روزى یكى از طلاب مدرسه رفاه به امام عرض مىكند كه شما چرا در بین صحبتهایتان از امام زمان (عج) كمتر اسم مىبرید؟ امام به محض شنیدن این سخن در جا ایستادند و فرمودند: چه مىگویى؟ مگر شما نمىدانید ما آنچه داریم از امام زمان (عج) است، و آنچه من دارم از امام زمان (عج) است و آنچه از انقلاب داریم از امام زمان است.
حضرت امام وقتىواردمجلسىمىشدند هرجا كه بود مىنشستند، و غالبا دم در و در جمع مردم كوچه و بازار مىنشستند و هیچگاه مسندنشین نبودند.
مرحوم حاج آقا مصطفى، فرزند گرامى حضرت امام درباره شبى كه امام را در قم دستگیر كردند و به تهران بردند، به نقل از امام مىگفت: وقتى مرا مىبردند، بین قم و تهران ماشین از جاده منحرف شد، من فكر كردم مىخواهند قضیه را خاتمه بدهند. ولى وقتى مراجعه به قلبم نمودم، دیدم هیچ تغییرى نكرده است. حضرت امام بعد از آزادیشان در سال 42 در مسجد اعظم قم سخنرانى كردند، فرمودند: والله من به عمرم نترسیدم. آن شبى هم كه مرا از قم به تهران مىبردند آنها مىترسیدند، من آنها را دلدارى مىدادم.
http://www.uplooder.net/img/image/28/68432bb1f58c86a09ba4497fed12b502/hasan_ali_ebrahimi_said_930518_(7).jpg