جنگ نرم امروزه جهان غرب و خاصه آمريكا، قدرت جديدي با عنوان «قدرت نرم» را پيشاني دو قدرت پيشين (قدرت سخت و قدرت اقتصادي) خود قرار داده است كه بكارگيري اين قدرت با كمترين هزينه، اهداف استراتژيك و مهمي را تعقيب مينمايد.
در سالهاي اخير، قدرت نرم و مفاهيم همنشين و مرتبط آن مانند آسيب نرم، تهديد نرم، انقلاب نرم (رنگي)، جنگ نرم و براندازي نرم در گفتمان امنيت ملي كشورهاي مذكور جايگاه خاصي يافته و سرمايه گذاري كلاني بر روي آن انجام شده است.
به عنوان نمونه وقوع انقلابهاي نرم (رنگي) در كشورهايي از قبيل گرجستان، اوكراين و قرقيزستان نشان از كاربرد قدرت نرم در راستاي براندازي نرم و سقوط حكومتهاي اين كشورها داشته است.
اگر چه اين طرح به اين چند كشور محدود نميشود و به گفته جورج سوروس،[1] كشورهاي زيادي در منطقه اروپاي شرقي، آفريقا و خاورميانه از جمله ايران به عنوان كشورهاي مخالف، هدف براندازي نرم آمريكا قرار دارند.