در واپسين سالهاى عمر معاويه، روزگارى كه زياده خواهى هاى او سايه اى سنگين از فساد و تباهى
بر جامعه مسلمين انداخته بود، تولد نوزادى دختر به نام رقيه (س) شادى و شعف را به خانه گلين و
ساده امام حسين (ع) فرا خواند و اشك شوق را مهمان نگاههاى منتظر كرد و امام، آرامش كوتاه و
زودگذرى در سايه خرسندى از مولود خجسته خود پيدا كرد و لبخندى از سرور بر چهره خسته و
اندوهگيناش از ظلم و جور زمانه نشاند؛ زمانهاى كه هتاكى به خاندان پيامبر(ص) و دشنام دادن
به اميرالمؤمنين (ع) سكه رايج شده بود.
تزوير و رياكارى چنان در بافت جامعه نفوذ كرده بود كه كسى به چشمهاى خود نيز اعتماد نداشت.
اين در حالى بود كه سنگينى زخم تمام اين معضلات ريشهدار، بر قلب امام وارد مىآمد. معاويه اما،
با همه فريبكارى و نيرنگى كه داشت، در برابر فرشته مرگ، بىچاره و ذليل مىنمود و آن گاه كه مرگ
گريبانش را گرفت، بىهيچ مقاومتى تسليم شد و پسر مىگسار و شهوت پرست او بر اريكهاى كه
بيست سال، پدرش بر آن تن، و دنيا پرستان بر آن رخ ساييده بودند، تكيه زد.
در چنين روزگارى بود كه صداى زنگ شتران از مقصد مدينه به سوى آيندهاى روشن و تابناك به
وسعت تاريخ، برخاست و در رهگذر حوادث و رويدادهاى اين سفر پردرد و رنج، رقيه (س) به تماشا
ايستاده و عروج خود را انتظار مى كشيد.
اگر چه بسيارى از منابع تاريخى، نام او را در خاطره خود حفظ نكردهاند، اما دلايل گويايى بر اثبات
وجود او در دست است كه در جاى خود بدان اشاره خواهد شد.
ميلاد كوثر ثانى
هوا گرم بود و سكوت، خيره خيره، پرده سياه شب را تماشا مىكرد. شهر در تاريكى فرو رفته بود.
پنجره خانهاى در شهر، گرم انتظار و محو گفت و گوى شب با ستارگانش بود. نسيم، بر ديوارهاى آفتاب
خورده خانه مى وزيد. قلب شهر، از تنها پنجره باز و روشن خود مىتپيد و همه به انتظار نشسته
بودند كه ناگاه صداى گريه نوزادى خجسته، احساس شب را به بازى گرفت. اشك شوق بر گونهها
غلتيد و لبها، يك صدا، ترانه لبخند سرودند.
غنچهاى ديگر، به باغ حسين (ع) روييده بود و همه بر گلبرگ رخش، غنچههاى عاطفه نثار مى كردند.
رقيه (س) در آن شب شكفت، و مادر تاريخ، كتاب كهن خويش را گشود و بر صفحهاى مبهم از آن، قلم
را به تكاپو واداشت. ولى آن صفحه مبهم تاريخ، در كوران تاخت و تازهاى روزگار، از دفتر گذار زمان جدا
گشت و از حافظه آن ناپديد گرديد. در كتابچه كوچك زندگانى رقيه (س)، لحظه روييدنش بدون هيچ
سطرى، سفيد ماند و نام هيچ روزى به عنوان زادروزش ثبت نگرديد.
درباره سنّ شريف حضرت رقيه (س) نيز در ميان تاريخ نگاران اختلاف نظر وجود دارد. اگر اصل تولد
ايشان را بپذيريم، مشهور اين است كه ايشان سه يا چهار بهار بيشتر به خود نديده و در روزهاى
آغازين صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.