استيفاء:درلغت « طلب تمام کردن حق » ودر اصطلاح « استفاده از کاريا مال ديگري با رضايت او » مطلق گرفتن
1️⃣1️⃣اعمام :عموها، برادر پدرها
1️⃣2️⃣افاقه :بهبود يافتن ، به هوش آمدن . در فقه هشياري پس از مستي است وپس از بازيافتن عقل پس از جنون است .
1️⃣3️⃣اقارب: خويشان ، نزديکان ، بستگان
1️⃣4️⃣امور حسبي :اموري که دادگاه ها مکلف اند به آن امور اقدام نموده وتصميمي اتخاذ کنند بدون اينکه رسيدگي به آنها متوقف بروقوع اختلاف ومنازعه بين اشخاص واقامه دعوي از طرف آنها باشد .
1️⃣5️⃣امي :منسوب به ام ، مادري ، از يک مادر، در مقابل ابي
1️⃣6️⃣انحصار وراثت :حصر وراثت ، درمفهوم تصريق حصر وراثت ودعوي وراثت به کار ميرود وآن دعوايي است که بموجب آن وراث متوفي از دادگاه تقاضاي صدور تصديق به منحسر بودن وراث به عدد واشخاص معين ومعلوم مي نمايند .
1️⃣7️⃣اهليت:صفت کسي که داراي جنون ، سفه ، ورشکستگي وساير موانع محروميت از حقوق ( کلاً وبعضاً ) نباشد ، در مقابل حجر به کارميرود . صلاحيت شخص براي دارا شدن حق وتحمل تکليف وبه کار بردن حقوق که بموجب قانون دارا شده است.براي اينکه متعاملين اهل محسوب شوند بايد عاقل ، بالغ ورشيد باشند.
1️⃣8️⃣اهليت استيفاء :صلاحيت شخص براي به کار بردن حقي که دارا شده است مانند صلاحيت کبير براي معامله در اموال خود که در حال صغر آنها را ازپدر خود به ارث برده است .
1️⃣9️⃣ايجاب :واجب کردن ، لازم کردن مقابل نفي ، سلب
2️⃣0️⃣ پذيرفتن :اعلام تعهد يا اعلام تمليک ( عقد تمليکي ) : مقابل قبول .
2️⃣1️⃣بالسويه: برابر، به نحومساوي
2️⃣2️⃣تحرير ترکه :مقصود ازتحرير ترکه تعيين مقدار ترکه وديون متوفي است.
2️⃣3️⃣ترکه :اموالي که از مرده باقي مانده باشد
2️⃣4️⃣تعصيب :يعني دادن به عصبه وآن خويشاوند پدري شخص است ،عصب در لغت به معني احاطه کردن آمده است وبه خويشاوندان پدري از آن جهت عصبه گويندکه شخص را احاطه کرده وحمايت مينمايند در اصطلاح حقوقي رد مقداري از ترکه را که از سهام صاحبان سهم زيادتر است به خويشاوندان پدري متوفي گويند .
در حقوق مدني زياده از سهم بين صاحبان فرض تقسيم ميشود .
2️⃣5️⃣ثلث :يک سوم ، بخشي از ترکه که وصاياي مالي موصي تاآن ميزان بدون اجازه ورثه نافذ است .
2️⃣6️⃣ثمن :سهم ادناي زوجه درارث
2️⃣7️⃣جد:پدربزرگ.پدر پدر
2️⃣8️⃣جده: مادرمادر، مادرپدر ، مادربزرگ
2️⃣9️⃣حاجب از لحاظ لغوی
١-منع کننده ، پرده دار
٢-حايل ، مانع ارث ، وارثي که ديگري رااز ارث محروم ميکند.
3️⃣حجب :حالت وارثي است که بواسطه بودن وارث ديگر ازبردن ارث کلاً ياجزائاً محروم ميشود .
حجب بردو قسم است :
قسمت اول آنست که وارث ازاصل ارث محروم ميگردد مثل برادر زاده که بواسطه بودن برادر ياخواهر متوفي ازارث محروم ميشود يا برادراني که بابودن برادران ابويني از ارث محروم ميگردند .
قسمت دوم آن است که فرض ارث از حد اعلي به حد ادني نازل ميگرددمثل تنزل حصه شوهر ازنصف به ربع در صورتي که براي زوجه اولاد باشد وهمچنين تنزل حصه زن اط حد ربع به ثمن در صورتي که براي زوج واولاد باشد.
3️⃣1️⃣حجر:نداشتن صلاحيت دردارا شدن حق معين ونداشتن صلاحيت براي اعمال حقي که شخص آن را دارا شده است .
3️⃣2️⃣حق شفعه:هرگاه مال غير منقول قابل تقسيمي بين دونفر مشترک باشد ويکي ازدو شريک ، حصه خودرا به قصد بيع به شخص ثالثي منتقل کند.