صفحه 2 از 8 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 74

موضوع: كرامات و مقامات عرفاني امام حسين علیه السلام

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    تدبیر و زیرکی امام حسنی علیه السلام




    عبدالله بن سلام، والي عراق در زمان معاويه همسري داشت به نام «ارينب» [12]
    كه به زيبايي و تربيت خانوادگي و مال‌داري، مشهور و زبانزد خاص و عام بود
    و جمال و زيبايي او چندان شهرت داشت
    كه يزيد پسر معاويه نديده در بند عشق وي افتاده،

    ناچار شد دست بدامن «رفيف» يكي از نزديكان
    و صاحبان سرّ معاويه بزند و از او بخواهد با پدرش
    در اين باره گفتگو بنمايد.

    رفيف نيز داستان عشق يزيد را براي معاويه نقل كرد
    و از او خواست فرزندش را در اين باره كمك و دستگيري كند.

    معاويه براي خاطر يزيد چاره‌اي انديشيده، نامه‌اي به عبدالله بن سلام نوشت
    و بدو فرمان مؤكد داد كه هر چه زودتر براي امري كه با مصلحت وي ارتباط دارد به شام حركت كند.

    چون عبدالله بن سلام فرمان معاويه را به كار بسته،
    وارد شام [ صفحه 31] شد، معاويه خانه‌اي بسيار مجلل
    براي سكونت وي برگزيده همه‌ي وسايل پذيرايي
    و آسايش عبدالله را فراهم ساخت و در اكرام
    و احترام او كوشش فراواني به كار برد.

    از طرفي به «ابوهريره» و «ابوالدرداء» -
    دو نفر صحابي مشهور پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم
    كه همواره در خدمت او بودند - دستور داد
    ابتدا نزد عبدلله بن سلام رفته بدو مژده دهند
    كه معاويه قصد دارد وي را به دامادي خويش مفتخر كند،

    سپس نزد دخترش رفته بدو بگويند كه پدرش قصد دارد
    او را به همسري عبدالله بن سلام والي عراق درآورد
    و بدو گوشزد نموده، تأكيد كنند كه هرگز
    از پذيرفتن اين همسري كه سخت طرف علاقه‌ي معاويه است سرپيچي نكند.

    از طرفي معاويه دخترش را در خلوت خواسته
    بدو گفت:«من ابوهريره و ابوالدرداء را براي خواستگاري تو
    از طرف عبدالله بن سلام نزدت مي‌فرستم،
    چون ايشان چنين پيشنهادي به تو نمودند
    و در اين باره اصرار ورزيدند
    تو رضايت خود را به اين امر،
    موكول به طلاق «ارينب» همسر عبدالله كن

    و به ايشان بگو، من در صورتي حاضر به اين همسري هستم
    كه عبدالله از ارينب جدا شود!

    ابوهريره و ابوالدرداء نيز پاي در راه مأموريت
    خود نهاده نزد عبدالله رفتند و او را از قصد معاويه آگاه كردند.»

    چون عبدالله اين خبر را شنيد سخت شادمان شد
    و از ابوهريره و ابوالدرداء خواست از هيچ گونه كوششي
    در اين باره [ صفحه 32] خودداري ننمايند.

    سپس دو نفر صحابي مذكور نزد دختر معاويه رفتند
    و از طرف عبدالله بن سلام وي را خواستگاري كردند
    و علاقه و ميل شديد معاويه را هم بدين وصلت بدو گوشزد نمودند.

    دختر معاويه طبق دستور پدر نقش خود را بازي كرده،
    رضايت خويش را در همسري با عبدالله موكول
    به جدا شدن وي از ارينب نمود.

    ابوهريره و ابوالدرداء از نزد دختر معاويه مرخص شده
    و يكسره به خانه‌ي عبدالله آمدند
    و پاسخ دختر معاويه را بدو گوشزد نمودند.

    عبدالله ساده‌دل و بي‌خبر، همان جا
    دو نفر صحابي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را گواه گرفته،
    همسر خود را نزد ايشان طلاق گفت
    و جدايي خويش را از ارينب اعلام كرد،

    آنگاه از صحابيان مذكور خواست نزد معاويه رفته،
    جريان امور را بدو گزارش دهند
    و مقدمات عقد همسري دخترش را با وي فراهم كنند.

    ابوهريره و ابوالدرداء نزد معاويه آمدند،
    جريان امر را بدو گزارش دادند
    ولي معاويه حالت اندوه به خود گرفت
    و چهره‌اش را درهم فروبرد و از طلاق
    ارينب اظهار عدم رضايت كرد

    و با قيافه‌ي حق به جانبي گفت:
    «من هرگز راضي نبودم عبدالله براي
    خاطر دختر من همسرش را طلاق گويد.

    سپس ايشان را مرخص كرده، دستور [ صفحه 33] داد
    روز ديگر براي گرفتن پاسخ نزدش بيايند
    و همان گاه مژده طلاق ارينب را به پسرش يزيد داد.»

    چون روز ديگر ابوهريره و ابوالدرداء نزد معاويه رفتند،
    به آنها گفت:«من خوش ندارم
    دخترم را بر اين كار اجبار كنم،
    وي در اين باره مختار است،
    هر چه را خواست بدان عمل كند.»

    ابوهريره و ابوالدرداء نزد دختر معاويه آمده
    قضيه طلاق ارينب را بدو خبر دادند
    و دوباره به تفصيل درباره‌ي شخصيت عبدالله
    شرافت و فضيلت او سخن گفتند
    و آخرين نظر وي را خواستار شدند.

    دختر معاويه با زيركي گفت:
    «درباره شخصيت عبدالله هر چه بگوييد
    درست است، من در اين باره سخني ندارم،
    ولي قدري صبر كنيد تا من بيشتر
    در پيرامون اخلاق و روش و ساير صفات و خصال او تحقيق كنم،
    آنگاه خودم شما را خواسته و پاسخ قطعي را خواهم داد.

    وقت زياد است، شتاب مكنيد!»

    از آن روز خبر طلاق ارينب و خواستگاري عبدالله
    از دختر معاويه دهان به دهان در ميان مردم گردش كرده،
    شيوع يافت و مردم درباره‌ي آن سخن‌ها گفتند
    و قضاوت‌هاي گوناگون نمودند.

    از طرفي عبدالله كه همچنان در شام مي‌زيست
    غرق درياي تحير و سرگرداني شده، نمي‌دانست
    پايان امر چه خواهد شد و [ صفحه 34] چه بر سرش خواهد آمد،

    تا آنكه سرانجام كاسه‌ي صبرش لبريز شده،
    از ابوهريره و ابوالدرداء خواست
    براي آخرين بار نزد دختر معاويه نظر قطعي وي را بخواهند
    و او را از سرگرداني بيرون آورند.

    صحابيان مذكور نزد دختر معاويه
    رفته تقاضاي عبدالله را برايش گفتند؛

    دختر معاويه پاسخ داد:«چنانچه تحقيق كرده‌ام
    اخلاق و روش عبدالله با طبع و ميل من موافق نيست؛

    از طرفي مشاورين نزديك و مورد اعتمادم نيز
    بدين كار رأي نداده‌اند!»

    چون پاسخ دختر معاويه به گوش عبدالله رسيد،
    به دسيسه‌ي معاويه پي برده، سخت اندوهناك شد،

    و علنا اظهار كرد معاويه با چيدن اين توطئه
    قصد داشت همسرم ارينب را از چنگم بربايد.

    چون مدت سه ماه از اين واقعه گذشت
    و ارينب از قيد عدّه آزاد شد،
    معاويه ابوالدرداء را به عنوان
    خواستگاري ارينب به عراق فرستاد،
    و ابوالدرداء در پي مأموريت خود روان شده به عراق آمد.

    اتفاقا حسين بن علي عليه السلام نيز
    در اين وقت در عراق بود.

    ابوالدرداء چون شنيد حسين عليه السلام
    در آن‌جاست زيارت او را بر خود لازم شمرده،
    ابتدا به ديدار او شتافت.

    چون امام حسين عليه السلام ابوالدرداء را ديد
    به احترام وي نسبت [ صفحه 35] به
    جدش پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به‌پاخاست،
    او را در بغل گرفت و بدو خوش‌آمد گفت
    و از سبب آمدنش به عراق پرسش كرد.

    ابوالدرداء نيز جريان امر را از اول تا به آخر
    براي آن حضرت نقل كرد و گفت
    اكنون آمده‌ام ارينب را براي يزيد خواستگاري كنم
    و چون شنيدم تو اينجا هستي، زيارت تو را بر خود لازم دانسته،
    شوق ديدارت مرا واداشت ابتدا تو را ديدن كنم،
    سپس در پي مأموريت خود بروم.

    امام حسين عليه السلام پس از سپاسگزاري
    از محبت ابوالدرداء گفت:
    «از قضا من نيز چنين قصدي دارم،
    چه كسي از تو بهتر، اكنون كه براي اين كار
    نزد ارينب مي‌روي نام مرا نيز ببر
    و از طرف من او را خواستگاري كن
    و هر چه معاويه براي پسرش يزيد به عنوان مهريه مي‌دهد،
    از جانب من نيز اختيار داري آن را به ارينب بدهي.»

    من انجام اين كار را به عهده‌ي تو مي‌گذارم.
    ارينب، هر كدام از ما را خواست انتخاب كند.

    ابوالدرداء فرمان حسين عليه السلام را پذيرفته
    نزد ارينب رفت و پس از سخنان زياد مطلب را
    با وي در ميان نهاد و نام يزيد بن معاويه
    و امتيازات او را برد،

    سپس حسين بن علي عليه السلام را ياد كرده
    و مزاياي او را بر زبان آورد.

    آنگاه نظر ارينب را خواستار شد.
    ارينب سر به زير افكنده قدري در انديشه فرورفت،
    سپس سر برداشته گفت: [ صفحه 36]
    «اي ابوالدرداء! اگر كسي ديگر چنين پيشنهادي به من مي‌كرد
    من نزد تو فرستاده با تو مشورت مي‌كردم،

    اكنون اختيارم را پس از خداوند متعال در دست تو مي‌گذارم،
    هر چه تو مصلحت مي‌داني بگو

    و هر يك از اين دو نفر را كه تو مناسب
    همسري با من مي‌داني برايم برگزين.»

    ابوالدرداء اول زير بار نرفت و از قبول چنين مسؤوليتي
    شانه خالي كرد ولي ارينب اظهار كرد
    من به منزله‌ي دختر تو هستم
    و اين مشورت را چون امانتي نزد تو مي‌گذارم،

    بنگر كه نيك اداي امانت كني.
    چون ابوالدرداء چاره‌اي نديد گفت:
    «مطلب بسيار روشن است،
    حسين پسر دختر پيغمبر است
    و در شرف و فضيلت همتا ندارد
    و او كسي است كه لب‌هايش بوسه‌گاه پيامبر است؛
    من البته او را بر يزيد ترجيح مي‌دهم.»

    ارينب نيز موافقت نمود و حسين عليه السلام او را
    به عقد خويش درآورد و مهري بسيار سنگين بدو داد.

    چون خبر به معاويه رسيد و از جريان امر آگاه شد،
    سخت برآشفته، گفت:«هر كس ابلهي را در پي كاري بفرستد
    جز به خلاف نظرش نايل نخواهد شد!»

    از طرفي عبدالله بن سلام به سبب آنكه اقدام معاويه را
    به دسيسه و خدعه تعبير كرده بود،
    از عطاياي معاويه محروم شده، [ صفحه 37] به عراق بازگشت
    و براي مطالبه‌ي مالي كه پيش از مسافرتش
    به شام نزد ارينب امانت نهاده بود
    نزد امام حسين عليه السلام رفت
    و از او تقاضا كرد با ارينب در اين باره گفتگو كند

    و در صورتي كه ارينب منكر نيست آن را بدو برگرداند؛
    حسين رسول خدا نزد ارينب رفته،
    بدو گفت:«عبدالله بن سلام از شام برگشته،
    به ملاقات من آمده است.

    وي چندان درباره‌ي خوش‌رفتاري و پرهيزگاري
    و حسن روش و اخلاق تو در روزگاري كه با يكديگر
    همسر بوديد نزد من سخن گفت كه مرا در شگفت آورد،

    سپس درباره مالي كه نزد تو امانت گذاشته
    سخن به ميان آورد و از من خواست با تو در اين باره گفتگو كنم.»

    ارينب گفت: «عبدالله درست گفته، مالي از وي نزد من
    در كيسه‌هاي سر به مهر امانت است
    و من بدون آنكه دست بدان بزنم آن را در جايي نهاده‌ام،
    آن را بردار و تسليم او كن.»

    حسين عليه السلام از وي پرسيد:
    «آيا مي‌خواهي خودت با عبدالله ملاقات كني؟»
    ارينب پاسخ موافق داد.

    حسين عليه السلام عبدالله را براي دريافت مالش نزد ارينب آورد
    و بدو گفت:«امانت عبدالله را تسليمش كند.»

    چون عبدالله به دريافت كيسه‌هاي سر به مهر خود پرداخت،
    حسين عليه السلام از نزد آنها دور شد.

    در اين وقت عبدالله مقدار [ صفحه 38] زيادي
    از آن مال را براي ارينب كنار نهاد و بدو گفت:
    «اين در مقابل نيكي‌هاي تو بسيار اندك و ناچيز است»،
    آنگاه هر دو به گريستن پرداختند!

    چندان كه صداي گريه‌ي ايشان بلند شد
    و به گوش امام عليه السلام رسيد.

    در اين هنگام امام حسين عليه السلام به آنها نزديك شد
    و عبدالله را مخاطب ساخته گفت:
    «اي عبدالله! اندوهگين مباش،
    خدا را گواه مي‌گيرم كه من ارينب را
    براي مال و جمالش به همسري نگرفتم،

    بلكه چون به دسيسه‌ي معاويه پي بردم
    پاي در ميان نهاده، بدين كار اقدام نمودم
    و ميان او و هدف ناجوانمردانه و پليدش حايل شده،

    ارينب را براي امروز
    كه روز پشيماني توست حفظ كردم.

    من اكنون ارينب را طلاق مي‌گويم.
    ارينب از آن تو خواهد بود.»

    باري، حضرت سيدالشهداء عليه السلام حتي مهري را
    كه به ارينب داده بود به خودش بخشيد

    و خشنودي خدا و شادي افسرده‌دلان و كوفتن
    بر دهان ستمكاران را بر هر چيز ترجيح داد!
    [13] . [ صفحه 39]



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند







  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    عبودیت امام


    امام حسين عليه السلام همواره مسير مدينه تا مكه را
    كه حدود 80 فرسخ است، پياده براي انجام حج طي مي‌كرد.

    نقل شده كه يك بار آن حضرت به همراهي برادر گرامي‌اش
    امام حسن مجتبي عليه السلام پياده عازم زيارت خانه‌ي خدا بودند.

    كاروانيان چون ايشان را مي‌ديدند از روي احترام
    از مركب‌ها پياده شده و از آنان پيروي مي‌كردند

    .سعد وقاص به امام حسن عليه السلام عرض كرد:
    «مردم به احترام شما پياده مي‌روند
    و براي آنها دشوار است، چرا شما سوار نمي‌شويد؟!»

    آن حضرت فرمود:
    «ما بر خود پياده رفتن به سوي خانه‌ي خدا را لازم كرده‌ايم.»


    [14] .مناجات‌ها و نيايش‌هاي امام حسين عليه السلام
    به درگاه الهي حاوي مضامين بسيار عالي
    و دعاي مشهور عرفه‌ي او در بردارنده‌ي [ صفحه 40]
    عالي‌ترينو شكوهمندترين مفاهيم عشق و عرفان است
    كه آدمي از مضامين عميق و عرفاني آن
    سخت در شگفت مي‌شود. [ صفحه 41]







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    اشتیاق به نماز و راز و نیاز



    علاقه‌ي وافر حضرت سيدالشهداء عليه السلام
    به نماز و راز و نياز با خداوند منان
    به حدي افزون بود كه در روز پرآشوب تاسوعا
    برادر وفادار خويش عباس عليه السلام را صدا زد و فرمود:

    «فدايت گردم اي برادر!
    به سوي دشمن برو و بگو امشب را به ما مهلت دهند
    تا به نماز و مناجات با خدا و به دعا و استغفار بپردازيم.»

    آنگاه فرمود:
    «فهو يعلم اني احب الصلاة له و تلاوة كتابه
    و كثرة الدعاء و الأستغفار» [15] .

    «خداوند خود مي‌داند كه من نماز و تلاوت قرآن
    و دعاي بسيار و استغفار را دوست دارم.»

    نيز نقل است كه در روز عاشورا هنگامي كه ظهر شد،]
    «ابوثمامه‌ي صيداوي» يكي از ياران امام حسين عليه السلام
    به خورشيد نگاه كرد و دريافت كه ظهر شرعي و هنگام نماز است.

    لذا به امام عليه السلام عرض كرد:
    «اي پسر رسول خدا! دوست دارم قبل از آنكه
    فداي تو گردم اين نماز را نيز كه وقتش رسيده است با تو بخوانم.»

    امام عليه السلام نظري به آسمان انداخت و فرمود:
    «خداوند تو را از نمازگزاران حقيقي قرار دهد
    كه مرا به ياد نماز انداختي.

    آري وقت نماز فرارسيده است،
    از دشمن مهلت بخواهيد تا نماز را بپا داريم.»

    چون از دشمن مهلت خواستند، حصين بن نمير گفت:
    «نماز شما قبول نمي‌شود.»

    حبيب بن مظاهر فرياد برآورد:
    «اي مست شراب، آيا نماز شما قبول مي‌شود
    ولي نماز فرزند پيامبر خدا قبول نمي‌شود!»







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. تشكر

    زینبِ فاطمه (04-10-2016)

  6. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    شجاعت حسینی


    شرائط نبرد در صحنه‌ي كربلا
    براي امام عليه السلام بسيار دشوار
    و سخت بود چرا كه عطش شديد و كشنده،
    هواي سوزان، مصائب ازدست دادن فرزندان
    و اصحاب، تنهايي و غربت و عوامل ديگر
    همه و همه دست به دست هم داده بودند
    و عرصه را بر فاطمه عليه السلام تنگ كرده بودند.

    به فرمان عمر سعد چند تند از
    شجاعان دشمن به ميدان تاختند،
    اما لحظاتي نگذشت كه همه‌ي آنان در برابر
    شمشير آتشبار امام عليه السلام به خاك هلاكت افتادند.

    عمرسعد دريافت كه در نبرد تن به تن احدي
    در برابر فرزند اميرمؤمنان عليه السلام تاب مقاومت ندارد،

    از اين رو فرمان حمله‌ي عمومي را صادر نمود.
    امام حسين عليه السلام به طرف دشمن حمله برد

    در حاليكه اين رجزهاي حماسي را مي‌خواند:
    انا الحسين بن علي اليت ان لا انثني‌احمي
    عيالات ابي امضي علي دين النبي [17] .

    «من حسين پسر اميرمؤمنان علي هستم؛
    سوگند ياد كرده‌ام كه در برابر ستمگران سر فرود نياورم.
    از خاندان پدرم حمايت مي‌كنم
    و در اين جدم رسول‌الله جان مي‌دهم.»

    عمر سعد بر قوم خود فرياد برآورد كه:
    «واي بر شما! آيا نمي دانيد كه با چه كسي مي‌جنگيد؟!

    اين پسر انزع البطين و كشنده عرب،
    علي بن ابيطالب است.»

    در اين هنگام چهار هزار كمان‌دار آن حضرت را هدف قرار دادند
    و آنقدر تير به جانب بدن امام عليه السلام رساندند
    كه بدن آن حضرت مانند خارپشت پر از تيغ گشته بود. [18] .

    در شجاعت امام حسين عليه السلام همين بس كه امام باقر عليه السلام فرمود:
    «بدن اباعبدالله بيش از سيصد و بيست زخم،
    آن هم در قسمت جلو بدنش برداشت
    زيرا كه او هرگز پشت به دشمن نمي‌كرد.»

    [19] .يكي از حاضران، شجاعت و قوت
    قلب امام عليه السلام را اين چنين توصيف كردند:

    «فوالله ما رأيت مكثورا قط قد قتل ولده
    و اهل بيته و صحبه اربط جأشا منه»

    «سوگند به خدا هرگز شخص مصيبت زده
    و دل شكسته‌اي كه فرزند و خويشان
    و اصحابش كشته شده باشند، ولي
    اين گونه مانند حسين عليه السلام
    قوت قلب و خلل ناپذير باشد، نديده بودم.» [20] .







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    دنیا ازنظر سالار شهیدان

    امام عليه السلام در آخرين خطبه‌ي خود
    پيش از شهادت با بياني بيلغ و رسا همگان
    را از مفتون شدن به دنيا و مغرور شدن
    به آن برحذر داشت و فرمود:

    «عباد الله اتقوه الله، و كونوا من الدنيا علي
    حذر فان الدنيا لو بقيت لاحد و بقي عليها
    احد لكانت الأنبياء احق بالبقاء و
    اولي بالرضا و ارضي بالقضاء، غير ان الله تعالي
    خلق الدنيا للبلاء و خلق اهلها للفناء.
    فجديدها بال و نعيمها مضمحل و سرودها
    مكفهر و المنزل بلغة و الدار قلعة، فتزودوا
    فان خير الزاد التقوي و اتقو الله لعلكم تفلحون.»

    «اي بندگان خدا! تقوي الهي پيشه سازيد
    و از دنيا حذر كنيد. (و فريفته نشويد)،

    اگر دنيا براي كسي باقي مي‌ماند
    و كسي در دنيا جاودان بود،

    پيامبران الهي سزاوارترين مردم
    به جاودانگي و برتر به رضا و خوشنودي
    و راضي‌تر به قضاء الهي بودند.

    ولي خداوند دنيا را محل آزمايش مردمان قرار داده
    و اهل آنها را براي فنا خلق فرموده،
    هر چيز جديدي در دنيا كهنه مي‌شود
    و نعمت‌هاي آن از بين مي‌رود
    و شادي‌هاي آن به تلخي تبديل مي‌شود.

    دنيا منزل ماندن نيست
    بلكه محل توشه برگرفتن است.

    پس (براي آخرت خود) توشه برگيريد
    و بهترين توشه‌ها تقوي است.

    تقوي را پيشه‌ي خود سازيد تا رستگار شويد.» [21]






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    مرگ از دیدگاه امام حسین علیه السلام


    حضرت سيدالشهداء عليه السلام
    هنگام خروج از مكه در ضمن خطبه‌اي فرمود:

    «خط الموت علي ولد آدم مخط القلادة علي جيد
    الفتاة و ما اولهني الي أسلافي اشتياق يعقوب إلي يوسف» [22] .

    «مرگ براي فرزندان آدم همانند گردن بند
    بر گردن دختران جوان است
    و من آرزومند ملاقات نياكان خود هستيم،
    همانطور كه يعقوب مشتاق ديدار يوسف بود.»

    و در لحظات پايان عمر شريفش به يارانش چنين فرمود:
    «صبرا بني‌الكرام! فما الموت الا قنطرة تعبر بكم
    عن البؤس و الضراء ألي الجنان الواسعة،
    و النعيم الدائمة، فايكم يكره ان ينتقل من سجن ألي قصر...» [23] .

    «اي فرزندان شرف و كرامت! صبور و بردبار باشيد،
    مرگ جز پلي نيست كه انسان را از سختي‌ها به سوي بهشت
    وسيع و نعمت‌هاي هميشگي عبور مي‌دهد؛

    پس كدام يك از شما دوست نداريد
    كه از زندان دنيا به بهشت جاويدان انتقال يابد...»

    مرگ اگر مي‌راست گو نزد من آي
    تا در آغوشت بگيرم تنگ تنگ‌

    من از او عمري ستانم جاودان
    او ز من دلقي بگيرد رنگ رنگ






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    آخرین مناجات امام


    هنگامي كه حضرت سيدالشهداء عليه السلام
    با بدن غرق به خون از پشت اسب به زمين افتادند،

    اين چنين با خداي خويش مناجات مي‌كرد:
    «صبرا علي قضائك يا رب، لا إله سواك يا غياث المستغيثين،
    ما لي رب سواك و لا معبود غيرك، صبرا علي حلمك،
    يا غياث من لا غياث له، يا دائما لا نفاد له، يا محيي الموتي،
    يا قائما علي كل نفس بما كسبت، احكم بيني و بينهم و انت خيرالحاكمين.» [24]

    «در برابر قضاي تو صبر مي‌كنم،
    اي پروردگار من! معبودي جز تو نيست،
    اي پناه بي‌پناهان! اي خدايي كه ابدي و دائمي هستي

    و مردگان را زنده مي‌كني،
    اي آگاه و شاهد و ناظر بر تمام كردار
    و افعال مخلوقات! تو خود ميان من
    و اين گروه حكم كن كه تو بهترين حكم‌كنندگاني.»
    [ صفحه 51]






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پاداش گریه بر سالار شهیدان




    1 - رسول گرامي اسلامي
    صلي الله عليه و آله و سلم
    به دختر گرامي‌اش حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:

    «كل عين باكية يوم القيامة الا عين بكت علي
    مصاب الحسين فانها ضاحكة مستبشرة بنعيم الجنة.» [25] .

    «هر چشمي كه در روز قيامت گريان است
    مگر چشمي كه براي مصائب حسين گريه كرده باشد.
    چنين كسي در قيام خندان و شادمان است به نعمت‌هاي بهشتي.»

    2 - نيز اين روايت مشهور (با اندكي اختلاف در لفظ)
    از ائمه اطهار عليه السلام در خصوص پاداش گريه
    بر حضرت سيدالشهداء عليه السلام نقل شده كه فرمودند:

    «من بكي او أبكي مأة ضمنا له علي الله الجنة،
    و من بكي او ابكي خمسين فله الجنة،
    و من بكي او ثلاثين فله الجنة،
    و من بكي او ابكي عشرة فله الجنة،
    و من بكي او ابكي واحدا فله الجنة، و من تباكي فله الجنة.» [26] .

    «كسي كه در مصيبت امام حسين گريه كند
    يا صد نفر را گريان سازد،
    ما بهشت را براي او ضمانت مي‌كنيم؛

    و كسي كه در مصيبت آن حضرت گريه كند
    يا پنجاه نفر را گريان سازد، اهل بهشت است؛

    و كسي كه در مصيبت آن حضرت گريه كند
    يا سي نفر را بگرياند، اهل بهشت است؛

    و كسي كه در مصيبت آن حضرت گريه كند
    يا ده نفر را بگرياند، اهل بهشت است؛

    و كسي كه در مصيبت آن حضرت گريه كند
    يا ده نفر را بگرياند، اهل بهشت است؛

    و كسي كه در مصيبت آن حضرت گريه كند
    يا يك نفر را بگرياند، اهل بهشت است؛

    و كسي كه خود را به صورت گريه‌كنندگان درآورد،
    اهل بهشت است.»

    3- داود ترقي گويد: در حضور امام صادق عليه السلام بودم.
    آن حضرت درخواست آب كرد و چون آب را آشاميد
    اشك از چشمان مباركش جاري گشت و فرمود: [ صفحه 53]
    «لعنت خدا بر قاتل حسين.»

    آنگاه فرمود: «هر بنده‌اي كه هنگام نوشيدن آب
    از حسين يا كند و قاتلش را لعنت كند،
    خداوند براي او صد هزار حسنه مي‌نويسد
    و صد هزار گناه را از او محو مي‌نمايد
    و صد هزار درجه به او مي‌دهد

    و مانند كسي است كه صد هزار برده را
    در راه خدا آزاد كرده است و خداوند او را
    در روز قيامت با قلب خنك محشور مي‌نمايد.»
    [27]






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    فضیلت زیارت امام حسین



    روايات بسياري در فضيلت زيارت
    حضرت سيدالشهداء عليه السلام آمده است
    كه ما اختصارا فقط به ذكر چند روايت اكتفا مي‌كنيم:

    1 - امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
    «زيارة الحسين بن علي واجبة علي كل من
    يقر للحسين بالامامة من الله عزوجل.» [28] .

    «زيارت حسين بن علي بر هر كسي كه
    به امامت آن حضرت از جانب خداوند متعال اقرار دارد واجب است.»

    2 - امام رضا عليه السلام فرمود:

    «كسي كه مزار امام حسين را در كنار شط فرات زيارت كند
    بمنزله‌ي كسي كه خداوند را در فوق عرش زيارت كرده باشد.» [29] .

    3 - از امام صادق و امام كاظم عليهم‌السلام روايتي
    به يك مضمون نقل شده است كه فرمودند:

    «كسي كه به زيارت قبر ابي‌عبدالله بن الحسين برود
    و عارف به حق او باشد، خداوند جميع گناهان گذشته
    و آينده او را خواهد بخشيد، (بجز حق الناس).» [30] .4

    - امام صادق عليه السلام فرمود:«كسي كه با معرفت،
    قبر امام حسين را زيارت كند همانند كسي است
    كه صد حج با رسول خدا به جاي آورده باشد.» [31] .







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  12. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    نمونه‌هايي از عجايب و كرامات شگفت‌انگيز حضرت سيدالشهدا، اباعبدالله الحسين


    اشاره


    قال الرضا عليه السلام:«كلنا سفينة النجاة، و لكن سفينة الحسين اوسع، و في لج البحر اسرع»امام رضا عليه السلام فرمود:«همه‌ي ما (اهلبيت) كشتي نجات هستيم: ولي كشتي نجات حسين وسيع‌تر و در تلاطم امواج سريع‌تر است.»عجب كيميايي ولاي حسين است خوشا آن دلي كاشناي حسين است‌مسلم بدان ميزبان است زهرا به هر جا كه بزم عزاي حسين است‌بهشت است مزد عزاداري او بر اين وعده ضامن خداي حسين است [ صفحه 59]


    شفا يافتن فطرس ملك


    هنگامي كه امام حسين عليه السلام متولد شد، خداوند هزار ملك را به همراهي جبرئيل امين از براي تهنيت و مبارك باد، حضور خاتم انبياء صلي الله عليه و آله و سلم فرستاد و جبرئيل چون هبوط به زمين كرد با فطرس ملك كه از جمله‌ي فرشتگان مقرب بود ملاقات كرد.فطرس از جمله‌ي ملكه‌ي عرش بود و به دليل تأخير در اجراي امري از اوامر الهي (و ترك أولي) مورد غضب خداوند قرار گرفت و پرودگار او را مخير نمود كه عذاب خويش را در دنيا ببيند يا اينكه در آخرت گرفتاري شود و او عذاب دنيا را اختيار نمود، زيرا كه عذاب دنيا موقت و زودگذر و گرفتار آخرت سرمد و تمام‌نشدني است.

    پس خداوند پر و بال او را درهم شكست و در يكي از جزائر دورافتاده افكند و دود عظيمي هم در آن جزيره ايجاد نمود تا او در اذيت باشد. و او در حدود هفتصد سال در آن جزيره معذب بود، تا اينكه جبرئيل با هزار ملك هبوط به زمين كرده و دانست كه امر مهمي در زمين روي داده است.پس از جبرئيل سؤال كرد:«با اين همه شكوه و جلالت به كجا مي‌رويد؟»

    جبرئيل پاسخ داد:«خداوند مولودي به پيامبر اسلام عطا فرموده و ما از براي تهنيت و عرض تبريك به حضور او مي‌رويم.»

    فطرس عرضه داشت:«معلوم مي‌شود كه اين مولود در نزد خداوند بسيار گرامي و معزز است»

    و آنگاه گفت:«اي جبرئيل! مرا نيز به همراه خود ببر؛ شايد به بركت آن مولود معظم خداوند از سر تقصير من بگذرد و مرا به مقام خويش برگرداند.»

    جبرئيل تقاضاي فطرس را پذيرفت و او را به همراه خود به حضور حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم آورد و بعد از عرض سلام و ابلاغ تبريك و تهنيت از طرف حضرت سبحان، حال فطرس را تذكر داد.

    فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «يا فطرس! أمسح جناحك علي هذا المولود»پس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «اي فطرس! پر و بال خود را به قنداقه‌ي اين مولود عزيز بكش».«فمسح فطرس جناحه علي الحسين عليه السلام فرده الله إلي حالته الاولي.»

    «سپس فطرس پر و بال خويش را به قنداقه‌ي سيدالشهداء عليه السلام كشيد و به مجرد اين كار پر و بال شكسته‌اش به حالت اول بازگشت و مورد عفو خداوند سبحان قرار گرفت.»

    چون فطرس شفا يافت و بخشش خداوند را دريافت، بي‌نهايت شادمان گشت و گفت:«اي رسول خدا! به جهت منتي كه فرزندت حسين بر من دارد سه كار را تا روز قيامت براي او متعهد مي‌شوم:

    1 - هر كس در هر كجا بر حسين سلام كند، فورا سلام او را به آن حضرت ابلاغ مي‌كنم.

    2 - هر كس صلوات و درود و تحيت بر آن جناب بفرستد، صلوات او را به آن حضرت عرضه مي‌دارم.

    3 - هر كس از خانه‌ي خويش به قصد زيارت حسين حركت كند او را در راه ازخطرات حفظ مي‌كنم تا اينكه موفق به زيارت قبر آن بزرگوار شود.»

    و چون فطرس به طرف آسمان پرواز كرد مي‌گفت:«من مثلي و أنا عتاقة الحسين.»«چه كسي مثل من است و به مقام من نائل مي‌شود و حال آنكه من آزاد شده‌ي حسين هستم.» [32] .






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 2 از 8 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi