صفحه 7 از 7 نخستنخست ... 34567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 65 , از مجموع 65

موضوع: ویژه نامه تاسوعای حسینی * یا علمدار کربلا *

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    دستت را بردار و پشتوانه دریاها کن تا بر موج‏ها بیاشوبند و
    شجاعتت را به پیشانی صخره‏ ها بکوبند.

    دستت را بردار و پشتوانه مردانی کن که شجاعت
    را از ظهر دستان تو به ارث برده ‏اند.


    آه، عموی آب‏های دنیا!
    دهان خشکت را بر لبان اقیانوس‏ها بگذار، تا سیرابشان کنی از
    آن‏چه نتوانستی به سه ساله‏ هایی چشم به راه، بنوشانی.

    آب‏ها زمانی طراوت گرفتند که تو یک مشت آب را از آستانه لبانت
    پائین آورده، بر زمین ریختی. بعد از این، هرکه مشتی آب
    بر می‏دارد، بوی دستان تو سیرابش می‏کند.


    که می‏دانست این‏چنین سر به صخره کوبیدن آب‏ها، زمزمه
    عاشقانه ‏هایی است که یک روز تو در گوش موج‏ها نجوا کردی.

    دریاها نمی‏توانند ببینند تو در مقابل نیلوفرانت، شرمنده قطره ‏ها باشی
    که در چشم‏هایشان عموعمو می‏کند. می‏د انم دست‏هایت توان نداشتند، وگرنه
    خارها را دانه دانه از پای گل‏هایت در می‏آوردی.


    چشم‏هایت هنوز آرزو دارند که فرش راهی شوند که
    نازدانه‏ هایت پابرهنه از آن می‏گذرند.

    زانو نزن، بگذار تا جان در رگ‏هایت جاری است، ایستاده باشی؛
    قامتت، ستونی است امید حسین را؛ ستونی است استوار.


    زانو نزن تا دشمنان، هلهله زانو زدنت را به گور ببرند.
    آه، دوباره صدای توست که در بیابان‏های نینوا پیچیده است
    و هنوز بوی عشق می‏دهد.

    قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
    و خدا خواست که بی دست و سر آغاز کنم


    سربلندی، از شانه‏ های تو وام می‏گیرد.
    لبخند نازنین! دستی که از شانه ‏های تو افتاده، سال‏هاست در هیأت
    قلمی به پا خاسته که افتادنش را هزاران یزید، به گور برده ‏اند.

    به راستی عَلَمت را بر کدامین قله به اهتزاز درآوردی که بعد از سال‏ها،
    هنوز تمام کوه‏های عالم به این بیرق همیشه سرخ، سوگند می‏خورند؟





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    سلام، ای سقای تشنه لب! ای پسرام‏البنین!
    سلام، ای عموی آب ها!


    و ای اسوه برادری و ایثار و وفا!
    سلام، اي پشت و پناه حسين!

    ای حامی و هم رکاب ولایت!
    ای بهترین اسوه ی پیروی از امامت !


    ای که تنها بهانه آمدنت این بود که عشق،
    در روز مبادا تنها نماند

    .اي كه بودنت، رنج‌هاي اباعبدالله را كم مي‌كرد
    و رشته‌هاي غم پيشاني ابا عبدالله به لبخند تو گسسته مي شدند!



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    طاقت نداشت غم بچه‌ها را میان چشمانشان ببیند.
    برای همین از مولا خواست او را دیگر با این نام نخواند

    و نام دیگری برای او انتخاب کند. از آن روز، فاطمه دیگر فاطمه نبود،
    بلکه «ام‌البنین» یعنی مادر پسرها بود.


    او بارش پنهانی چشمان مولا را بارها دیده بود. ناله‌هایش را هم زیاد شنیده بود
    و آه محزونی که با همه بی‌کلامی‌اش به اندازه تمام طول تاریخ حرف برای گفتن داشت؛

    به‌ویژه وقتی از فاطمه(س) و پدرش یاد می‌کرد. با این‌حال،
    این گریه حسابی نگرانش کرده بود، این اشک‌ها و بوسه‌ها.

    او آمده بود تا پسرانی مثل شیر، بی‌پروا به دنیا بیاورد. آمده بود تا فرزندانی سالم،
    قوی و جسور به پدرشان تقدیم کند، ولی انگار این نوزاد، نقصی در دستانش دارد
    که مولا آن‌قدر آنها را وارسی می‌کند و اشک می‌ریزد، می‌بوسد و گریه می‌کند.


    او به پسرانش سفارش کرده بود که هیچ‌گاه حسن و حسین‌ (ع) را برادر صدا نزنند.
    به آنها گوشزد کرده بود که آنها پسران ِ دختر پیامبر (ص) و سرور جوانان اهل بهشتند
    و اگرچه پدرشان یکی است، ولی از سوی مادر اشتراکی بینشان وجود ندارد
    تا آنان را برادر صدا بزنند. آنها فقط باید بگویند آقا، سرور، مولا، همین و بس.

    چقدر این پسر به پدرش شبیه بود؛ با همان ابهت و وقار، با همان بازوان و توان،
    فقط با قامتی کمی بلندتر. آن روز هم همه خیال کرده بودند مولا است که در طلیعه لشکر،
    آن‌چنان می‌تازد، با همان زره بی‌پشت بر تنی که هیچ‌گاه به دشمن پشت نکرده است.


    وقتی به سوی لشگرگاه برمی‌گردد و نقاب از صورت برمی‌گیرد،
    کسی جز پسر نیست که هنوز نوجوان است. حالا اشک شوق در چشمان پدر می‌جوشد.

    دیگر کار از کار گذشته بود. همه این را می‌دانستند. اگر شمشیر زهرآلود نبود،
    به تنهایی نمی‌توانست مولا را از آنها بگیرد.


    دستان لرزانی با کاسه‌های شیر پشت در انتظار می‌کشیدند، ولی مولا فرزندانش را در تنهایی می‌‌خواست.
    مثل همیشه سفارش به پرهیزکارى، پرهیزکارى، پرهیزکارى. مثل همیشه سفارش به یتیمان، یتیمان، یتیمان.

    مثل همیشه سفارش به نماز، همسایه، خویشاوندان و مثل همیشه سفارش به فرزندان
    درباره دو ریحانه پیامبر و نگاهی به صورت بزرگ‌ترین پسر ام‌البنین و ادامه نگاه بی‌فروغش
    به صورت نورانی و نگران پسر فاطمه(س). مولا دیگر رمقی حتی برای نگاه نداشت. پس چشمانش را بست.


    خیلی‌ها دارند می‌روند، خیلی‌ها هم مانده‌اند. این قانون دنیاست. عده‌ای باید بروند تا بقیه بمانند،
    ولی حالا برعکس شده. قرار است آنها که می‌روند، تا ابد بمانند.

    مادر نگران است، برای همه. سفارش‌هایش را هم کرده است، ولی باز دلش آرام نمی‌گیرد.
    سال‌هاست این صحنه را در ذهنش مرور می‌کند. آخرِ ماجرا را هم می‌داند. برای همین بیشتر نمی‌خواهد بماند.

    او که همیشه فرزندان فاطمه(س) را بر فرزندان خود مقدّم داشته، حالا هم بیشتر نگران اوست
    تا پسرانش. مادر پسرها می‌رود در‌حالی‌که می‌داند دیگر مادر پسرها نیست.

    در این چند ماه، گفته‌های مولا مثل تصویری شفاف از جلوی چشمش عبور می‌کردند.
    پیش از اینکه کاروان به مدینه برسد و صدای شیون از مردم برخیزد، او خودش را برای همه چیز آماده کرده بود.


    هر کسی سراغ کسی را می‌‌گیرد؛ یکی سراغ پدر؛ دیگرى، برادر؛ دیگرى، شوهر و یکی سراغ همه کسش را می‌گیرد.
    او فقط سراغ یکی را می‌گیرد. هر خبری که می‌شنود، باز سراغ یکی را می‌گیرد.

    برایش از پسرانش خبر آورده‌اند. از عباس رشید که تکه‌های بدنش را
    در حاشیه علقمه کنار هم چیده‌اند و به خاک سپرده‌اند.


    برایش از عون خبر آورده‌اند، از محمد، از عثمان. او فقط سراغ یکی را می‌گیرد.
    مادر پسرهایی که دیگر نیستند، فقط می‌نالد و می‌گوید: «از حسین چه خبر؟»

    سید حسین ذاکرزاده




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #64

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    عباس یعنی شمع جمع هاشمیون
    عباس یعنی ماه بین فاطمیون

    عباس یعنی شیر یعنی شیر حیدر
    عباس یعنی کربلا را میر لشکر


    عباس یعنی حیدری دیگر به پیکار
    عباس یعنی میر و سقا و علمدار

    عباس یعنی شاه بیت شعر ایثار
    عباس یعنی میر و سقا و علمدار


    عباس یعنی نور مصباح هدایت
    عباس یعنی کشته ی راه ولایت

    عباس یعنی شیرمرد از خُردسالی
    عباس یعنی زاده ی مولی الموالی


    عباس یعنی ماه شب های مدینه
    عباس یعنی آرزوهای سکینه

    عباس یعنی دست، دست حیّ داور
    عباس یعنی خون ثارالله اکبر


    عباس یعنی مظهر کل حقایق
    عباس یعنی باب حاجات خلایق

    عباس یعنی لاله ای در چشم صحرا
    عباس یعنی شعله ای در قلب دریا


    عباس یعنی لنگر فُلک ولایت
    عباس یعنی جلوه ای تا بی نهایت

    عباس یعنی عاشقی بی دست و بی سر
    عباس یعنی کشته ی صد پاره پیکر


    عباس یعنی باب، باب الله اعظم
    عباس یعنی غیرت الله مجسم



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #65

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    طعم گوارایِ «وجود» سرخوش می‏کندش.
    دست‏های شفا، نسخه ‏ای از نقشه جهان را می‏گستراند
    روبروی دردهای انسان.

    اقیانوس‏ها همچون آوازهای آبی،
    حضورِ تو را به جشن می‏نشینند.
    آب‏های پراکنده، مدح جسته و گریخته تواند
    و ارثیه آنها همه روشنی است از نام تو.

    سفینه ‏هایی از نور را ببین، قطارهایی از غزل؛
    غزل‏هایی که با قوافیِ زلال ردیف شده ‏اند.

    این چنین است که سر انگشتان باران‏ زایِ شعر و شعور
    از نازکای خیال، دسته دسته کرامت می‏آورند.

    بنگر که «ایثار» و «وفا» و «غیرت»
    به لباس‏های روشن ایمان افزوده شدند
    و «فتوّت» و «رشادت» و «ادب»،
    کنار کتاب‏های در خور انسان چیده شدند.

    چه زیبا و شاعرانه، برگ‏های طنّاز مسرّت،
    دور تا دور ستونِ دلیری پیچیده ‏اند
    و باید از هم‏اکنون دنیا را به وسعت نظر خاک عادت داد.
    از هم اینک باید با خوشخوییِ آب‏ها خو گرفت.

    شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
    روز چه می‏ارزد اگر برای جوانمردی‏ات برنخیزد؟!

    آمدنت جلسه معارفه تمام پاکی‏ها به تمام دنیاست.
    از بی ‏لیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
    پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده می‏شود.

    یا قمر بنی هاشم!
    واژه‏ای که از لبان مقدس تو خارج شود،
    دیگر عطشناک نیست.
    لحظه‏ ای که آرامش تو در آن وارد شود،
    دیگر خطرناک نیست.

    دریاها، شط‏هایی که نام تو را زمزمه نکرده ‏اند،
    از مقوله پاکی بیرون رفته ‏اند.

    تنها قلم‏ هایی که دست‏هایت را ستودند و سرودند،
    در قیام روسپیدند.

    یا اباالفضل العباس علیه‏ السلام !
    این دنیا که من می‏شناسم، یقین که تو را نشناخته.

    سلسله جبال اندک زمین،
    چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است
    و به حکایت نشسته است چه بیهوده،
    مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!

    لب‏های ولایت تو را شناخت که بر اوایلِ دستانت بوسه زد.
    و ما همچنان از دریای عطوفت تو
    آب بر می‏داریم؛ با تمام محدودیت‏مان.

    مقیم آبیِ احساس، عباس
    مقامِ گُلچراغ یاس، عباس
    بگو با ذرّه‏های تشنه جان
    به عشق حضرت عباس،«عباس »







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 7 از 7 نخستنخست ... 34567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi