نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: اقسام توحيد ومراتب آن

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض اقسام توحيد ومراتب آن

    بسم الله الرحمن الرحيم
    اقسام توحيد ومراتب آن

    توحيد براى خود مراتبى دارد كه به گونه اى فشرده ياد آور مى شويم:



    توحيد ذاتى به اين معنى كه خدا نظير ومانندى ندارد وبا توجه به اين كه خدا
    </span>
    يك موجود با كمال است ونقص به آن راه ندارد، روشن وواضح است; زيرا فرض دو خدا مستلزم اين است كه هركدام متناهى باشد تا يكى از ديگرى متمايز گردد، ولازمه متناهى بودن دو خدا اين است كه هر يك از ديگرى سلب شود و سلب يكى از ديگرى، سلب كمال از ديگرى و در نتيجه ناقص بودن اوست و موجود ناقص نمى تواند خدا باشد.
    به ديگر سخن، فرض تعدد، فرض متناهى بودن است وفرض تناهى، ملازم با نقص است ونقص با خدايى سازگار نيست از اين جهت ، بايد وجود خدا را، نامتناهى فرض كنيم وشىء نامتناهى قابل تكرار نيست.زيرا وجود خداى نخست همه جا اعم از ذهن و خارج را احاطه كرده و براى خداى ديگر امكان وجود نيست. شايد آيه:(قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدْ) ناظر به چنين توحيدى باشد.
    توحيد ذاتى، معنى ديگرى دارد وآن اينكه: خداوند، داراى اجزاء نيست وبسيط است، زيرا فرض جزء براى خدا مستلزم اين است كه خدا در تحقق خود به اجزائى كه غير از خود هستند، محتاج ونيازمند باشد.
    شكى نيست هر مركّبى غير جزء خود هست; يك دستگاه ماشين، يك محلول شيميائى، غير تك تك اجزاء آن است; فرض تركيب در خدا، اين است كه او به تك تك اجزاء كه غير خود وى هستند، محتاج گردد واحتياج با مقام خدايى سازگار نيست.
    مقصود از «توحيد افعالى» اين است كه : خالق جهان يكى است وگواه روشن آن، وجود هماهنگى درعالم آفرينش است واينكه كوچكترين تصادمى در وضع كلى جهان نيست. اين امر، نشانه اين است كه اراده واحدى بر اين جهان حكومت مى كند واگر اين جهان زير نظر دو اراده، اداره مى شد، واختلاف اراده، مايه اختلاف تدبير وبه هم خوردن هماهنگى در اجزاء جهان مى گشت.
    قرآن با تكيه بر براهين گذشته خدا را به يگانگى مطلق مى خواند:
    </span>
    (وَإلهُكُمْ إلهٌ واحِدٌ لا إلهَ إلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ) (سوره بقره آيه 163).
    خداى شما خداى يگانه است، جز او خدايى نيست و او بخشنده ومهربان است .
    آنگاه قرآن در آيه بعد هماهنگى جهان را گواه بر اين مدعا مى گيرد ومى فرمايد:
    (إنَّ في خَلْقِ السَّمواتِ والأرضِ واخْتِلافِ اللَّيلِ والنَّهار والفُلكِ الَّتي تَجْري فِي البَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمآءِ مِنْ ماء فَأحْيا بِهِ الأرضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّة وَ تَصريفِ الرِّياحِ والسَّحابِ المُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ والأرضِ لآيات لِقَوم يَعْقِلُونَ) (سوره بقره آيه 164).
    در آفرينش آسمانها وزمين وگردش شب و روز وحركت كشتى در دريا به سود مردم وفرود آمدن باران از آسمان كه به وسيله آن زمين پس از مردنش زنده مى شود وپخش موجودات زنده در زمين وگردش بادها وحركت ابر موجود ميان آسمان وزمين (در همه اينها)، گواه روشن براى افراد عاقل وخردمند است.
    در اين آيه، سخن از نظام آفرينش است كه گواه بر وحدانيّت تدبير ويگانگى خالق جهان است.
    توحيد در عبادت

    مقصود از اين اصل، اين است كه فقط بايد خدا را پرستش كرد واز پرستش غير او دورى جست. در اينجا بايد دو مطلب روشن شود:


    پرستش خدا انگيزه هايى دارد، بزرگترين انگيزه آن، كمالى است كه انسان در
    </span>
    خدا سراغ دارد و آگاهى از اين كمال، سبب مى شود كه انسان خود به خود در برابر آن كانون كمال، خضوع وخشوع كند. اين نوع انگيزه، مخصوص طبقه عارف وآشنايان به مقام ربوبى است; ولى طبقات ديگر، خدا را از آن جهت پرستش مى كنند كه او سرچشمه نعمتها وفيض ها است ويكى از فيضهاى مستمر او، وجود انسان است، پس به حكم عقل، بايد در برابر مُنعِمْ خضوع نمود وسپاس او را به جا آورد; گروه سوّمى نيز خدا را به پاداشهاى بزرگ و يا ترس از كيفرهاى او مى پرستند. در هر حال اين انگيزه ها سبب مى شود كه خدا را بپرستيم.
    اما چرا بايد از پرستش غير او امتناع ورزيد؟ زيرا غير اوكمال ندارد يا منبع فيض ونعمت نيست كه ما را وادار به تواضع كند; همچنان كه كيفرها وپاداشهايى در اختيار ندارد كه انگيزه پرستش گردد. زيرا غير خدا، هرچه دارد از كانون كمال دارد وخود، كانون كمال نيست.
    حال بايد ديد، حقيقت پرستش چيست؟
    گروهى در معناى پرستش ، افراط مىورزند وهر نوع احترام به اولياء الهى را در حال حيات وممات آنان پرستش آنان تصور مى كنند; از اين رو، بوسيدن ضرايح مقدسه يا توسّل به ارواح پاك، در نظر آنان پرستش صاحب مرقد وروح شمرده مى شود. براى آگاهى از معناى پرستش،بايد توجه كنيم كه پرستش آن گونه از خضوع واظهار كوچكى در مقابل كسى است كه او را خدا بدانيم يا معتقد شويم كه كارهاى خدايى به او تفويض شده است وخدا در آن قسمت از كارها كنار رفته است; به ديگر سخن، او را خداى بزرگ ويا خداى كوچك بدانيم. همچنان كه عرب جاهلى، بتها را خدايان كوچك مى دانست ومعتقد بود كه قسمتى از كارهاى خدا به آنها واگذار شده است.
    بنابر اين، هرگاه در برابر موجودى خضوع كنيم در حالى كه او را نه خداى بزرگ ونه خداى كوچك بينديشيم بلكه بنده پاك وبى آلايش خدا تصور كنيم كه در
    </span>
    نزد او مقامى دارد، اين خضوع، هرچند هم به نهايت برسد، احترام خواهد بود نه پرستش. وما اگر نسبت به پيشوايان بزرگ ، در حال حيات وممات، احترام مى كنيم، يا توجه به اين كه همگى بندگان مخلص خدا هستند، قطعاً عمل ما رنگ عبادت و پرستش به خود نخواهد گرفت.
    گواه اين مطلب اين كه خدا به فرشتگان فرمان مى دهد كه آدم را سجده كنند ونهايت خضوع را در برابر او انجام دهند، اگر اين خضوع، پرستش آدم بود، بايد فرشتگان، مشرك وشيطان ياغى، رئيس الموحدين باشد.
    1ـ توحيد ذاتى: مقصود از توحيد ذاتى اين است كه ذات خدا يكى است ونظير ومانندى ندارد. 2ـ توحيد افعالى: به اين معنى است كه خالق جهان يكى است ومؤثر تام ومستقلى جز او نيست و تأثير ديگر اسباب در پرتو فاعليت و خالقيت اوست. 3ـ توحيد در عبادت: يعنى پرستش مخصوص اوست وجز او نبايد كسى را پرستش كرد. 1ـ چرا بايد خدا را پرستش كرد؟ 2ـ چرا بايد غير او را پرستش نكرد؟
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اقسام توحيد ومراتب آن

    شناخت ديگر صفات خدا

    براى خدا صفات ثبوتى وسلبى هست. مقصود از صفات ثبوتى صفات كمالى است كه بر خدا ثابت مى باشد ومقصود از صفات سلبى آن رشته از نقايص است كه از خدا سلب مى گردد. از صفات ثبوتى خدا پنج صفت را در اينجا متذكر مى شويم:
    (1) ـ دانا (2) ـ توانا (3)ـ زنده (4) ـ بينا (5) ـ شنوا
    در باره اثبات دو صفت نخست كافى است كه مصنوعات او را از اتم تا كهكشان مطالعه كنيم.
    علوم بشرى با پى گيرى ده هزار ساله خود توانسته است قسمت ناچيزى از اسرار و رازهاى پيچيده جهان را به دست آورد; در حالى كه قسمت اعظم آنها در گوشه جهل انسان باقى است.
    مطالعه اين جهان ما را به علم بى پايان وقدرت نامتناهى خدا رهنمون مى گردد ومى رساند كه خدا از مجموع قوانينى كه بشر در علوم طبيعى كشف كرده است آگاه بوده وجهان را با قدرت خود آفريده است. واين مطالعه ما را به دو صفت علم و قدرت خدا رهبرى مى كند.
    درباره صفت حيات نياز به دليل جداگانه نداريم زيرا وقتى ثابت شد كه او دانا و توانا است طبعاً ثابت مى شود كه او زنده است زيرا موجود زنده جز به اين دو صفت بارز به صفات ديگرى نياز ندارد.
    درست است كه در علوم طبيعى مى گويند موجود زنده موجودى است كه خصيصه هاى : رشد، توليد مثل، پاسخ به محرك، تغذيه را دارا مى باشد. حيات وزندگى به اين معنا، مخصوص موجودات طبيعى است وگرنه حيات معناى وسيع وگسترده اى دارد، كه ممكن است به هيچ كدام از اين خصيصه ها نيازى نداشته باشد. دانشمندان علوم طبيعى چون سرو كار با موجودات طبيعى دارند ولذا حيات را در محدوده علم ودانش خود تفسير مى كنند. ولى يك فيلسوف كه مسأله را از زاويه وسيع تر مى نگرد براى آن معناى وسيع قائل شده واين خصائص را از ابزار ووسيله حيات در حيات موجودات طبيعى مى داند نه اينكه واقعيت «حيات» مطلقاً بستگى به آنها داشته باشد.
    در اين جا دو صفت ديگر خدا به معناى سميع و بصير نيز روشن مى شود زيرا اين دو صفت بخشى از علم خداست زيرا آگاهى خدا از مسموعات ومبصرات سبب شده است كه خدا را شنوا وبينا معرفى كنيم. وگرنه «سميع» به معناى اين كه از طريق ابزار ويا «بصير» به معنى اين كه از طريق دستگاه خاصى ببيند ويا بشنود در اينجا مطرح نيست. بلكه حضور جهان نزد خدا از آن جمله مسموعات ومبصرات، سبب آن شده كه او را با اين دو صفت ياد كنيم.
    6
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اقسام توحيد ومراتب آن


    با ديگر صفات ثبوتى و سلبى خدا

    آشنا شويم

    با بيشتر صفات ثبوتى خدا آشنا شديم ولى سه صفت ديگر از صفات ثبوتى او را متذكر مى شويم:


    عدل ودادگرى يكى از صفات خدا به شمار مى رود، واساس مسئله عدل الهى را موضوع توانائى خرد بر تشخيص زشت وزيبا تشكيل مى دهد، از آنجا كه عقل وخرد بر تشخيص اين نوع از كارها توانا است، به روشنى داورى مى كند كه ساحت خدا از هر كار قبيح وزشت پيراسته مى باشد وظلم وستم يكى از كارهاى زشت، مى باشد كه او هرگز انجام نمى دهد.
    انگيزه انجام ظلم يكى از دو چيز ياد شده در زير است:


    فرض نخست با گستردگى علم خدا صد درصد منتفى است هرگاه خرد، زشتى ظلم وستم را درك مى كند خدا كه پديد آرنده كليه مغزها ودركها است به نحو روشن از آن آگاه خواهد بود وچيزى بر خداى جهان مخفى نمى باشد.
    </span>
    فرض دوم كه خدا بر ستم نياز داشته باشد نيز منتفى است. او خالق جهان وانسان است وهر چه آفريده ها دارند از او دارند، واو ديگر چه نيازى به ظلم دارد.
    برخى كه از توصيف خدا به عدل وداد خوددارى مى كنند انكار خود را چنين توجيه مى نمايند:
    «ما حق نداريم قلمرو قدرت خدا را محدود سازيم وحق نداريم به او بگوئيم بايد به عدل و داد رفتار كند نه به ظلم و ستم، بلكه هر كارى كه او انجام داد همان خوب است» .
    در اين سخن مغالطه روشنى وجود دارد:
    اين كه مى گوئيم خدا دادگر است و ظلم وستم نمى كند، مقصد محدود كردن قلمرو قدرت او نيست بلكه هدف اين است كه با توجه به علم گسترده خدا وتوانائى او بر همه چيز، و عدم نياز وى از همه چيز، كشف مى كنيم كه خدا چنين كارى را انجام نمى دهد زيرا دواعى ظلم در او موجود نيست.
    فرق است بين اين كه بگوئيم خدا نبايد انجام دهد وبه اصطلاح، حكم و فرمانى صادر كنيم وبين اين كه با توجه به يك رشته مقدمات، حكمى را استكشاف بنمائيم، مثلاً مى گوييم سه زاويه مثلث با صدو هشتاد درجه مساوى است، نه كمتر است ونه زيادتر. هدف از اين جمله حكم و فرمان نيست زيرا واقعيات، تابع حكم وفرمان ما نمى باشد اگر زاويه هاى مثلث با دو زاويه قائمه مساوى نباشد هرگز با حكم وفرمان ما اين واقعيت تحقق نمى پذيرد بلكه ما درا ين موقف از روى يك رشته علل چنين حكمى را به دست مى آوريم.
    در مورد خدا نيز جريان از اين قبيل است وهرگز حكم و فرمانى در كار نيست وهدف محدود كردن قدرت او نمى باشد; زيرا شكى نيست كه او قدرت و توانائى بر داد وستم، زيبا و زشت دارد بلكه هدف اين است كه با توجه به اين كه او زشت وزيبا
    </span>
    را تشخيص مى دهد وبا توجه به اين كه ظلم بر ديگران نازيبا است واز طرف ديگر نيازى به آن ندارد، كشف مى كنيم كه انگيزه هاى ظلم در خدا موجود نيست.
    قرآن در باره هدف انبياء اقامه عدل را مطرح مى كند وياد آور مى شود كه تمام پيامبران بر اقامه عدل در جامعه دعوت شده اند چنانكه مى فرمايد:
    (لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وأنْزَلْنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَ المِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسْطِ...) (حديد آيه 25).
    «ما پيامبران خود را با دلائل روشن برانگيختيم وهمراه آنان كتاب وميزان (عقل كه مايه سنجش حق وباطل است) فرو فرستاديم تا مردم عدل وداد را به پا دارند».
    مقصود از صفت دوم(حكيم) اين است كه كارهاى او دور از لغو وعبث وبيهودگى است، زيرا موجود سرا پا علم و قدرت جهت ندارد كه كار عبث انجام دهد وكار عبث سرچشمه اى جز فقدان آگاهى صحيح ندارد. وبه ديگر سخن، آن كس كار لغو انجام مى دهد كه از زشتى آن ناآگاه ويا بر ترك آن قادر وتوانا نباشد وهر دو عامل در خدا منتفى است از اين جهت او موجود حكيم است.
    مقصود از صفت سوم(غنىّ) اين است كه وجود خداوند مبدأ ومنبع همه نوع كمال است، طبعاً او غنى وبى نياز خواهد بود زيرا فرض اين است كه همه كمالات از او سرچشمه مى گيرد. غير از او موجود صاحب كمالى نيست كه رفع نياز از خدا كند.
    قرآن مجيد خدا را چنين معرفى مى كند:
    (يا أيُّهَا النّاسُ أنْتُم الفُقَراءُ إلَى اللّهِ واللّهُ هُوَ الغَنِيُّ
    </span>صفحه 39
    الحَميدُ) (فاطر/15)
    اى مردم همگى به خدا نيازمنديد وخداوند بى نياز وستوده است.
    ودر جاى ديگر مى فرمايد:
    (وقالَ مُوسى إنْ تَكْفُرُوا أنْتُمْ وَ مَنْ في الأرضِ جَميعاً فإنَّ اللّهَ لَغَنِيٌّ حَميدٌ)(سوره ابراهيم آيه 8)
    «موسى (عليه السلام) گفت اگر شما و همه مردم روى زمين كفر ورزند، پس خداوند بى نياز و ستوده است».
    تا اين جا به گونه اى با صفات ثبوتى خدا آشنا شديم اكنون وقت آن رسيده است كه با صفات سلبى آشنا شويم. 2ـ يا نياز به آن دارد.
    1ـ يا فاعل از زشتى ظلم آگاهى ندارد. 1ـ عادل 2ـ حكيم 3ـ غنى (بى نياز )
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اقسام توحيد ومراتب آن

    صفات سلبى خدا

    مقصود از صفات سلبى، سلب آن رشته از نقائص است كه ذات حق پيراسته تر از آن است كه با آنها متصف شود.
    در ميان صفات سلبى به دو صفت ياد شده در زير توجه فرمائيد:


    دليل هر دو سلب، روشن است، زيرا اگر جسم باشد طبعاً نياز به مكان خواهد داشت وشىء محتاج نمى تواند خدا باشد.
    همچنين مركب نيست زيرا مركب به اجزاء خود نياز دارد. واجزاء،غير مركب مى باشند، وموجود محتاج نمى تواند خدا باشد. بلكه نياز به قدرتى دارد كه از او رفع نياز نمايد. وهم چنين است ديگر صفات سلبى خدا كه همگى به آن خاطر ازخدا سلب مى شوند كه وجود آنها مايه نقص ونياز است وخدا بالاتر از آن است كه نقص ونياز به ذات او راه يابد.
    اصولاً مى توان تمام صفات ثبوتى را به يك صفت و همه صفات سلبى را نيز به يك صفت باز گرداند وآن اين كه، هر نوع كمالى كه به انديشه انسان برسد خدا آن كمال را داراست واگر عالم وقادر است ازاين جهت است كه علم وقدرت، كمال
    </span>
    است. هم چنين هر نقصى كه به انديشه انسان برسد خدا از آن منزه وپيراسته است.
    واگر خدا جسم ومركب نيست از آن جهت است كه جسم بودن وتركيب مستلزم نقص است ازا ين جهت مى توان گفت كه خداوند يك صفت ثبوتى وآن ثبوت تمام كمالات برخدا ويك صفت سلبى وآن سلب تمام نقائص از او، بيش ندارد.
    رفع يك اشتباه

    گاهى گفته مى شود چگونه انسان، موجود محدودى است كه مى تواند موجود نامحدود را مانند خدا بشناسد، در حالى كه نامحدود در افق موجود محدود قرار نمى گيرد. وبه تعبير دانشمندان:
    به كنه ذاتش خرد برد پى *** اگر رسد خس به قعر دريا
    وبه قول ديگرى:
    اى برتر از خيال وقياس و گمان ووهم *** وز هرچه گفته اند وشنيديم وخوانده ايم
    ولى پاسخ اين سؤال روشن است زيرا فرق است ميان شناخت مطلق وشناخت نسبى. آنچه ممكن نيست، شناخت تمام جوانب وابعاد وجود اوست ونه شناخت نسبى، موجود محدود مى تواند از طريق صفات خدا به گونه اى با او آشنا شود.
    شناخت صفات خدا از طريق قرآن

    قرآن خدا را در سوره حشر با صفات چهارده گانه اى معرفى كرده است آنجا كه مى فرمايد:
    (هُوَ اللّهُ الَّذي لاإلهَ إلاّ هُوَ عالِمُ الغَيْبِ والشَّهادَةِ هُوَ الرَّحمنُ الرّحيم* هُوَ اللّهُ الَّذي لاإلهَ إلاّ هُوَ المَلِكُ القُدُّوسُ السَّلامُ المُؤمِنُ المُهَيْمِنُ العَزيزُ الجَبّارُ المُتَكَبِّرُ
    </span>
    سبْحانَ اللّهِ عَمّا يُشرِكُونَ * هُوَ اللّهُ الخالِقُ البارِىءُ المُصَوِّرُ لَهُ الأسْماءُ الحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّمواتِ والأرضِ وَ هُوَ العَزيزُ الحَكيمُ)(سوره حشر آيه 22ــ 24).

    ودر سوره آل عمران او را چنين معرفى مى كند:
    (إنَّ اللّهَ لايَخْفى عَلَيْهِ شيءٌ فِي الأرضِ وَلا فِي السّماءِ) (سوره آل عمران آيه5).
    براى خداوند چيزى در زمين وآسمان پنهان نمى ماند.
    معرفى هاى تورات از خدا

    بايد در شناخت خدا به عقل و خرد يا به كتاب آسمانى تحريف نشده اعتماد كنيم وگرنه معرفى كتابهاى تحريف شده جز دورى از شناخت واقعى نتيجه ديگرى ندارد اينك دو نمونه از معرفى هاى تورات نسبت به خدا را ياد آور مى شويم.





    مى آورد بلافاصله مى گويد:
    (...وَما مَسَّنا مِنْ لُغُوب) (سوره ق آيه 38) به ما خستگى دست نداد.
    اصرار براين مطلب در قرآن گويا ناظر بر مطلبى است كه تورات در اين مورد دارد كه خداوند پس از آفرينش آسمانها وزمين در اين مدت خسته شده وبه استراحت پرداخت(1) اين نوع معرفى ها مايه دورى طبقه روشنفكر از خدا بود.


    منبع:سايت آيت الله جعفر سبحاني
    1ـ خدا جسم نيست . 2ـ خدا مركب نيست. 1ـ اوست خدائى كه جز او خدائى نيست .2ـ او آگاه از پنهان و آشكار است. 3ـ او رحمان ورحيم است. 4ـ فرمانرواى مطلق. 5ـ پاك. 6ـ بى عيب . 7ـ ايمن بخش. 8ـ نگهبان. 9ـ گرانقدر. 10ـ پرقدرت. 11ـ بلند پايه .12ـ آفريننده. 13ـ تصويرگر است. 1ـ تورات در سفر تكوين (كتاب آفرينش) خدا را آن چنان معرفى مى كند كه گويا در باغهاى بهشت راه مى رود وآواز مى خواند وجايگاه آدم را نمى داند(1)، يك چنين معرفى از خدا كجا ومعرفى كه قرآن از خداوند در باره آگاهى گسترده او مى كند كجا. 2ـ قرآن در مواردى كه سخن از آفرينش آسمانها وزمين در شش روز به ميان 1 . تورات سفر تكوين ، فصل سوم جمله هاى 9ـ11. 1 . تورات سفر تكوين،فصل دوم جمله3.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi