صفحه 14 از 17 نخستنخست ... 41011121314151617 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 168

موضوع: ياران شيداي حسين بن علي علیهما السلام در حماسه عاشورا

  1. Top | #131

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    نوزاد شهيد

    يعقوبي مي‌گويد: امام عليه‌السلام بر اسب خود سوار و عازم ميدان بود، كودكي كه در همان ساعت متولد شده بود نزد آن حضرت آوردند. امام عليه‌السلام در گوش فرزند خود اذان گفت و كام او را برداشت.

    در آن هنگام تيري به حلق آن طفل اصابت كرد و او را به شهادت رسانيد. امام آن تير را از حلق طفل بيرون كشيد و كودك را به خون آغشته ساخت و گفت: «به خدا سوگند، تو گرامي‌تر از ناقه (ناقه صالح) در پيشگاه خداي تعالي هستي و جد تو رسول خدا، نزد خداوند گرامي‌تر از صالح پيامبر است»

    آن گاه بدن خون‌آلود كودك را نزد ساير فرزندان و برادرزادگان خود نهاد. [1081] .سماوي مي‌گويد: اين كه برخي گفته‌اند حضرت علي اصغر در كربلا ولادت يافته چندان درست نيست. [1082]

    شايد هم عبدالله رضيع در كربلا به دنيا آمده و غير از حضرت علي اصغر عليه‌السلام باشد.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #132

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    محمد بن ابي سعيد سعد بن عقيل بن ابي‌طالب

    اشاره


    «محمد» پسر «ابي‌سعيد» فرزند «عقيل» برادر امام علي عليه‌السلام بوده است. [1083] از اين رو «محمد» نوه «ابوطالب» بوده است و مادر او نيز ام‌ولد بوده است. [1084] .

    شهادت محمد


    هشام كلبي نقل كرد: «هاني بن ثبيت حضرمي» برايم گزارش كرد: من در روز دهم شهادت امام حسين آنجا حضور داشتم. ناگاه از خاندان امام پسري نظرم را به خود جلب كرد. او پيراهن بلند و شلوار به تن داشت. در دو گوش او دو گوشواره ديده مي‌شد. او در حالي وارد ميدان شد كه از آن خيمه‌هاي ستوني، چوبي را بركنده بود. او گاه به راست و گاه به چپ سپاه متمايل مي‌شد. يكي از سپاه شام سوار اسبش شد و با سرعت به سوي او حركت كرد. وقتي به او نزديك شد قدري خم شد و با شمشير جان محمد بن ابي‌سعيد را گرفت. [1085] .در زيارت ناحيه مقدسه بر آن شهيد بزرگوار درود فرستاده شده است؛ و از خداوند براي قاتل او «لقيط بن ناشر الجهني» لعنت و دوري از رحمت درخواست شده است. [1086] .





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #133

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    عبدالله بن الحسن بن علي بن ابي‌طالب



    «عبدالله» كودك چند ساله امام مجتبي عليه‌السلام است. مادر عبدالله دختر «شليل بن عبدالله بجلي» بوده است. [1087] شيخ مفيد چنين نقل مي‌كند: پس از آنكه «مالك بن نسر كندي» با شمشيرش به سر مبارك امام حسين عليه‌السلام زد، امام پارچه‌اي درخواست فرمود و با آن سر مباركش را محكم بست و عمامه‌اي بر كلاه خود بست.

    شمر و ديگران هم به جايگاه خود [ صفحه 320] بازگشتند. زماني گذشت تا امام بار ديگر به ميدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره كردند. عبدالله پسر امام مجتبي عليه‌السلام هنوز به حد بلوغ نرسيده بود و در خيمه‌گاه با زنان به سر مي‌برد.

    هنگامي كه متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، از خيمه‌گاه بيرون دويد. او سراسيمه و شتابان رو به جانب امام حسين عليه‌السلام رفت و در كنار عمويش ايستاد. حضرت زينب عليهاالسلام او را دنبال كرد و به او رسيده بود. او تلاش كرد كه آن كودك را نگه دارد.

    امام حسين عليه‌السلام به خواهرش فرمود: «احبسيه يا اخيه؛ اي خواهرم! او را نگهداريد». آن كودك از اين كه بازداشته شود، سخت امتناع مي‌ورزيد. او به عمه‌اش گفت: «والله لا افارق عمي؛ [1088] سوگند به خدا، از عمويم جدا نمي‌شوم».





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #134

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    شهادت عبدالله بن الحسن


    ناگاه «أبحر بن كعب» شمشير خود را به سوي امام پايين آورد. عبدالله فرياد زد: «ويلك يا بن الخبيثة، أتقتل عمي؟؛ اي پسر زن ناپاك! واي بر تو! آيا مي‌خواهي عمويم را بكشي؟» بحر قصد ضربه زدن به امام را داشت. ناگاه عبدالله دستش را پيش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولي دست مباركش تا پوست قطع شد و دست آويزان گشت.

    كودك فريادش بلند شد «يا امتاه؛ اي مادرم!» حسين عليه‌السلام او را در بر گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: «يابن اخي، اصبر علي ما نزل بك، و احتسب في ذلك الخير، فان الله يلحقك بآبائك الصالحين؛ اي فرزند برادرم! بر آن چه به تو رسيده صبر كن و آن را به حساب خير بگذار؛ چرا كه خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد كرد» [1089]

    امام دست خود را به آسمان بلند كرد: «اللهم أمسك عليهم قطر السماء و امنعهم بركات الارض. الهم فان منعتهم الي حين ففرقهم بددا، و اجعلهم طرائق قدادا، و لا ترضي الولاة عنهم ابدا. فانهم دعونا لينصرونا، ثم عدوا علينا، فقتلونا؛ [1090] پروردگارا! قطرات باران را از اينها دريغ بدار و [ صفحه 321] بركات زمينت را از اينها بازدار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره‌مند مي‌سازي، بين آنها تفرقه بينداز و هر كدام را به راهي جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اينها راضي مدار؛ چرا كه اينها ما را دعوت كردند تا كه ياريمان كنند، سپس بر ما دشمني كردند و ما را كشتند».

    ابوالفرج گويد: در نهايت عبدالله به دست «حرملة بن الكاهل الاسدي» به شهادت رسيد. [1091] در زيارت ناحيه مقدسه آمده «السلام علي عبدالله بن الحسن بن علي الزكي» و سپس بر قاتل او به نام «حرمله بن كاهل الاسدي» نفرين شده است. [1092] .درسي كه مي‌توان گرفت: نكته اينجاست كه كودكان اهل بيت عليهم‌السلام با سخت‌ترين مسائل چون انسان‌هايي كه از بلوغ فكري و هوشي بالايي برخوردار بودند، رفتار مي‌كردند. [ صفحه 322]





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #135

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    شهادت سيدالشهداء


    حسين بن علي بن ابي‌طالب

    اشاره

    امام حسين عليه‌السلام فرزند امام علي بن ابيطالب عليه‌السلام و بزرگ بانوي عالم فاطمه زهرا عليهاالسلام است.او در روز سوم يا پنجم ماه شعبان سال چهارم هجرت، بعد از امام حسن مجتبي در مدينه به دنيا آمد. در روايات فراواني آمده است كه آن حضرت از بطن مادر در شش ماهگي - چون يحيي بن زكريا عليه‌السلام - به دنيا آمد. [1093]

    حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام هشت سال با جد خود و سي و هشت سال با پدر و چهل و هشت سال با برادرش امام مجتبي عليه‌السلام و ده سال پس از امام مجتبي زندگي كرده است. شهادت سومين امام ما در سال 61 هجري اتفاق افتاده است. بنابراين عمر شريف ايشان 57 و چهار ماه و 25 روز خواهد بود. [1094] .


    امام در زمان جد، پدر و برادر

    امام حسين عليه‌السلام بسيار مورد علاقه جد بزرگوار، پدر و برادر خود بودند. سخنان پيامبر گرامي و شيوه برخورد آن حضرت با سالار شهيدان گوياي اين مدعاست؛ [1095] در دوران امام علي عليه‌السلام و در پيكارهاي متعدد در بصره، صفين و نهروان و... امام حسين عليه‌السلام حضور فعال داشت؛ اما امام علي عليه‌السلام هيچ‌گاه به او و ديگر برادرش اجازه پيكار نمي‌داد، و مكرر برادران ديگر چون ابالفضل العباس، محمد حنفيه را به نبرد مي‌فرستاد؛ تا آنجا كه محمد حنفيه به معاويه گفت: «من دستان علي عليه‌السلام بودم و دو برادر من حسن و حسين عليهماالسلام چشمان مبارك پدرم بودند؛ چرا كه هميشه دست از چشم حراست مي‌كند». [1096] .

    رسول خدا صلي الله عليه و آله آن دو را امام معرفي فرمود: «ابناي هذان امامان قاما او قعدا؛ [1097] .حسن و حسين هر دو امام‌اند، خواه قيام كنند يا نكنند» پس از امام مجتبي عليه‌السلام امام حسين عليه‌السلام سكوت اختيار فرمود تا عهد با معاويه پايدار بماند، و شايد مصالح ديگري براي جامعه اسلامي پديد آيد.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #136

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    امام حسين پس از معاويه


    در نيمه رجب سال 60 هجري، معاويه از دنيا رفت. [1098] يزيد جايگزين او شد. يزيد نامه‌اي به والي مدينه «وليد بن عقبه» نوشت و از او خواست كه از امام حسين عليه‌السلام، عبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر بيعت بگيرد.

    ابن‌زبير و ابن‌عمر در اواخر ماه رجب از مدينه فرار كردند؛ اما امام حسين عليه‌السلام از بيعت امتناع ورزيد. [1100] «مروان بن حكم» علي‌الدوام والي مدينه را بر گرفتن بيعت از امام تحريك مي‌كرد تا اين كه شب يكشنبه - دو روز مانده به پايان رجب - امام به سوي مكه حركت فرمود. [1101] شرح اين قضايا در سير امام از مدينه به مكه، و مكه به عراق در فصل نخست كتاب آمده است.

    سحرگاه روز عاشورا امام را خواب ربود. هنگامي كه بيدار شد، ياران را از رؤياي صادقانه خويش باخبر ساخت. آن حضرت فرمود: «سگاني را ديدم كه مرا گاز مي‌گرفتند. اما شديدترين آنها بر من سگي بود كه به پيسي و برص مبتلا بود». [1102] .و بعد از آن رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب مي‌بينند كه به دنبالشان اصحاب آن حضرت بوده‌اند، در حالي كه فرموده بود: «تو شهيد اين امت هستي؛ اهل آسمان‌ها و ملكوت اعلي [ صفحه 324] تو را بشارت مي‌دهند، امشب افطار نزد من هستي، شتاب كن و هيچ تأخير مينداز، پس اين ملكي است كه از آسمان فرود مي‌آيد تا كه از خون شما برگيرد و در شيشه‌اي سبز قرار دهد».

    [1103] .پيش از اين اشاره شد كه در تمام بخش‌هاي نهضت كربلا، قطب و مدار حضرت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام بود. پيش از اين، درباره هر شهيدي قدري از امام سخن گفته‌ايم، اما در اين بخش به تنهايي امام و «وتر الموتور؛ تنهاي تنها» بودن آن بزرگ مي‌پردازيم.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #137

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    امام در صبح‌گاه عاشورا


    سپاه ابن‌سعد آراسته بود و امام عليه‌السلام نيز سپاه خود را آراست. چشم امام به سپاه ابن‌سعد افتاد و دستان خويش را بلند كرد و اين گونه خدا را خواند: «اللهم انت ثقتي في كل كرب، و انت رجائي في كل شدة، و انت لي في كل امر نزل بي‌ثقة وعدة، كم من هم يضعف فيه الفؤاد، و تقل فيه الحيلة، و يخذل فيه الصديق، و يشمت فيه العدو، انزلته بك و شكوته اليك رغبة مني اليك عمن سواك، ففرجته عني و كشفته. فانت ولي كل نعمة، و صاحب كل حسنة و منتهي كل رغبة؛ [1104]

    پروردگارا! تو در هر گرفتاري مورد اعتماد من هستي؛ و تو در همه سختي‌ها اميدم هستي. هر امري كه اعتماد به آن داشته و وعده داده شده‌ام تنها از جانب تو بر من نازل مي‌شود. چه بسيار ناراحتي كه دل در آن ضعيف مي‌شود و حيله و راه فرار در آن كم مي‌شود و دوست در آن به خذلان و خواري مي‌افتد و دشمن در آن شماتت مي‌كند كه همه از طريق تو نازل شده و من به سوي تو شكوه مي‌آورم، اين گلايه، بريدگي از غير تو و رغبتي است كه به سوي تو دارم.

    پس در كار من گشايش كن و آن را بر طرف ساز. تو سرپرست هر نعمت و صاحب هر نيكي و نهايت هر رغبت هستي».امام مركب خود را طلب كرد و بر آن سوار شده و سپس با فريادي رسا بر مردم نهيب [ صفحه 325] زد: «يا اهل العراق! - و جلهم يسمعون - اسمعوا قولي، و لا تعجلوا حتي اعظكم بما يحق لكم علي و حتي اعتذر اليكم؛ [1105] اي اهل عراق! - در حالي كه بيشتر افراد صداي امام را مي‌شنيدند - گوش كنيد و عجله نكنيد تا شما را به آن چه حق شما بر من است موعظه كنم تا اين كه عذر را بر شما تمام كنم».





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #138

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    امام پس از شهادت اهل بيت

    پس از شهادت قاسم، امام در برابر خيمه‌ها ايستاده بودند. علي اصغر در دست امام تير خورده بود و عباس نيز به شهادت رسيده بود. ديگر يار و ياوري براي امام نمانده بود. از طرفي تشنگي آن حضرت را آزار مي‌داد.

    امام با شمشيري آخته در برابر آن گروه ستمگر قرار گرفت. در حالي كه از حيات و زندگي مأيوس بود، آن مردم را به مبارزه مي‌طلبيد. هر كه به قتال امام حاضر مي‌شد، در دم كشته مي‌شد. در اين نبرد كسي تاب مقاومت نداشت.عده زيادي به دست تواناي امام كشته شدند. [1106] .امام به جانب راست سپاه حمله‌ور شد؛ او اين گونه رجز مي‌خواند:«الموت اولي من ركوب العار و العار اولي من دخول النار [1107] .مردن از آلودگي به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر است» پس از آن، امام به طرف چپ سپاه دشمن حمله كرد و مي‌فرمود:«انا الحسين بن علي احمي عيالات ابي‌آليت ان لا انثني امضي علي دين النبي؛ [1108] .من حسين فرزند علي هستم، از خاندان پدرم حمايت مي‌كنم، سوگند خورده‌ام كه به دشمن پشت نكنم؛ و پيرو دين نبي اكرم صلي الله عليه و آله باشم».

    در واقع اين آخرين سرود حماسي اباعبدالله الحسين عليه‌السلام بوده است.«عبدالله بن عمار بن عبد يغوث» مي‌گويد: غمگيني چون او نديده بودم كه فرزندان و اهل بيت و يار و دوستانش كشته شده باشند و اين گونه با قوت روح و بدن برزمد. امام آن گونه با جرأت و دليرانه بر دشمن حمله مي‌كرد كه گروه دليرمردان (دشمن) هر وقت او شدت نشان مي‌داد، از هم مي‌شكافت و ديگر كسي توان مقاومت نداشت.

    «عمر بن سعد» در حالي كه همه سپاهيانش را مورد خطاب قرار داده بود، فرياد زد: «اين فرزند انزع البطين (از القاب امام علي عليه‌السلام) است، و اين پسر كشنده عرب است. از هر طرف به او حمله كنيد» ناگهان چهار اسب تيرانداز امام را محاصره كردند.

    در اين محاصره بين امام و خيمه‌گاه فاصله انداختند. امام به آنها نهيب زد: «يا شيعة آل ابي‌سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم و ارجعوا الي أحسابكم ان كنتم عربا كما تزعمون؛ اي پيروان خاندان ابي‌سفيان! اگر شماها دين نداريد و از روز بازگشت نمي‌هراسيد، پس در دنياي خود آزاده باشيد و به (روش) نياكان خود بازگرديد، اگر عرب هستيد، همان طور كه اين گونه مي‌پنداريد».شمر صدا زد: «اي پسر فاطمه! چه مي‌گويي؟» امام فرمود: «من و شما با هم مي‌جنگيم، زنان گناهي ندارند.

    تا زنده‌ام تجاوزكاران و سركشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من بازداريد» شمر پذيرفت و همه امام را هدف گرفته بودند. جنگ به سختي گراييد و تشنگي عرصه را بر امام تنگ كرد. [1110] .امام اين بار به سوي فرات حمله‌ور شد. «عمرو بن حجاج» كه با چهار هزار سپاه در اطراف فرات بود، شكست خورده و سپاه از اطراف امام پراكنده شد.

    اسب وارد آب شده بود، امام به اسب خود فرمود: «تو تشنه‌اي و من نيز تشنه‌ام تا از آب ننوشي من هم از آب نخواهم نوشيد»، اسب از نوشيدن آب امتناع داشت. گويا كلام امام را مي‌فهميد. امام دست [ صفحه 327] زير آب بردند كه ناگاه كسي فرياد زد:؛آيا شما از (نوشيدن) آب لذت مي‌بري در حالي كه به حرم تجاوز شد؟» امام آب را ريخت و هيچ ننوشيد و با سرعت روانه خيمه‌ها شد. [1111] .





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #139

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    امام و وداع دوم


    امام به خيمه‌گاه رسيده بود. بار ديگر با بستگان وداع كرد و آنان را به صبر و بردباري امر كرد و فرمود: «استعدوا للبلاء، و اعملوا ان الله تعالي حاميكم، و حافظكم، و سينجيكم من شر الاعداء، و يجعل عاقبة امركم الي خير، و يعذب عدوكم بانواع العذاب و يعوضكم عن هذه البلية بانواع النعم و الكرامة، فلا تشكوا و لا تقولوا بالسنتكم ما ينقص من قدركم؛ [1112]

    براي بلا آماده باشيد و بدانيد كه خداوند متعال حامي و نگهدار شماست و به زودي شما را از شر دشمنان خلاصي مي‌بخشد و عافيت كارتان را به خير قرار داده، دشمن شما را به عذاب مبتلا خواهد ساخت و عوض اين بلا به شما انواع نعمت‌ها را كرامت خواهد داشت، پس شكوه و گلايه نكنيد، و چيزي كه از قدر و ارزش شما بكاهد بر زبان نرانيد».

    اين سخت‌ترين هنگامه در اين روز براي امام بود؛ به اين واقعيت، در وصيت حضرت زهرا عليهاالسلام اشاره شده است.در اين هنگام امام متوجه دختر خود - سكينه - شد كه از بقيه زنان كناره گرفته و گريان و ندبه‌كنان است. امام به او نزديك شد. او را به صبر دعوت فرمود و تسلي داد. فرياد عمر بن سعد بلند شد: «اي واي بر شما! تا هنگامي كه او به خود و حرمش مشغول است به او هجوم بريد.

    به خدا سوگند، اگر او با فراغت بال به شما حمله كند طرف راست و چپ سپاه شما از هم مي‌پاشد» از هر طرف به سوي امام تيراندازي شد، به گونه‌اي كه تيرها از بين طناب‌هاي خيمه‌گاه مي‌گذشت و گاه به لباس زنان اصابت مي‌كرد. زنان به وحشت افتادند و سراسيمه به خيمه‌گاه بازگشتند و همه در انتظار بودند كه امام چه برخوردي خواهد كرد. امام چون شيري غضبناك بر آنان حمله كرد.

    هر كه در برابر شمشير او قرار مي‌گرفت با [ صفحه 327] مرگ روبه‌رو مي‌شد. از هر سو تيرها به امام نشانه مي‌رفت و گاه به سينه يا گلوي امام مي‌نشست. [1113] .امام پس از شهادت برادرش تنها شد. ناگاه دومين فرياد استغاثه بلند شد: «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؛ هل من موحد يخاف الله فينا؛ هل من مغيث يرجو الله في اغاثتنا؟ آيا كسي هست كه از حرم رسول خدا حمايت و حراست كند؟ آيا يگانه‌پرستي هست كه از خدا در ارتباط با ما بترسد؟ آيا پناه‌دهنده‌اي هست كه در پناه دادن ما به خداوند اميد بندد؟»

    پس از آن صداي ناله زنان بلند شد، [1114] و امام سجاد عليه‌السلام با تكيه بر عصاي از جا برخاست در حالي كه از شدت بيماري شمشيرشان بر زمين كشيده مي‌شد. ناگاه امام حسين عليه‌السلام با فريادي بلند فرمود: «ام‌كلثوم! او را نگهدار! مبادا زمين از نسل آل محمد خالي گردد»، پس از آن ام‌كلثوم امام سجاد عليه‌السلام را به بستر خويش بازگردانيد. [1115] .

    امام حسين عليه‌السلام عيال خويش را به سكوت امر فرمود و از آنها خداحافظي كرد. در آن حال، امام جبه‌اي از خز به همراه داشتند و عمامه پيامبر را بر سر نهاده بود و شمشير آن حضرت را به كمر بسته بود. [1116] امام پيراهني طلب كردند كه هيچ كس به آن رغبت نداشته باشد و آن را زير لباس خود پوشيدند. لباسي براي امام آوردند. امام آن را نپسنديد چون آنرا لباس ذلت و خواري دانست. [1117]

    آري، لباس كهنه را گرفت و آن را قدري پاره كرد و زير لباس خود پوشيد. و زيرجامه‌اي طلبيد و آنرا نيز پاره كرد و پوشيدند، تا آن لباس را دشمنان از تنش در نياورند. [1118] . [ صفحه 329] پس از هر حمله امام به وسط ميدان بازمي‌گشت و مكرر اين عبارتها را ترنم مي‌فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله العظيم؛ [1119] هيچ قدرت و نيرويي نيست مگر از آن خداي بزرگ» در همين حال گاه طلب آب مي‌فرمود.

    شمر در پاسخ گفت: «آن را نمي‌آشامي تا به آتش وارد گردي...» «ابوالحتوف جعفي» تيري به پيشاني امام نشانه رفت. امام به سختي آن را از پيشاني بيرون آورد. همراه آن خون بر صورت امام جاري شد. امام فرمود: «پروردگارا! تو مي‌بيني كه من در چه وضعيتي از اين بندگان سركش و معصيت‌كارت قرار گرفته‌ام، خدايا! تعداد اينها را برشمار و همه را خود بكش و بر روي زمين احدي از اينها را باقي مگذار و هرگز آنها را مورد بخشش قرار مده!». [1120] .

    امام با صيحه‌اي بلند فرياد زد: «اي امت نابكار! چه بد بعد از محمد صلي الله عليه و آله و سلم با عترت او برخورد كرديد، اما شما پس از من كسي را نخواهيد كشت كه كشتن او را بر خود سهل و آسان شماريد. اما كشتن مرا ساده گرفته‌ايد؛ به خدا قسم، اميدوارم كه خدا مرا به شهادت گرامي دارد و سپس از شما بدون اين كه خود بدانيد انتقام بگيرد».

    «حصين» گفت: «اي پسر فاطمه! چگونه از ما انتقام مي‌گيري؟» امام فرمود: «خدا بين خودتان چند نفر را در فقر و وحشت قرار مي‌دهد كه بدان سبب خونتان را خواهند ريخت، سپس عذابي سهمگين بر شما نازل خواهد كرد». [1121] .از آن همه زخم‌هاي بسيار، ضعف بر امام غالب شده بود، امام ايستاد تا قدري استراحت كند. فردي با سنگ بر پيشاني او زد.

    پيشاني آن حضرت شكست و خون، صورت او را گرفت. دامن لباس را بالا زد تا از ورود خون به چشمان جلوگيري كند. [ صفحه 330] ديگري با تيري سه شعبه قلب امام را نشانه گرفت و آن تير بر قلب امام نشست. امام فرمود: «بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله؛ به نام خدا، و براي خدا بر مبناي ملت و آيين رسول خدا» به آسمان سر برداشت و خداي تعالي را مورد خطاب قرار داد: «الهي انك تعلم انهم يقتلون رجلا ليس علي وجه الارض ابن نبي غيره؛

    پروردگارا! تو خود مي‌داني كه اينها مردي را مي‌كشند كه بر روي زمين جز او پسر پيامبري نيست». [1122] .سپس تير را از پشت خود بيرون كشيد و خون چون ناودان فوران زد. [1123] دست را زير زخم سينه نهاد تا اين كه از خون پر شد، و به آسمان پاشيد و فرمود: «بر من آسان است آن چه فرود آيد، زيرا آن در برابر چشم خداوند است» از آن خون قطره‌اي به زمين نريخت. [1124]

    بار ديگر دست زير خون گرفت و آن را بر سر و صورت و محاسن خود پاشيد و فرمود: «همين گونه خواهم بود تا خداوند و جدم رسول الله را ملاقات كنم، در حالي كه به خون خضاب شده‌ام؛ و خواهم گفت: اي جدم! فلان و فلان مرا كشتند». [1125] .خون همچنان جاري بود تا اين كه امام بر روي زمين نشست، ولي خود را بر روي زانو به جلو مي‌كشيد.

    اين حالت چندان ادامه نيافت تا اين كه «مالك بن نصر» با شمشير ضربتي به سر مبارك او زد؛ كلاه‌خودي كه امام بر سر داشتند مملو از خون شد امام فرمود: «با اين دست نه بخوري و نه بياشامي و خداوند با ستمكاران محشورت سازد». كلاه‌خود را از سر برداشت و عمامه را بر كلاه‌خود بست. [1126] دشمن امام را لحظه به لحظه بيشتر محاصره مي‌كرد. امام قدرت برخاستن نداشت.

    عبدالله بن الحسن به حمايت از امام وارد ميدان شد كه [ صفحه 331] داستان آن پيش از اين گذشت. مردم تمايلي به قتل امام نداشتند؛ كشتن امام را هر قبيله به ديگر طائفه واگذار مي‌كرد. [1127] .ناگاه شمر فرياد زد: «منتظر چه هستيد و چرا توقف كرده‌ايد؟ همه بر او حمله كنيد».اين بود كه «زرعه بن شريك» ضربتي به كتف چپ امام زد و «حصين» تيري به گلوي امام نشانه رفت. [1128] ديگري بر گردن امام زد و «سنان بن انس» با نيزه‌اي به سينه مبارك امام زد و قفسه سينه شكسته شد؛ هم او تيري به گلوي حضرت زد [1129] و «صالح بن وهب» نيزه‌اي به پهلوي او زد. [1130] .

    «هلال بن نافع» گفت: من نزديك امام ايستاده بودم امام در حال جان سپردن بود؛ «فوالله ما رايت قتيلا مضمخا بدمه احسن منه، و لا انور وجها، و قد شغلني نور وجهه و جمال هيبته عن الفكرة في قتله؛ [1131] ليكن به خدا سوگند تا به حال كشته‌اي را نديده‌ام به نيكويي او كه در خون آغشته شود و اين گونه زيباي‌روي و نوراني باشد.

    آن قدر نور چهره‌ي او و زيبايي هيبتش مرا به خود مشغول داشته بود كه به طور كلي از كشته شدن او غفلت داشتم» در همان حال حضرت گاه طلب آب مي‌كرد و ديگران از پاسخ به اين درخواست ابا داشتند.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #140

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    امام و دعاي آخر



    چون آن حالت امام شدت يافت، سر به آسمان بلند كرد و چنين دعا كرد: «اللهم متعال المكان، عظيم الجبروت، شديد المحال، غني عن الخلائق، عريض الكبرياء، قادر علي ما [ صفحه 332] تشاء، قريب الرحمة، صادق الوعد، سابغ النعمة، حسن البلاء، قريب اذا دعيت، محيط بما خلقت، قابل التوبه لمن تاب اليك، قادر علي ما اردت، تدرك ما طلبت، شكور اذا شكرت، ذكور اذا ذكرت، لدعوك محتاجا، و ارغب اليك فقيرا، و افزع اليك خائفا و ابكي مكروبا و استعين بك ضعيفا و اتوكل عليك كافيا، اللهم احكم بيننا و بين قومنا، فانهم غروه و خذلونا و غدروا بنا و قتلونا و نحن عترة نبيك و ولد حبيبك محمد صلي الله عليه و آله و سلم الذي اصطفيته بالرسالة و ائتمنته علي الوحي، فاجعل لنا من امرنا فرجا، و مخرجا يا ارحم الراحمين؛ [1132]

    خدايا! تو برترين جايگاه را داري، بزرگ‌ترين قدرت، آن چه مي‌خواهي مي‌كني، بي نيازي از خلايق، بزرگي‌ات بس عريض است و بر همه هر چه بخواهي توانايي، لطف و مهرباني تو نزديك است، در عهد و پيمان راستگويي، نعمت تو سرازير است و بلاي تو نيكو، وقتي تو را بخوانم نزديكي، هر چه را خلق كردي بر آن احاطه داري، توبه‌پذيرنده‌اي از هر كسي كه به تو بازگردد، بر هر چه اراده كني دست‌يافته‌اي، هر چه را طلب كني مي‌يابي، وقتي تو را شكر گويم تو سپاسگزاري، تو فراوان ياد مي‌كني هنگامي كه تو را ياد مي‌كنم، تو را مي‌خوانم در حالي كه محتاج و نيازمندم، در حال فقر به تو رغبت نشان مي‌دهم، به سوي تو جزع مي‌كنم، در حالي كه بيمناكم، مي‌گريم در حال گرفتاري و از تو كمك مي‌طلبم در حال ناتواني، به تو تكيه مي‌كنم در حالي كه كفايتم مي‌كني،

    پروردگارا! بين ما و قوم ما تو خود حكم كن؛ چرا كه آنها ما را فريب دادند و ذليل و خوار ساختند، به ما نيرنگ زدند و ما را كشتند در حالي كه ما خاندان پيامبر تو و فرزند دوست محمد صلي الله عليه و آله و سلم هستيم كه تو او را به پيامبري برانگيختي، و او را امين وحي خود دانستي، پس ما را در كارمان گشايش عطا فرما، اي بخشنده‌ترين بخشندگان!». [ صفحه 333]

    پس اين گونه فرمود: «اصبر علي قضائك، يا رب، لا اله سواك يا غياث المستغيثين؛ [1133] الهي بر قضاي تو شكيبايي مي‌كنم، معبودي جز تو نيست، اي پناه درخواست‌كنندگان!».نيز فرمود: «مالي ربي سواك و لا معبود غيرك، صبرا علي حكمك يا غياث من لا غياث له، يا دائما لا نفاد له، يا محيي الموت، يا قائما علي كل نفس بما كسبت، احكم بيني و بينهم و انت خير الحاكمين؛ [1134] جز تو خدايي ندارم، و پرستش‌كننده‌اي جز تو نيست، بر حكم تو صبر مي‌كنم، اي پناه كسي كه جز تو پناهي ندارد! اي هميشگي كه پايان ندارد! و اي زنده‌كننده‌ي مردگان! اي كه بر كسب همه، احاطه داري! بين ما و بين آنها - اي بهترين حاكمان - تو خود قضاوت كن».





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 14 از 17 نخستنخست ... 41011121314151617 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi