صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: ویژه نامه آغاز سال تحصیلی جدید * آغاز بهار تعلیم و تربیت *

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض ویژه نامه آغاز سال تحصیلی جدید * آغاز بهار تعلیم و تربیت *






    آغاز بهار تعلیم و تربیت

    ویژه نامه آغاز سال تحصیلی جدید




    ویرایش توسط ناظرسایت : 18-05-2019 در ساعت 19:31
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    دوباره خورشید طلوع کرده است...



    باز اول مهر است؛ اول خورشید گرم مدرسه. من، با بویی
    از بابونه ها که کنار پنجره ام روییده اند،
    از خواب بیدار می شوم. ساعت قلبم تندتند می زند.


    کتاب هایم را که از پشت طلوع خورشید چشمک می زنند
    برمی دارم و در کیفی از شادی کودکانه می گذارم.


    باز هم مادر برایم نان و روشنایی گذاشته تا سر زنگ تفریح
    با جرعه ای از عسل شیرین الفبا بخورم.

    مادرم سفارش کرده تا مثل قبل، لحظه های شادی ام را در مدرسه
    جانگذارم و وقتی که برمی گردم، سرمشق زندگی ام را
    که فرشته ها برایم نوشته اند، درست بنویسیم.


    معلم، مثل همیشه با آن لب هایی که به آبشار خنده گشوده می شود
    گفته است جمع و تفریق خوبی ها و بدی ها را
    تمرین کنم تا حساب زندگی، دستم بیاید.


    باز هم اول مهر است و من با بویی از بابونه ها که کنار پنجره
    تنهایی ام روییده است، از خواب بلند شده ام.

    سالیان درازی است که صبح روز اول مهر، با صدای چلچله ها
    از خواب می پرم و هراس دارم که نکند دیر برسم.


    هر سال اول مهر، من هفت ساله می شوم و انگار از خوابی
    هزارساله برمی خیزم، چشمانم را با دستان کودکی ام
    می بندم و دوباره باز می کنم.

    درست دیده ام؛ هم کلاسی هایم با میخک ها و نرگس ها می روند
    تا در مدرسه درس بخوانند و هزارساله شوند.

    باز هم می دوم تا به آنها برسم و کتاب زندگی ام
    را از آغاز بودنم بخوانم و بزرگ تر شوم.


    معلم مهربانم، باز هم کنار در کلاس ایستاده و با نگاهی
    سرشار از بوی روشنایی نگاهم می کند.

    من هم در صف آرزویم وارد کلاس می شوم. پشت
    نیمکت تاریخ می نشینم و به تخته سیاه مدرسه که
    از آن نور می ریزد، خیره می شوم.


    درس، آغاز می شود و موج شور و شادی از تکرار
    جدول ضرب خنده، کلاس را با خود می برد.

    با نرگس ها تمرین حساب داریم.
    گلی برای معلم، یک گل برای مادر و نرگسی برای پدر؛


    روی هم می شود دسته گلی که در دست می گیرم و می گذارم
    روبه روی آینه تا پاییز بداند که در روز ورودش،
    بهار می آید و خورشید در حیاط مدرسه می شکفد؛

    خورشیدی دوباره برای فردایی که نوید تعالی و شکفتن است.

    نفیسه محمدی



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    وداع با خواب تابستانی

    صبح زودتر از همیشه به اشتیاق دیدار هم کلاسی ها از خواب بیدار
    می شوی و با خواب تابستانی وداع می کنی.


    بیدار می شوی تا بار دیگر شاهد تولدی دیگر در خود باشی.
    بیدار می شوی تا دوباره علم را در رگ های حیات خود به کار
    اندازی تا الفبای زندگی ات را که هنوز ناتمام مانده است، بیاموزی.

    دلتنگ تر از همیشه راهی می شوی، البته این بار بدون اضطراب
    و تأخیر، بدون امتحان و پرسش می روی تا متولد شوی، سبز شوی، شکوفا شوی!


    می روی برای ساختن فردایی بهتر و محکم تر چرا که فردا از آن توست.
    می روی تا پلی بسازی برای عبور از آن برای رد شدن به سوی آینده.

    می روی زودتر از همیشه با گام های استوار و جویای حقیقت از کوچه پس
    کوچه های جهل و غفلت تا از الفبای زندگی را خود را با شکستن
    سدهای جهل و نادانی پیدا کنی.

    می روی تا آن را که زیباست بیاموزی!
    می روی تا «آ» را بیاموزی تا کلماتی همچون آرامش و آسایش و آب را یاد
    بگیری تا عطش وجودت را سیراب کنی.

    می روی تا «ب» را یاد بگیری تا کلماتی مثل بردباری، برادری، برابری
    را با تمام وجودت لمس نمایی و با یاد گرفتن نون، برکت زندگی را درمی یابی.


    در حیاط مدرسه وارد می شوی، بوی اسپند فضا را معطر کرده است.
    بوی یار مهربان می آید، بوی عطر معلم و هم کلاسی، بوی نیمکت
    و تخته تو را به سرزمین آرزوهایت می کشاند.

    دست های خود را دراز می کنی.
    تو منتظر دست های گرم و مهربان معلمی تا تو را از دالان های وحشت زای
    تاریکی و تنهایی جهل و غفلت با چراغ نور و معرفت به قله های وسیع سعات
    برساند و اندیشه اش تو را از حضیض ذلت بر
    هاند.


    معصومه عبدالحسینی





    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بوی مهربانی و لبخند

    پشت پلک هایت شور بیدار شدن، آواز می خواند.
    خیابان ها مشتاق قدم های کوچک تو نشسته اند.
    کوچه ها، بی قرار هیجان های کودکانه شمایند.

    بوی مهر/ بوی مهربانی/ بوی لبخند / بوی درس و مدرسه /
    بوی شوق کودکانه پیاده روها / بوی نمره های بیست / بوی دفتر حساب /
    بوی مشق های ناتمام / بوی دوستی / مهربانی مدام / بوی... .


    پاییز با خود شور می آورد.
    قاصدک ها، خبر بازگشایی مدارس می دهند.


    درختان آماده می شوند تا با شوق، برگ های رنگارنگشان
    را چون کاغذهای رنگی، بر سر کودکانی که مشتاقانه به مدرسه می روند

    بریزند و سارها بر شاخه های انبوه درختان صف کشیده اند
    تا آوازهای گرمشان را بدرقه راهشان کنند.

    نسیم، نفس های معطرش را هر صبح، بر گونه های سرخابی
    کودکانه شان می دمد تا خواب را در سایه های کوتاه دیوارها
    جا بگذارند و مشتاقانه تا حیاط منتظر مدرسه بدوند.

    دیوارهای آجرنمای مدرسه را سراسر شور و شوق پر کرده است.
    کلاس ها، با آغوش باز در آستانه درها ایستاده اند
    تا مهمانان کوچک خود را در آغوش بکشند.

    تخته های سیاه، بی صبرانه منتظرند تا دست های صمیمی معلمی
    مهربان، لبریز واژه های دوستی شان کند تا عشق، با لبخندی
    ناگزیر بر لب های کوچک دانش آموزان بنشیند.


    واژه ها بر تخته های سیاه جان می گیرند و پروانه می شوند
    تا در نفس های هیجان زده کودکان، پرواز کنند
    و فضای لرزان کلاس را گرم کنند.


    چه شور و حالی دارد روزهای آغاز مدرسه.
    روزهایی سراسر دلهره و هیجان و شوق و اضطراب

    روزهای مهر و مدرسه، روزهایی که خیابان ها سر خوشِ هیجان
    لبریز صداهای کودکانه جاری در پیاده روهایند.

    روزهایی که عشق، هر سحر عاشقانه از پشت پنجره کلاس ها
    سرک می کشد تا با بالا آمدن آفتاب، تنشان را در نفس های
    معطر کودکان شست وشو دهند.

    روزهایی که آفتاب، به شوق مدرسه رفتن، هر صبح زودتر
    از آواز خروس ها بیدار می شود.
    روزهایی که ماه، بالای سر دفترهای مشق، به خواب می رود!


    یاد آن روزهای مهربان به خیر!
    چه حسی دارد دوباره کودکانه تا حیاط مدرسه دویدن!


    عباس محمدی


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض






    خاطرات كودكی زیباترند
    یادگاران كهن مانا ترند

    درس های سال اول، ساده بود
    آب را بابا به سارا داده بود

    ای دبستانی ترین احساس من

    درس پند آموز روباه و کلاغ
    روبه مكار و دزد دشت و باغ

    روز مهمانی كوكب خانم است
    سفره پر، از بوی نان گندم است

    ای دبستانی ترین احساس من

    كاكلی گنجشككی با هوش بود
    فیل نادانی برایش موش بود

    با وجود سوز و سرمای شدید
    ریز علی پیراهن از تن می درید

    ای دبستانی ترین احساس من

    تا درون نیم كت، جا می شدیم
    ما پراز تصمیم كبری می شدیم

    پاك كن هایی ز پاكی داشتیم
    یك تراش سرخ لاكی داشتیم

    ای دبستانی ترین احساس من

    كیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
    دوشمان از حلقه هایش درد داشت

    گرمی دستان ما از آه بود
    برگ دفترها به رنگ كاه بود

    ای دبستانی ترین احساس من

    مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
    خش خش جاروی با پا روی برگ

    همكلاسی های من یادم كنید
    بازهم در كوچه فریادم كنید

    ای دبستانی ترین احساس من

    همكلاسی های درد و رنج و كار
    بچه های جامه های وصله دار

    بچه های دكه ی خوراك سرد
    كودكان كوچه اما، مرد مرد

    ای دبستانی ترین احساس من

    كاش هرگز زنگ تفریحی نبود
    جمع بودن بود و تفریقی نبود

    كاش می شد باز كوچك می شدیم
    لا اقل یك روز كودك می شدیم

    ای دبستانی ترین احساس من

    یاد آن آموزگار ساده پوش
    یاد آن گچ ها كه بودش روی دوش

    ای معلم یاد و هم نامت بخیر
    یاد درس آب و بابایت بخیر

    ای دبستانی ترین احساس من



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    هیاهوی مهر



    روز هیاهوی دانش آموزان شاد، روز معلم های صبور
    و مهربان. روز ناظم های دلسوز و مدیرهای دوست داشتنی؛

    روزی که باز فراش پرتلاش، می رود به جنگ هر چه غبار.
    روزی که همه دیوارها، میزها و صندلی های مدرسه که
    از خواب تابستانی بیدار شده اند، به روی اهالی درس و دانش لبخند می زنند.


    آغاز رژه منظم کیف ها سر صف های صبحگاهی که می روند
    به سمت باغ دانایی.از امروز، قرار است همه ما جایی را بسازیم.

    می پرسید کجا را؟ همان خانه ای را که با آجر واژه ها ساخته
    می شود، همان جا که پنجره هایی از جنس برگ های سبز
    و زنده دارد، همان جا که وقتی آباد است که با کتاب خواندن
    و یاد گرفتن، تر و تازه شده باشد، خانه دل هایمان را می گویم.


    پس همه شما امروز به مدرسه می روید که دل های نازنینتان
    را آبی بزنید، از روی شیشه هایش گرد و خاک نادانی
    را پاک کنید و این خانه ارزشمند را صفایی بدهید.

    به گل ها و سبزه ها دستی به نوازش بکشید
    و روز تولد مدرسه را جشن بگیرید.
    کاش همیشه دانش آموز بمانیم!


    کاش هر سال، اول مهر که می شود، همین طور هیجان زده
    منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.

    کاش قدر معلم های صمیمی را بیشتر بدانیم!

    مصطفی پورنجاتی


    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مهر نقطه آغاز سفر به ماه است.مهرِ مدرسه که در دل ها خانه می کند
    آن ها را آماده می کند برای سفر به ماه مهربانی
    سفری پر جاذبه در باغ مدرسه.

    باغی که خاک مساعد و هوای تازه اش، کمک می کند تا درخت
    دانایی زودتر در آن قد بکشد و به آسمان برسد.


    ماه مهر، روز تولد همه آدم هاست؛تولدی که خاطره اش
    برای همیشه می ماند.شیرین و دوست داشتنی.
    هر چند در هفت سالگی، با اشک های کودکانه، آذین شده باشد.


    کلاس اولی ها گریه می کنند؛
    می ترسند بی گدار به آب زده باشند ...، گریه اولین عکس العمل
    بچه هاست در برابر چیزهایی که واقعاً از آن ها می ترسند.


    مادرها، دست اولی ها را می کشند به طرف مدرسه، برای زودتر
    رسیدن و آن ها پا به زمین می کشند برای نرسیدن یا دیرتر رسیدن.


    پدر و مادرها، نهال وجود بچه ها را امانت می دهند به دستان
    باغبان های مدرسه، تا زودتر بزرگ شوند و یاد بگیرند
    بزرگ شدن با هم را، در کنار هم.


    معلم، نُه ماه سایه بان نهال ها می شود؛ هر روز دست هایش با
    برف گچ سفید می شود و سیاه های پر کلاغی، دانه دانه از روی
    سرش می پرد تا نهال خوب رشد کند.


    مدرسه یک فرصت است، یک فرصت چند ساله، برای هر کسی که
    بخواهد زودتر بزرگ شود، تا روزی او هم باغبان شود.


    بهترین دنیا، دنیایی است که باغبان های زیادی دارد.
    آن وقت هیچ جوانه ای، گرفتار علف های هرز نخواهد شد.


    ماه مهر با مهربانی، پرورش باغبان می دهد.
    باغبان هایی برای فردای زمین.





    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 18-09-2016 در ساعت 00:09
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض







    مهر که می آید، پاییز آغاز می شود.
    برگ های درختان که شروع به ریزش می کنند


    شکوفه های لبخند کودکان، یکی یکی گل می دهند.
    در فضای کلاس ها. تخته سیاه ها، چشم انتظارند
    تا دوباره سراپا پر شوند از عطر لبخندهای هم شاگردی ها.

    کلمات مهربان، بی تابند تا دستی کوچک، با مداد شوق،
    بر صفحه های سفید دفترهای چهل برگ، بنویسدشان.


    مهر، ماه مهربانی مهتاب است؛

    ماه میزبانی نیمکت های عاشق درس و مدرسه، ماه شکوفایی
    نیلوفران در دعای نم نم باران های عاشقانه پاییز.

    مهر، ماه مدرسه است.




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 18-09-2016 در ساعت 00:12
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    به سوی یار مهربان

    امروز همه راه های روشن، به مدرسه مهر ختم می شود
    و این، سرآغاز جدیدترین صدای همبستگی است.


    امروز، چشم های صفا و یکرنگی، در حضور ماه مهر می جوشد.
    شوق های دسته جمعی در محیطی گرد آمده اند تا بار
    دیگر، بوی «یار مهربان» را جشن بگیرند.


    کتاب ها دسته دسته می آیند و سلام دست ها را پاسخ می دهند؛
    پاسخی گرم تر از تابستانی که بچه ها پشت سر گذاشته اند.


    ماه مهر هم آمده است تا در این هیاهوی شاد، یک حس قوی را
    تا آخر فصل، ذخیره کند.
    امروز، پیام جشنواره
    کیف ها، محبت است.


    بهار، چقدر از درک این روز پاییزی عاجز شده است!
    هیچ نقاش زبردستی نمی تواند شادترین جنب
    وجوش های حیاط را به تصویر بکشد.


    آفرین بر این احساس ها و ذوق های سرشار که مدرسه را از تنهایی
    و کسالت در آوردند و اینک، خلوت بی روح روزهای گذشته اش
    را غنچه غنچه خنده می زنند!


    تقویم به سادگی از این روز نقره فام نمی گذرد، توشه ها
    می گیرد و خوشه ها می چیند. دل های بچه ها را می بیند
    که هرکدامشان از صبح، روشن ترند.

    به راستی که هیچ روزی با این سپیدی، قابل قیاس نیست.
    دانش اندوزی، زیباترین و ماندگارترین اثر خویش
    را بر دقایق اکنون گذاشته است.

    تصنیف عاشقانه مهرورزی، هدیه امروز است که بچه ها
    برای معلمان و هم کلاسی های خود آورده اند.


    شادکامی در کلاس های دوستی موج می زند.تابستان، نگاه بچه ها
    را همچنان شاد، دوباره به مدرسه آورده است
    تا فصل پربار دانش از این وجد فراوان روحیه بگیرد.

    محمدکاظم بدرالدین





    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 18-09-2016 در ساعت 00:17
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    بوي مهر، بوي مهرباني، بوي لبخند، بوي درس و مدرسه
    و شوق كودكانه در پياده روها، بوي نمره هاي بيست،
    بوي دفتر حساب و مشق هاي ناتمام، بوي دوستي و محبت...


    پاييز با خود شور مي آورد
    و قاصدكها خبر بازگشايي مدارس مي دهند،

    درختان آماده مي شوند تا با شوق، برگهاي رنگارنگشان را
    چون كاغذهاي رنگي بر سر كودكاني كه مشتاقانه به مدرسه مي روند
    بريزند و سارها بر شاخه هاي انبوه درختان صف كشيده اند،
    تا آوازهاي گرمشان را بدرقه كنند.

    نسيم، نفس هاي معطرش را هر صبح بر گونه هاي سرخابي
    كودكانه شان مي دمد تا خواب را در سايه هاي كوتاه
    ديوار جا بگذارند و مشتاقانه تا حياط منتظر مدرسه بدوند.

    ديوارهاي آجرنماي مدرسه را سراسر شور و شوق پر كرده است.
    كلاسها با آغوش باز در آستانه درها ايستاده اند
    تا ميهمانان خود را در آغوش بكشند.

    واژه ها بر تخته هاي سياه جان مي گيرند و پروانه مي شوند
    تا در نفس هاي هيجان زده كودكان پرواز كنند
    و فضاي لرزان كلاس را گرم نمايند.


    چه شور و حالي دارد اين روزهاي آغاز مدرسه،
    روزهايي سراسر دلهره، شوق و اضطراب، روزهاي مهر
    و مدرسه، روزهايي كه خيابانها سرخوش هيجان لبريز
    صداهاي كودكانه جاري در پياده روهايند.

    روزهايي كه عشق هر سحر، عاشقانه از پشت پنجره
    كلاس ها سرك مي كشد تا با بالاآمدن آفتاب، تنشان
    را در نفس هاي معطر كودكان شست وشو دهند.

    روزهايي كه آفتاب به شوق مدرسه رفتن
    هر صبح زودتر از آواز خروس ها بيدار مي شود.
    روزهايي كه ماه، بالاي سر دفترهاي مشق به خواب مي رود.

    امروز اولين روز از ماه مهر و شروع فصل پاييز،
    ماه تحصيل، تلاش، مشق و مدرسه است ....

    آغاز سال تحصیلی، آغاز سفر
    در مسیر دانستن و فهمیدن مبارک


    صديقه توانا



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 19-09-2016 در ساعت 14:56
    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi