موضوعات تصادفی این انجمن:
- ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ومعرفي...
- چرا وهابیون قبر عمر و ابابکر رو تخریب نمی...
- ╫►♥◄╫ آنچه عید قربان یادآوری می کند ╫►♥◄╫
- 40 پاداش باورنکردنی برای یک زیارت
- •``: :``• بسیج در بیانات مقام معظم رهبری ...
- هدیه بیت ظهور به مناسب امامت امام زمان
- چرا نمیشه تو خونه اعتکاف بگیریم؟
- ۩ミ✿ミ۩ مساله فلسطین از نگاه استاد شهید ...
- مراسم بزرگ "آغاز عهد"
- ویژه نامه روز دحو الارض (قسم به زمين و كسى...
❤ |
سلام ای بسیجیان!
نام شما بر زبانم چشمه ای کاشته است به سوی دریا.
نجابت و بی ادعایی شما در ساختن پل های پشت سر
نوید ساختن پل های روبه رو را می دهد.
برای گذشتن از خود و حادثه، توفان، نفس نداشت
تا صلابت دریایی تان را بشکند.
شما که بی هیچ اندیشه هر لحظه برگشت پا در مسیر
دوست گذاشتید، بار ظلمت را چه زیبا از دوش زمانه برداشتید
تا امروز، نم نم باران آزادگی، سپیده دم عظمتتان را نظاره کند.
پرواز شما تا آسمان آبی هفتم مبارک باد!
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
ای مردان خیبری آسمان به دوش!
بسیجی، دائم الصلاة است؛
حتی با پوتین بر سجاده وطن ایستاده است تا در قیام نماز خویش
بر قله های سرافرازی بایستد و به سجده شهادت نایل شود.
برخاسته اید تا امروز روز دیگری باشد و تقدیر فردا، قصه زیباتری.
شما شعر شرجی کلماتید، در ساحل رشادت و مردانگی؛
شعله شکارانی هم صدا با حلق اسماعیل.
ای ایستاده های مقدس!
تنها شمایید که در فصل عشق، بر مدار خطر می گردید؛
جهان میدان یکه تازی و جانبازی شماست.
ای پیرهای قله ایمان!
روشنی صبح فردا، بر طنین قدم هایتان مبارک!
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
بسیج نام مردانی است كه در هولناكترین لحظات زندگی ,
بی اعتنا به نام و نان , از مال و منال بریده
و با سمند عشق از قله ترس گذشته
و دشت خطر را در نوردید و با مدد خون
بیرق سه رنگ پیروزی را در مرتفع ترین
آسمان ایثار به اهتزاز درآوردند.
بسیج عاشق دلباخته ای است كه بیاد تنهایی علی (ع )
برای مظلومیت حسن (ع ) و به نام تشنگی حسین (ع )
همراز كویر با سوزش عطش وسوسه آب نكرد
و از میدان امتحان الهی سربلند و پیروز بدر آمد.
بسیج پاكزاده ای است از تبار ابراهیم
كه اسماعیل وار بر بلندای برج ایثار ,
شكوه بهشت را نظاره گر شد و آیه فتح را سرود
و در كمال رضا به مسلخ عشق رفت تا لذت دیدار خدا را
با عمل خود برای مردمان عصر خویش ترجمه نماید.
بسیج از نسل سربداران , چون آب چشمه ساران ,
با قطره های باران و فریاد روزگاران از نای بیقراران است .
بسیج دلیر مردی است كه خرمی خرمشهر ,
آزادی آبادان , محبت مهران , دل انگیزی دزفول ,
شیرینی قصر شیرین , سرور سوسنگرد , بهار بستان ,
مهر موسیان و خلاصه امنیت و آرامش ایران
و دین مرهون شجاعت اوست .
بسیج از تبار بی مدعایان است كه عرصه های خون
و حماسه شاهد مردانگی او و گل تكبیرش
مشام وجدانهای بیدار را معطر و نور جبینش
جان هر مسلمانی را منور می سازد.
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
تو ای بسیجی .........
ای صحراها وامدار گستردگی اندیشه تو!
ای نامت عمیق تر ازدریا!
فرشتگان، با دیدنت به راز آفرینش انسان پی بردند
چرا که ایمان را، عشق را، صداقت و صمیمیت را،
بخشش و سخاوت را و مدارا و شجاعت را در هیأت یک انسان دیدند.
ای روح متلاطم خروشان،
ای پیشانی تو به بلندای افق!
ای بر دمیده از مشرق نور،
ای که در عصر قساوت تکنیک، در عصر توحّش مدرن،
در قرن مجسمه های بیروح، در قرن آد مهای کوکی،
ساعتهای دیواری و شمّاطه دار منظم بی روح؛
دست مهربانِ نوازشی و لبخند سرشار از طراوتی!
در نگاهت یخ قرن ذوب میشود
و در نسیم رفتارت هوای عشق میوزد.
ای که در قرن التهاب و هراس و عصیان و خشم و اضطراب،
در قرن اتم و ماشین عصر خلأ روحی و از خود بیگانگی و یأس و دلمردگی و التهاب
و احساس خفقان روح و در قرن قندیلهای یخ بلندترین حماسه سرای عشقی!
در میان نقشهای بیرنگ امروز، نقاش عطوفت و مهری!
در میان قرن سرسام، قرن بهت و بیباوری، نویسنده نوری! شاعر شور و شعوری.
ای که در میان خانه های خسته مغموم، ای در میان کوچه های سرد سیمانی،
بنا کننده حوض سبز ماهیها و برافرازنده گنبد نیلگون اخلاصی!
ای که در زمان مرگ نیلوفر و خواب شبدر،
باران خوش بر پیکر سرو و لبخند مهر بر چهره یاسی!
در باغچه ها، گل مهر میکاری، درختان گیلاس و سیب، دستان تو را میبوسند
و در شکوفه زاران نگاهت، ساقه های طلایی گندم قد میکشند.
تو در همه جا، در دل حفره های عمیق معدن، در میان سواحل خزر،
در گرگ و میش صبحگاهان، در میان مزرعه و گندمزار،
در کارخانه ها، در مغازه ها در ادارات، در خانه ها، در کنار فرزندان
،در همه جای شهر و روستا، مهر میکاری و عطوفت درو میکنی،
کینه را از دلها میشویی، و همچون آفتاب به شبهای تار و فشرده بیگانگی
نور و گرمای وحدت می بخشی.
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
ویرایش توسط ناظرسایت : 16-05-2019 در ساعت 15:24
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
شما، راهیان همیشه نورید، به سمت آینه و آفتاب و صبح.
امروز خورشید، به تحیّر سر برآورده و دشت را می نگرد
تا در آیینه های حماسه سازتان، خود را بنگرد.
شما در نبض تب آلود لحظه ها، در صفوف
اول رفتن، داوطلب خونین ترین پایانید.
پنجه های یاریگر شما، دستِ بالای دستی است که آرامش ماندن
و استقامت را در میان لحظه های وطن تقسیم می کند؛
همچون آب روان در میان کویر.
چفیـه ات رقص کنان در گذر باد هنوز
می دهد بوی خوش مالک و مقداد هنوز
عطر آرامش دریایی ات ای روح زلال
می چکد هر سحر از خاطره باد هنوز
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
توسل بر دل آیینه زیباست
که آیین بسیج آیینه ماست
کمی در آن طرفتر نور افتاد
کسی از مرز حیرت دور افتاد
یکی در آخرت سقای نور است
چراغ خانه تاریک گور است
در آنجا «آل احمد » خانه دارد
چراغ جان به هر ویرانه دارد
بروای دل که چون «عباس » می رفت
نسیم عاشق احساس می رفت
برو بر خیمه های درد بنشین
چون توفان بر جبین مرد بنشین
برو هفت آسمان در انتظار است
شفق بر اسبی از آتش سوار است
برو بر« فاو» ودر «بستان » نظر کن
دمی در چهره «چمران » نظر کن
برو در کربلای پنج بنشین
میان سنگری از رنج بنشین
برو «فهمیده» را دریاب امشب
چراغ دیده را دریاب امشب
در آنجاصوت قرآن موج می زد
خدا در چشم مستان موج می زد
در آنجا عاشقان پرواز کردند
چو دریا عقده دل باز کردند
من از پرواز شان در خود شکستم
کنون در«سنگر میقات » هستم
بسیجی شاعر خط مقدم
که اینک می رود از یاد کم کم
دلش آزار می بیند به مولا
زبس دیوار می بیند به مولا
بسیجی یادگار از جنگ دارد
دلی خالی ز آب ورنگ دارد
ولی افسوس تنها مانده ام باز
کنون از لاله ها جا مانده ام باز
قربانعلی بندانی
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
بسیج در میهن انقلابی ما، نه یک پدیده گذرا، که یک فرهنگِ ماناست.
بسیجی، نوعی اندیشیدن و گونه ای از نگریستن به زمین و آسمان است.
عصاره اندیشه های دینی و انقلابی در رویه بسیجی ظهور کرد
و کشتی انقلاب در دریاهای متلاطم و توفان زده
حوادث، به همت بسیجی به ساحل راه بُرد.
امام بسیجیان بنیانگذار فرهنگ و بانی مدرسه ای بود که
از مشرق دیوارهایش، خورشید بسیجی می تافت
و تا آخرین زاویه دلها را گرما می بخشید.
از بسیجی، بسیار گفته اند. اما آیا کسی هم گفت که بسیج، آخرین
خاکریز سر به آسمان ساییده است که همه در پناه آن
آسوده اند و کمتر قدرشناس اویند؟
همه از بسیجی می گویند، اما نمی گویند که در سایه سار این
درخت با طراوت، نباید تبر به دست گرفت و تنه آن را خراشید.
بسیجی، مدرسه است، فرهنگ است، نوعی بودن است، گونه ای اندیشیدن
است، و یک آرزوی بزرگ است که در روزگار ما اجابت شده است.
سلام بر بسیجیان غیرتمند
و درود بر امام و پیشوای بسیجیان.
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)