صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 34

موضوع: یک آسمان پروانه { سیری در زندگی ریحانه نبی فاطمه زهرا سلام الله علیها}

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    shapark یک آسمان پروانه { سیری در زندگی ریحانه نبی فاطمه زهرا سلام الله علیها}







    گلی آغشته با عطر بهشتی


    تولد، لحظه‌ی آغاز زندگی آدمی نیست، آغاز فصلی نو در تاریخ اوست. پیش از تولد، پیشگوییها و ریشه‌ها هستند، پیشگوییهایی بسانِ آبستنی ابرها قبل از آن که ببارند.در زندگی زهرا علیهاالسلام، رازهایی است گشوده و رازهایی سر به مهر، همچون مرواریدی در صدف، خفته در بستر دریاچه‌ای زلال.

    جستجوگر آغاز زهرا، درمی‌ماند، نمی‌تواند آغاز و ریشه‌ها را بیابد. پیشگوییها و سرآغازهای این حضور بانوانه برای تمام بانوان تاریخ.تنها محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم است که راز فاطمه را می‌داند، راز آغاز، ظهور و ریشه‌ها را.همه چیز از یک میوه در بهشت آغاز شد. از سیب و گلابی و از هر آنچه که در آن سرزمینِ جاودانه در دوردست روییده است؛

    جهانی که جز پیامبران کسی آن را کشف نکرد.

    فاطمه از آنجا آمد، دوشیزه‌ای از بهشت، «پَری زمینی»، آن گونه که محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم وی را نامید. هنگام معراج، زهرا زاده شد در لحظه‌هایی دور از زمینِ پُر جاذبه، دور از ثقل مادّه، آنجا، نطفه کودکی بسته شد که به زودی در زمین متولّد می‌شد.

    عناصر سازنده‌ی او زمینی و ملکوتی بودند، گِلی آغشته با عطر مینو، عناصری از نور آسمانی.

    آیا همین راز آن نیست که هرگاه محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم دلش هوای بهشت می‌کند زهرا را می‌بوسد؟ عطرِ زهرا، عطر بهشت است، عطر سیب، عطر گلابی، بوی خوش نخل و همه‌ی میوه‌های جاودانه [1] در این پدیده لطیف حضور دارند

    جهانی که جز پیامبران کسی آن را کشف نکرد.فاطمه از آنجا آمد، دوشیزه‌ای از بهشت، «پَری زمینی»، آن گونه که محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم وی را نامید. هنگام معراج، زهرا زاده شد در لحظه‌هایی دور از زمینِ پُر جاذبه، دور از ثقل مادّه، آنجا، نطفه کودکی بسته شد که به زودی در زمین متولّد می‌شد.

    عناصر سازنده‌ی او زمینی و ملکوتی بودند، گِلی آغشته با عطر مینو، عناصری از نور آسمانی.

    آیا همین راز آن نیست که هرگاه محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم دلش هوای بهشت می‌کند زهرا را می‌بوسد؟ عطرِ زهرا، عطر بهشت است، عطر سیب، عطر گلابی، بوی خوش نخل و همه‌ی میوه‌های جاودانه [1] در این پدیده لطیف حضور دارند




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 15-02-2017 در ساعت 01:55
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    همچو مروارید در ژرف صدف

    حیات در درون رحِم راه می‌یابد و فاطمه علیهاالسلام در دلِ تاریکیهای سه‌گانه همانندِ مرواریدی سرشار از درخشش آسمانی می‌درخشد. اندک اندک- بسانِ مرواریدی در دلِ صدف- فاطمه رشد می‌کند.

    جنین، می‌درخشد، سبک است، زلال است، آکنده از نور است، چه بار خجسته‌ای!

    خدیجه، او را حس می‌کند، غرق در خرسندی می‌شود, فاطمه، در قلب خدیجه جای دارد، در روح او، مرواریدی پاکیزه، درون صدفی آکنده از نور.

    جنین، رشد می‌کند و از ژرزفای رحِم، خدیجه درمی‌یابد جنینش حرف می‌زند، واژگانی کودکانه که دلپریشیهایِ مادر بی‌قرارش را می‌زداید، آشفتگی های همسری که گردباد تلخکامیها و روزگاران بر شویش می‌وزد.

    تاریک اندیشان، سودای خاموشی نوری را دارند که از دور دست آسمان می‌آید، خدیجه، هراسان، پریشیده و اندوهگین است، پس فاطمه با زبان پاک جنینی بدو می‌گوید: «مادرم دل افسرده مباش! خدای با پدرم است».





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    در آن صبح آکنده از نور

    لحظه زادن فرامی‌رسد. زمان آن رسیده است تا فاطمه در آسمان دنیا بدرخشد، پَری زمینی پدید آید، تا زندگی را آغاز کند، تا سفر عمر در کره‌ی حوادث آغاز شود.
    پدر به مادر که از درد به خود می‌پیچید گفت: این جبریل است، به من مژده می‌دهد فرزندمان دختر است. [25] مادرِ یازده [24] ستاره.

    در آن صبحِ آکنده از نور، خانه‌ی خدیجه سرشار از آرامش، شادمانی و انتظار بود. فاطمه، بر درهای دنیا می‌کوبید.

    خدیجه، از دردهای زایمان، رنج می‌کشد و می‌اندیشد از کدام ماما خواهش کند؟ به دنبال کدامین زنِ مکّی بفرستد؟


    در لحظه‌ای نورانی و لبریز از بالهای فرشتگان، چهار بانو [25] از ژرفای تاریخ به اتاق گام می‌نهند.

    بانوان بی‌همتای نزد خدیجه می‌آیند، به زودی، بانوی بانوان [24] متولد می‌شود، بانویی که نُه نام دارد. [25] .

    بانویی که «انسان» از تبار اوست، بانویی که رنجهای زایشِ مردمان روی زمین را تاب آورده است، می‌گوید:من مادر تو هستم، حوا.

    بانویی که رنجهای فرعون را تاب آورده است، بانویی که دلش را دریاچه‌ی نور ساخته است، می‌گوید:من آسیه‌ام.

    بانوی سوّم می‌گوید:- من کلثوم، خواهر موسی علیه‌السلام هستم، موسی بن عمران.

    چهارمین بانو زبان می‌گشاید: من مریم، مادر مسیح علیه‌السلام هستم، دوشیزه‌ای غرقه در عشق







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    خداوندی. بانوان تاریخ می‌گوید: «برای انجام کارهای ضروری بانوان، نزد شما آمده‌ایم». [24] آمده‌ایم تا تولد فاطمه را مژده دهیم، تولد بانوی بانوان گیتی.

    اتاقِ خدیجه لبریز از نور می‌شود. بوی بهشت در فضا موج می‌زند. شادمانی و خوشبختی دلها را فتح می‌کنند.

    در لحظه‌ی رنجِ مقدّس، مروارید بهشتی پدیدار می‌شود، پاکیزه و پاک نهاد.

    چون متولد شد، سر به سجده می‌گذارد. انگشتانش را به سوی آسمان بلند می‌کند: همانا آفریدگار یکی است، بی انباز. [25] .

    حوریه‌های بهشتی با ابریقها و مندیلهای برفگون می‌آیند. [24] .

    آبهای کوثر، از ابریقهای بهشتی از دستانِ سپید دوشیزگانی فرومی‌ریزند که «هیچ انسان و هیچ جنی با آنان آمیزش نکرده است». [25] .

    حوا می‌گوید: ای خدیجه! فاطمه را در حالی بگیر که سرشت و ظاهری پاکیزه دارد و نیکبختی در وی و دودمان وی است






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    در لحظه‌ای که خدیجه پستان در دهان کوچک وی می‌نهد، چشمه‌ی جوشان مهر مادری می‌جوشد، فاطمه برای مادرش تنها یک دختر نیست، همه چیز اوست، وجودش، آرزوهایش، رؤیاهایش و ارمغانش به شویِ رنجبرش هست. به خاطر همین، خدیجه- که تاکنون هیچکدام از دختران پیشینش را شیر نداده، و آنها را به دایه سپرده بود- فاطمه را شیر می‌دهد. [24] .

    این گونه است که فاطمه با نُه نام متولد می‌شود.

    او را «فاطمه» می‌نامند، زیرا آفریدگار وی را از تباهیهای زمین [25] جدا کرده [24] .

    او را فاطمه نام نهادند، زیرا پروردگار او شیفتگان و تبارش را از آتش دوزخ «جدا» کرده است. [25] .

    او را «حورا» می‌گویند خدایش خواست وی پَری [24] روی زمین [25] باشد، پری انسانی که پریان بهشتی به خاک پایش نمی‌رسند






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    صدّیقه» است، بسان مریم، همانند پیامبران. فاطمه، صدّیقه است، زیرا صادق علیه‌السلام آل محمد بدان گواهی داده است، [24] از این روی، جز «صدّیق» وی را غسل نمی‌دهد. [25] و «فاطمه بزرگترین صدّیقی است که روزگاران برای شناختن وی سپری شده است» [24] .

    فاطمه پاک متولد شده است و پاکیزه و برفْوَش زندگی می‌کند، زندگی‌اش سپید است، بسانِ کبوتران صلح، همانند برفهای ستیغهای آسمان سای، همچون ابرهای باران خیز در آسمانِ فیروزه‌ای، آری، فاطمه «طاهره» است، زیرا خدای چنین خواست. [25] .

    پلشتیها را از وی زدود و پاکیزه‌اش ساخت.

    ملکوت چنین اراده که فاطمه «بتول» [24] باشد، همان‌گونه که پیش از این برای مریم چنین خواسته بود.

    خداوند فاطمه را خجسته و «کوثر» محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم و تبارش آفرید.

    آفریدگار نسل هر پیامبر را در صُلب خودش و فرزند زادگان آخرین پیامبر را در صُلب علی- تنها همسر و همتای بی‌نظیر فاطمه- آفرید. [25] .
    فاطمه، «زهرا» است، چرا که هرگاه در محراب به نیایش می‌ایستد، چهره‌اش می‌درخشد. نور از چشمان عسلی و پیشانی‌اش می‌تراود، فاطمه، ستاره می‌شود و برای آسمان چنان نورفشانی می‌کند که ستارگان برای زمین. [24] .

    و پروردگار این گونه فاطمه را آفرید: صدّیقه: مبارکه، طاهره، طیّبه، زکیّه، زهرا، محدّثه، راضیه و مرضیّه. [







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    شستشو در چشمه‌سار آیه‌ها

    فاطمه، چشمهایش را به روی زندگی می‌گشاید، زندگی با تمام رخدادها، گستره و شادابی‌اش.

    پدر، از سفر شگفت‌انگیزش برگشته است، سفر معراج، سفر به ژرفای آسمان و زمان.

    دو سال از لحظه‌ی فرود جبریل بر دامنه‌ی کوه حرا گذشته [26] است. یزدان، آهنگ آن دارد تا سفر زندگی فاطمه، همزمان با آغاز اسلام و در سایه‌سار وحی الهی باشد.

    خدیجه، به دخترش شیر گوارا می‌نوشاند [27] ، طهارت جسم و جان می‌نوشاند. چه بسا قطره اشک خدیجه بر پیشانی فاطمه چکیده است، قطره اشکی برای شویش، اندوهی برای محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، برای مردی از «جبل النور» نور می‌افشانَد تا کاروان سرگردان آدمی را به چشمه‌های آرامش برساند، به چشمه‌ای در «بیابان بی آب و علفی که در کنار خانه‌ی گرامی توست». [28] .

    در سرزمینی آکنده از اشک و رنج، فاطمه پرورش می‌یابد. چهره‌اش، آیینه‌ی کودکی محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم است. [29] چشمان، ابروان و نوری لطیف که رخساره را فراگرفته، آن سان که هاله‌ای بر گِرد ماه.

    آیا ماه شب چهاردهم و نور آرامش بخشَش را به زمین دیده‌ای؟

    «عایشه» فاطمه را چنین بازگو کرده است. «اَنَس»، از زبان مادریش فاطمه را چنین توصیف کرده است: [30] .

    رخساره‌ای همانند ماه کامل، سپید آویخته با سرخی، یا خورشیدی پس پرده‌ی ابری نازک و مویی مشکین و بسیار بلند.

    در پرتو تابناکی رُخش، زنان پیامبر در شب دیجور نخ درسوزن فرومی‌کردند و به خیّاطی می‌پرداختند.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    روزها می‌گذرد و فاطمه رشد می‌کند. برای زندگی می‌شکوفد، آیه‌های آسمانی را می‌نوشد، جرعه جرعه، آیه آیه. هر روز در چشمه‌سار واژگان آخرین پیامبر تاریخ جان خویش را می‌شوید.

    فاطمه، چنین پاکیزه پرورش می‌یابد، اما رنجها آغاز می‌شوند. فاطمه، گواه روزگارانی است که در آن پابرهنگان از پای می‌افتند. او، در دامنه به صدای تازیانه‌هایی که بر رنجبران زمین فرود می‌آید، گوش فرامی‌دهد.

    او، شاهد گریز، آوارگی و هجرت دین باوران است.

    او، می‌بیند خواهرانش «رقیه» و «کلثوم» چگونه گریان از منزل شویشان به خانه برمی‌گردند، «ام‌لهب» با کینه به محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، عروسان خود را از خانه اخراج می‌کند.

    اینها، فاطمه را چنان غمگین ساخت که آسمان از ابرهای سنگین، دلش می‌گیرد.

    چه رنجهایی! مادری اندوهگین. پدری دردکشیده. در مکه، جز رنج، جز شلاقِ دژخیمان چیزی نیست.

    فاطمه، در بوته‌ی دردی مقدس، ذوب می‌شود، و شگفتا که گاه رنجِ بسیار باعث می‌شود تا «حقایق» بدرخشد، و دل آرام گیرد، دلی که برای مردم می‌تپد، برای همه‌ی مردم.

    فاطمه- که پروانه‌ای از جنس نور و چاووش خوان بهار است

    آرزومند جهانی سبز است، جهانی که در آن، نور، مکه، جزیرة العرب و سراسر گیتی را فراگیرد.

    با این نگاه، او رنج می‌بَرَد. با این نگاه، اندوه در چشمان درشتش می‌درخشد. با این نگاه، لبخند از لبان فریبایش کوچ می‌کند





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    کودکی در گردباد حادثه

    شگفتا از کودکی فاطمه، کودکی دختری با احساسی لطیفتر از گل. پنج ساله است سنگین از غم برمی‌خیزد تا اندکی از افسردگی مادرش بکاهد، تلاش می‌کند تا پاره‌ای از رنج پدرش را بزداید، پددری که در این سن و سال، مادرش را از دست داده بود.

    آه ای کوثرِ آخرین پیام‌آور! شگفتا کودکی تو، شگفتا رنجهای تو. آیا این اراده‌ی آسمان است تا زهرا «بزرگْ بانو [32] » ی تاریخ شود؟
    آیا این فرمان یزدان است تا فاطمه «حوریه [33] » ی زمینیان باشد؟

    آیا پروردگار آهنگ آن دارد تا فاطمه، بانوی بانوان جهان- از حوّا تا آخرین زنی که در تاریخ چشم از جهان فرومی‌بندد [34] - باشد؟






    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 17-02-2017 در ساعت 01:05
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    سالهایی پر از ابر اندوه

    در دلِ تاریکی، عنکبوتان، تارهای دسیسه می‌تنند، محاصره. هاشمیان- بزرگ و کوچک، مردان و زنان- از دیگران جدا می‌شوند، شمشیرهای گرسنگی و محرومیت برهنه می‌شوند.

    شمشیرهای گرسنگی و محرومیت برهنه می‌شوند و رنجهای فاطمه فزونی می‌یابد. فاطمه، با پدر و مادرش به کویر گام می‌نهد. دلیری پدر، شکیبایی مادر و شکوفایی آوردجویی، در چشمانش می‌درخشد.

    در روزهای محاصره و پیش از آن، فاطمه جوانی را کشف می‌کند که نامش «علی» است. تنها نام و ظاهر او را کشف نمی‌کند- چرا که فاطمه را با نامها کاری نیست. روح بلندش را کشف می‌کند.

    فداکاری و عشق بسیار به محمد صلی اللَّه علیه و اله و سلم دو ویژگی برجسته‌ی علی است. چون شتر بچه‌ای در پی مادر [35] ، با شور فراوان در پی نبی رهسپار است. بسانِ سایه‌ای همراه اوست تا بزرگواری و ارزشهای عالی انسانی محمد را بنوشد.

    سه سال می‌گذرد، سالهایی گداخته، سالهای تلخ. محاصره چیزهایی را از فاطمه می‌گیرد و چیزهایی بدو می‌بخشد، شادابی زندگی و تراوت بدن را از او می‌رباید و درخشش روح را به وی هدیه می‌کند. سیری را می‌گیرد و اراده را می‌دهد، کودکی را می‌گیرد، سرعت انتقال ذهنی و چشمه‌ی جوشان محبت را به او می‌بخشد





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 17-02-2017 در ساعت 01:07
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi