صفحه 8 از 8 نخستنخست ... 45678
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 77 , از مجموع 77

موضوع: اشک روان بر امیر کاروان{ گلچینی ازکتاب بیاد ماندنی الخصائص الحسینیه }

  1. Top | #71

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    آراستگى به ارزشهاى والاى معنوى

    پنجمين سبب رقّت قلب و جريان اشك اين است كه : انسان بزرگمردى را كه داراى صفات برجسته انسانى و اخلاقى است ، در شرايط دردناكى بنگرد. اينجاست كه همان ارزشهاى اخلاقى او انسان را نسبت به او پرمهر مى سازد. انسان با او احساس ‍ همدردى مى كند، گرچه با خود او ناآشنا و حتّى بيگانه باشد.
    از ديدگاه دين نيز بها دادن به چنين انسانهايى ، گرچه هم دين و هم عقيده انسان هم نباشند، توصيه شده است همانگونه كه به حضرت موسى عليه السلام وحى شد كه سامرى را با وجود كفر و گمراه گريش نكشد، چرا كه فردى سخاوتمند بود.(407)

    و نيز يكى از كفّار كه به اسارت نيروهاى مسلمان درآمده بود بدان دليل كه از صفت پسنديده سخاوت و اطعام به گرسنگان بهره داشت ، جبرئيل از كشتن او نهى كرد.(408)

    آرى ! گرفتارى و فاجعه زدگى فردى كه به صفات پسنديده آراسته است ، در قلبها اثر عميقى مى نهد، به ويژه كه فاجعه و مصيبت وارده به او، نقطه مقابل ارزشهاى انسانى و صفات اخلاقى و سيره و سياست عملى او باشد.

    براى مثال : اگر انسان فرد سخاوتمندى را بنگرد كه هزاران مورد به محرومان انفاق مى كند، ولى او را در شرايط سختى گرفتار ساخته اند كه به يك لقمه نان نيازمند است و براى نجات جان خود و كسانش آن را مى طلبد، امّا از او دريغ مى دارند؛ اينجاست كه سوز دل به اوج خود مى رسد؛ همينگونه اگر شخصيت آبرومندى را بنگرد كه درجامعه مورد بى حرمتى قرارگرفته و خفيف شده است .

    اينك ، اگر شما از يك سو به يك يك ارزشهاى والاى شخصيّت حسين عليه السلام و ياران او بينديشيد و از دگر سو يك يك فاجعه ها و مصيبتهايى را كه بر آن گرامى وارد ساختند از نظر بگذرانيد كه درست نقطه مقابل صفات برجسته اوست ، اينجاست كه سوز دل به اوج مى رسد وگريه اى درد آلود به انسان دست مى دهد.
    اينك ، هان اى غيرتمندان عالم ! بياييد تا بر برترين صفات پسنديده حسين عليه السلام و بر مصيبتهاى غمبارى ، اشك بريزيم كه درست نقطه مقابل ارزشهاى والاى آن گرامى بود. براى نمونه :
    1 زبان مقدّسى كه پيش از آفرينش آسمانها و زمين ذكر خدا مى گفت و او را ستايش مى كرد و فرشتگان ذكر و ستايش و سپاس ‍ خدا را از او آموختند؛(409) آنگاه در عالم نور و اشباح و سايه ، ذكر خدا مى گفت (410) و هنگامى كه نور وجودش همراه مادرش بود پيوسته ستايشگر و سپاسگزار خدا بود؛(411) همينگونه به هنگام ولادت ، خردسالى ، كودكى ، ميانسالى ، بزرگسالى و نيز به هنگام شهادت و پس از آن كه سرش بر فراز نيزه ها رفت پيوسته ستايشگر خدا بود و تلاوت قرآن مى كرد. آيا چنين زبان و دهان و لبان مقدّسى ، زيبنده است كه با چوب خيزران پذيرايى شود؟ و خودكامگان سياه رويى چون يزيد و ابن زياد، در حضور خاندانش ، ضمن نواختن چوب بيداد بر لب و دهانش ، باقساوتى بى نظير شادمانى كنند و بر سالار همه خوبان دنيا و آخرت ، اهانت و ناسزا روادارند؟
    آيا به راستى در برابر اين ويژگى بلند انسانى و الهى حسين عليه السلام بايد اينگونه رفتار شود؟

    2 آن حضرت ، مرد بيابانگردى را ديد كه به خوبى وضو نمى سازد. خود و برادر گرانقدرش در كنار آن مرد نشسته ، وضو ساختند، آنگاه ازاو پرسيدند كه : كداميك از ما دو برادر بهتر وضو مى سازيم ؟ آن مرد به خود آمد و گفت : جانم به فداى شما باد كه هر دو نيك وضو مى سازيد و اين من هستم كه نيكو وضو نمى سازم .(412)

    آرى ! حسين عليه السلام از شدّت عظمت و بزرگى و بزرگمنشى برايش مشكل بود كه قلب يك انسان عادى را با امر به معروف صريح بشكند، به همين جهت غيرمستقيم او را ارشاد فرمود. اينك ، براى او چقدر گران خواهد بود كه از سوى سپاه پليد اموى و عناصر رذل ، با انواع اهانتهايى كه جز زيبنده دشمنان خدا نيست ، مورد تعرّض و هتّاكى قرار گيرد، همانگونه كه عنصر پليدى از آنان فرياد كشيد كه :
    ياحسين ! اءتعجلت بالنّار قبل يوم القيامة
    هان اى حسين ! آيا پيش از آتش دوزخ به آتش دنيا شتاب ورزيده اى ؟
    و گمراه ديگرى به هنگامى كه آن حضرت به بارگاه دوست براى نماز ايستاده بود، نعره مى زد كه :
    انّها لاتقبل منك
    نماز تو پذيرفته نخواهد بود.
    3 مردى نامه اى به او تقديم داشت كه خواسته خويش را در آن نوشته بود. آن حضرت به مجرّد دريافت نامه ، فرمود: خواسته ات برآورده است . گفتند: نامه اش را هنوز نخوانده ايد. فرمود:
    (خداوند از ايستادن ذلّت بار او در برابر من تا نامه اش را بخوانم ، سؤ ال خواهد كرد، چرا كه او تا خواندن نامه ميان خوف و رجا خواهد بود و من ايستادن فردى را با اين وضعيّت در برابر خود نمى پسندم .)

    اينك بر چنين فردى كه به حقّ پيشواى همه آزادمنشان قرون و اعصار است ، چقدر سنگين خواهد بود كه ناچار گردد در برابر گمراهانى رذل و بى شخصيّت بپاخيزد و از آنان كارها و خواسته هاى ساده اى را كه متاءسّفانه خود مى داند نخواهند پذيرفت ، بخواهد و يا از آنان تنها به سكوت و شنيدن سخنان آسمانى و انسان سازش راضى باشد، امّا آنان به سرو صدا و بلوا و آشوب بپردازند و سخنان حكيمانه اش را نشنوند.(413)

    4 دقايق آخرين عمر اسامة بن زيد بود كه حسين عليه السلام در كنار بسترش حاضر شد. بيمار آهى سوزان از پرده دل بركشيد و از اندوه بزرگى كه در دل داشت ، ناله زد. آن حضرت با محبّت بسيار و ضمن برادر خواندن او، از علّت اندوهش پرسيد كه گفت شصت هزار درهم بدهكار است ومى ترسد از دنيا برود و مديون باشد. حسين عليه السلام دردم دستور داد، دَين او را پرداختند(414) و او با آرامش وجدان و خاطرِ آسوده از حسين عليه السلام جداشد.
    اينك ، آيا به راستى زيبنده است كه چنين شخصيّت بلند همّت و پرمهر و بخشايشگرى در نفسهاى آخرين آه بكشد و با دلى شعله ور ناله سر دهد و خواسته هاى آسان و ناچيزى داشته باشد امّا انجام ندهند و كار شقاوت به جايى برسد كه آب را هم بر رويش ببندند و از قطرات آب محرومش سازند.(415)
    اى درود خدا و فرشتگان و همه موجودات گيتى بر اين عظمت وصف ناپذير!

    5 آن حضرت به نماز ايستاده بود كه مردى بيابانگرد در كنارش ‍ ايستاد و گفت : (حسين جان ! هر كس به تو اميد بست و حلقه در سراى تو را كوبيد، نوميد نشد.)
    آن حضرت نمازش را خواند و وارد خانه شد و چهار هزار دينار به رداى خود بست و از پشت درب با يك دنيا متانت و حياى بزرگوارانه به مرد بينوا تسليم كرد و فرمود:

    خذها فانّى اليك معتذر عصاً
    امست سمانا عليك مندفقه

    لكنّ ريب الزّمان ذو غير
    والكفّ منى قليلة النّفقه


    با كمال معذرت اين هديه را از من بپذير و بدان كه ما نسبت به تو مهربانيم ؛ اگر چنانچه حكومت در دست ما بود تو از آسمان بخشش ، بيشتر بهره مند مى شدى ولى حوادث روزگار همواره در تغيير است و اكنون امكانات ما اندك است .

    درست اينجا بود كه مرد باديه نشين ، سخت گريست آن حضرت فرمود:
    (آيا آنچه به تو هديه كردم ، اندك بود؟)
    گفت : (نه ! هرگز! بلكه گريه ام بر اين است كه چگونه اين دستهاى سخاوت پيشه را خاك تيره مى تواند در بربگيرد؟)(416)

    مرد بيابانگرد بر به خاك سپرده شدن دستهاى سخاوتمند حسين عليه السلام مى گريد، امّا ما بايد بر حيا و روح بلندى گريه كنيم كه اگر كسى بدون هيچ اضطراب و دلهره اى چيزى از او مى خواست ، سخاوتمندانه او را بهره ور مى ساخت و به هنگام برآوردن نياز او، خود شرمنده مى گشت .

    اينك ، اين روح بلند چگونه خواهد بود كه كسى در حال اضطراب واضطرار از او چيزى بطلبد، امّا او امكان برآوردن خواسته او را نيابد؟
    بر اين خداوندگار سخاوت و بخشندگى چه خواهد گذشت كه دختر خردسالش از او اندكى آب براى رفع عطش بخواهد و همسر گرانمايه اش براى كودك شيرخوارش آب بجويد؟

    فاجعه بارتر اينكه يادگار گرامى برادرش ، در بستر خون او را نزد خود بخواند و او به سوى نوجوان برادر بشتابد، امّا او را در نيابد. به همين جهت بود كه دردمندانه فرمود:
    يعزّ على عمّك ان تدعوه فلايجيبك
    نور چشم برادرم ! بخداى سوگند! بر عمويت سخت گران است كه تو او را به يارى خويش بخوانى ، امّا نتواند جوابت دهد و يا آنگاه جواب بدهد كه ديگر سودى برايت نبخشد.

    6 در روز جاودانه عاشورا، در شانه و پشت آن حضرت اثرات ساييدگى يافتند، از امام سجّاد عليه السلام علّت آن را جويا شدند، فرمود: (اين اثر به دوش كشيدن مواد موردنياز يتيمان ، بيوه زنان و بينوايان است .)(417)

    آيا اينك ، زيبنده است كه چنين بزرگمرد يتيم نواز و نوع پرورى را ظالمانه در شرايط غمبارى قرار دهند، كه ناچار شود كودك شيرخوارش را روى دست بگيرد و در برابر انبوه سياهكاران رذل براى او آب بطلبد ونيابد؟(418)

    7 آن گرامى ، روزى بر بينوايان كه در گذرگاه نشسته و قطعات نان خشك براى خوردن در برابر خود داشتند، گذارش افتاد؛ آنان حضرتش را به صرف غذا دعوت كردند كه با كمال تواضع دو زانو در كنارشان نشست و در حالى كه مى فرمود: (خداوند مستكبران را دوست نمى دارد.) به همراه آنان غذا خورد. آنگاه به آنان فرمود: (من دعوت شما را پذيرفتم ، اينك شما نيز دعوت مرا بپذيريد.) آنان به خانه آن حضرت آمدند، به دستور او دلنشينترين غذا را آوردند و خود با آنان غذا خورد تاقلبشان را شادسازد.(419)

    امّا اين غم جانكاه را بايد به كجا برد كه نظام سياهكار اموى به گونه اى بر اين سمبل انسانيّت و مردم دوستى سخت گرفت كه روز عاشورا هرچه كوشيد تا قلبهاى داغدار بانوان و كودكان تشنه را با فراهم ساختن آبى ، خنك و شادمان سازد، حتّى اين حقّطبيعى را از او سلب كردند.




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #72

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    اقتداى به ديگرى يا همدردى

    از اقسام ديگر گريه و دلشكستگى ، گريه همدردى و به پيروى از ديگرى است .
    به عبارت ديگر، گاهى گريه ديگرى منشاء رقّت قلب و جريان يافتن سيلاب اشك مى گردد بى آنكه به فردى كه بر او مى گريند توجّه شود، از اين رو به پيروى از پيامبر صلى الله عليه و آله كه الگوى شماست بر حسين عليه السلام اشك بريزيد، نه تنها به پيروى از پيامبر، بلكه به پيروى از همه پيام آوران خدا و جانشينان آنان ، بلكه به پيروى از آسمانها و زمين ، حيوانات و پرندگان ، بهشت و دوزخ ، موجودات ديدنى و ناديدنى و جنّيان و فرشتگان و يا به پيروى از درختان و گياهان و سنگها، بر او سوگوارى كنيد.

    كدامين قلب است كه از سنگ سخت تر باشد؟ و يا به پيروى از آهن بر او گريه كنيد همانگونه كه در داستان ميخهاى كشتى نوح گذشت كه بر حسين عليه السلام خون گريستند.(420) پس ، شما به پيروى از آنها بر حسين عليه السلام بگرييد.


    مردم خواهى و دگر دوستى

    مردم خواهى و دگر دوستى ، انگيزه ديگر رقّت قلب و گريه بر ديگرى است .
    به عنوان مثال : اگر شما بشنويد كه مردى همراه فرزندان ، جوانان ، كودكان شيرخوار، برادران ، خواهران ، بانوان و يارانش ، در بيابانى فرود آمده ، بدون هيچ گناهى در محاصره بيدادگران خون آشام قرار گرفته ، بيدادى بسان بيدادى كه بر حسين عليه السلام رفت بر او مى رود، در اين شرايط به طور قطع قلب شما بر او شعله ور و پاره پاره مى شود، بالاتر از اين ، اگر بشنويد كه فردى گناهكار يا حلالگر حرام خدا و يا حرامگر حلال خدا يا دشمن شخصى خودتان يا با فردى كافر، آنگونه وحشيانه و بيرحمانه رفتارشده است ، باز هم ترحّم و رقّت قلب شما بر او، برانگيخته خواهد شد و اشك ديدگانتان جارى .
    حسين عليه السلام بى هيچ جرم و گناهى در برابر آن كوردلان مى فرمود:
    (آيا كسى از شما را كشته ام كه خون آن را مطالبه مى كنيد؟ يا ثروتى از شما نابود ساخته ام كه عوض و غرامت آن را از من مى طلبيد؟ يا قانونى را تغيير داده ام ؟) و آنان پاسخى نداشتند.(421)

    حسين عزيز! جانم فدايت باد! اگر اينگونه هم بود، باز هم در خور اين رفتار وحشيانه اى كه به تو روا داشتند، نبودى ، درحالى كه براى تو هيچ جرم و گناهى نبود كه كيفرش اين اعمال ضدّبشرى امويان باشد.

    آرى ! بياييد تا از ديدگاه بشردوستانه بر او گريه كنيم و كسى كه از اين ديدگاه بر او اشك نريزد، از جوانمردى بى بهره است .

    از همه اين ديدگاهها

    و ديگر گريه بر حسين عليه السلام از همه اين ديدگاهها، چرا كه حسين عليه السلام هم پدر حقيقى و معنوى انسانيّت است و هم عضو اصلى خانواده بشرى ، كه همه بدان پيوند خورده اند. هم در آسمانها و زمين بزرگ است و هم حقّ بزرگى بر همگان دارد. هم داراى ارزشهاى والاى بشرى است و هم ارزشهاى آسمانى ... .
    آن حضرت از نوع بشر بود، امّا همه موجودات بر او گريستند، نه گناهى داشت و نه جرمى ، امّا اين همه بيداد و وحشيگرى در موردش روا داشتند از همه ديدگاهها و به خاطر همه اين مصيبتها بر او گريه كنيد و كسى كه از اين ديدگاهها بر او سوگوارى نكند، او ستمكار در حقّ پدر و مادر خويش و شقاوت پيشه در حقّ بشريّت و موجودى بدون صفا و وفا و انسانى پايمال كننده حقوق است ؛ نه قدر و منزلتى مى شناسد و نه داراى جوانمردى و آزادمنشى است و اصولاً از انسانيّت بيگانه است



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #73

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    قسم دوّم : يك واقعيّت فطرى


    نوع ديگر گريه ، همان گريه اى است كه انگيزه و دليل آن نامفهوم و ناشناخته است و اين نيز به چند گونه است :
    1 حقيقت اين است كه هر خضوع و خشوع قلب و شكستگى دل وغم و اندوهى كه به انسان عارض مى گردد، بازگشتگاه همه ، حسين عليه السلام است كه در جاى خود خواهد آمد.

    2 رقّت قلب بر آن حضرت يك واقعيّت فطرى و قطعى است كه خداوند انسانها را بدان اساس آفريده است ، با اين فرق كه دوستانش آگاهانه سوز دل خويش را بر او نثارمى كنند و دشمنانش بدون توجّه ، به گونه اى كه در اوج غفلت از حق ، حقايق را به زبان مى رانند و اين رقّت قلب فطرى را ناخواسته به زبان مى آورند، درست همانند فطرت خداجويى ، كه در عمق جان انسانها تعبيه شده است .

    در اين مورد مى توان به گريه پليدترين دشمن او يزيد، اشاره كرد كه چگونه به هنگامى كه هند، سر مقدّس حسين عليه السلام را ديد و از شهادت او آگاه شد و ضجّه هاى جانخراش سر داد، يزيد نيز با او همكارى كرد،(422) ونيز به گريه معاويه ، بر اميرمؤ منان عليه السلام مى توان اشاره كرد.
    در طرح اين نوع گريه و رقّت قلب ، لازم نيست بگوييم بياييد بر كدامين مصيبت گريه كنيد، نه ! بلكه با قطع نظر از همه آنچه گذشت و با اين تصوّر كه نه ، حسين عليه السلام را مى شناسيد و نه با حقوق و همبستگى و صفات برجسته انسانى و بزرگى و بزرگ منشى او آشنا هستيد و با اين تصوّر كه گريه بر او، نه پاداشى دارد و نه اقتداى به ديگرى است .

    آرى !تنها با مراجعه به فطرت خويش بينديشيد كه چه احساسى نسبت بدو داريد؟ آيا با نگرش بر فاجعه كربلا، دل شعله ور و قطرات اشك بدون اختيار بر گونه ها جارى مى گردد يا نه ؟

    نه تنها فطرت انسانى بدون اختي

    ار متوجّه حسين عليه السلام مى گردد و سوز دل و قطرات اشك نثارش مى كند، بلكه گاه با وجود خوددارى ازهرنوع اظهار علاقه و پايمال ساختن نداى فطرت و تعمّد بر دشمنى لجوجانه و كينه توزانه با آن حضرت و تحريك نفس بر ايستادگى در برابر او، باز هم دل براى او شعله ور مى گردد و سيلاب اشك بر گونه ها،جارى .

    نمونه بهت آور اين نوع گريه بر حسين عليه السلام گريه فرمانده كلّ سپاه اموى ،(423) و گريه عناصر سنگدل و شقاوت پيشه اى چون خولى و اخنس ، رباينده گوشواره دختر خردسالش ‍ فاطمه (424) و گريه همه سپاه اموى است كه با وجود تلاش در جهت كينه جويى و دشمنى با آن حضرت و با وجود ناسازگارى ماءموريّت شوم آنان با ابراز محبّت و نشان دادن تمايل به سوى او و با وجود تلاش در خوددارى از رقّت قلب و گريه بر او، باز هم شرايطى براى آنان پيش مى آمد و وضعيّتى دست مى داد كه همان حالت فطرى مورد اشاره ، بر همه موانع حتّى به شقاوت و پليدى درونى و كفر و نفاقشان غلبه مى كرد و ناخواسته بر او سوز دل و قطرات اشك نثار مى كردند و بر كرامت و شهامت و روح بلندش ‍ تحسين مى نمودند.

    براى شناخت اين حالت غمبار و گريه آور، شما خود را در صدد دشمنى با كسى تصوّر كنيد و از هر نوع مهرورزى بدو خوددارى ورزيد و در همان حال نمونه بيدادگرى و قساوتى را كه در حقّ حسين عليه السلام روا داشتند، در مورد دشمن مورد اشاره خود بشنويد، خواهيد ديد كه ناخواسته رقّت قلب بر شما غلبه مى كند و سيلاب اشك ، شما را امان نخواهد داد.

    اينك ، ما به برخى از وحشيگريهايى كه در مورد او روا داشتند اشاره مى كنيم و از شما براى سوگوارى و گريه بر او هم دعوت نمى كنيم بلكه تقاضا مى كنيم كه از مهرورزيدن بدو هم به شدّت خوددارى ورزيد و سرسختانه در برابر سوز دل و جريان اشك ديدگانتان شكيبايى پيشه سازيد. با اين وصف بنگريد كه آيا مى توانيد از نثار اشك و مهر و درود و تحسين بر او خوددارى كنيد؟
    براى نمونه :
    1 شما شرايط قهرمان بزرگى را در نظر بگيريد كه در ميدان نبرد نابرابر با يكهزاروپانصد زخم كارى بر پيكر و با سر شكافته ، ايستاده است ، ظاهر و برون قلبش به ضرب گلوله هاى ستم ، چاك خورده و درونش از نگرش بر خاندان محاصره شده اش . به ظاهر قلبش از تشنگى شعله ور است و به واقع از جدايى و ترك عزيزانش در آن شرايط سخت .
    و در همان وضعيّت كه براى رفع عطش آبى مى خواهد با شمشير بر گلويش مى زنند.
    آيا مى توان با شنيدن اين فاجعه غمبار، از گريه خوددارى كرد؟ فرمانده كلّ سپاه يزيد با ديدن اين منظره دلخراش به قدرى بى اختيار گريست كه قطرات اشك ، موهاى صورتش را تر كرد.

    2 شرايط غمبار ديگر اين بود كه بانوان حرم و خاندان وحى را با سرهاى نورانى مردانشان به بارگاه ستم اموى وارد كردند، سرها را در برابر ديدگان يزيد نهادند و زنان و دختران را بسان شيرهاى به زنجير كشيده شده در برابر او نگاه داشتند؛ منظره شوم و شرم آورى پديد آمد، به گونه اى كه رقّت قلب بر قساوت پيشه اى چون يزيد غالب شد و گفت :
    (خداى روى پسر مرجانه را زشت گرداند.)(425)
    منشاء برونى گريه و رقّت قلب


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #74

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    منشاء برونى گريه و رقّت قلب


    1 ديدن شبح و سايه او در عالم اشباح و سايه ها

    ديدن شبح و سايه او پيش از تولّد و ديدن او در عالم قدس ، اين جريان براى آدم عليه السلام در عالم ذرّ اتفاق افتاد، خداوند فاجعه جانسوز كربلا را براى او ترسيم كرد و او بر اين مصيبت جانسوز گريست (426) و ابراهيم هنگام ديدن ملكوت آسمانها، وجود گرانقدر پنج نور مقدّس را در عالم پيش از آفرينش در زير عرش نگريست كه نظاره پنجمين آنان ، او را گرياند.(427)

