صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 22

موضوع: اشعار شهیدان گمنام (تقدیم به آشناترین شهیدان گمنام ایران زمین )

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    السلام علیک ای مسافر راه حسین
    السلام علیک ای فدایی پیر خمین

    آسمان شده خاک مزارت
    کربلا شده باغ و بهارت

    نشسته نام تو، به لوح آسمان
    نشان راه عشق، شهید بی نشان

    همه هستی تو نذر ساقی علقمه شد
    بی نشانی تو بی نشانی فاطمه شد

    تو عصاره ی عشق خدایی
    گل گمشده ی شهدایی

    به خاک کربلا، گرفتی آشیان
    نشان راه عشق، شهید بی نشان

    تا مگر برسد به مزار معطر تو
    به کجا برود به هوای تو مادر تو؟

    دل نداده به غیر نگاهت
    مادر تو نشسته به راهت

    در انتظار تو، به لب رسیده جان
    نشان راه عشق، شهید بی نشان

    مانده در دل ما یاد هیبت حیدری ات
    یادگار تو شد غیرت علی اکبری ات

    ای نماز تو مست شهادت
    ای فدایی راه ولایت

    نمی شناسمت، ولی زبانزدی
    فدایی حسین، گل محمدی

    به خاک کربلا، گرفتی آشیان
    نشان راه عشق، شهید بی نشان


    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    به یاد شهدای گمنام


    السلام علیک ای مسافر راه حسین
    السلام علیک ای فدایی پیر خمین


    آسمان شده خاک مزارت
    کربلا شده باغ و بهارت

    نشسته نام تو، به لوح آسمان
    نشان راه عشق، شهید بی نشان

    همه هستی تو نذر ساقی علقمه شد
    بی نشانی تو بی نشانی فاطمه شد

    تو عصاره ی عشق خدایی
    گل گمشده ی شهدایی

    به خاک کربلا، گرفتی آشیان
    نشان راه عشق، شهید بی نشان

    تا مگر برسد به مزار معطر تو
    به کجا برود به هوای تو مادر تو؟

    دل نداده به غیر نگاهت
    مادر تو نشسته به راهت

    در انتظار تو، به لب رسیده جان
    نشان راه عشق، شهید بی نشان

    مانده در دل ما یاد هیبت حیدری ات
    یادگار تو شد غیرت علی اکبری ات

    ای نماز تو مست شهادت
    ای فدایی راه ولایت

    نمی شناسمت، ولی زبانزدی
    فدایی حسین، گل محمدی

    به خاک کربلا، گرفتی آشیان
    نشان راه عشق، شهید بی نشان

    میلاد عرفان پور



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. تشكرها 2


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    کاش می شد بچه ها را جمع کرد

    سنگر آن روزها را گرم کرد

    کاش می شد بار دیگر جبهه رفت
    جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت

    خوشا آنان که فریاد خمینی
    به گوش خود شنیدند و رفتند

    خوشا آنان که وقت دادن جان
    به جای گریه خندیدند و رفتند

    خوشا آنان که با اخلاص و ایمان
    حریم دوست بوسیدند و رفتند

    خوشا آنانکه در راه عدالت
    به خون خویش غلطیدند و رفتند

    خوشا آنان که در میزان وجدان
    حساب خویش سنجیدند و رفتند

    نگردیدند هرگز گرد باطل
    حقیقت را پسندیدند و رفتند.



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. تشكرها 2


  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    عمری گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت
    آری که پیرهن نه، که حتی کفن نداشت

    عمری گذشت و خنده به لب‌های مادرم!
    خشکیده بود و میل به دریا شدن نداشت

    عمری همیشه قصة نقاشی سعید!
    مردی که دست در بدن و سر به تن نداشت...

    حالا رسید بعد هزاران هزار روز
    یک مشت استخوان که نشان از بدن نداشت

    مادر که گفت: شکل تو دارد پدر، ولی
    وقتی که دیدمش، پدرم شکل من نداشت!

    فهمیدم از نبودن اندوه جمجمه!
    بابا هوای سر به بدن داشتن نداشت

    با این‌چنین رسیدن و آن هم بدون سر
    حرفی برای مادرم از خویشتن نداشت

    آن شب چقدر مادرم از غصه گریه کرد
    بیچاره او که چاره به جز سوختن نداشت



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. تشكرها 2


  10. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سراپا وسعت دریا گرفتند

    همان مردان كه در دل جا گرفتند

    تمام خاطرات سبزشان ماند

    به بام آسمان مأوا گرفتند

    به دوش ما چه ماند اى دل، كه وقتی

    خدا را شاهدى تنها گرفتند

    چه شد اى دل، كه در این راه رفته‏

    جواز وصل را بى ما گرفتند

    مگر مردان غریبى میپسندند

    غریبانه ره دریا گرفتند!




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. تشكرها 2


  12. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    اینک که شهر شعله ور بی خیالی است
    جای برادران غیورم چه خالی است

    جای برادران غیوری که بعدشان
    این شهر در محاصره خشک سالی است

    بی ادعا ز خویش گذشتند و پل شدند
    رد عبور صاعقه شان این حوالی است

    من حرف می زنم و دلم شعر می شود
    در واژه های من هیجان لالی است

    طاعون گرفته ایم و کسی حس نمی کند
    تا آنکه زنده بودنمان احتمالی است

    آلوده است کوچه، خیابان به زندگی
    چیزی که هست و نیست حالی به حالی است

    بر من چه سخت می گذرد این غروب ها
    جای برادران غیورم چه خالی است.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    ای روشنای خانه امید، ای شهید
    ای معنی حماسه جاوید، ای شهید

    چشم ستارگان فلک از تو روشن است
    ای برتر از سراچه خورشید ای شهید

    « زهره » به نام توست غزلخوان آسمان
    با یاد توست مشعل « ناهید » ای شهید

    « قد قامت الصلاه » به خون تو سکه زد
    در گسترای ساحت تحمید ای شهید

    تیغ سحر زجوهره خونت آبدار
    گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید

    آئینه‌دار خون تو اند آسمانیان
    رنگین‌کمان به شوق تو خندید ای شهید

    ایمن شدند دین و وطن تا به رستخیز
    فارغ شدند زآفت تهدید، ای شهید

    در فتنه‌خیز حادثه‌ها جان پناه ماست
    بانگی که در گلوی تو پیچید، ای شهید

    صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت
    جام شهادتش به تو بخشید، ای شهید

    نام تو گشت جوهر گفتار عارفان
    « عارف » زبان گشوده به تأکید، ای شهید



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  14. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    کسی نگفت از میان توفان چگونه آن شب گذشته بودی
    زگردباد و تگرگ و باران، چگونه آن شب گذشته بودی
    کسی نگفت از میان آتش، میان آن شعله های سرکش
    بهانه دردل، شراره در جان، چگونه آن شب گذشته بودی
    نه ردپایی، نه گرد راهی، فقط تفنگی شکسته دیدم
    توپیچان از کنار یاران چگونه آن شب گذشته بودی
    به بال سرخت که بسته بود آن نشان پرواز آسمان را
    بگو که از خط و خون یاران چگونه آن شب گذشته بودی
    کسی نگفت از دل هیاهو ز خون و سنگر ز موج و باران
    تو بی فراز از نهیب توفان، چگونه آن شب گذشته بودی
    فقط شنیدم که بال خود را گشادی از این کرانه رفتی
    کسی نگفت از فراز میدان چگونه آن شب گذشته بودی .
    گرفتم از تو سراغ، گفتند گذشتی از شب، شهاب گونه
    و من به حیرت که با شهیدان، چگونه آن شب گذشته بودی
    شلمچه بود و نگاه تیزت، که می گشودی به دیده بانی
    چه گویم اما به شوق ایمان، چگونه آن شب گذشته بودی
    چو ابر وباران ره تماشا گرفته بودش اشک و خون چشمم
    ندیدمت بالبان خندان، چگونه آن شب گذشته بودی



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  15. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    بیایید یک لحظه عاشق شویم
    جدا از تمام سلایق شویم

    نه مال و نه شهوت، نه جاه و مقام
    بیا فارغ از این علایق شویم

    چو صیاد شیرازی و کاظمی
    پرنده، پرستو، شقایق شویم

    بیایید.. چون رهبر و مقتدا
    دمی رهسپار مناطق شویم

    به فکه درآییم و فتح المبین
    کمی آشنا با حقایق شویم

    بیـاد شهیـدان گـردان عشـق
    به مقتل پُر از اشک و هِق هِق شویم

    بیفتیم.. بر خاکشان لحظه ای
    در آن لحظه مست دقایق شویم

    بیا با دو دست علمدار عشق
    هم آوا و همسو موافق شویم

    وهب وار دل را به دریا زنیم
    به امواج مستی چو قایق شویم

    صحیفه، مهاجر، مخاطب، قلم
    بیایید زین لحظه عاشق شویم..



    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  16. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    آخ که دلم برات بگه, از پسرم یه خاطره
    لحظه جبهه رفتنش, ساعتی که می خواست بره

    از اون لباس خاکی و از اون کلام آخرش
    هر قدمی می رفت جلو نگاه می کرد پشت سرش

    دیگه نیومد ,رفت ناپدید شد
    چشام به درب, خونه سفید شد

    دیگه از اون روز تا حالا, منتظر زنگ درم

    بس که دلم شور می زنه نصف شب از خواب می پرم
    کاشکی بود و نگاه می کرد یزید سرش رفت بالا دار

    سزای اعمالشو دید لکه ننگ روزگار
    من مطمئننم , الان اگر بود

    سرگرم شادی , از این خبر بود

    اون شبی که نشون می داد صدام چشاشو بسته بود
    رفتم تو فکر روزیکه دل ما رو شکسته بود

    روزایی که می خندید و خونه ها رو خراب می کرد
    روزایی که با توپ و تانک دل ما رو کباب می کرد

    روزایی که مثل یه گرگ ما رو تو غم شریک می کرد

    روی گلا پا می گذاشت بچه ها رو یتیم می کرد

    روزایی که نمک می ریخت رو زخم داغ پدرا
    داغ برادر می گذاشت رو جگر برادرا

    الحمدلله, دعام اثر کرد
    سوی جهنم ,عزم سفر کرد

    بسه دیگه خسته شدی دوباره خیلی حرف زدم
    با اینکه قول داده بودم اما بازم گریه شدم

    خدانگهدار پسرم ,فعلا ازت جدا میشم
    شاید مسافرم بیاد زشته تو خونه نباشم

    با صد امید و آرزو مادر مفقودالاثر
    بلند شد از کنار قبر شاید براش بیاد خبر

    چند ساله مادر , کارش همینه
    خبر نداره , بچش همینه...




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi