روزنامه آرمان با سهیلا جلودارزاده، فعال مدنی در حوزه زنان و نماینده مجلس گفتوگویی داشته که در ادامه میآید:
دختران جوان امروزی چه تفاوتی با دختران نسلهای گذشته دارند؟
دختران امروزی به لحاظ اطلاعات عمومی، تجربه اجتماعی و اعتماد به نفس از دختران نسل های گذشته پیشرفته تر شده اند. آنچنان که در برخی شرایط این اعتماد به نفس زیاد، آنها را به تجربه های پر خطر نزدیک تر میکند که مجبورند هزینه هایی را برای آن پرداخت کنند. دختران امروز بسیاری از مسائل را که برای نسل ما آرزو بود تجربه کرده اند و به آخر خط مطلوبی که ما فکر می کردیم فکر نمی کنند، چون آروزهایشان با ما متفاوت است. دختران نسل جدید یک خلأ ایدئولوژیک دارند که در نسل ما این خلأ وجود نداشت. یک عده چرایی و چگونگی هر چیز را برای ما توضیح دادند، اما این خلأ در نسل جوان حل نشده است. آنها مجبورند تنوع طلبی کنند، چون هر چیزی را امتحان می کنند و بعد می بیند که چیزی نیست، وارد عرصه دیگر می شوند. اگر این خلأ ایدئولوژیکی با بیان و زبان امروز برایشان پر نشود، هزینه هایی را برای جامعه ایجاد می کند.
چه کسی پاسخگوی مطالبات دختران است؟
اگر مطالبات دختران جوان در زمینه رشد، کمال و تعالی باشد، باید یک بستر برایشان فراهم شود و مسئول آماده کردن این مسیر، دولتها هستند، اما اگر نمی خواهند در این مسیر حرکت کنند و جنبه مخالفت گری با وضع موجود را انتخاب کرده اند، باید در مسیر وضع مطلوب خودشان حرکت کنند. بنابراین آن چیزی که از یک حاکمیت و مدیریت خوب اجتماعی انتظار می رود، این است که حداقل ها را برای حرکت هر نسلی به سمت تعالی آماده کنند. یعنی دولت موظف است که محیط را برای یادگیری علم، فهمیدن حقایق و کار کردن که حق همه است، آماده کند و احترام به زندگی خصوصی افراد را نیز رعایت کند. با این حساب مشخص می شود که وظایف حاکمیت و والدین چیست که دختران باید آن را مطالبه کنند. با وجود این، خانواده حکومت کوچکی است. در این حکومت کوچک معادلات توسط دختران نسل جوان به هم می خورد و مشکل ایجاد می شود. در نتیجه تعادل بهم میخورد که باید راجع به حل این مسائل فکر کنیم، چرا که این موضوع یکی از مسائل اصلی جامعه است.
تصمیمگیران و تصمیمسازان چه توجهاتی به این مطالبات و نیازها دارند؟
درست است که دختران نیمی از جمعیت جوان را تشکیل می دهند، اما مشکلاتشان به دلایل فرهنگی و سلایق خاصی که در اداره جامعه وجود دارد، بیشتر از پسران است که بخشی از آن میراث تاریخی ماست که نمی شود به آن گفت میراث فرهنگی چون تحت تاثیر تاخت و تاز اقوام مختلف زنان مجبور بودند که نقش جنس دوم را بازی کنند، اما اکنون تا حدودی این موضوع در حال تغییر کردن است. حتی من چندی پیش از پسر جوانی پرسیدم که دختران جوان امروزی چگونه اند؛ او گفت دختران گستاخ شده اند و مثل پسران رفتار می کنند. این نشان می دهد که نسل جوان هنوز این دید را دارند که دختر باید مظلوم، گوشه گیر و بی سر و صدا باشد و دختر ایده آل، دختر فعال و فهمیده نیست. اگر مردان جوان جامعه ما بحث برابری زن و مرد را نپذیرند، توازن جامعه به هم می خورد و مقابله ایجاد می شود. بهتر است پدران، مادران و رهبران فرهنگی به این مساله توجه کنند، چرا که رو در رو قرار گرفتن زنان و مردان در یک جامعه به نفع جامعه و آینده نیست. باید تلاش شود عدالت و توازن در رفتارها به وجود بیاید. در خلقت زن و مرد با هم برابرند و هیچ کدام بر دیگری برتری ندارند. بنابراین سلطه در یک ارتباط خوب نیست. در ارتباط مطلوب زن و مرد در کنار هم هستند، به کمال همدیگر کمک می کنند، اما در رابطه نابرابر و ظالمانه، سلطه به میان می آید و تعادل خلقت به هم می خورد. برای مثال در خانواده ای که مادر تحقیر می شود، دختر آن خانواده تبدیل به عنصر یاغی اجتماعی می شود و دیگر نمی تواند با نظام موجود همراه شود، چون می بیند و می شنود که در دنیا زنان به صورت دیگری زندگی می کنند و مانند مادرش مسائل زیادی را تحمل نمی کنند. در نتیجه اعتماد به نفس بیشتری یافته و تفاوت نسل ها ایجادمی شود. ما نه باید به دنبال فرهنگ غرب، بی بندوباری و گریز دختران از تشکیل خانواده پیش برویم و نه به سمتی برویم که زن ضعیفه به شمار آید. بنابراین باید حق و حقوق اسلامی زنان را به آنها بدهیم.