    2 شنيدن نام مقدّس

    شنيدن نام حضرت نيز گريه آور است و هر انسان باايمانى را گريان مى سازد، همانگونه كه خودش فرمود كه :
    (نزد هيچ انسان باايمانى نام و ياد من برده نمى شود، جز اينكه مى گريد و بر مصيبتهاى من اندوهگين مى گردد.)(428)

    3 به زبان آوردن نام مقدّس

    به زبان آوردن نام حضرت نيز رقّت قلب ايجاد مى كند، همانگونه كه آدم و زكريّا گفتند: (با نام مقدّس حسين عليه السلام سيلاب اشكمان جارى وقلبمان مى شكند.)(429)

    4 نظاره بر حضرت


    نظاره بر او نيز همين گونه است . نياى بزرگوارش نخستين بار كه پس از ولادتش بر او نگريست اشك از ديدگانش جارى شد،(430) همين گونه در ديدارهاى پس از آن ، پدرش به هنگام نظاره بر او مى گريست و مى فرمود:
    ياعبرة كلّ مؤ من
    پرسيد: (من پدرجان ؟!)
    فرمود: (آرى پسرم ! شما، ... .)(431)
    پس آيا شما به او نمى نگريد؟ اگر شما به او نظاره نكنيد، او به شما خواهد نگريست .
    در روايت است كه : آن حضرت بر سمت راست عرش ايستاده و به قتلگاه و زائران و كسانى كه بر او گريه و سوگوارى مى كنند، نظر محبّت مى كند(432) و اينكه مسافت دور و خانه ها و ديوارها مانع ديد و نگرش او نمى گردند، هيچ جاى شگفت ندارد.
    5 نظاره بر قبر شريف
    نگاه كردن بر قبر او نيز حزن انگيز است ، امام صادق عليه السلام فرمود:
    (حسين عليه السلام غريب و در غربت است ، هر كس او را زيارت كند بر او مى گريد و كسى كه او را زيارت نكرده باشد با ياد و نام او اندوهگين مى گردد.
    هر كس در پهن دشت كربلا به قبر شريف او و فرزندش در كنارش ‍ نظر افكند، قلبش از مهر و عشق او لبريز مى گردد و هر كسى قبر شريفش را نديده باشد، قلبش بر او شعله ور مى گردد.)(433)

    آرى ! او غريبانه و مظلومانه و شهامتمندانه به شهادت رسيد، نه دوستى پر مهر نزد او بود و نه كسى از بستگان و خاندانش .
    آيا قبر شريف او را مى نگريد؟ قبر او در همه جا و در هر سرزمين و شهر و ديارى است و هر كجا را بنگريد، كربلاى حسين است





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #75

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بوسه زدن بر حضرت


    بوسه زدن بر حسين عليه السلام و دست رساندن بر بدن مقدّس او نيز انگيزه اش گريه بود. اين مطلب در مورد نياى بزرگش در موارد خاصّى تحقّق يافت .
    پيامبر گلوگاه حسين عليه السلام را مى بوسيد و مى گريست . بالاى قلبش را بوسه باران مى ساخت و اشك مى ريخت ؛ همين گونه پيشانى بلند و دندانهاى زيبا و ديگر اعضاى بدنش را مى بوسيد و گريه مى كرد. خود حسين عليه السلام علّت گريه را پرسيد. فرمود:(جاى شمشيرهايى را كه در راه حقّ و عدالت بر جان خواهى خريد مى بوسم و گريه مى كنم .)(434)

    آرى ! اگر حسين عليه السلام از پيامبر دليل گريه اش را به هنگام بوسه زدن برلب و دندانش مى پرسيد، مى فرمود:(جاى چوب خيزران و لبانى را بوسه مى زنم كه ابن زياد به هنگام ديدن آنها شادمانى مى كند.)

    و اگر دليل بوسيدن بالاى قلبش را مى پرسيد، مى فرمود:(جايگاه فرود تير سه شاخه را مى بوسم .)

    آرى ! پيامبر مى بوسيد و مى گريست ، امّا خواهرش زينب عليها السلام نيز آمد و خواست تا همان نقاطى را كه پيامبر بوسه باران مى كرد ببوسد؛ امّا نتوانست چرا كه همه اعضاى بدن پاره پاره بود؛ بويژه اگر آمدنش پس از پايمال شدن پيكر پاكش زير سم اسبها بود، بلكه اگر پيش از آن هم آمده باشد بر اثر ضربات كوبنده تيرها و شمشيرها و نيزه ها هم ، بدن مقدّسش قطعه قطعه شده بود و جاى سالمى براى بوسيدن خواهرش نبود. همانگونه كه خود پيش از شهادت پيش بينى كرده و فرموده بود كه :كانّى باءوصال تتقطّعها عسلان الفلوات
    گويا با چشم خود مى بينم كه درندگان بيابانها در سرزمينى ميان نواويس و كربلا، اعضاى پيكرم را قطعه قطعه مى كنند ... .
    و گويا به همين جهت هم از زبان خواهرش گفته اند:

    خاك عالم بسرم كز اثر تير و سنان آرى ! خواهر قهرمانش نقطه اى از پيكر برادر را بوسيد كه پيامبر نبوسيده بود، او گلوى بريده و رگهاى قطع شده اى را از درون بوسيد كه پيامبر تنها برون آن را بوسيده بود، به همين جهت هنگامى كه لب بر گلوى بريده برادر نهاد از پرده دل فرياد كشيد و خطاب به پيامبرصلى الله عليه و آله گفت :
    (اى نياى بزرگ ! اين حسين عزيز توست كه با بدن قطعه قطعه بر ريگهاى تفتيده نينوا افتاده است . اين حسين عزيز توست كه سر مقدّسش را از قفا بريده اند.)(435)

    امّا اينكه اين خواهر قهرمان از كجا دريافت كه سر برادر از قفا بريده شده است ، جوابهايى داده شده است :
    1 نخست اينكه به هنگام شهادت برادر حاضر بود و خود نظاره گر صحنه . امّا از روايات ، خلاف آن دريافت مى گردد؛ چرا كه برخى روايات ، نشانگر آن هستند كه حسين عليه السلام به خواهرش دستور بازگشت به خيمه ها را داد.

    2 ديگر اينكه از كسانى كه حاضر بودند شنيده است ، كه اين هم درست به نظر نمى رسد.

    3 جواب درست اين است كه آن بانوى بزرگ ، هنگامى كه با پيكر به خون آغشته برادر روبرو شد و او را مشاهده كرد كه بر چهره ، به خاك افتاده است ، دريافت كه سر مقدّس او را از قفا بريده اند. و اينگونه كشتن ناجوانمردانه و قساوت بار و بردن لباس و برهنه ساختن پيكر مقدّسش ، غم جانكاه او را از اصل شهادت برادر، سهمگينتر ساخت ؛ به همين جهت بود كه مصيبت شهادت او را به نياى كبيرش گزارش كرد و ندا داد كه




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #76

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    آراستگى به ارزشهاى والاى معنوى


    انتساب به او

    نسبت دادن چيز يا كسى به آن حضرت نيز حزن انگيز و گريه آور است . به هنگام ساختن كشتى نوح ، جبرئيل ميخهايى را كه هر كدام به نام پيامبرى بود، براى حضرت نوح آورد تا در ساختن كشتى به كار گيرد وپنج ميخ ديگر براى پيشاپيش كشتى آورد كه پنجمين آنها به نام حسين عليه السلام بود.
    نوح ، نخستين آنها را به نام پيامبر صلى الله عليه و آله دريافت كرد كه با درخشش خاصّى همراه بود و همينطور ميخهايى كه به نام على و فاطمه و حسن عليهم السلام بود؛ امّا هنگامى كه پنجمين ميخ را به دست گرفت از آن خون جريان يافت و دستش بدان آغشته شد كه جبرئيل گفت :
    (اين ميخ به نام مقدّس حسين است .)(436)

    آرى ! هنگامى كه فلزّى با انتساب بدو گلگون مى گردد، اينك اگر اين قلبها، حسينى باشند، چگونه خونين نمى شوند؟
    شگفت تر از اين ، اينكه وسايل شادمانى و سرور، با انتساب به او حزن انگيز و اندوهبار مى گردد.
    براى نمونه :
    حوريه ويژه آن حضرت در بهشت با اينكه آنجا سراى غم و اندوه نيست ، گريان است .(437) عيد و لباس جديد عيدش ،(438) بازى شادمانه دوران كودكيش ،(439) غذا خوردن و آب نوشيدنش ،(440) دلاورى و پيروزيش در ميدان نبرد،(441) دوران جنين و ولادت (442) و جشن تولّدش (443) همه اينها براى نياى بزرگ و گرانمايه اش حزن انگيز و گريه آور بود.

    فرا رسيدن ماه او

    فرا رسيدن ماه محرّم كه ماه اوست ، با موجى از غم و اندوه همراه است و قلوب دوستانش را لبريز از اندوهى جانكاه مى سازد.(444)
    آيا اثر گذارى ماه او را نمى نگرى كه چگونه نوشيدن آب را هم ، بر كسانى كه به مقام والا و هدفهاى بلند او عارف اند، گلوگيرمى سازد؟

    شهادتگاه او

    ورود به قربانگاه و سرزمين او نيز، حزن انگيز است .
    اين واقعيّت براى پيام آورانى كه بدان سرزمين وارد شده اند، پيش ‍ آمده است در روايت است كه : (همه پيامبران ، كربلا را زيارت كرده اند.)(445)
    و نيز به اين سرزمين مقدّس خطاب شده است كه : (شهادتگاه ماه نورافشان ، در خاك توست .)(446)
    آرى ! هر پيامبرى به هنگام ورود به اين سرزمين پر راز و رمز، دچار دلشكستگى و تنگى سينه و غم و اندوه مى گشت ، از پروردگارش دليل آن را جويا مى شد كه ، وحى فرامى رسيد كه :(اينجا سرزمين كربلا و شهادتگاه حسين خواهد بود.)(447)

    خاندان آن حضرت نيز با ورود به اين سرزمين و فرود در آنجا و افكندن رحل اقامت اندوهگين شدند، خواهرش گفت :(برادر جان ! اينجا بيابانى غمبار و هراس انگيز است !!)
    فرمود: (پدرم در اين سرزمين به خواب رفت و گريان بيدار شد و گفت :در خواب ديدم كه فرزندم حسين در دريايى از خون شناور است .
    آنگاه به من فرمود:پسرم ! هنگامى كه آن فاجعه عظيم در اينجا رخ دهد، چگونه خواهى بود؟)(448)







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #77

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    نام كربلا

    شنيدن نام شهادتگاه او نيز، غمبار است .
    خود آن گرامى ، هنگامى كه وارد آن سرزمين شد و از نامش پرسيد با نامهاى متعدّدى روبه رو شد، تا سرانجام گفتند: (نام ديگر اين سرزمين كربلاست .)
    اينجا بود كه چشمانش غرق در اشك شد و فرمود:(بار خدايا! از اندوه و بلا به تو پناه مى برم .)

    آنگاه فرمود: (اينجا جايگاه فرود و محل اقامت ماست . در اين سرزمين است كه خون ما را مى ريزند و كودكانمان را سر مى برند.
    در اين جاست كه خون من به زمين ريخته مى شود و خاندانم به اسارت مى روند.

    در اين جاست كه قهرمانان حرّيت و عدالت را به خاك و خون مى كشند و فرومايگان ، آزادگان خداجو را به بردگى مى كشند.)(449)
    حطّوا الرحال بها ياقوم و انصرفواهان اى قوم ! بارها را بر زمين گذاريد و از من دور شويد كه من ديگر از اين سرزمين كوچ نخواهم داشت .

    در راه حقّ و عدالت

    نوشيدن آب سرد و گوارا نيز، يادآور نام حسين عليه السلام و هميشه براى امام صادق عليه السلام حزن انگيز بود.

    مردى به نام داوود رقّى آورده است كه در محضر آن حضرت بودم كه آب نوشيد و ديدگانش غرق در اشك شد و فرمود: (چقدر نام و ياد و مصائب حسين در زندگى غمبار و گلوگير است .) آنگاه فرمود:(من آب سرد و گوارايى را نمى نوشم ، جز اينكه او را به ياد مى آورم .)(450)

    و از خود حسين عليه السلام است كه فرمود:(شيعيان من ! هرگاه آب گوارايى نوشيديد بر بيدادى كه در راه حقّ و عدالت بر ما رفت ، بينديشيد.)(451)

    تربت پاك او

    بوييدن تربت پاك آن حضرت نيز، حزن انگيز است و نياى بزرگش ‍ را مى گرياند.
    اميرمؤ منان عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و چشمانش را اشكبار ديد، علّت آن را پرسيد و گفت : (پدر و مادرم به قربانت ! چرا چشمانت اشكبار است ؟ آيا كسى شما را ناراحت ساخته است ؟)

    فرمود: (نه ! بلكه جبرئيل نزدم آمد و خبر داد كه فرزندم حسين را در ساحل فرات كه نامش كربلاست ، به شهادت خواهند رساند.
    از من پرسيد: آيا مى خواهيد شما را با بوى عطرآگين تربت او آشناسازم ؟

    گفتم : آرى !او از همين جا دست برد و مشتى از تربت او را برايم آورد كه ديگر اشك ديدگانم امانم نداد.)(452)

    حضرت رضا عليه السلام نيز اينگونه بود.مردى به نام ابى بكّار آورده است كه :(من كربلا را زيارت كردم و از بالاى سر، خاك سرخ رنگى برداشتم و هنگام شرفيابى به محضر هشتمين امام معصوم عليه السلام آن تربت مقدّس را بدو هديه كردم . آن را گرفت و بوييد و گريست تا جايى كه قطرات اشك از ديدگانش فرو ريخت . آنگاه فرمود: اين تربت نياى شهيدم حسين عليه السلام است .)(453)


    13 در خاطره ها

    شنيدن مصيبت شهيد و غريب و مظلوم نيز حزن انگيز است ؛ چرا كه شهادت و مظلوميّت و فداكارى بى نظير حسين عليه السلام را در خاطره ها تجديد مى كند. از خود آن گرامى است كه فرمود:او سمعتم بشهيد او غريب ، فاندبونى .اگر نام شهيد يا غريب يا مظلومى را شنيديد، بر من ندبه كنيد



    السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین
    وعلی اولاد الحسین و علی اصحاب ال
    حسین

    وصلی الله علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین

    ملتمس دعای خیر

    پــــایــــان




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 8 از 8 نخستنخست ... 45678

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi