صفحه 3 از 23 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 221

موضوع: آفتاب در حجاب{ روایتی ازجنس درد و ارادت به زندگی حضرت زینب (س)}

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    . اکنون این شیطان است که بر شما مسلط شده
    و عظمت حضور خدا را در دلهایتان به غیبت کشانده .

    پس ننگ بر شما و مقصد و مقصود شما.
    ما از آن خداییم و به سوى او باز مى گردیم
    اما پیش روى ما قومى است که
    از پس ایمان ، به کفر رسیده است.

    و قومى که غرقه ستم است هماره
    از ساحل لطف و رحمت خدا دور باد

    ((... امید نه ، که آرزو دارى این امت برگشته از امام ،
    این قبیله پشت کرده به رائد، این قوم روبرتافته از قائد
    با این کلام تکان دهنده و سخنان هشیارکننده ،
    ناگهان به خود بیاید، آب رفته را به جوى بازگرداند
    و حرمت شکسته را ترمیم کند.

    اما پاسخ ، فقط صداى شیهه اسبانى است
    که سم بر زمین مى کوبند و بى تابى
    سوارانشان را براى هجوم تشدید مى کنند.

    دوست دارى حجاب از گوشهایشان بردارى
    و صداى ضجه سنگ و خاك و کلوخ را به آنها بشنوانى
    و بفهمانى که از سنگ و خاك و کلوخ کمترند
    آنها که چشم بر تابش آفتاب حقیقت مى بندند.

    دوست دارى پرده از چشمهایشان بردارى
    و ملائک را نشانشان دهى که چگونه صف در صف ،
    گرداگرد امام حلقه زده ان

    د و اشک چشمهایشان شبنم آسا
    بر گلبرگ بالهایشان نشسته و گریه هایشان
    خاك پاى امام را تر کرده است.

    فرشتگانى که ضجه مى زنند:
    اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء(1)
    و امام با تکیه بر دستهاى خدا، در گوششان زمزمه مى کند:




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    دوست دارى به انگشت اشاره ات ،
    پرده از ظواهر عالم بردارى
    و لشکر بینهایت اجنه را نشان
    این سپاه بى مقدار دشمن دهى

    و تقاضاى تضرع آمیز امدادشان را
    به دشمن بفهمانى و بفهمانى که
    ک اشاره امام کافیست تا میان سرها
    و بدنهایشان فاصله اندازد

    و زمین کربلا را از سرهایشا ن سیاه کند
    اما امام با اشاره مژگانش آنها را
    به آرامش مى خواند و اشتیاق دیدارش
    با رسول االله را به رخشان مى کشد.

    دوست دارى... ولى هیچ کدام از
    این کارها را که دوست دارى ،
    انجام نمى دهى .

    فقط چشم از شکاف خیمه به امام مى دوزى
    و رد نگاه او را دنبال مى کنى .

    امام ، نگاهش را بر چهره پیرترها عبور مى دهد
    و باز اراده سخن گفتن مى کند
    و تو با خود مى اندیشى که
    مگر هنوز حرفى براى گفتن مانده است ؟

    مگر هیچ رگى از غیرت و هشیارى
    در این قوم باقى است که بتوان بر آن تکیه کرد
    و احتمال تاءثیر را بر آن بنا نهاد؟

    مى دانى که حسین به منفى بودن
    این پاسخ واقف تر است
    اما او فوق وظیفه عمل مى کند
    و دلش براى راهیان جهنم هم مى سوزد






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مردم !
    ببینید چه کسى پیش روى شما ایستاده است .

    سپس به وجدانهایتان مراجعه کنید
    و ببینید که آیا کشتن من
    و شکستن حریم من رواست ؟

    آیا من فرزندزاده پیامبر شما نیستم ؟
    و فرزند وصى او و پسرعم او
    و اولین ایمان آورنده به خدا
    تصدیق کننده رسول او
    و آنچه از جانب پروردگار آمده ؟

    آیا حمزه سیدالشهداء عموى من نیست ؟
    آیا جعفر طیار عموى من نیست ؟

    آیا مادر من ، فاطمه
    دختر پیامبر شما نیست ؟

    آیا جده ام خدیجه ،
    اولین زن اسلام آورده نیست ؟

    آیا پیامبر درباره من و برادرم نفرموده
    که ما سید جوانان اهل بهشتیم ؟

    آیا انکار مى کنید
    که پیامبر جد من است ؟

    فاطمه مادر من است ؟
    على پدر من است و...؟





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بغض ، راه گلویت را سد مى کند،
    اشک در چشمهایت حلقه مى زند
    و قلبت گر مى گیرد.

    مى خواهى از همان شکاف خیمه فریاد بزنى :
    برادر! همین افتخارات ما جرائم ماست .

    اگر تو فرزند على نبودى ،
    اگر جد تو پیامبر نبود

    که سران این قوم با تو دشمنى نمى کردند
    و چنین لشکرى به جنگ با تو نمى فرستادند!

    عداوت اینها به احد برمى گردد،
    به بدر، به حنین .
    کینه اینها کینه خندقى است .

    بغض اینها، بغض خیبرى است.
    مساءله اینها، مساءله پیامبر و على است .

    برادرم ! همین فرداست
    که سر مقدس تو را پیش روى
    یزید بگذارند
    و یزید مست و لایعقل زمزمه کند:

    لعبت هاشم بالملک فلا خبر
    جاء و لا وحى نزل و از بنیان ،

    منکر خدا و وحى و پیامبر شود.
    اینها پیامبرى را حکومت و پادشاهى مى بینند
    و درپى جبران آن سالها از دست رفته اند




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    برادرم ! عزیزدلم !
    اینها اکنون محصول سقیفه را درو مى کنند.

    اینها فرزندان همانهایند که پدرمان
    على را خانه نشین کردند.

    تو به على افتخار، چه مى کنى ؟
    آرى برادر! جرم ما همین افتخارات ماست.

    مى خواهى فریاد بزنى
    و این حرفها را به گوش برادرت برسانى .

    اما بغضت را فرو مى خورى
    و دم برنمى آورى .

    دوست دارى ماجراى جمل (3) را
    براى برادرت مرور کنى.

    جمل مگر همین دیروز نبود؟
    طلحه و زبیر(4) از سر کینه با عدالت على ،
    عایشه را سوار بر شتر، علم کردند
    و به جنگ با ولایت کشاندند!

    عایشه ابتدا وقتى فهمید که نام شتر،
    عسگر است ، تردید کرد
    و به یاد این کلام پیامبر افتاد که :

    ((مبادا بر شترى عسگر نام سوار شوى
    و به جنگ روى

    ((. اما طلحه و زبیر لباس و زینت همان شتر را
    عوض کردند و عایشه را بر آن نشاندند.

    و عایشه ،
    دعوى جنگ با على کرد:

    بهانه چه بود؟
    خونخواهى عثمان!

    و خودشان بهتر از هر کس مى دانستند
    که این بهانه تا کجا مضحک است.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مروان حکم ، سعید عاص را
    به همراهى در جنگ دعوت کرد.

    سعید عاص پرسید:
    همراهان تو کیانند؟

    گفت : طلحه و زبیر عوام
    و عایشه و سعد و عبدالرحمن
    و محمد بن طلحه و عبدالرحمن اسید
    و عبداالله حکیم

    ... سعید عاص گفت :
    چه بازى غریبى !

    اینها که همه خود، دستشان
    به خون عثمان آلوده است

    ! مروان حکم ،
    سکوت کرد و از او گذشت.

    ام سلمه (5) با اتکاء به آنچه
    از پیامبر شنیده بود اعلام کرد:

    بدانید هر که به جنگ با على رود،
    کافر است و عصیانگر بر دین خدا

    اما فریاد او در ازدحام جمعیت گم شد.

    مالک اشتر نامه نوشت به عایشه
    که از خدا بترس و حریم پیامبر را نگاه دار.

    عایشه پاسخ داد:
    تو هم لابد شریک قتل عثمانى
    که با من مخالفت مى کنى

    امیر مؤ منان ، ناخواسته
    پا به این عرصه گذاشت و
    با هفتصد سوار به ((ذى قار)) فرود آمد.

    و عایشه وقتى این را شنید،
    نامه نوشت به حفصه(6) که
    على به ذى قار فرود آمده است ،
    نه راه پس دارد، نه راه پیش .

    حفصه با دریافت این پیام ،
    مطریان و مغنیان را جمع کرد
    و دستور داد که این مضمون را به شعر درآورند
    و با دف و تنبک بنوازند و بخوانند
    تا مگر على بدین واسطه خفیف و استهزاء شود






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تو خبر را که شنیدى ،
    احساس کردى که دیگر جاى درنگ نیست .

    از خانه بیرون شدى و با رویى پوشیده و ناشناس
    به خانه حفصه درآمدى. خانه شلوغ بود.

    مغنیان مى نواختند، کودکان کف مى زدند
    و زنان دم مى گرفتند

    ماالخبر ماالخبر على فى سقر کالفرس
    الاشقر ان تقدم عقر ان و تاءخر نحر.

    راه را شکافتى تا به مقابل حفصه رسیدى
    که در بالاى مجلس نشسته بود.

    وقتى درست مقابل او قرار گرفتى ،
    چهره ات را گشودى ، غضبناك نگاهش کردى
    ، دندانهایت را به هم ساییدى و گفتى :

    ((راست گفت رسول خدا که
    ((البغض یتورات ))،
    کینه موروثى است.

    اى دختر عمر!
    که اکنون با دختر ابوبکر همدست شده اى
    براى کشتن پدر من .

    پیش از این نیز با پدرانتان همدست شده بودید
    براى کشتن پیامبر.

    اما خدا پیامبرش را از مکر
    خاندان شما آگاه و کفایت کرد.

    با پدرانتان در قتل پیامبر ناکام ماندید
    و اکنون کمر به قتل وصى و برادر او بسته اید.

    شرم کنید. همین آیه قرآنى
    براى رسوایى همیشه تان بس نیست ؟

    وان تظاهرا علیه فان االله هو مولیه و
    جبریل و صالح المؤ منین و الملائکۀ بعد ذلک ظهیر.(7)

    دوست دارى به برادرت یادآورى کنى
    که این آتش از زمان پیامبر در زیر خاکستر خفته است .

    اینها اگر جراءت مى کردند،
    پیامبر را از میان برمى داشتند.

    نتوانستند، سر از سقیفه در آورند،
    بیست و پنج سال خورشید را به بند کشیدند
    و در شهر کوران ، پادشاهى کردند
    و بعد بر شتر نشستند و بعد،
    سر از نهروان(8) درآوردند،

    به لباس ابوموسى اشعرى درآمدند
    و دست آخر، شمشیر را به دست ابن ملجم دادند.

    و کدام آخر؟
    معاویه از همه گذشتگان پلیدتر مکارتر بود.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    نیش معاویه بود که زهر را
    به جان برادرمان حسن ریخت.

    دوست دارى فریاد بزنى :
    برادرم ! تو که اینها را مى دانى چرا
    اتصالت را به خدا و پیامبر علم مى کنى ؟

    اما فریاد نمى زنى ،
    شکوه هم نمى کنى .

    فقط مثل باران بهارى اشک مى ریزى
    و تلاش مى کنى که آتش دل را
    ه آب دیده خاموش کنى .

    چه ، مى دانى که او بهتر از تو
    این قوم را مى شناسد
    و این گذشته را ملموس تر از تو مى داند.

    اما به کوفه نگاه مى کند، به شام .
    که تو را و کاروانت را
    به نام اسراى خارجى در شهر مى گردانند.

    مى خواهد در میان این قاتلان کسى نباشد
    که بگوید ما گمان کردیم با دشمن خارجى روبروییم .

    با مخالفان اسلام مى جنگیم .
    مى خواهد که در قیامت کسى نباشد
    که ادعا کند ما مقتول خویش را نشناختیم
    و هویت سپاه مقابل را در نیافتیم.

    در مقابل این اعتراف که امام از اینها
    خشم و لعنت و غضب ابدى را
    تحویلشان مى دهد.

    همه آنها که صداى امام را مى شنوند،
    با فریاد یا زمزمه زیرلب یا هیاهو
    و بلوا اعلام مى کنند که: یه خدا اینچنین است.

    انکار نمى کنیم! مى دانیم
    که فرزند پیامبرى!

    مى دانیم که پدرت على است!
    قابل انکار نیست!

    و بعد برادرت جمله اى مى گوید
    که همان یک جمله تو را زمین مى زند
    و صیهه ات را به آسمان بلند مى کند.

    فبم تستحلون دمى ؟
    پس چرا کشتن مرا روا مى شمرید؟
    پس چرا خون مرا مباح مى دانید؟





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    این جمله ، جگرت را به آتش مى کشد.
    بیان هستى ات را مى لرزاند.

    انگار مظلومیت تمامى مظلومان
    عالم با همین یک جمله
    بر سرت هوار مى شود.

    این ناخنهاى توست
    که بر صورت خراش مى اندازد

    و این اشک توست که
    با خون گونه ات آمیخته مى شود

    و این صداى ضجه توست
    که به آسمان برمى خیزد.

    امام رو بر مى گرداند.
    به عباس و على اکبر مى گوید:
    زینب را دریابید.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    پرتو پنجم

    دلت مى خواهد که طاقت بیاورى
    ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى.

    بچه ها چشمشان به توست ؛
    تو اگر آرام باشى ، آرامش مى گیرند

    و اگر تو بى تابى کنى ،
    طاقت از کف مى دهند.

    سجاد که در خیمه تیمار تو خفته است ،
    حادثه را در آینه نگاه تو دنبال مى کند.

    پس تو باید آنچنان با آرامش و طماءنینه باشى ،
    انگار که همه چیز منطبق بر روال معهود پیش مى رود.

    و مگر نه چنین است ؟
    مگر تو از بدو ورود به این جهان ،
    خودت را مهیاى این روز نمى کردى ؟

    پس باید قطره قطره آب شوى و سکوت کنى .
    جرعه جرعه خون دل بخورى و دم برنیاورى .

    همچنان که از صبح چنین کرده اى .
    حسین از صبح با تک تک هر صحابى ،
    به شهادت رسیده است ،

    با قطره قطره خون هر شهید،
    به زمین نشسته است و تو هر بار
    به او تسلى بخشیده اى .

    هر بار قلبش را گرم کرده اى
    و اشک از دیدگان دلش سترده اى.

    هر بار که از میدان باز آمده است ،
    افزایش موهاى سپید سر و رویش
    را شماره کرده اى ،

    به همان تعداد، در خود شکسته اى ،
    اما خم به ابرو نیاورى.

    خواهر اگر تعداد موهاى سپید برادرش را نداند
    که خواهر نیست .

    خواهر اگر عمق چروکهاى پیشانى برادرش را نشناسد
    که خواهر نیست .

    تازه اینها مربوط به ظواهر است .
    اینها را چشم هر خواهرى مى تواند
    در سیماى برادرش ببیند.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 3 از 23 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi