مصاحبه خواندنی با یک عارف بزرگ

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

مصاحبه بایک عارف بزرگ










مردم قم هیچ‌گاه یاد و خاطره بزرگ‌ مردی از تبار رسول الله را از یاد نمی‌برند
که در هیجدهم فروردین سال ۱۳۷۸ روی در نقاب خاک کشید
و روح ملکوتی‌اش به سوی دیار محبوب پرواز کرد؛

او کسی نیست جز عالم رباّنی و عارف صمدانی ،
صاحب کرامات سبحانی ،
حضرت آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری ( قدس الله نفسه الزکیّه )

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

ایشان به سال 1304 در نجف اشرف در یک خانواده روحانی و باتقوا زاده شد .وی از کودکی تحصیلات علوم دینی را نزد بزرگترین اساتید نجف اشرف آغاز کرد و از سن هشت سالگی نزد عارف بزرگ و زاهد صاحب کرامت شیخ مرتضی طالقانی ( غیر از آیت الله طالقانی معروف ) تزکیه و تهذیب نفس را به طور جدّی آغاز کرد .

ایشان در طریق کسب علم آنقدر جدّی بودند که در جوانی موفّق به کسب درجه اجتهاد مطلق میشوند و روزانه یازده درس سنگین مثل فلسفه ، منطق ، فقه ، اصول و ادبیات عرب را تدریس میکرد .

در سن 18 سالگی به دستور عارفِ صاحب کرامت شیخ مرتضی طالقانی در سُلک شاگردان سید العرفا حضرت آیت الله سید علی قاضی در می آید . همو که به گفته ی عرفای بزرگ ، بعد از معصومین ، احدی به مقاماتش نرسیده است .حضرت آیت الله کشمیری نزد آن قطب عرفان سیر و سلوک عملی را پی میگیرد و در جوانی صاحب مقامات بلند عرفانی و کرامات سبحانی میشود .

طبق فرموده خودشان ، چشم برزخی ایشان در جوانی باز شد امّا ایشان آن را نخواستند و سریعاً برگرداندند .

حضرت آیت الله کشمیری تعبیر خواب را به طور دقیق انجام میداد و این را از افاضات حضرت حق به خود در دوران سیرو سلوک میدانست . همچنین استخاره های ایشان زبانزد خاص و عام بود و داستانهای شگفت انگیزی از تعبیر خواب و استخاره های ایشان وجود دارد که درکتب مربوطه موجود است


در ذیل ، قسمت هایی از مصاحبه های ایشان را که در کتب عرفانی مثل آفتاب خوبان ، روح و ریحان ، میناگر دل و ...منتشر شده است برای شما انتخاب کردیم . باشد که ما را از دعای خیرتان محروم نفرمایید . این مصاحبه ها عموماً در دهه هفتاد انجام شده است . شایان ذکر است که بحمدللّه فیلم بعضی از آنها هم موجود است .

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

س : ملکوت به چه چیزی گفته میشود ؟
ج: ملکوت هر چیز ، باطن آن چیز است

س: کسی که گوش برزخی اش باز شود حتماً چشم برزخی اش هم باز میشود ؟
ج : خیر . امّا اگر چشم برزخی باز شود حتماً گوش برزخی هم مفتوح میشود و صداهای برزخی را میشنود

س: آیا بعد از دیدن حقایق و ملکوت ، باز ممکن است کسی به دنیا دل ببندد ؟
ج: اگر ملکوت را دید امکان ندارد به دنیا و مقامات آن دل ببندد .

س: آیا با ارواح تماس داشتید ؟
ج : در عراق و ایران بارها برایم اتفاق افتاد ؛ در ایران بیشتر مرحوم سید علی قاضی و پدرم را می بینم ؛ آنان با من صحبت میکنند

س : قضیّه جوان لبنانی که احضار ارواح داشت و عدّه ای از علمای نجف را مجذوب خود کرده بود چه بود ؟
ج: به من گفتند جوانی لبنانی به نجف آمده که احضار ارواح دارد و خیلی ها را به دور خود جمع کرده ؛ بیا شما را نزد او ببریم ؛ گفتم : من نمی آیم ؛ پس او را نزدم آوردند . بعد از سلام و احوالپرسی و تعارفات گفتم : روح فلان شخص را احضار کن ، هرچه قدرت داشت به کار برد امّا نتوانست . گفتم : دیگر در چه کاری وارد هستی ؟ گفت : میتوانم با اراده ام افراد را خواب کنم .گفتم : فرزندم سید حسن که کوچک است را خواب کن . هرکار کرد نتوانست ( با تبسّم )

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

س: چه مانعی بود که او در حضور شما نتوانست قدرتش را نشان دهد ؟
ج: خود آن لبنانی به من گفت : اراده و قدرت تو مانع از قدرت نمایی من است

س : ملائک به چه شکل هستند ؟ آیا شما آنها را دیده اید ؟
ج: ملائک انواع و اقسام مختلفی دارند و ظواهر آنها هم متفاوت است حتّی بوی آنان هم خاصّ است . یک بار در نجف مشغول نماز هزار " قل هو الله " بودم دیدم کنارم ملکی همانند پنبه سفید میباشد . من رکوع میرفتم او هم رکوع می رفت و من سجده میکردم او هم سجده میکرد .

س : چه عملی را خودتان به تجربه ، مقرّب و خیلی موثّر دیدید ؟
ج: هزار قل هو الله

س : هر روز ؟
ج: بله ، هر روز

س :در نجف اشرف غیر از بارگاه مقدّس حضرت مولا امیر المومنین بیشتر به کجا میرفتید ؟
ج : قبرستان وادی السلّام . همه اش آنجا بودم . حتی بعضی شب ها آنجا میخوابیدم

س : چرا ؟ مگر چه می دیدید ؟
ج : روح و ریحان ، بهشت است وادی السّلام

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

س : آیا بهشت الان موجود است یا بعداً خلق میشود ؟
ج :الان وجود دارد

س : با توجه به آیه " و اذالوحوش حشرت " آیا حیوانات هم هم حشر دارند ؟
ج : حشر به نحو تقاص است

س: آثار ذکر یونسیه ( لا اله الّا انت سُبحانک انّی کُنتُ مِنَ الظّالمین ) چیست ؟
ج : مداومت بر ذکر یونسیه منجر به باز شدن چشم برزخی و اتّصال به عالم ارواح میشود

س : آیا شما از شیخ مرتضی طالقانی کرامت دیدید ؟
ج : بله ، ایشان ضمیر افراد را میخواند ؛ از غیب میگفت و عجیب زاهد بود .

س: آیا شیخ مرتضی طالقانی به مقامات آقای قاضی رسیده بود ؟
ج : او بسیار قوی بود و مقامات عالی داشت امّا در حدّ قاضی نبود و به مقامات او نرسیده بود

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

س: عالیترین مقام عرفانی که " فناء فی الله " میباشد چیست ؟
ج : هر وقت عبد ، تمام کارهایش برای خدا باشد و محو ذات حضرت حق باشد و اصلاً خود را نبیند فانی فی الله است

س : شما کسانی را دیده اید که فانی فی الله باشند ؟
ج : بله ، سید علی قاضی و سید هاشم حدّاد

س: ممکن است یکی از مکاشفاتتان که حامل پیامی بوده ، جهت تشویق اهل تهذیب بفرمایید ؟
ج : مدّتی مشغول ختم ذکر شریف " الله الصّمد " بودم و به آن مداومت داشتم که در حال مکاشفه فرشته ای دیدم که یک سینی به من هدیه کرد که وسط آن با خط بسیار زیبا و نورانی که اصلاً قابل وصف نیت ذکر " الله الصّمد " حک شده بود . در واقع با این مکاشفه به من حالی کردند که نصاب و زمان این ذکر شریف به پایان رسیده و وقت ظهور آثار و برکات این ذکر فرا رسیده است و آنچه که باید از این ذکر شریف به من برسد رسیده است .

س : سر چشمه مکاشفات چیست ؟
ج : طهارت روح و صفای باطن که در پرتو تقوای الهی محقّق میشود .

س : داستان مرگ دختر حجت التسلام نصیری که شما در مکاشفه دیدید چه بود ؟
ج : روزی منزل یکی از علما بودم که آقای نصیری منزل آن عالِم آمد و با اظطراب عرضه داشت : دخترم مریض است و برای او دعا کنید . آن عالم گفت : ان شاءالله که مریضت خوب میشود . من در همان لحظه در حالت مکاشفه تابوت و جنازه دختر آقای نصیری را دیدم که جلوی من گذاشته شد و فهمیدم که دختر او می میرد . بعد از یک هفته سر پل آهنچی قم آقای نصیری را دیدم و او به من گفت : دخترم از دنیا رفت .

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

س : چه مانعی بود که او در حضور شما نتوانست قدرتش را نشان دهد ؟
ج : خود آن لبنانی به من گفت : اراده و قدرت تو مانع از قدرت نمایی من است

س : ملائک به چه شکل هستند ؟ آیا شما آنها را دیده اید ؟
ج : ملائک انواع و اقسام مختلفی دارند و ظواهر آنها هم متفاوت است حتّی بوی آنان هم خاصّ است . یک بار در نجف مشغول نماز هزار " قل هو الله " بودم دیدم کنارم ملکی همانند پنبه سفید میباشد . من رکوع میرفتم او هم رکوع می رفت و من سجده میکردم او هم سجده میکرد .

س : چه عملی را خودتان به تجربه ، مقرّب و خیلی موثّر دیدید ؟
ج : هزار قل هو الله

س : هر روز ؟
ج : بله ، هر روز

س :در نجف اشرف غیر از بارگاه مقدّس حضرت مولا امیر المومنین بیشتر به کجا میرفتید ؟
ج : قبرستان وادی السلّام . همه اش آنجا بودم . حتی بعضی شب ها آنجا میخوابیدم

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

س : چرا ؟ مگر چه می دیدید ؟
ج : روح و ریحان ، بهشت است وادی السّلام

س : آیا بهشت الان موجود است یا بعداً خلق میشود ؟
ج :الان وجود دارد

س : با توجه به آیه " و اذالوحوش حشرت " آیا حیوانات هم هم حشر دارند ؟
ج : حشر به نحو تقاص است

س : آثار ذکر یونسیه ( لا اله الّا انت سُبحانک انّی کُنتُ مِنَ الظّالمین ) چیست ؟
ج : مداومت بر ذکر یونسیه منجر به باز شدن چشم برزخی و اتّصال به عالم ارواح میشود

س : آیا شما از شیخ مرتضی طالقانی کرامت دیدید ؟
ج : بله ، ایشان ضمیر افراد را میخواند ؛ از غیب میگفت و عجیب زاهد بود .

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

س : آیا شیخ مرتضی طالقانی به مقامات آقای قاضی رسیده بود ؟
ج : او بسیار قوی بود و مقامات عالی داشت امّا در حدّ قاضی نبود و به مقامات او نرسیده بود

س: عالیترین مقام عرفانی که " فناء فی الله " میباشد چیست ؟
ج : هر وقت عبد ، تمام کارهایش برای خدا باشد و محو ذات حضرت حق باشد و اصلاً خود را نبیند فانی فی الله است

س : شما کسانی را دیده اید که فانی فی الله باشند ؟
ج : بله ، سید علی قاضی و سید هاشم حدّاد

س: ممکن است یکی از مکاشفاتتان که حامل پیامی بوده ، جهت تشویق اهل تهذیب بفرمایید ؟
ج : مدّتی مشغول ختم ذکر شریف " الله الصّمد " بودم و به آن مداومت داشتم که در حال مکاشفه فرشته ای دیدم که یک سینی به من هدیه کرد که وسط آن با خط بسیار زیبا و نورانی که اصلاً قابل وصف نیت ذکر " الله الصّمد " حک شده بود . در واقع با این مکاشفه به من حالی کردند که نصاب و زمان این ذکر شریف به پایان رسیده و وقت ظهور آثار و برکات این ذکر فرا رسیده است و آنچه که باید از این ذکر شریف به من برسد رسیده است .

س : سر چشمه مکاشفات چیست ؟
ج : طهارت روح و صفای باطن که در پرتو تقوای الهی محقّق میشود .

[سمن بویان* خادمه اباصالح المهدی(عج)*]

س : داستان مرگ دختر حجت التسلام نصیری که شما در مکاشفه دیدید چه بود ؟
ج : روزی منزل یکی از علما بودم که آقای نصیری منزل آن عالِم آمد و با اظطراب عرضه داشت : دخترم مریض است و برای او دعا کنید . آن عالم گفت : ان شاءالله که مریضت خوب میشود . من در همان لحظه در حالت مکاشفه تابوت و جنازه دختر آقای نصیری را دیدم که جلوی من گذاشته شد و فهمیدم که دختر او می میرد . بعد از یک هفته سر پل آهنچی قم آقای نصیری را دیدم و او به من گفت : دخترم از دنیا رفت .

س : داستان تعبیر خواب امام خمینی ( ره ) را دوست داریم از زبان خودتان بشنویم
ج : در نجف ، مرحوم آقا مصطفی خمینی به حقیر خیلی علاقه مند بود و غالباً پیش من می آمد ؛ او نزد امام ( ره ) خیلی از من تعریف و تمجید کرد و میگفت : آقای کشمیری از غیب و امور پنهان خبر میدهد . امام هم به او گفته بود که اگر این حرف هایی که میگویی واقعاً درست است برو و از او بپرس که من در فلان تاریخ در ایران چه خوابی دیدم ؟ آقا مصطفی هم آمد و از بنده پرسید که پدرم در آن تاریخ چه خوابی دیده ؟ بنده هم گفتم که خواب دیده که در نجف فوت میکند و همان جا دفن میشود و هنگامیکه در قبر جای گرفت سنگی در زیر سرش او را اذیت میکند و علی ( ع ) می آیند و آن سنگ را برمیدارند . وقتی آقا مصطفی نزد امام ( ره ) میروند و خواب را تعریف میکنند ، حضرت امام با شگفتی میگویند که کاملاً صحیح است . برو و از ایشان تعبیر خواب را هم بپرس . آقا مصطفی هم نزد بنده تشریف آوردند و من گفتم که برو به پدرت بگو تعبیر خوابش چنین است : شما به ایران برمیگردید و به هدفتان میرسید و آن سنگ هم که شما را اذیت میکرد موانع پیش روی شما بود که حضرت امیر ( ع ) آن را از میان برداشتند .

س : ظاهراً آقا مصطفی هم در مورد آینده خود از شما سوالی کردند ؟ درسته ؟
ج : بله ،بعد ها ایشان از من پرسیدند که آیا من هم در حکومت آینده ایران نقشی دارم ؟ که من هم در جواب گفتم : خیر ، تو را در آینده حکومت ایران نمیبینم . بلکه میبینم در نجف فوت میکنی و در همین جا دفن میشوی .