صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 49

موضوع: خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد(دمی باشاعران روز ایران زمین)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه
    درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه

    این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه
    گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه

    این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه
    مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه

    این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه
    آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه

    این روا آسمونمون پر از شکسته بالیه
    جای نگاه عاشقت باز توی خونه خالیه

    این روزا کار آدما دلهای پاک رو بردنه
    بعدش اونو گرفتن و به دیگری سپردنه

    این روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه
    ساده ترین بهانشون از هم خبر نداشتنه

    این روزا سهم عاشقا غصه و بی وفاییه
    جرم تمومشون فقط لذت آشناییه

    این روزا توی هر قفس یکی دو تا قناریه
    شبها غم قناریها تو خواب خونه جاریه

    این روزا چشمای همه غرق نیاز شبنمه
    رو گونه هر عاشقی چند قطره بارون غمه

    این روزا ورد بچه ها بازی چرخ و فلکه
    قلبای مثل دریامون پر از خراش و ترکه

    این روزا عادت گلها مرگ و بهونه کردنه
    کار چشمای آدما دل رو دیونه کردنه

    این روزا کار رویامون از پونه خونه ساختنه
    نشونه پروانگی زندگی ها رو باختنه

    این روزا تنها چارمون شاید پرنده مردنه
    رو بام پاک آسمون ستاره رو شمردنه

    این روزا آدما دیگه تو قلب هم جا ندارن
    مردم دیگه تو دلهاشون یه قطره دریا ندارن

    این روزا فرش کوچه ها تو حسرت یه عابره
    هر جا یکی منتظر ورود یه مسافره

    ‫‏
    مریم حیدرزاده





    امضاء


  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    به دیدارم بیا هر شب،
    در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
    دلم تنگ است
    بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
    شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
    دلم تنگ است
    بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
    در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
    دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
    و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
    بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
    بهشتم نیز و هم دوزخ
    به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من
    که اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی گناهی‌ها
    و من می‌مانم و بیداد بی خوابی
    در این ایوان سرپوشیدهٔ متروک
    شب افتاده ست و در تالاب ِ من دیری ست
    که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی‌ها، پرستوها
    بیا امشب که بس تاریک و تن‌هایم
    بیا ای روشنی، اما بپوشان روی
    که می‌ترسم ترا خورشید پندارند
    و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
    و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
    و می‌ترسم که چشم از خواب بردارند
    نمی‌خواهم ببیند هیچ کس ما را
    نمی‌خواهم بداند هیچ کس ما را
    و نیلوفر که سر بر می‌کشد از آب
    پرستوها که با پرواز و با آواز
    و ماهی‌ها که با آن رقص غوغایی
    نمی‌خواهم بفهمانند بیدارند
    شب افتاده ست و من تنها و تاریکم
    و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
    پرستوها و ماهی‌ها و آن نیلوفر آبی
    بیا ای مهربان با من!
    بیا ای یاد مهتابی!
    امضاء


  5. تشكر

    ال یاسین (01-04-2017)

  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حال من حال و روز خوبی نیست
    خسته ام، خسته، او نمی فهمد
    این طبیعی است ببر زخمی را
    ببر روی پتو نمی فهمد

    بین ما مرز درد فاصله بود
    مثل یک رشته کوه پیوسته
    مثل یک صهیونیست غمگین که
    به زنی توی غزه دل بسته

    من به پایان خویش معترفم
    جفت پرواز او نخواهم شد
    من همین جوجه اردک زشتم
    حتم دارم که قو نخواهم شد

    خسته ام مثل تیربار از جنگ
    مثل تیغ غلاف گم کرده
    مثل مردی که نصف دینش را
    در میان طواف گم کرده

    حال من حال تخت جمشید است
    حال یک مرزبان ایرانی است
    آخرین تیر آخرین سرباز
    آخرین لحظه قبل ویرانی است


    ترس قبل از شکست را تنها
    مرد در حال جنگ می فهمد
    حال یک کوه رو به ریزش را
    اولین خرده سنگ می ‌فهمد

    زندگی! در لباس شعبده باز
    سر گرفتی کلاه پس دادی
    در ازای مداد رنگی هام
    تک مداد سیاه پس دادی


    زندگی! روزهای خوبت هم
    مثل این شعر تلخ و دلگیرند
    قبل رفتن فقط بلندم کن
    شاعران ایستاده می میرند

    رویا ابراهیمی



    امضاء


  7. تشكر

    ال یاسین (01-04-2017)

  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺷﺪ! ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺗﺎ ﭘﺎﯼ ﺟﺎﻥ؟ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ
    ﻧﻪ! ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ

    ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ، ﺁﯾﺎ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ
    ﮐﺞ ﮐﻨﺪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ؟ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ

    ﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮﯼ ﺑﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻣﺎﻥ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ
    ﺑﺮ میاید ﺍﺯ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ؟ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ

    ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺩ
    ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻣﺴﯿﺮ ﻋﺸﻘﻤﺎﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ

    ﺗﺎ ﺍﮔﺮ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﭼﯿﺰﮐﯽ
    ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ : ﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ

    ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻫﻢ ﭘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻡ
    ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ

    ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺴﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺨﻮﺍﻥ ! ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ

    انسیه سادات هاشمی



    امضاء


  9. تشكر

    ال یاسین (01-04-2017)

  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ای رقم کردهٔ تو حرف گناه!
    نامهٔ عمرت ازین حرف سیاه!

    وای اگر عهد بقا پشت دهد
    مرگ بر حرف تو انگشت نهد

    گسترد دست اجل مهد فراق
    وز فزع ساق تو پیچد بر ساق

    دوستان نغمهٔ غم ساز کنند
    دشمنان خرمی آغاز کنند

    وارثان حلقه به گرد سر تو
    حلقه‌کوبان ز طمع بر در تو

    از برون سو به تو گریان نگرند
    وز درون خرم وخندان نگرند

    هیچ تن را سر سودای تو نه!
    هیچ کس را غم فردای تو نه!

    پیش از آن کیدت این واقعه پیش
    به که از توبه کنی چارهٔ خویش

    دامن از نفس و هوا در چینی
    پس زانوی وفا بنشینی

    هر چه بد باشد از آن بازآیی
    عقد اصرار ز دل بگشایی

    ز آنچه بگذشت پشیمان باشی
    اشک اندوه ز مژگان پاشی

    ره به سر حد خطا کم سپری
    سوی اقلیم جفا کم گذری

    چند باشی ز معاصی مزه کش؟
    توبه هم بی‌مزه‌ای نیست، بچش!

    ملک، از عصمت عصیان پاک است
    دیو، کافرمنش و بی‌باک است

    نکند طبع ملک میل گناه
    ناید از توبه گری دیو به راه

    چهره پر گرد کن از خاک نیاز!
    مژه از خون جگر رنگین ساز!

    جامهٔ خود چو فلک‌زن در نیل!
    به درون شعله فکن چون قندیل!

    ز آتش دل شده‌ام گرم نفس
    در گنه‌سوزی‌ام این آتش بس!






    امضاء


  11. تشكر

    ال یاسین (01-04-2017)

  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    شبیهِ نرمیِ یک ابر، مهربان بودی
    همیشه خنده به لب بودی و جوان بودی

    صداقتِ هنر از جوهرِ تو پیدا بود
    و عشق کارِ تو بود و تو کاردان بودی

    میانِ چشمه ی مهتاب می درخشیدی
    شبیهِ آینه بینِ ستارگان بودی

    حریمِ امنیت و عشق ،" در پناهِ تو " بود
    میانِ زندگی خویش ، قهرمان بودی

    اگر چه قصه ی تو عاشقانه شد آغاز
    تو انتهای غم انگیزِ داستان بودی

    خبر ، تلاقی ِ سنگینِ پُتک و آینه بود
    تو چون شکفتنِ یک بُغضِ ناگهان بودی

    حدیثِ رفتنِ تو ساده تر ز رویا بود
    به روی ِ هودَجِ بالِ پرندگان بودی.....

    دکتر یدالله گودرزی




    امضاء


  13. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    هرچه کردم به خودم کردم و وجدان خودم
    پسر نوحم و قربانی طوفان خودم

    تک و تنها تر از آنم که به دادم برسند
    آنچنانم که شدم دست به دامان خودم

    موی تو ریخته بر شانه ی تو امّا من
    شانه ام ریخته بر موی پریشان خودم

    از بهشتی که تو گفتی خبری نیست که نیست
    می روم سر بگذارم به بیابان خودم

    آسمان سرد و هوا سرد و زمین سردتر است
    اخوانم که رسیدم به زمستان خودم

    تو گرفتار خودت هستی و آزادی هات
    من گرفتار خودم هستم و زندان خودم

    شب میلاد من بی کس و کار است ولی
    باید امشب بروم شام غریبان خودم

    یاسر قنبرلو



    امضاء


  14. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    چه انتظار عظیمی نشسته در دل ما

    همیشه منتظریم و کسی نمی آید


    صفای گمشده آیا

    بر این زمین تهی مانده باز می گردد ؟


    اگر زمانه به این گونه

    ــ پیشرفت این است

    مرا به رجعت تا غار

    ــ مسکن اجداد

    مدد کنید

    که امدادتان گرامی باد


    همیشه دلهره با من

    همیشه بیمی هست

    که آن نشانه ی صدق از زمانه برخیزد

    و آفتاب صداقت ز شرق بگریزد


    همیشه می گفتم:

    چقدر مردن خوب است

    چقدر مردن

    ــ در این زمانه که نیکی

    حقیر و مغلوب است ــ

    خوب است

    حمید مصدق




    امضاء


  15. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
    عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست

    شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
    ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست

    چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟
    لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست

    عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنج
    علت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداست

    با غبار راه معشوق است راز آفتاب
    خاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست

    جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کس
    هر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباست

    خود در این خانه نمی خواند کسی خط خرد
    تا در این شهریم آری شهریاری عشق راست

    عشق اگر گوید به می سجاده رنگین کن ، بکن
    تا در این شهریم ، آری شهریاری عشق راست

    عشق یعنی زخمه ای از تیشه و سازی ز سنگ
    کز طنینش تا همیشه بیستون غرق صداست

    حسین منزوی





    امضاء


  16. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدير بخش
    تاریخ عضویت
    February 2016
    شماره عضویت
    9091
    نوشته
    3,977
    صلوات
    114
    دلنوشته
    1
    برقامت رعای محمد(ص) صلوات
    تشکر
    7,731
    مورد تشکر
    7,529 در 2,243
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ابری نیست
    بادی نیست

    می نشینم لب حوض
    گردش ماهی ها روشنی من گل آب
    پاکی خوشه زیست

    مادرم
    ریحان می چیند

    نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر اطلسی هایی تر
    رستگاری نزدیک لای گلهای حیاط

    نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد
    نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد

    پشت لبخندی پنهان هر چیز
    روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست

    چیزهایی هست
    که نمی دانم

    می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد
    می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم
    راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم

    من پر از نورم و شن
    و پر از دار و درخت

    پرم از راه از پل از رود از موج
    پرم از سایه برگی در آب
    چه درونم تنهاست

    سهراب سپهری




    امضاء


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi