صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 53

موضوع: سیری در احوالات عرفای بزرگ اسلامی { حاج شیخ جعفر شوشتری }

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض سیری در احوالات عرفای بزرگ اسلامی { حاج شیخ جعفر شوشتری }






    سیری در زندگی عرفای بزرگ اسلامی
    { حاج شیخ جعفر شوشتری*ره* )








    شرح احوال

    در سال 1230 هـ . ق در شهر شوشتر متولد شد .
    در سنه 1303 هـ . ق رحلت کرد .
    عمر آن مرحوم را هفتاد و سه سال بیان می کنند .

    حاج شیخ جعفر شوشتری فرزند ملا حسین یکی از
    علما و مراجع بزرگ اواخر قرن سیزدهم هجری است .

    شوشتری مقدمات علوم فقهی را
    در زادگاهش به پایان برد و عازم عتبات گردید .

    مدتی از محضر شیخ محمد حسن آل یاسین
    و شیخ اسماعیل کاظمینی استفاده نمود و به ایران مراجعت کرد .

    طولی نکشید مجددا به عراق رهسپار شد .

    شوشتری چند سالی را در زادگاه خویش در مقام مرجعیت
    و زعامت شیعیان خوزستان قرار داشت و از اغلب بلاد
    ایران فضلا از محضرش برخوردار بودند .

    نوشته اند عموی ناصرالدین شاه والی خوزستان از معظم له بیمناک بود
    و دسیسه ها نمود تا آنکه شیخ مرحوم ناگزیر شد به اتفاق خانواده به ناراحتی
    خوزستان را ترک کند و برای همیشه ساکن نجف گردد .

    شوشتری مهارت علمی و استادی خویش را
    در آثار مهم خود به ثبوت رسانید .

    محدث کاظمینی در تکلمه ، محدث نوری در دار السلام
    و محدث قمی در فواید ، به ذکر محاسن و فضایل اخلاقی
    و مراتب علمی به خصوص زهد و تقوای او پرداخته
    و صاحب ترجمه را کراماتی بر شمرده اند .


    شرح احوالات جامع را می توانید در تاپیک ذیل ملاحظه کنید

    ▌ღ▬◄ زندگی نامه حاج شیخ جعفر شوشتری ►▬ღ▐


    در این تاپیک قصد داریم به احوالات ایشان که نویسنده کتاب
    الخصائص الحسینه است و حالات ایشان در درج این کتاب
    بزرگ اسلامی بپردازیم



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 15-10-2016 در ساعت 20:41
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    ویژگی های علامه شیخ جعفر شوشتری


    از ويژگيهاى او، علاوه بر دانش گسترده و آگاهى عميق ، گوهر گرانبهاى اخلاص و عملكرد شايسته و بايسته بود. رفتارش در زندگى با گفتارش هماهنگ و هم آوا بود و به راستى بر اين باور بود كه :من نصب نفسه للنّاس اماما فليبدء بتعليم نفسه قبل تاءديب غيره .... (21)

    هر كس خويشتن را تدبيرگر امور و پيشواى جامعه قرار داد بر اوست كه پيش از آموزش و دعوت ديگران به ارزشها، از خود آغاز كند و بايد پيش از آنكه با زبان ، ادب آموز مردم باشد، با كردار شايسته و عملكرد بايسته خويش راه و رسم زندگى را به ديگران بياموزد....

    او به هنگام تلاوت قرآن و تفسير آيات و تحليل روايات و وعظ وارشاد مردم ، از دل سخن مى گفت و لاجرم بر دلها مى نشست ، همه را دگرگون مى ساخت و مى گرياند و شور و شعور بسيار پديد مى آورد.


    بجاست دو نمونه از اثرگذارى عميق گفتارش به هنگام ارشاد مردم ترسيم گردد:
    آيت اللّه العظمى اراكى ، از مرحوم آيت اللّه العظمى حائرى مؤ سس حوزه علميّه قم آورده اند كه : روزى پاى منبر مرحوم حاج شيخ جعفر شوشترى بودم كه در اوج سخن به ناگاه خطاب به انبوه مردم گفت :(هان اى مردم ! مى خواهم شما را بيازمايم كه آيا اهل ايمان هستيد يا نه ؟ چرا كه خدا در قرآن مى فرمايد:اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ اِذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَاِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ ايمانا وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.(22)

    ايمان آوردگان تنها كسانى هستند كه چون نام خدا برده شود خوف بر دلهايشان چيره مى گردد و هنگامى كه آيات خدا بر آنان تلاوت شود ايمانشان افزون مى گردد و بر پروردگار خويش ‍ اعتماد مى كنند.

    اينك ، آياتى از قرآن را براى شما تلاوت مى كنم تا با ديدن اثرگذارى قرآن يا عدم اثرپذيرى شما معلوم گردد كه به راستى اهل ايمان هستيد يانه ؟)
    آيت اللّه حائرى مى افزايند:

    با سخن مرحوم شوشترى ، من سخت بر خود لرزيدم و به فكر فرو رفتم كه اگر آياتى تلاوت كرد و در من اثر و انعكاسى نداشت ، چه خاكى بر سر كنم ؟ در اين حال خويشتن را جمع و جور كردم و آماده نشستم ، تا آيات را آنگونه كه شايسته گوش جان سپردن به قرآن است ، بشنوم .

    آنگاه او به تلاوت قرآن پرداخت و آياتى چند با شور وصف ناپذيرى تلاوت كرد و خداى را سپاس كه آن آيات در من اثرى عميق نهاد.
    نمونه ديگر را، حضرت آيت اللّه العظمى آقاى شيرازى آورده اند كه بدينصورت است :

    در جريان سفر مرحوم شوشترى به ايران ، هنگامى كه ايشان وارد تهران گرديد انبوه مردم از جمله سفير كشور روسيه به ملاقات ايشان رفتند.
    مردم تقاضاى موعظه كردند و مرحوم شوشترى بنا به اصرار مردم ، سرش را بلند كرد و فرمود:(مردم ! آگاه باشيد كه خدا در همه جا حاضر است و به نهفته سينه ها داناست .)اِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ.(23)

    اين فراز تكاندهنده و كوتاه ، اثرى عميق در مردم نهاد؛ به گونه اى كه اشكها روان شد و قلبها تپيد و مردم دگرگون شدند.

    سفير روسيه در نامه اى به امپراطورى روس در اين مورد نوشت :(تا هنگامى كه اين قشر روحانيون راستين مذهبى ، در ميان مردم باشند و مردم از آنان پيروى كنند، سياست ما كارى از پيش ‍ نمى برد؛ چرا كه وقتى يك جمله شوشترى در يك مجلس عظيم ، اينگونه دگرگونى ايجاد مى كند، روشن است كه دستورات و فتواهاى آنان چه خواهد كرد.)(24)


    عشق به حسين عليه السلام

    ويژگى ديگر او شيفتگى وصف ناپذيرش به سالار شايستگان حضرت حسين عليه السلام بود، به همين جهت هم با آن مقام علمى ، فقهى و كهولت سن تا آخرين مراحل زندگى پربركت خويش منبر مى رفت و با شورى وصف ناپذير نام ، ياد، كربلا، عاشورا و شهادت جانسوز حسين عليه السلام و راه و رسم افتخارآفرين و ستم سوز او را براى دوستداران ورهروانش ترسيم مى كرد.

    مردم را به ارزشهايى كه كربلا، دانشگاه آن و حسين عليه السلام آموزگار بزرگ و تبلور و تجسّم راستين آنها بود، فرامى خواند و از ضدارزشها هشدار مى داد.

    خودش به هنگام يادآورى رخداد جانسوز كربلا مى سوخت و سوز دلش به صورت قطرات اشك ، از ديدگانش فرو مى باريد.
    او از گوهر گرانبهاى اخلاص و عرفان و عشقى بهره ور بود كه هم وعظ و ارشاد و منبرهايش مورد قبول افتاده بود و هم يادآورى مصائب جانسوز و هدفدار حسين عليه السلام كه بخشى از منبرهاى او را تشكيل مى داد، به همين جهت هم مورد عنايت امير كاروان قافله عشق بود و هم نياى گرانقدرش پيامبر گرامى ، كه تنها به دو نمونه جالب و شنيدنى در اين مورد بسنده مى شود.


    از خود آن عالم ربّانى آورده اند كه مى فرمود:(زمانى كه از تحصيلات علمى خويش در حوزه نجف فارغ شدم و به وطن خود شوشتر، بازگشتم با تمام وجود دريافتم كه بايد در هرچه بيشتر و بهتر آشناساختن مردم با معارف قرآن و اسلام بكوشم ، به همين جهت در گام نخست تصميم گرفتم كه روزهاى جمعه را منبر بروم و پس از آن با فرا رسيدن ماه رمضان ، به خاطر انجام اين مسئوليّت به منبر خويش ادامه دادم ، امّا شيوه كار اينگونه بود كه : تفسير صافى را به دست مى گرفتم و از روى آن مردم را وعظ و ارشاد مى نمودم و در آخرين بخش منبر هم ، به بيان مشهور و معروف كه هر غذايى نياز به نمك دارد و نمك مجلس وعظ وارشاد نيز، روضه و يادآورى و بازگويى مصائب جانسوز عاشورا و حسين عليه السلام است ، به ناچار از كتاب (روضة الشهداء) مقدارى مرثيه مى خواندم .

    ماه محرّم را نيز كه در پيش بود، به همين صورت گذراندم ؛ امّا به هيچ عنوان توانايى جدايى از كتاب و منبر رفتن بدون كتاب را نداشتم و مردم نيز بدين صورت بهره كافى نمى بردند، امّا به هر حال حدود يك سال بدين صورت گذشت .

    سال بعد با فرا رسيدن محرّم با خود زمزمه كردم كه : تا چه زمانى بايد كتاب در دست گيرم و از روى كتاب مجلس و منبر را اداره كنم ؟ و تا كى نتوانم از حفظ منبر بروم ؟ بايد چاره اى بيانديشم و خويشتن را از اين وضعيّت ناگوار نجات بخشم . امّا، هر چه در اين مورد انديشيدم راه به جايى نبردم و بر اثر فكر زياد، خستگى سراسر وجودم را فراگرفت و از شدّت نگرانى به خواب خوشى رفتم .

    در عالم رؤ يا ديدم كه در سرزمين كربلا هستم ، آن هم درست به هنگامى كه كاروان حسين عليه السلام در آنجا فرود آمده است .
    به همه جا نگريستم ، چشمم به خيمه اى برافراشته افتاد، دريافتم كه سپاه دشمن در صفهاى فشرده بر گرد خيمه حسين عليه السلام گرد آمده اند، گام به پيش نهادم .

    ديدم خود حسين عليه السلام در درون آن خيمه نشسته است ، وارد شدم . سلام گرمى نثار آن سيماى نورافشان نمودم كه حضرت مرا در نزديكى خويش جاى داد و به حبيب بن مظاهر فرمود: (حبيب ! شيخ جعفر، ميهمان ماست بايد از ميهمان پذيرايى كرد. درست است كه آب در خيمه نيست ، امّا آرد و روغن موجود است ، بپاخيز و براى ميهمان غذايى آماده ساز.)

    حبيب بن مظاهر به دستور حسين عليه السلام برخاست و پس از لحظاتى چند به خيمه وارد شد و غذايى پيش روى من نهاد. فراموش نمى كنم كه قاشقى هم در ظرف غذا بود.

    چند قاشقى از آن غذاى بهشتى صفت ، خورده بودم كه از خواب بيدار شدم و دريافتم كه از بركت زيارت آن حضرت و عنايت او، نكات ولطائف و كنايات و ظرافتهايى از آثار خاندان وحى و رسالت بر من الهام شده است كه تا آن ساعت ، بر كسى الهام نگشته و فهم كسى بر آنها از من پيشى نگرفته بود.)(25)
    رؤ ياى عجيب و معنويّت او .

    از مرحوم آيت اللّه شيخ عبدالنّبى عراقى آورده اند كه مى فرمود:زمانى كه مرحوم شوشترى در مدرسه سپه سالار سابق منبر مى رفت ، انبوه مردم از همه قشرها از جمله علما و گويندگان در مجلس او شركت مى كردند.

    يكى از علماى عصر كه نژاد از شاهان قاجار داشت ، جلسه درس ‍ و بحث علمى براى دانشجويان مذهبى داشت ، يكى از همان روزها از شوشترى سخن به ميان آمد و يكى از حضّار اظهار داشت : (شما نيز خوب است همانند ديگر بزرگان به منظور تعظيم شعائر دين در مجلس شيخ ، شركت كنيد.)
    شاهزاده دانشمند كه هنوز به مقام علمى و قداست و پرواى شيخ آگاهى نيافته بود، پاسخ داد: (دوست عزيز! او نيز سخنورى همچون ديگر سخنوران و منبريها است ، فكر نمى كنم لزومى داشته باشد كه ما درس و بحث خود را تعطيل نموده ، پاى منبر او برويم .)

    شب هنگام شاهزاده دانشمند، در عالم رؤ يا ديد رستاخيز با همه هول و هراسش برپاگشته و پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله به پيروان راستين خاندان وحى و رسالت ، جواز و برات بهشت اعطا مى كند و او نيز گام به پيش نهاد و سلام كرد و گفت : (اى پيامبر خدا! به من هم عنايتى بفرماييد، چرا كه افتخار خدمت به قرآن و دين و مذهب را دارم .)

    پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله او را مورد محبّت قرار مى دهد، امّا مى فرمايد: (براى تو هنگامى برات صادر مى شود كه جناب شيخ جعفر شوشترى از تو راضى شود، در غير اين صورت دريافت نخواهى كرد.)

    شاهزاده دانشمند، ناگهان از خواب بيدار مى گردد و درمى يابد كه شيخ مردى وارسته و زيبنده و داراى پارسايى و كمال و جمال معنوى است و از سست نهادى و فقدان سرمايه علمى و عملى به دور است .

    مردى است كه شايسته مقام رفيع ارشاد خلق است ، عالمى عامل و وارسته است و زهدفروشى و رياكارى و بازيگرى و عوام فريبى و جلب رضايت مخلوق به قيمت ناخشنودى خالق ، نخواهد نمود. دين را به دنيا نفروخته و نخواهد فروخت .
    بر اين اساس بود كه ديدگاه او در مورد شخصيّت شيخ دگرگون شد و روز بعد پس از گردآمدن شاگردان گفت : (اينك ، همه با هم به محضر شيخ و پاى منبر او مى رويم .)

    شاگردان شگفت زده به همراه استاد خويش به محفل شيخ آمدند و پاى سخنان روح بخش او كه از آيات و روايات برمى خاست ، نشستند.

    پس از پايان بحث و پراكنده شدن مردم ، شاهزاده دانشمند نزد شيخ رفت و با او روبوسى كرد و پس از آن به شيخ ارادت بيشترى پيدا كرد، چرا كه به هنگام روبوسى ، شيخ سر به گوش شاهزاده نهاد و فرمود: (بيان پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله را درست دريافتى اگر من از شما راضى و خشنود نگردم ، برات بهشت به شما نخواهد رسيد.)







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    شیخ شوشتری در کلام استاد


    اين بنده ناچيز جعفر شوشترى ، فرزند حسين است كه اينگونه زمزمه مى كند:

    هنگامى كه موهاى سر و صورت با فرا رسيدن پيرى ، سپيد و شعله ور شد و كران تا كران وجودم از رنج و فرسودگى لبريز گرديد؛ نيك نگريستم كه شتابان به مرز شصت سالگى رسيده ام ؛ امّا نه از دوران گرانبهاى حيات ، محصولى درويده و نه در برابر عمر بر باد رفته ، درجات والايى فراهم ساخته ، دريافتم كه باقيمانده زندگى نيز بر شيوه گذشته اش خواهد گذشت .

    بر اين اساس نفس جنايتكار بازيگر و همدستانش را در مورد اين كارِخطير، مخاطب ساخته ، چنين گفتم :(واى بر تو اى نفس سركش ! بهاران پر طراوت دوران جوانى سپرى گشت ، پس ، بپاخيز و فصل خزان پيرى را چون جوانى بر باد رفته ، ازدست مده ، بهره ورى و برداشت چندبرابر از مزرعه پربار و حاصلخيز زندگى از دستت رفته ، پس بيا و غروب زندگى را درياب تا شايد غروبى شايسته باشد.

    تو اى نفس سركش ! تو كه در تلف نمودن زندگى و سرمايه ها و استعدادهاى خويشتن ، همواره گزافه كارى و ولخرجى كردى ؛ اينك ، اندك باقى مانده از دانه هاى حيات و بذرهاى زندگى افتخار آفرين را با خيره سرى ضايع مساز.

    تو در گذشته عمر، در تجارتخانه دنيا، سرمايه نقد خويشتن را تباه ساختى ؛ پس ، اينك اندك جنس كساد و بى مشترى و بى فايده اى را كه باقى مانده است با خيره سرى نابود مساز!




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 15-10-2016 در ساعت 22:07
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    قسمت اول:


    خشی از ترجمه کتاب خصائص الحسینیه(ویژگیهای امام حسین علیه السلام) مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه:
    هنگامى كه در ميان وسايل نجات مربوط به پيشوايان نور به دقّت انديشيدم ، دريافتم كه در ميان همه آنها، آنچه از نظر ثمره ، برترين و از نظر پاداش ، بزرگترين و از نظر اوج دادن انسان ، اوج دهنده ترين و از نظر رسيدن به هدف ، آسانترين و از نظرشرايط موفّقيّت ، سهل و ساده ترين و از نظر هزينه و امكانات ، سبكترين و از نظربازدهى و يارى رسانى ، جامعترين وسايل نجات و كاميابى و پيروزى است ، همان وسايل نجاتى است كه مربوط به سيّد و سالار جوانان اهل بهشت و پدر پيشوايان نُه گانه ، حضرت امام حسين عليه السلام است .

    نگريستم كه در تقرّب به خداى بزرگ براى آن حضرت ، عظمت و ويژگيهايى خاصّ است كه بدانها، بى نظير شده و در اين منزلت بزرگ حتّى از كسانى كه مقام والاتر از او دارند، ممتاز گشته است ؛ چرا كه در شناخت فضيلت و عظمت آنان هم بايد تنوّع در موقعيّتها و نقشها را به خاطر داشت و هم وحدت و يگانگى ذاتى آنان را.

    آنان از نظر اصالت و سرشت و نورانيّت ، همگى يك واقعيّت الهى دارند، امّا ويژگيها و تنوّع نقشها و موقعيّتهاى آنان ، واقعيّت ديگرى است كه به هر كدام ويژگى مخصوص به خود را مى دهد و من با دقّت دريافتم كه در شخصيّت امام حسين عليه السلام و وسيله تقرّب ساختن او به بارگاه خداوند، خصوصيّتى است كه به خاطر آن ، مقام خاصّ خود را دارد چرا كه او بويژه :
    درى است از درهاى بهشت ،
    سفينه اى است براى نجات از غرقاب هلاكت ،
    و چراغى است پر فروغ براى راهيابى به سوى حقيقت .

    درست است كه پيامبر و امامان نور، همگى دروازه هاى بهشت اند، امّا باب حسين عليه السلام براى عبور وسيعتر است .
    همگى آنان كشتيهاى نجات ، براى بندگان خدايند، امّا كشتى نجات حسين عليه السلام حركتش بر امواج توفنده و گسترده دريا، سريعتر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحلهاى نجات آسانتر است .

    همگى آنان مشعلهاى هدايت اند، امّا دايره بهره ورى از نور مشعل وجود حسين عليه السلام وسيعتر است .
    همگى آنان پناهگاه تسخيرناپذيرند امّا پناهگاه حسين عليه السلام پرآوازه تر و آسانتر است .
    در اين مرحله بود كه نفس و همدستانش را در توجّه دادن به اهميّت كار، مخاطب ساختم و گفتم :
    اينك با همه وجود بايد آهنگ او نمود و براى تقرّب به خدا، به آستان او شتافت .


    آرى !
    اُدْخُلُوها بِسَلامٍ امِنينَ.
    پس ، به سلامت و در كمال امنيّت به آن وارد شويد و با اعتماد و اطمينان ، به لنگرگاه اين كشتى نجات بخش حسينى ، درآييد.

    اِرْكَبوُا فيها بِسْمِ اللّهِ مَجْريها وَمُرْسيها
    و بر آن سوار شويد كه روان شدن و لنگر انداختن آن بنام خداست .

    و به انوار تابناك حسين عليه السلام بنگريد كه او نيز به شما خواهد نگريست و براى روشنگرى راه زندگى و نجات ، از نور حسين عليه السلام شعله برگيريد.

    در اين مرحله بود كه عزم ، آهنين شد و شور و شوق به سالار شايستگان عالم ، افزون گشت ؛ چرا كه با تدبّر و ظرافت در شخصيّت آن گرامى ، ويژگيهايى يافتم كه پيش از دريافت آنها از خود، مأ يوس شده ، چيزى از نشانه هاى ايمان را درخويشتن احساس نمى كردم و نيز به بركت وجود او به كارهاى گُم شده اى پى بردم كه بيشتر آنها را در خود نمى ديدم و اين دو تحوّل مهمّ، يعنى يافتن نشانه هاى ايمان و پى بردن به كارهاى گُم شده ام.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    قسمت دوم:


    خشی از ترجمه کتاب خصائص الحسینیه(ویژگیهای امام حسین علیه السلام) مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه:
    يافتن نشانه هاى ايمان :

    1 با نگرش به ويژگيهاى امام حسين عليه السلام ديدم خودش فرموده است كه :
    (من شهيد اشكهاى جارى هستم ، ياد و نام من نزد هيچ انسان باايمانى برده نمى شود، جز اينكه طوفانى از حزن و اندوه در دلش ‍ پديدار مى گردد و بر آنچه بر من ، در راه حق و عدالت رسيد، مى گريد.)

    و اين از سيره و صفات همه پيام آوران خداست . من نيز اين حالت را به هنگام ياد و نام او در خود يافتم و از اين راه بر ايمانى استدلال كردم كه مرا از ماندگار شدن در آتش ، نجات بخشد.

    2 و نيز دريافتم كه با فرا رسيدن ماه خونبار محرّم و درخشش ‍ خورشيد خونرنگ عاشورا، غم و اندوه ، همه وجودم را فرا مى گيرد و از آنجايى كه اين حالت از سيره و صفات امامان نور بود، با داشتن چنين احساسى به داشتن ولايت اهل بيت ، استدلال كردم ، چرا كه آنان فرموده اند:
    (شيعيان ما، از زيادى سرشت و طينت ما خلق شده و با نور ولايت ما، آميخته گشته اند؛ به همين جهت آنچه به ما رسد و ما را اندوهگين يا شادمان سازد، چنان است كه گويى به آنان رسيده است .)

    روايات در اين مورد صراحت دارند كه ، پيشوايان معصوم عليهم السلام هركدام با فرا رسيدن ماه حسين عليه السلام حزن و اندوه در چهره پر فروغشان پديدار مى گشت ، براى نمونه :
    وجود گرامى حضرت صادق عليه السلام در دهه عاشورا، هرگز شادمان ديده نشد.

    حضرت رضا عليه السلام در تمام اين روزهاى دهگانه ، اندوهگين و دل شكسته با چهره اى گرفته ، در محفلى كه خود برپا ساخته بود، همراه فرزندانش مى نشست و بانوان حرم نيز پشت پرده قرار مى گرفتند و هركس وارد مى شد اگر توانايى اداره مجلس و مرثيه سرايى داشت بدو امر مى فرمود تا در رثاى حسين عليه السلام وفاجعه دلخراش عاشورا بخواند؛ همانگونه كه در مورد دعبل خزايى شاعر با اخلاص و انديشمند شيعه آمده است .

    هرگاه كسى براى اداره مجلس و مرثيه سرائى و بيان فاجعه عاشورا، حاضر نبود خودآن حضرت ، مصيبت حسين عليه السلام را ياد مى كرد و مى گريست ؛ همانگونه كه در روايتى آمده است كه روز اول محرّم ، ريّان ، بر آن حضرت وارد شد، و حضرت بدو فرمود:
    (ريّان ! اگر براى فاجعه اى گريان شدى براى حسين اشك بريز، چرا كه آن حضرت به دست شقاوت پيشگان اموى ، بسان قوچى كه ذبحش مى كنند، سر بريده شد و به همراه حسين ، هيجده نفر از والاترين خاندانش به شهادت نائل آمدند.)

    و نيز همين گونه بود، سيره و روش ساير امامان معصوم عليهم السلام در مورد آن حضرت . و از آنجايى كه قلب من نيز با ظهور هلال حماسه ساز و غمبار محرّم وياد و نام حسين عليه السلام مى شكند، مى توان از اين راه ، به داشتن نوعى پيوند معنوى و قلبى با ائمّه عليهم السلام استدلال كرد و با عمق و درجات تأ ثّر و اندوه ، مى توان به درجات ايمان افراد پى برد. همانگونه كه بر نداشتن ايمان در دل كسانى كه اين ماه را، ماه شادمانى قرار مى دهند، مى توان يقين كرد و از اين حق گريزى و حق ستيزى ، به خدا پناه برد.

    3 احساس اندوه عميق به هنگام ورود به كربلا، نشان ديگر، داشتن ايمان و پيوند معنوى با اهل بيت است . اين نيز از صفات پدر و خواهر گرامى او به هنگام ورود به آن سرزمين است .ونيز احساس اندوه جانكاه ، به هنگام نظاره بر قبر شريف آن حضرت و به قبر فرزند انديشمندش در پايين پاى او، همانگونه كه در روايت آمده است .

    4 و ديگر جريان يافتن قطرات اشك از ديدگان به هنگام بوييدن تربت پاكش كه اين نيز از ويژگيهاى او و نياى بزرگش ، پيامبر خداست و نشانى از نشانه هاى ايمان و داشتن پيوند معنوى با پيشوايان معصوم عليهم السلام و نيز نكات ظريفى از اينگونه كه خواهد آمد.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    قسمت سوم:


    بخشی از ترجمه کتاب خصائص الحسینیه(ویژگیهای امام حسین علیه السلام) مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه:
    پى بردن به كارهاى گم شده خويشتن : با نگرش به كارهاى شايسته و عبادى خويشتن ، دريافتم كه به خاطر نبودن شرايط لازم نمى توان آنها را عبادت ناميد، حتّى مى توان نام عبادت را از آنها برداشت . براى نمونه :


    براستى نمى دانم نماز من در پيشگاه پروردگارم ، نماز مورد سفارش قرآن و پيامبر است يا آنگونه نيست ؟ همين گونه روزه و ديگر كارهايم . امّا هنگامى كه به گريه دردآلود و اشك زلال ديدگانم كه نثار حسين عليه السلام صاحب اشكهاى ريزان مى گردد، نيك مى انديشم و مى بينم ، بر اينگونه گريه خالصانه نمى توان نام گريه بر حسين عليه السلام ننهاد، همانطورى كه به گريانيدن مردم در سوگ آن حضرت ؛ چراكه هر دو همان است كه سفارش شده است .


    و اگر در اين دو بتوان ترديد كرد در مرحله سوّم عزادارى بر آن حضرت ، يعنى به (شيوه شيفتگان او گريستن ) و به هياءت سوگواران او درآمدن ، واقعيّتى است كه نمى توان ترديد كرد و همينها منشاء اميد به نجات است ، چرا كه در روايت آمده است كه :من بكى او ابكى او تباكى وجبت له الجنّة

    كسى كه بر فاجعه غمبار عاشورا بگريد، يا با گفتار سنجيده ، ديگران را بگرياند، يا همرنگ و همگون با عزاداران حسينى گردد، بهشت خدا بر او زيبنده است .

    و خداى را سپاس كه وقتى اين نشانه هاى ايمان و نجات را در خود يافتم ، اميدم ، تزلزل ناپذير گشت و كشتى طوفان زده دل ، در ساحل آرامش لنگر انداخت و اينجا بود كه حالت تازه اى در وجودم پديدار شد.





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 16-10-2016 در ساعت 05:02
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    قسمت چهارم:


    بخشی از ترجمه کتاب خصائص الحسینیه(ویژگیهای امام حسین علیه السلام) مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه:
    در توسّل به امام حسين عليه السلام نتايج و اثرات مهمّى است كه اگر صفات و اعمال ناپسند من از تأ ثير كامل آنها بكاهد، همان تأ ثير جزئى براى نجات من كافى است و مى توانم به آن قناعت كنم .

    براى نمونه :
    1 در مورد پاداش زيارت آن گرامى آمده است كه : (زائر او از كسانى است كه مى تواند در مورد ده ، تا صد نفر شفاعت كند و گاه بدو گفته مى شود: دست هركسى را مى خواهى بگير و او را به بهشت وارد ساز.)

    و من در روز رستاخيز هنگامى كه خويشتن را در شرايطى نگريستم كه درهاى هفتگانه آتش به رويم گشوده شد و خود را در بند زنجيرها و غلهاى آتشين نگريستم و نشانه هاى ماندگار شدن در دوزخ برايم آشكار شد.

    آرى ! در آن وضعيّت هولناك بدان نمى انديشم كه به پاداش ‍ زيارت او از شفاعت كنندگان روز رستاخيز باشم ، بلكه به آن دل خوش مى دارم كه يكى دستم را بگيرد و مرا از هول و هراس ‍ قيامت ، رهايى بخشد و يا بدان قناعت مى ورزم كه پس از چندى از دوزخ و از عذاب جاودانه ، نجات يابم .
    2 و نيز آمده است كه : (زائر او از كسانى است كه خدا از عرش ‍ خويش با او سخنها مى گويد.)

    من آن مقام رفيع را نمى جويم و از اين عظمت ، بدان قناعت مى ورزم كه فرشته اى از فرشتگان رحمتش ، با من سخن گويد.
    3 و نيز آمده است كه : (زيارت كننده او مردم را از آب كوثر سيراب مى كند.)

    من خويش را شايسته اين عظمت نمى نگرم ، بلكه خود را تنها از آن كسانى مى نگرم كه در درون آتش به اهل بهشت فرياد مى كشند كه از آن آب گوارا به ما هم بدهيد و از اين راه تنها به سيراب شدن خويش به وسيله يكى از شايستگان بهشت نشين ، قناعت مى ورزم .

    4 و نيز آمده است كه : (زائر آن حضرت به مقامى مى رسد كه در بهشت با پيامبر صلى الله عليه و آله بر خوان نعمت خدا مى نشيند و همراه او از نعمتهاى الهى بهره مندمى گردد.)

    من خويشتن را شايسته اين مقام نمى نگرم و به بركت زيارت او به اين قانع هستم كه از خوردن درخت شوم زقّوم ، در آتش دوزخ نجات يابم .
    آرى ! اين آثار و نتايج عظيم و توسّل به آن حضرت به هر مانعى برخورد نمايد، اثرات جزئى و مورد انتظار مرا، بر جاى مى نهد.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    قسمت پنجم:



    بخشی از ترجمه کتاب خصائص الحسینیه(ویژگیهای امام حسین علیه السلام) مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه:

    بى ترديد وسايل و راههايى كه خداوند در عشق و ارادت به حضرت براى نجات و رهايى انسانها مقرّر داشته ، بسيار است :

    ممكن است همه آنها، چه آنهايى كه از نظر زمان مربوط به گذشته يا آينده است و چه آنهايى كه دست يافتن به آنها ممكن يا ناممكن است ، در يك لحظه براى فردى فراهم شود و فردى از ساده ترين مرحله عشق به او كه همدردى با سوگواران اوست تا والاترين مرحله اش كه مفتخر شدن به شهادت در راه حقّ در كنار اوست ، به همه آنها نائل آيد و با اين پيروزى بزرگ پاداش تمامى عبادتها در يك لحظه نصيب او گردد.

    براى نمونه : اگر محفلى در راه و ياد او و ترسيم هدفهاى بلند او، تشكيل گردد و در آن از ستمى كه بر او رفت ، سخنى به ميان آيد و در آنجا هر سه مرحله سوگوارى بر حسين عليه السلام يعنى گريستن ، همدردى با سوگواران او و حزن واندوه ، پديد آيد و قلبها با درود و سلام بر او عظمت او را دريابند و به حقّش عارف گردند و به او روى آورند و شرايط طاقت فرساى روز عاشورا را مجسّم و بدان اشك نثار كنند و سوزو گداز گيرند و سرانجام پيروزى و شهادت با او را آرزو نمايند؛ بى ترديد به اوج فوز و فلاح پر كشيده و به ثواب همه وسايل نجات حسينى ، نايل آمده اند و خداى را با همه عبادتها حتّى جهاد در راه خدا پرستيده اند كه روايت آن را خواهيم آورد.

    چنين محفلى ، علاوه بر آنچه آمد، در بردارنده همه بركات مشاهد مشرّفه است و به طورى كه از روايات دريافت مى گردد، داراى امتيازات چهارده گانه زير است :

    1 جايگاه درود خدا بر شركت كنندگان و برپا كنندگان و خدمت گزاران آن محفل است .
    2 جايگاه حضور فرشتگان است .
    3 جايگاه نايل آمدن به دعاى پيامبر و على و فاطمه و حسن عليهم السلام است .
    4 جايگاه مورد عنايت امام حسين عليه السلام است .
    5 جايگاه نشر و بيان سخنان آن حضرت است .
    6 جايگاه مورد عشق و علاقه امام صادق عليه السلام است .
    7 جايگاه مقدّسى است ، بسان صحراى عرفات .
    8 جايگاهى است به عظمت مشعرالحرام .
    9 جايگاهى است به قداست حطيم.
    10 جايگاهى مقدّس است بسان طوافگاه بيت اللّه .
    11 جايگاهى است بسان حرم حسين عليه السلام .
    12 جايگاهى است كه خاموش كننده آتشهاى شعله ور جهنّم است .
    13 منبع و سرچشمه آب حيات بهشت خداست .
    14 محفلى است عظيم و پر بركت كه آغازش به پيش از آفرينش ‍ هستى و فرجامش به روز رستاخيز پيوند مى خورد.
    اينك اگر به آنچه آمد، نيك انديشيدى ، چگونه مى توان تصوّر كرد كه از اين جايگاه رفيع ، نوميد و بى بهره خارج خواهى شد، حتّى اگر فردى به خاطر فقدان قابليّت و آلودگى به موانع ، از آثار و بركات كامل آن بى بهره گردد، به بخشى از آن همه پاداش دست خواهديافت و پاداش اندك خدا نيز اندك نخواهد بود.

    قليلٌ منك يكفينى ، ولكن قليلك لا يقال له قليلٌ.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    قسمت ششم:


    بخشی از ترجمه کتاب خصائص الحسینیه(ویژگیهای امام حسین علیه السلام) مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه:
    نور وجود حسين عليه السلام و موقعيّت ممتاز و مقام ويژه او:

    در مورد آفرينش ‍ نخستين موجود و پيدايش اوّلين پديده در جهان هستى ، ديدگاه واحدى ندارد.

    امّا آنچه از انبوه روايات صحيح ، دريافت مى شود اين است كه :(نخستين پديده دستگاه آفرينش نور وجود پيامبر صلى الله عليه و آله است .)

    روشن است كه عقل سالم و انديشه صحيح نيز بر اين ديدگاه منطقى رهنمون است ، چرا كه برترى و عظمت و محبوبيّت ، در دستگاه آفريدگار پديده ها، خود مى تواند دليل قانع كننده اى بر تقدّم در خلقت محسوب گردد و مى توان گفت آنكه شريفتر و محبوبتر و ارزشمندتر از ديگر پديده هاى هستى است ، به طور يقين نخستين آنها نيز مى تواند باشد.

    البتّه برخى روايات صراحت دارند كه : (نخستين پديده دستگاه آفرينش ، انوار وجود پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام است كه به طور همزمان پديد آمده اند.)

    امّا ما هردسته از روايات را ملاك قرار دهيم ، نور وجود حسين عليه السلام نخستين پديده جهان هستى بوده ، چرا كه هر دو دسته از روايات در اينكه نور وجود پيامبر نخستين پديده دستگاه خلقت است باهم هماهنگ هستند و پيامبر گرامى هم فرمود:
    حسينٌ منّى و انا من حسين
    حسين عليه السلام از من است و من از حسين عليه السلام .

    و در روايت ديگرى فرمود:
    انا من حسين و حسين منّى
    من از حسين هستم و حسين از من .

    با اين بيان ، نور وجود حسين عليه السلام نخستين پديده جهان هستى است و تمامى موجودات تابع اويند.

    از اين رو جاى شگفتى نخواهد بود كه همه پديده هاى آفرينش از او تأ ثير پذيرند و همانگونه كه در روايات آمده است هر كدام به تناسب هستى و موقعيّت و جايگاه ويژه خود بر شهادت و مصيبت جانگداز او بگريند. و همه آنها از پيامبران و فرشتگان گرفته تا جنّ و انس ، افلاك و شيطان ، بهشت و دوزخ ، معدن و چوب ، گياه و درخت ، درّنده و حيوان ، خورشيدها و ماهها، زمينها و ساكنان آنها و ساير پديده ها، آن هم نه تنها در جهان محدود ما، بلكه در همه جهانها وكرات و عالمهاى شناخته شده و ناشناخته ، براى او سوگوار باشند.

    این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست... واین چه شمعی است که عالم همه پروانه اوست!





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    قسمت هفتم:



    بخشی از ترجمه کتاب خصائص الحسینیه(ویژگیهای امام حسین علیه السلام) مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه:
    نخستين جايگاه نور وجود حسين عليه السلام پس از ولادت ، دو دست و آغوش پرمهر پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله بود.

    آن حضرت در كنار درب اطاق فاطمه عليها السلام ايستاده و طلوع نور وجود حسين عليه السلام در افق جهان را انتظار مى كشيد. هنگامى كه جهان را به نور وجودش نورباران ساخت و براى آفريدگارش سجده كرد؛ پيامبر ندا داد كه : (هان اى اسماء! فرزند ملكوتيم را بياور ... .)
    او گفت : (هنوز نظيف و آماده ديدارش نساخته ام .)

    پيامبر با تعجّب فرمود: (شما او را نظيف مى كنيد؟ خداوند او را نظيف و پاك و پاكيزه ساخته است .)

    اسماء نگريست و واقعيّت را دريافت و آن كودك ملكوتى را در پارچه اى پشمين به سوى پيامبر صلى الله عليه و آله آورد.

    پيامبر حسين عليه السلام را در آغوش گرفت و متفكّرانه بر او نگريست وگريستن آغاز كرد و در حالى كه آن كودك را مخاطب ساخته بود، فرمود:
    (... حسين جان ! به راستى كه بر من گران است ... گران .)

    پس از روى دست و آغوش پيامبر، گاهى شانه فرشته وحى جايگاه او بود و گاهى شانه و دوش و سينه پيامبر. پيامبر صلى الله عليه و آله گاهى او را بر روى دستان مقدّسش مى گرفت تا در برابر ديدگان نظاره گر، بوسه بارانش كند و گاهى بالا مى برد تا همه بنگرند و موقعيّت او را دريابند.
    زمانى پيامبر صلى الله عليه و آله در سجده بود و كودك گرانقدرش بر پشت او مى نشست و او صبر مى كرد تا خود فرود آيد و زمانى بر روى دست پدرش على عليه السلام بود و پيامبر مى ايستاد و او را مى بوسيد.

    آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام

    یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین

    آن تن که بود پرورشش در کنار تو

    غلطان به خاک معرکهٔ کربلا ببین)محتشم


    و آخرين جايگاه او نيز روى سينه پرمهر نياى بزرگش بود كه در واپسين لحظات عمر افتخار آفرين خود، او را به سينه مى چسباند و مى بوييد و بوسه باران مى ساخت و يزيد را لعن و نفرين مى كرد كه :
    مالى وليزيد لابارك اللّه فى يزيد
    من را با یزید چه کار!؟خدا بی برکتت کند یزید!

    حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن!

    آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای)

    *.شعر در متن کتاب نیست.

    حسین می داند که " ارزش هر کاری در جامعه به اندازه ای است که دشمن از آن کار ضرر می بیند ". چه کار بکند ؟ باید قیام بکند ، قیام مسلحانه بکند ، اما قیام مسلحانه "توانستن" می خواهد و حسین "نمی تواند".

    ... کاملا معلوم است که نمی گذارند ؛ اگر یک شخصیت ، حتی یک فرد عادی سیاسی مخالف ، بخواهد از کشوری بیرون رود تا خود را در بیرون از مرز ، به نیروهای انقلابی ضد این رژیم برساند و با آنها در مبارزه شرکت کند ، با چه شکلی و در چه شرایطی خودش را به آنجا می رساند ؟ مسلما باید اعلام نکند ، دعوت را علنی نسازد ، هدفش را و حتی سفرش را مخفی نگاه دارد تا کسی متوجه نشود ، پنهانی به آن سو فرار کند ، و این بدیهی و طبیعی است . اگر آمد رسما به دولت گفت که من ِ انقلابی ِ مخالف با رژیم تو که حاضر نشدم با تو بیعت کنم ، می خواهم بروم خارج از مرز ، به گروه انقلابی و شورشی بپیوندم ، آنها از من خواسته اند رهبری انقلاب علیه شما را به عهده گیرم و فعلا برای اینکه رهبری شورشی را در دست بگیرم قصد خروج از کشور را دارم ، و برای خروج از مرز تقاضای گذرنامه دارم ! خوب معلوم است نمی دهند ، و معلوم است که دستگیرش می کنند و معلوم است که نابودش می کنند.

    اما حسین چنین کاری می کند ! به حکومت اعلام می کند ، و به قدرت و به ارتش و همه نیروی حاکم و به همه مردم رسما و علنا و با قاطعیت و صراحت می گوید که من بیعت نمی کنم و از این جا می روم ، من به هجرت به سوی مرگ دست زدم ، حرکت کردم .

    اگر مردم ناگهان صبح که بر میخاستند ، می دیدند که حسین نیست ، اگر حسین پنهانی و تنها از شهر بیرون می رفت و خودش را به قبایلی می رساند ، اگر به همان شکل که پیغمبر مهاجرت مخفیانه کرده بود ، و بعد از مدتی حکومت مرکزی ناگهان او را در کوفه می دید - در میان شورشی ها - ، معلوم بود که حسین به عنوان قیام علیه حکومت ، دست به کار شده است . اما با شکل کاروانی که حرکت می دهد و شکل حرکتی که انتخاب می کند ، نشان می دهد که حسین برای کار دیگری حرکت کرده است ، کاری که نه گریز است ، نه انزواست ، نه تسلیم است ، نه ترک مبارزه سیاسی برای آغاز مبارزه فکری و علمی و فقهی و اخلاقی و امور خیریه ، و نه قیام نظامی است !

    * شهادت ، در یک کلمه ، بر خلاف تاریخهای دیگر که حادثه است ، درگیری است ، مرگ تحمیل شده بر قهرمان است ، تراژدی است ؛ در فرهنگ ما یک "درجه" است ، وسیله نیست ؛ خود ، هدف است ، اصالت است ، خود ، یک تکامل ، یک عُلُو است ، خود یک مسئولیت بزرگ است ، خود یک راه نیم بُر به طرف ِ صعود به قلۀ معراج بشریت است ، و یک فرهنگ است .

    مردی از خانه فاطمه بیرون آمده است، تنها و بی کس ، با دست های خالی ، یک تنه به روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است . جز مرگ سلاحی ندارد اما او فرزند خانواده ای است که "هنر خوب مردن" را در مکتب حیات خوب آموخته است .

    در این جهان هیچکس نیست که همچون او بداند که :"چگونه باید مرد ؟"

    آموزگار بزرگ "شهادت" اکنون برخواسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در "توانستن"می فهمند و به همه آنها که پیروزی بر خصم را تنها در "غلبه"می دانند، بیاموزد که :"شهادت" نه یک "باختن" که یک "انتخاب" است .

    این جملات فکر می کنم جواب خیلی از سوالات را بدهد: اینکه آیا امام حسین برای تشکیل حکومت رفته، اینکه از سرنوشت خود خبر نداشته و عالم به اوضاع نبوده و متحیر بوده، اینکه چرا به سمت کوفه رفته حتی بعد از رسیدن خبر شهادت مسلم، فلسفه بردن خانواده و کاروان زنان و بچه ها و خیلی سوالات دیگه.
    خدایش بیامرزاد دکتر شریعتی را که اینقدر قشنگ این عبارت را برایمان باز کرده که ان الله شاء ان یراک قتیلا یعنی چه!؟ این چه معنایی دارد که خدا می خواهد تو را کشته ببیند!؟ بدون آنکه در معنای این عبارت دچار سفسطه و توجیه و خیال بافی شود دقیقا چیزی را گفته که تک تک کلمات این حدیث به آن گواهی می دهند.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi