صفحه 2 از 23 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 221

موضوع: آفتاب در حجاب{ روایتی ازجنس درد و ارادت به زندگی حضرت زینب (س)}

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    اکنون عزاى یک قبیله بر دوش دل من است ،
    مصیبت تمام این سالها بر پشت من سنگینى مى کند.

    امروز عزاى مامضى تازه مى شود.
    که تو بقیۀ االله منى ،

    تو تنها نشانه همه گذشتگانى
    و تنها پناه همه بازماندگان...

    حسین اگر بگذارد،
    حرفهاى تو با او تمامى ندارد.

    سرت را بر سینه مى فشارد
    و داروى تلخ صبر را جرعه جرعه در کامت مى ریزد:

    خواهرم ! روشنى چشمم !
    گرمى دلم ! مبادا بى تابى کنى !

    مبادا روى بخراشى !

    مبادا گریبان چاك دهى !
    استوارى صبر از استقامت توست .
    حلم در کلاس تو درس مى خواند،

    بردبارى در محضر تو تلمذ مى کند،
    شکیبایى در دستهاى تو پرورش مى یابد

    و تسلیم و رضا دو کودکند
    که از دامان تو زاده مى شوند

    و جهان پس از تو را
    سرمشق تعبد مى دهند.

    راضى باش به رضاى خدا
    که بى رضاى تو این کار،
    ممکن نمى شود.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پرتو سوم

    در این شب غریب ،
    در این لحظات وهم انگیز،

    در این دیار فتنه خیز،
    در این شبى که آبستن بزرگترین حادثه آفرینش است ،

    در این دشت آکنده از اندوه و مصیبت و بلا،
    در این درماندگى و ابتلا، تنها نماز مى تواند چاره ساز باشد.

    پس بایست ! قامت به نماز برافراز
    و ماتم و خستگ ى را در زیر سجاده ات ، مدفون کن .

    نماز، رستن از دار فنا و پیوستن به دار بقاست .
    نماز، کندن از دام دنیا و اتصال به عالم عقبى است .

    تنها نماز مى تواند مرهم این دل افسرده
    و جگر دندان خورده باشد.

    انگار همه این سپاه مختصر نیز
    به این حقیقت شیرین دست یافته اند.

    خیمه هاى کوچک و به هم پیوسته
    شان مثل کندوى زنبورهاى عسل شده است
    که از آنها فقط نواى نماز و آواى قرآن به گوش مى رسد.

    سپاه دشمن غرق در بى خبرى است ،
    صداى معصیت ، صداى عربده هاى مستانه ،
    صداى ساز و دهلهاى رعب برانگیز،
    به آنها لحظه اى مجال تاءمل و تفکر و پرهیز و گریز نمى دهد.

    کاش به خود مى آمدند؛
    کاش از این فتنه مى گریختند،

    کاش دست و دامنشان را
    به این خون عظیم نمى آلودند،

    کاش دنیا و آخرتشان را تباه نمى کردند،
    کاش فریب نمى خوردند؛ کاش تن نمى دادند؛
    کاش دل به این دسیسه نمى سپردند




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. تشكر

    زینبِ فاطمه (30-09-2016)

  5. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    اگر قصدشان کشتن حسین است ،
    با ده یک این سپاه هم حادثه محقق مى شود.

    مگر سپاه برادرت چقدر است ؟
    چرا اینهمه انسان ، دستشان را به این خون آلوده مى کنند؟

    چرا اینهمه آمده اند تا در سپاه کفر رقم بخورند؟
    چرا بى جهت نامشان را در زمره دشمنان اسلام ثبت مى کنند؟

    نمى گویى به شما کمک کنند،
    شما از یارى آنها بى نیازید،
    خودشان را از مهلکه دنیا و آخرت درببرند.

    ان خودشان را نجات دهند،
    ایمان خودشان را به دست باد نسپرند.

    یک نفر هم از اهل جهنم کم شود غنیمت است.
    این چه جهالتى است که دامن دلشان را گرفته است ؟

    این چه جهل مرکبى است
    که سرمایه عقلشان را به غارت برده است ؟

    چرا راه گوشهایشان را بسته اند؟
    چرا راه دلهایشان را گرفته اند؟

    انگار فقط خدا مى تواند آنان را
    از این ورطه هلاکت برهاند.

    باید دعا کنى برایشان ،
    باید از او بخواهى که خواسته هایشان را متحول
    قفل دلهایشان را بگشاید.

    دعا مى کنى ، همه را دعا مى کنى ،
    چه آنها را که مى شناسى و چه آنها را که نمى شناسى .

    چه آنها که نامشان را در نامه هاى به برادرت دیده اى
    و اکنون خبرشان را از سپاه دشمن مى شنوى
    و چه آنها که نامشان را ندیده اى و نشنیده اى .

    به اسم قبیله و عشیره دعا مى کنى ،
    به نام شهر و دیارشان دعا مى کنى .

    به نام سپاه مقابل دعا مى کنى!
    دعا مى کنى ، هر چند که مى دانى
    قاعده دنیا همیشه بر این بوده است .

    همیشه اهل حقیقت قلیل بوده اند
    و اهل باطل کثیر. باطل ،
    جاذبه هاى نفسانى دارد.
    کششهاى شیطانى دارد.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پدر همیشه مى گفت :
    لا تستو حشوا فى طریق الهدى لقلۀ اهله .
    در طریق هدایت از کمى نفرات نهراسید

    . پیداست که کمى نفرات ،
    خاص طریق هدایت است .

    همین چند نفر هم
    براى سپاه هدایت بى سابقه است .

    اعجاب برانگیز است .
    پدر اگر به همین تعداد، برادر داشت ،
    لشکر داشت ، همراه و همدل و همسفر داشت ،
    پایه هاى اسلام را براى ابد در جهان محکم مى کرد.

    دودمان معاویه را برمى چید که
    این دود اکنون روزگار اسلام را سیاه نکند.

    اما پس از ارتحال پیامبر
    چند نفر دور حقیقت ماندند؟

    راستى نکند که فردا در گیرودار معرکه ،
    همین سپاه اندك نیز برادرت را تنها بگذارند؟

    نکند خیانتى که پشت پدر را شکست ،
    دل فرزند را هم بشکند؟

    مگر همین چند صباح پیش نبود که
    معاویه فرماندهان و نزدیکان سپاه برادرت
    مجتبى را یکى یکى خرید و او تنها
    و بى یاور ناچار به عقب نشینى و سکوت کرد؟

    این را باید به حسین بگویى .
    هم امشب بگویى که دل نبندد
    و به وعده هاى مردم این دنیا.

    این درست که شهادت براى او رقم خورده است
    و خود طالب عزیمت است .

    این درست که براى شهیدى مثل او فرق نمى کند
    که هم مسلخانش چند نفر باشند.

    اما به هر حال تجربه به مکرر دلشکستگى پیش از شهادت ،
    طعم شیرینى نیست .

    خوب است در میانه نمازها سرى به حسین بزنى ،
    هم دیدارى تازه کنى و هم این نکته را به خاطر نازنینش بیاورى .

    اما نه ، انگار این بوى حسین است ،
    این صداى گامهاى حسین است
    که به خیمه تو نزدیک مى شود

    و این دست اوست که یال خیمه را کنار مى زند
    و تبسم شیرینش از پس پرده طلوع مى کند.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    همیشه همین طور بوده است .
    هر بار دلت هواى او را کرده ،
    او در ظهور پیش قدم شده
    و حیرت را هم بر اشتیاق و تمنا
    و شیدایى ات افزوده.

    تمام قد پیش پاى او برمى خیزى
    و او را بر سجاده ات مى نشانى.

    مى خواهى تمام تار و پود سجاده
    از بوى حضور او آکنده شود.

    مى گوید: (خواهرم !
    در نماز شبهایت مرا فراموشى نکنى

    و تو بر دلت مى گذرد:
    چه جاى فراموشى برادر؟

    مگر جز تو قبله دیگرى هم هست ؟
    مگر ماهى ، حضور آب را در دریا فراموش مى کند؟

    مگر زیستن بى یاد تو معنا دارد؟
    مگر زندگى بى حضور خاطره ات ممکن است ؟

    احساس مى کنى که خلوت ، خلوت نیست
    و حضور غریبه اى هرچند خودى
    از حلاوت خلوت مى کاهد،

    هرچند که آن غریبه خودى ،
    نافع بن هلال باشد و نگران برادر،
    بیرون در ایستاده باشد.

    پیش پاى حسین ، زانو مى زنى ،
    چشم در آینه چشمهایش مى دوزى

    و مى گویى : حسین جان ! برادرم !
    چقدر مطمئنى به اصحاب امشب که فردا
    در میان معرکه تنهایت نگذارند؟






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    حسین ، نگرانى دلت را
    لرزش مژگانت درمى یابد،

    عمیق و آرام بخش نفس مى کشد
    و مى گوید: ((خواهرم ! نگاه که مى کنم ،
    از ابتداى خلقت تاکنون و از اکنون تا همیشه ،
    اصحابى باوفاتر و مهربانتر از
    اصحاب امشب و فردا نمى بینم .

    همه اینها که امشب در سپاه من اند،
    فردا نیز د ر کنار من خواهند ماند
    و پیش از من دستشان را
    به دامان جدمان خواهند رساند

    احساس مى کنى که سایه پشت خیمه ،
    بى تاب از جا کنده مى شود
    و خلوت مطلوبتان را فراهم مى کند.

    آرزو مى کنى که کاش زمان متوقف مى شد.
    لحظه ها نمى گذشت
    و این خلوت شیرین تا قیامت امتداد مى یافت .

    اما غلغله ناگهان بیرون ،
    حسین را از جا مى خیزاند
    و به بیرون خیمه مى کشاند.

    تو نیز دل نگران از جا بر مى خیزى
    و از شکاف خیمه بیرون را نظاره مى کنى .

    افراد، همه خودى اند اما
    این وقت شب درکنار خیمه تو چه مى کنند؟





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پاسخ را حسین به درون مى آورد:
    خواهرم ! اینها اصحاب من اند
    و سرشان ، حبیب بن مظاهر اسدى است .

    آمده اند تا با تو بیعت کنند که
    هزارباره تا پاى جان به حمایت
    از حرم رسول االله ایستاده اند.

    چه بگویم ؟
    چه دریافت روشنى دارد این حبیب !

    دین را چه خوب شناخته است .
    بى جهت نیست که امام لقب فقیه به او داده است .

    اسم حبیب اسباب آرامش دل است .
    وقتى خبر آمدنش به کربلا را شنیدى
    سرت را از کجاوه بیرون آوردى و گفتى :
    سلام مرا به حبیب برسانید

    حسین جان ! بگو که زینب ، دعاگوى شماست
    و برایتان حشر با رسول االله را مى طلبد
    و تا ابد خیر و سعادتتان را از خدا مساءلت مى کند.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    پرتو چهارم


    همین که برادر، عمامه پیامبر را بر سر بگذارد،
    شمشیر پیامبر را در دست بگیرد
    و به سمت سپاه دشمن حرکت کند
    کافیست تا غم عالم بر دلت بنشیند.

    کافیست تا تمامى مصیبتهاى پنجاه ساله
    بر ذهنت هجوم بیاورد
    و غربت و تنهایى جاودانه پدر،
    از اعماق جگرت سر باز کند.

    اما برادر به این بسنده نمى کند،
    مقابل دشمن مى ایستد،
    تکیه اش را بر شمشیر پیامبر مى دهد
    و در مقابل سیاهدلانى که به خون سرخ او تشنه اند،
    لب به موعظه مى گشاید:

    ((مردم ! در آرامش ، گوش به حرفهایم بسپارید
    و شتاب نکنید تا من آنچه حق شما بر من است
    به جاى آورم که موعظت شماست و اتمام حجت بر شما.

    درنگ کنید تا من ، انگیزه سفرم را
    به این دیار، روشن کنم .

    اگر عذرم را پذیرفتید و تصدیقم کردید
    و با من از در انصاف درآمدید

    خوشا به سعادت شما، که اگر چنین شود،
    راه هجوم شما بر من بسته است.

    اما اگر عذرم را نپذیرفتید
    و با من از در انصاف در نیامدید،

    دست به دست هم دهید
    و تمام قوا و شرکاء خود را به کار گیرید،

    به مقصود خود عمل کنید و به من مهلت ندهید.
    چه ، مى دانید که در فضاى روشن و بى ابهام گام مى زنید.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    به هرحال ولایت من با خداست
    و پشتیبان من اوست .

    هم او که کتاب را فرو فرستاد
    و ولایت همه صالحان و نیکوکاران را به عهده گرفت.

    بندگان خدا! تقوا پیشه کند و از دنیا برحذر باشید.
    اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود
    یا یکى براى دنیا باقى بماند،
    چه کسى بهتر از پیامبران براى بقا
    و شایسته تر به رضا و راضى تر به قضاء؟!

    اما بناى آفریدگار بر این نیست ،
    که او دنیا را براى فنا آفریده است.

    تازه هاى دنیا کهنه است ،
    نعمتهایش فرسوده و متلاشى شده
    و روشنایى سرورش ، تاریک و ظلمت زده.

    دنیا، منزلى پست و خانه اى موقت است .
    کاروانسراست. پس در اندیشه توشه باشید
    و بدانید که بهترین ره توشه تقواست .

    تقوا پیشه کنید تا خداوند رستگارتان کند
    او چون طبیبى که به زوایاى وجود بیمار آگاه است ،

    مى داند که مشکل این مردم ، مشکل دنیاست ،
    مشکل علاقه به دنیا و از یاد بردن خدا و عالم عقبى .

    فقط علقه هاى دنیا مى تواند انسان را
    اینچنین به خاك سیاه شقاوت بنشاند.

    فقط پشت کردن به خدا مى تواند،
    پشت عزت انسان را اینچنین به خاك بمالد.

    فقط از یاد بردن خدا مى تواند
    حجابهایى چنین ضخیم و نفوذناپذیر
    بر چشم و دل انسان بیفکند

    تا آنجا که آیات روشن خدا را منکر شود
    و خون فرزندان پیامبر خدا را مباح بشمرد.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  12. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    او همچنان با آرامش
    و حوصله ادامه مى دهد

    و تو از شکاف خیمه مى بینى که دشمن ،
    بى تاب و منتظر، این پا و آن پا مى کند
    تا پس از اتمام موعظه به او حمله ور شود
    و خونش را بر زمین بریزد:

    مردم ! خداوند تعالى که خود آفریننده دنیاست ،
    آن را خانه نابودى و زوال قرار داده است .

    کار این خانه این است که حال
    دل بستگان به خویش را دگرگون مى کند.

    فریب خورده کسى است که فریب او را بخورد
    و بخت برگشته کسى است که در دام فتنه هاى او بیفتد.

    مردم ! دنیا شما را نفریبد،
    هر که به دنیا تکیه کند،

    دنیا زیر پایش امیدش را خالى مى کند
    و هر که طمع به دنیا ببندد،دنیا ناکامش مى سازد.

    من اکنون شما را در کارى هم پیمان مى بینم
    که باعث برانگیختن خشم خدا شده.

    خداى کریم از شما روى گردادنده
    و عذاب خویش را بر شما حلال کرده.

    مردم ! خداى ما خوب خدایى است
    و شما بد بندگانى هستید.

    به محمد پیامبر ایمان آوردید
    و طاعتش را گردن نهادید
    و سپس به فرزندان او هجوم آوردید
    و کمر به قتل عترت او بستید




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 2 از 23 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi