صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 , از مجموع 27

موضوع: گلواژه هاي شعردرسوگ بهشت خاموش بقيع

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع
    تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع

    کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من
    تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع

    کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد
    اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع

    آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال
    در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع

    آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار
    جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع

    آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان
    تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع

    آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان
    قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع

    آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک
    از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع

    اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق
    اى موید جان عالم باد قربان بقیع





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اي بقيع ...

    باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع
    تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع

    خاكى اما برتر از افلاك دارى جایگاه
    در تو مى‏بینم شكوهِ آسمان را اى بقیع

    پنج خورشیدِ جهان‎افروز در دامان تست
    كرده‏اى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع

    مى‏رسیم از گرد ره با كوله بار اشك و آه
    بار ده این كاروانِ خسته جان را اى بقیع

    جز تو غم‏هاى على را هیچ كس باور نكرد
    مى‏كشى بر دوش خود بارى گران را اى بقیع

    باز گو با ما، مزار كعبه‎ی دل‎ها كجاست
    در كجا كردى نهان آن بى‏نشان را اى بقیع

    قطره‏اى، اما در آغوش تو دریا خفته است
    كرده‏اى پنهان تو موجى بیكران را اى بقیع

    چشم تو خون گرید و «پروانه» مى‏داند كجاست
    چشمه ‎ی جوشان این اشكِ روان را اى بقیع


    محمد علي مجاهدي"پروانه"


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    دیشب برای دفتر من همّ و غم شدی
    بی حرف پیشِ مطلعِ حرفِ قلم شدی

    باور نکرد نیست سرانجام در زمین
    مهمانِ رسمی شب شعر خودم شدی

    تو از زمان آدم و حوا، وَ قبل از آن
    بر روی دست های مشیّت علم شدی

    بی مرحمت که روز شما شب نمی شود
    اصلاً تو آفریده برای کرم شدی

    هشتاد سال و خرده ای انگار می شود
    از جمع اهل بیتِ حرم دار کم شدی

    با اتفاق هشتم شؤال آن زمان
    تنها گریزِ روضهٔ من در حرم شدی

    ماندم چرا زمین و زمان زیر و رو نشد
    آن موقعی که وارد بازی سم شدی

    آن بار هفتمی که لبت رنگ سبز شد
    آن بار هفتمی چه قَدَر پر ورم شدی

    وقتی که شعله چادر مادر گرفته بود
    زخمیِ دست هیزم و چوبِ ستم شدی

    حالا بماند این که چه شد بین کوچه ها
    حالا بماند این که برای چه خم شدی

    «عارف» نگو دگر، نکند فکر می کنی!
    مثل مؤید و شفق و محتشم شدی





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    راز نهان

    برگشا مُهر خموشی از زبانت ای بقيع
    جای زهرا را بگو با زائرانت، ای بقيع

    ديده گريان ما را بنگر و با ما بگو
    در کجا خوابيده آن آرام جانت، ای بقيع

    لطف کن گم کرده ما را نشان ما بده
    بشکن اين مُهر خموشی از زبانت، ای بقيع

    گر دهی بر من نشان از قبر زهرا تا ابد
    برندارم سر ز خاک آستانت، ای بقيع

    گفت مولا راز اين مطلب مگو با هيچ کس
    خوب بيرون آمدی از امتحانت، ای بقيع

    گر نداری اذن از مولا که سازی بر ملا
    لااقل با ما بگو از داستانت، ای بقيع

    فاطمه با پهلوی بشکسته شد مهمان تو
    ده خبر ما را ز حال ميهمانت، ای بقيع

    آرزو دارد به دل «خسرو» که صاحب‏ الزمان
    بر ملا سازد مگر راز نهانت، ای بقيع

    رضا اسماعيلي





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    دستم چرا به گوشه ی دامان نمی رسد؟!
    پایم چرا به خیمه ی جانان نمی رسد؟!

    در طول عمر، درد زیادی چشیده ام
    دردی به تلخی غم هجران نمی رسد

    ناز طبیب، درد دلم را زیاد کرد
    این گونه شد که نسخه ی درمان نمی رسد

    هر صبح جمعه ندبه کنان ناله می زنم
    آتش به گرد این دل سوزان نمی رسد

    پایان هفته تازه شروع غم من است
    این زلف پیچ خورده به سامان نمی رسد

    شیطان هوی هوس دل آلوده آه آه
    آیا کسی به داد جوانان نمی رسد؟!

    با این همه معاصی و غفلت عجیب نیست
    یوسف اگر به وادی کنعان نمی رسد

    در قعر چاه نفس بد اندیش گم شدم
    پیغام من به سوی تو آسان نمی رسد

    گرد و غبار آینه هم بی دلیل نیست
    طوفان نفس بی تو به پایان نمی رسد

    تخریب گنبد و حرم و نبش قبرها
    کار قبیحی است،به اذهان نمی رسد

    هر آن کسی که حرمت اجداد تو شکست
    در حیرتم چرا به لبش جان نمی رسد؟!

    ای منقم بیا و بگیر انتقام را
    یعنی درآر تیغ میان نیام را

    محمد فردوسی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    کاش اینجا داشت تکه سایه بانی لااقل
    کاش میدادند بر گریه زمانی لااقل

    کاشکی می شد بریزی آب بر قبر حسن
    کاش اینجا داشت شب ها روضه خوانی لااقل

    کاشکی می شد کنار قبر صادق سینه زد
    کاش می شد تاسحر اینجا بمانی لااقل

    کاشکی می شد بگویی با نگهبان بقیع
    زائران را خوب می شد که نرانی لااقل

    کاش می شد آشکارا ریخت هنگام غروب
    پشت دیوار بقیع اشک روانی لااقل

    کاش میدادیم با یک روضۀ ام البنین
    قلب سنگی نگهبان را تکانی لااقل

    کاش در خاک بقیع اذن زیارت داشتیم
    کاشکی وقت نماز٬ آنهم جماعت داشتیم

    آخرش آقا به این تقدیر پایان می دهد
    خاتمه بر غصه قلب پریشان می دهد

    مطمئنم او بیاید کار عالم دست ماست
    ساخت و ساز حرم را دست ایران می دهد

    کارفرما مهدی و ما پارکابش می شویم
    اولش نقشه برای صحن و ایوان می دهد

    گنبد و گلدسته و ایوان طلایی می شود
    چون طلای این سه را شاه خراسان می دهد

    چونکه بعدش زائرِ اینجا فراوان می شود
    قطعاً اذن ساخت دهها شبستان می دهد

    هرچه سینه زن بیاید در حرم جا می شود
    دورتا دور رواق و صحن غوغا می شود

    صبح و ظهر و عصر این صحن و سرا هم دیدنیست
    روی گنبد پرچم یا مجتبی هم دیدنیست

    چشم دل هم بسته باشد چشم سر باشد بس است
    در مدینه چارتا نور خدا هم دیدنیست

    می شود یک پنجره فولاد در این صحن ساخت
    در میان کاسهٔ آبی شفا هم دیدنیست

    چارتا خورشید پیش هم تلألو می کنند
    چارتا خورشید این صحن و سرا هم دیدنیست

    در زیارتنامه خواندن زیر چتر آرزو
    بین قاب نور ایوان طلاهم دیدنیست

    از روی گلدسته های صحن زیبای بقیع
    تابش گلدسته های کربلا هم دیدنیست

    مسجدی باید به نام حضرت سجاد ساخت
    گوشه این صحن باید پنجره فولاد ساخت

    حیف اینها آرزوهای قلوب مضطر است
    حیف اینها بغض جاری دوتا چشم تر است

    ای بقیعی که پُر از گرد و غباری خود بگو
    در کدامین گوشه از خاک تو قبر مادر است

    در کجایت نیمه شب ها مرتضی سینه زده
    در کجایت رد پای اشک های حیدر است

    گرچه خاک تو پُر از درد و غریبی و غم است
    کربلا در غربت و در غصه چیز دیگر است

    گرچه در قلب تو خوابیدند یک عده غریب
    کربلا آرامگاه لاله های پرپر است

    گرچه دیدی که حسن را تیرباران می کنند
    کربلا هم شاهد حلقوم خشک و خنجر است

    من نمیدانم که محسن هست آنجا یاکه نه
    در عوض کرببلا قبر علی اصغر است

    در دل تو بغض سقا نیست قطعاً ای بقیع
    یک جوان ارباًارباً نیست قطعا ای بقیع











    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    دیشب برای دفتر من همّ و غم شدی
    بی حرف پیشِ مطلعِ حرفِ قلم شدی

    باور نکرد نیست سرانجام در زمین
    مهمانِ رسمی شب شعر خودم شدی

    تو از زمان آدم و حوا، وَ قبل از آن
    بر روی دست های مشیّت علم شدی

    بی مرحمت که روز شما شب نمی شود
    اصلاً تو آفریده برای کرم شدی

    هشتاد سال و خرده ای انگار می شود
    از جمع اهل بیتِ حرم دار کم شدی

    با اتفاق هشتم شؤال آن زمان
    تنها گریزِ روضهٔ من در حرم شدی

    ماندم چرا زمین و زمان زیر و رو نشد
    آن موقعی که وارد بازی سم شدی

    آن بار هفتمی که لبت رنگ سبز شد
    آن بار هفتمی چه قَدَر پر ورم شدی

    وقتی که شعله چادر مادر گرفته بود
    زخمیِ دست هیزم و چوبِ ستم شدی

    حالا بماند این که چه شد بین کوچه ها
    حالا بماند این که برای چه خم شدی

    «عارف» نگو دگر، نکند فکر می کنی!
    مثل مؤید و شفق و محتشم شدی







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi