركت اجتماعي و اشتغال زنان و اصلاح سيستمها حمايتي نظام از زن و خانواده، از ديگر الزامات و بايستههاي حكومت است
http://1.irartesh.ir/dl/uploads/%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%A7%D8%A 8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%DB%8C%20%D8%B3%D8% B9%DB%8C%D8%AF/155583722178015.jpg