صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 75

موضوع: ویژه نامه عاشورای حسینی * قیام سرخ عاشورا*

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    سلامم بر این پیکر بی کفن
    بر این نعش صد چاک و بی پیرهن

    تویی ماه تابان آل عبا
    تو تصویری از آیه انما

    منم زینب غم کشیده ،حسین
    ببین رنگم از رخ پریده ،حسین

    برادر گلویت بوسیده ام
    به گرد ت چو پروانه چرخیده ام

    بحق دل خسته مادرم
    به هر جا تو شو مونس و یاورم

    هلا ای شهیدی که صد پاره ای
    مگو خواهر از چیست آواره ای

    چو در خیمه ها آتش افروختند
    دلم را در آن شعله ها سوختند

    همه کودکانت به صحرا شدند
    اسیر ان اندوه و غمها شدند

    غریبانه و تشنه بی سر شدی
    به گودالی از خون ، شناور شدی

    حسین عزیزم همه هستی ام
    به نام تو این شور و سرمستی ام

    شوم من به قربان زخم تنت
    ببین زینب آمد پی دیدنت

    برادر تو از راه لطف و وفا
    نگاهی کن ای یار تشنه به ما

    تو و این شهیدان بی سر چرا ؟
    من واین یتیمان مضطر چرا ؟

    تو و تیغ و شمشیر و دشنه چرا ؟
    من و اینهمه طفل تشنه چرا ؟

    تو و حنجر و خنجر کین چرا ؟
    من و اینهمه داغ سنگین چرا ؟

    تو و پرپر آلاله هایت چرا ؟
    من و اشک و سوز و عزایت چرا ؟

    تو و نیزه و صوت قرآن چرا ؟
    من و سوز خار مغیلان چرا ؟

    تو و سینه و نیزه دیگر چرا ؟
    من و تازیانه مکرر چرا ؟

    تو و از قفا سربریدن چرا ؟
    من و کشته اینگونه دیدن چرا ؟

    تو و قتلگاهی همه عطر سیب
    من و سینه خسته و بس غریب

    تو و قصه سنگ وپیشانی ات
    من و صوت زیبای قر آنی ات

    تو و داستان شگفت تنور
    من و صوت زیبای آیات نور

    دعا کن برای یتیمان ،حسین
    شنو اینهمه آه و افغان ،حسین

    چه غم گر که گردد فدایت سرم
    امید من و یار و همسنگرم




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,355 در 5,345
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    یك تیر دیگر بیشتر باقی نمانده بود.
    علی اصغر در بغل بابا بود،

    دستان امام می لرزید و قلبش تند تند می تپید
    علی با نگاه به پدر در باغ سبز چشمان او
    گل عاطفه ای كاشت و آن را با اشك التماس آبیاری كرد
    آب می خواست، ناله می كرد، اشك می ریخت.

    اما كسی نبود كه به او آب دهد،
    او را سیراب كند، قلبش را آرام كند
    و ناله هایش را ساكت، یكدفعه تیر رها شد
    و گلوی علی اصغر را تكه تكه كرد.


    شكوفه امید در دلش پرپر شد
    و عشق با نفس باد پرواز كرد.

    گل عاطفه اش در باغ چشمان پدر پژمرد
    و تنها گلبرگ های خشكیده آن به جا ماند.

    امام خشك شده بود.
    همان طور كه به صورت زیبای علی اصغر نگاه می كرد
    گفت: علی جان ستاره ی امیدم،
    چرا دیگر بی تابی نمی كنی،
    بهانه ی تشنگی را نمی گیری
    علی اصغر آهی كشید و در بغل بابا پرپر شد.

    امام سفت در آغوشش گرفت
    و چند قدم آن طرف تر قبر كوچكی كند
    تا او را به خاك بسپارد.


    اما همان لحظه صدایی غریبی
    از لابه لای جمعیت سپاه امام به گوش رسید.

    او رباب بود، مادر دلسوخته ی علی اصغر.
    امام برگشت تا چشمش به رباب افتاد
    سر خم كرد و گریست.

    چرا دیگر صدای علی من نمی آید،
    او كه بی تاب بود، بی قراری می كرد،
    چرا دیگر آب نمی خواهد.

    امام برگشت تا ستاره ی خاموشش را
    در قبر بگذارد،

    همان لحظه رباب گفت: علی من زنده است،
    با من حرف می زند، از من آب می خواهد،
    او را كجا می بری، كجا می بری.

    قلب امام تكه تكه مثل شمع می سوخت
    بر گونه هایش می لغزید
    بر لبان علی اصغر به زندگی خاتمه می داد

    رباب علی را در بغل گرفت و برای آخرین بار
    با كودك خود حرف زد:

    علی جان به من بگو كه تمام اینها خواب است،
    یك افسانه است كه بی تو آن را
    به گورستان فراموشی می سپارم.

    آخر علی جان اگر تو نباشی
    پس من برای چه كسی لالایی بخوانم،
    دیگر به امید چه كسی زنده باشم.
    چشمانت را باز كن.

    اما چشمان آسمانی و زیبای علی اصغر
    كه در روبروی افق های خورشید می درخشید،
    هرگز باز نشد.

    رباب به خیمه برگشت.
    بالای سر ننوی خالی نشست
    و لالایی خواند و به یاد نگاهش اشك ریخت....




    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 30-09-2017 در ساعت 17:12
    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ناخدای کشتی عشق



    كاروان محزون نور، در غروب غمگین با پاهای تاول بسته آهسته راه می‌پیماید.
    آسمان تیره است و با چشمان اندوه بار این كاروان خسته را نظاره می‌كند،
    خورشید تیره غم‌نامه یك زن قهرمان را مویه كنان مرور می‌كند،

    زمین سخت آشفته و اوضاع به‌هم ریخته است،
    هر یك از فرشتگان چندین نیستان ناله دارند
    زیرا یگانه حجت خدا در روی زمین با آه سوزناكی
    به سوی سرنوشت محتوم ـ كه همان شهادت
    در سرزمین كربلا است ـ به پیش می‌رود

    ابرها بس كه دلگیرند بی‌قرار و با رنگ خونین
    از این سو به آن سو می‌دوند،
    زمین لرزان، و به قضای الهی تن در داده است.

    وگرنه تحمل چنین اندوه سنگین ناممكن است،
    و نزدیك است آسمان از جنایتی
    كه به وقوع می‌پیوندد فروریزد.

    چگونه می‌توان آن حادثه را به تصویر كشید
    كه دست یارای نوشتن و قلم توان تحریر آن را ندارد.

    این كاروان پر از غصه می‌رود
    تا در پهنه هستی عشقی بیافریند

    كه امام حسین علیه السلام خدای آن
    عشق و زینب پیامبر آن است.

    ایام حج و قربانی است دیگران رفته‌اند
    تا سنگ و گل را ببوسند و گوسفندانی را
    در خانه خدا قربانی كنند

    اما این ناخدای كشتی عشق می‌رود
    تا در پای عشقبازی سر
    و عزیزانش را قربانی محبوب كند

    و حیات جامعه اسلامی را با خون تامین نماید،
    زیرا جامعه اسلامی در حال احتضار به سر می‌برد
    و نیازش به خون است تا دو باره زندگی‌اش را بازیابد،

    چه كسی باید خون بدهد،
    اكنون كه كسی برای این قربانی آماده نیست
    باید طبیب، و آفریدگار عشق، خود و عزیزانش را
    در راه هدف بزرگ تقدیم كند.

    دیگران رفته‌اند تا خانه خدا را طواف نمایند
    اما امام حسین علیه السلام آمده است
    تا در كربلا خدا را ملاقات كند،

    دیگران رفته اند تا افتخار حاجی شدن را به دست آورند
    اما او آمده است تا دل را به دست آورد
    و حركت امام حسین علیه السلام این پیام را دارد
    كه با تكیه زدن شخصی همچون یزید
    بر مسند خلافت، حج فلسفه‌اش را از دست داده است.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    قربانگاه امام حسین علیه السلام سرزمین كربلا است،
    ابراهیم و اسماعیل‌های دیگری به اینجا آمده‌اند
    تا به ندای حق لبیك گویند، ‌

    ابراهیم بدون قربانی، مدال افتخار «خلیل» بودن را دریافت،
    اما از دیدن چنین صحنه انگشت حیرت بر لب نهاده
    و احسنت گویان حسینعلیه السلام را می‌ستاید،

    چگونه خدای ابراهیم حسین علیه السلام را
    برتر از ابراهیم قرار ندهد درحالی‌كه كودك
    و جوانش را در قربانگاه آورده است.

    روز عاشورا می‌رسد
    و زمین و زمان بغض در گلو دارند،

    پیامبر و فاطمه و علی: آغوش گشوده‌اند
    تا از مهمانان در خون طپیده استقبال نمایند.

    آه چه دستی بود كه حقیقت را سر برید
    و چه تیری كه جرات كرد بر گلوی نازك
    و سپید علی اصغر بنشیند

    گرچه گلوی كوچك علی اصغر پاره شد
    اما رشته خونش دامن تاریخ را گلدوزی كرده،

    زینت آن گشت و این نا جوان مردی
    تا ابد برای یزید و یزیدیان باقی ماند،
    گرچه حقیقت بر سر نی شد
    اما بلند تر از همیشه نمایان گشت.

    زینب از این پس تنهاست،
    با كوهی از مشكلات،

    هر گلی این همه جفای خار ببیند
    پژمرده می‌شود

    اما زینب ام ‌المصائب و دست پرورده زهرا است
    و از مادر این صبر و رنج كشیدن را به ارث برده است
    كه این فرموده مادر زینب است:

    صبت علیّ مصائب لو انها
    صبت علی الایام عدن لیالیا


    آنقدر رنج دیده‌ام كه اگر بر روزگار
    تحمیل می‌شد به شب تیره مبدل می‌گشت.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    از این پس پیام عاشورا بر دوش زینب است
    تا بیان كند كه: عاشورا با رنگ خون توأم
    و با شهادت همزاد است

    كه اگر شهید كربلا و خون پاكش نبود،
    چه كسی در دل سنگرها آلاله می‌كاشت،
    تا عطرش فضا را معطر سازد

    و اگر خون شهیدان نینوا نبود
    لاله‌های وحشی بیابان را
    چه كسی آبیاری می‌كرد
    و درخت خشكیده عدالت را
    كه سیراب می‌نمود؟

    اگر خون گلوی اصغر نبود
    صحرای بی‌رونق انسان از چمن خالی بود

    و نسیم سحر با كدامین گل خوشبوی
    راز می‌گفت و لب به سخن می‌گشود؟

    اگر خون شهیدان دشت حادثه نمی‌بود
    شمشیر بران ظالم را چه كسی می‌شكست؟

    و بالاخره اگر خون نمی‌بود
    عاشورا از كجا پدید می‌آمد

    به راستی كه شهید علم مقاومت
    و شهادت میراث دشنه
    بردوشان و ابر مردان تاریخ است.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    شهادت تولدی است زیبا و وصالی كه
    كابین آن نقد جان است

    و شهید كبوتر سبكبال وصال است
    كه شاخه گلی را برای محبوب به ارمغان می‌برد،

    و سنگر شهید میعادگاهی است
    كه عاشق از آنجا به سوی آسمان معرفت
    اوج می‌گیرد، و تا بدانجا می‌رسد كه در وهم نمی‌گنجد.

    و خون مایه حیات است كه هرگاه از جریان باز ایستد،
    باعث مرگ می‌شود در جویبار جامعه‌ای كه
    در راه ارزش‌ها خون جاری نگردد راكد و فرو بسته خواهد ماند

    از این روی خونی كه در كربلا ریخت
    خون خدا نام گرفت تا ارزش آن را به اثبات رساند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    نمی‌دانم از كجا آغاز باید كرد؟

    صحنه كوتاه كربلا یك مكتب پیام دارد
    پیامش همانند پیام نمایش عملی‌ای كربلاست،

    كربلایی كه تاسیسش: «نه فقط بهر ماتم»
    بلكه: «دانش سرای مكتب اولاد آدم است»


    كربلا سرزمینی است كه حسین علیه السلام
    در آن «سپهسالار» عشق, و زینب قهرمان آن است,

    این تاتر مقدس و این نمایشنامه كه
    هر سال یك بار به نمایش در می‌آید برای چیست؟


    آیا برای این است كه كربلا را در خاطره‌ها زنده كند؛
    یا جنبه عاطفی آن را به نمایش بگذارد
    كه چگونه بر اطفال بی‌گناه ظلم شد؟

    قطعا نه! بلكه تكرار یك درس است,
    درس آزاد زیستن، حرفه آدم بودن,
    و پیامش این است كه:
    «كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا
    و كل شهر محرم»



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    عاشورا رنگ خون دارد، كه رنگ عصیان،
    طغیان و پیروزی در برابر طغیان است

    عاشورا طغیان مقدس است در مقابل بیداد،
    در برابر طغیان خبیث,

    عاشورا تقابل دو طغیان است
    كه منطق یكی خون و عشق
    و منطق آن دیگر، زر, زور, تزویر,
    فریب و نیرنگ و طغیان در برابر داد و عدل است,

    یكی از سلاله ابراهیم و طغیانش
    در برابر بت و بت گری
    و آن دیگر از سلاله نمرود و طغیانش بر ضد خدا،
    توحید, ارزش‌ها و بالاخره هرچه خوبی است


    و این دو جریان ادامه دارد كه:

    «رگ رگ است این آب شیرین,
    آب شو در خلایق می‌رود تا نفخ صور»



    باز هم عاشورا رسید كربلاییان كجایید
    كه درخت پربار ارزش‌ها تشنه است
    تا با خون سیراب گردد
    و با شهادت آذین بندی شود؟







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    کيست اين آوای کوهستانی داوود با او
    هرم صدها دشت با او لطف صدها رود با او

    هرکه را گم کرده ای ای عشق در او جستجو کن
    شمس بااوقيس بااو نوح بااو هودبا او

    نيزه نيزه زخم بااو کاسه کاسه داغ با من
    چشمه چشمه اشک بامن خيمه خيمه دودبا او

    ای نسيم آهسته پابگذارسوی خيمه گاهش
    گوش کن ...انگارنجوا می کند معبودبااو..

    هرکه امشب تشنگی را يک سحر طاقت بيارد
    می گذاردپابه يک دريای نامحدود بااو

    همرهان بارسفر بربسته اند انگاروتنها
    تشنگی مانده است دراين ظهر قيراندودبااو

    ازچه ای غم قصه ی تنهايی اش را می نگاری
    اوکه صدها کهکشان داغ مکرربودبااو

    مرگ عمری پا به پايش رفت سرگردان و خسته
    تا که زير سايه ی شمشير ها آسودبااو

    ظهرامروز کوهساران شاهد ميلاد اويند
    سرخی هفتاد ويک خورشيد خون آلود بااو.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,763
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    یك تیر دیگر بیشتر باقی نمانده بود.
    علی اصغر در بغل بابا بود،

    دستان امام می لرزید و قلبش تند تند می تپید
    علی با نگاه به پدر در باغ سبز چشمان او
    گل عاطفه ای كاشت و آن را با اشك التماس آبیاری كرد
    آب می خواست، ناله می كرد، اشك می ریخت.

    اما كسی نبود كه به او آب دهد،
    او را سیراب كند، قلبش را آرام كند
    و ناله هایش را ساكت، یكدفعه تیر رها شد
    و گلوی علی اصغر را تكه تكه كرد.


    شكوفه امید در دلش پرپر شد
    و عشق با نفس باد پرواز كرد.

    گل عاطفه اش در باغ چشمان پدر پژمرد
    و تنها گلبرگ های خشكیده آن به جا ماند.

    امام خشك شده بود.
    همان طور كه به صورت زیبای علی اصغر نگاه می كرد
    گفت: علی جان ستاره ی امیدم،
    چرا دیگر بی تابی نمی كنی،
    بهانه ی تشنگی را نمی گیری
    علی اصغر آهی كشید و در بغل بابا پرپر شد.

    امام سفت در آغوشش گرفت
    و چند قدم آن طرف تر قبر كوچكی كند
    تا او را به خاك بسپارد.


    اما همان لحظه صدایی غریبی
    از لابه لای جمعیت سپاه امام به گوش رسید.

    او رباب بود، مادر دلسوخته ی علی اصغر.
    امام برگشت تا چشمش به رباب افتاد
    سر خم كرد و گریست.

    چرا دیگر صدای علی من نمی آید،
    او كه بی تاب بود، بی قراری می كرد،
    چرا دیگر آب نمی خواهد.

    امام برگشت تا ستاره ی خاموشش را
    در قبر بگذارد،

    همان لحظه رباب گفت: علی من زنده است،
    با من حرف می زند، از من آب می خواهد،
    او را كجا می بری، كجا می بری.

    قلب امام تكه تكه مثل شمع می سوخت
    بر گونه هایش می لغزید
    بر لبان علی اصغر به زندگی خاتمه می داد

    رباب علی را در بغل گرفت و برای آخرین بار
    با كودك خود حرف زد:

    علی جان به من بگو كه تمام اینها خواب است،
    یك افسانه است كه بی تو آن را
    به گورستان فراموشی می سپارم.

    آخر علی جان اگر تو نباشی
    پس من برای چه كسی لالایی بخوانم،
    دیگر به امید چه كسی زنده باشم.
    چشمانت را باز كن.

    اما چشمان آسمانی و زیبای علی اصغر
    كه در روبروی افق های خورشید می درخشید،
    هرگز باز نشد.

    رباب به خیمه برگشت.
    بالای سر ننوی خالی نشست
    و لالایی خواند و به یاد نگاهش اشك ریخت....




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

ashoora, ashoraimeg, ashuora, moharam, moharam imeg, moharram, muslim, shia, shiite, قنوت امام حسین علیه السلام, قیام, متن های ادبی عاشورا, متن ادبی شهادت امام حسین, محرم, محرم حسینی, مصائب روز عاشورا, نماز امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا, ویژه نامه روز دهم محرم, ویژه نامه روز عاشورا, ویژه نامه شهادت امام حسین, ویژه نامه عاشورا, کربلا, امام حسین, اولین شهیدان روز عاشورا, ایران, اتمام حجت امام با سپاه دشمن, اشعار شهادت امام حسین (ع), اشعار عاشورا, تاسوعا, تصاویر ویژه محرم, تصاویر ویژه تاسوعا, تصاویر ویژه عاشورا, حسین, خورشید بر فراز نیزه, دوبیتی های عاشورایی, در مسلخ عشق جز نکورانکشند, روز قحطی آب در کربلا, شهادت, شهادت فرزندان حضرت زینب (س), شهادت اهل بیت آقا امام حسین علیه السلام, شهادت اصحاب آقا اباعبدالله, شهادت بنی هاشم, شهادت جون غلام امام حسین, شهادت حبیب بن مظاهر, شهادت حربن ریاحی, شهادت حصرت علی اصغر, شهادت حصرت عباس علیه السلام, شهادت حضرت قاسم, شهادت حضرت اباعبدالله الحسین, شهادت حضرت علی اکبر, شهادت زیبر, شهدای پیشگام, شیعه, شرح وقایق عاشورا, ظهر عاشورا, عاشورا, عزاداری, عصر عاشورا, عطش

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi