حال من این داستان را گفتم تا با قرآن زندگی کردن
را به گونه ای محسوس و ملموس نشان داده باشم.
شیخ حسین چون با قرآن زندگی میکرد، در آن خلوت که
جز خدا کسی شاهد نبود هرگز سخنی نگفت که مادرش آزرده خاطر شود
زیرا توصیه و سفارش قرآن را شنیده و آویزه گوش
خود قرار داده که:
فلا تقل لهما اف
مبادا با مادرت یا پدرت سخنی بگویی که
آنانرا رنجیده و غمناک سازد.
از این رو نسبت به برخورد تلخ مادر هیچ نگفت
و وقتی هم که پاسخ داد سخنی نگفت که مادر را خسته و رنجور
کند بلکه با یک دنیا ملاحت و لطف خاطره دوران
کودکی خود را به نشان سپاس یادآورش شد.