صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 126

موضوع: تقوی و اخلاق قرانی

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مبنای ارزش عمل، تقواست‌


    در پاسخ سؤال مفضل، امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: «ان قلیل العمل مع التقوی خیر من کثیر العمل بلا تقوی» «1» اساس مقبولیّت، و ارزش عمل تقوا و کیفیّت آن است و کمّیت عمل مبنای ارزش و ارتقاء آن نخواهد بود؛ البته نمی‌خواهیم بگوییم از کثرت عمل دوری کنیم، زیرا مثلا فرمودند: «الصلوة قربان کل تقی» انسان هرچه بیشتر نماز بخواند بیشتر به یاد خدا خواهد افتاد، بیشتر به خداوند توجه پیدا خواهد کرد و لکن ارزش نماز کم با اخلاص و توجه، از نماز زیاد ولی بدون توجه، بیشتر است. قلیل بودن عمل را نباید مبنا قرار داد، باید کیفیّت عمل را دید، اگر عمل توأم با تقوا باشد ارزش دارد و نتیجه خواهد بخشد.

    یعنی واقعا از عمل توقع داریم در تکمیل نفس و معرفت ما اثر بگذارد، اگر عملی این اثر را نداشته باشد، معلوم می‌شود توجهی در آن نبوده است، اگر انسان دو رکعت نماز بخواند و بعد معرفتش یک مرحله بالاتر نرود، توجهش زیاد نشود، تقوایش بیشتر نشود، عدلش بیشتر نشود نشان دهنده این است که نماز در باطن و روح او بی‌تأثیر بوده و آن نماز مقبول درگاه خدای سبحان واقع نشده است.

    اگر نماز، روزه، امر به معروف و نهی از منکر و هر عمل دیگری از قبیل حرکت‌های اجتماعی، انفاق، همه اینها براساس تقوا بوده و لو کم باشد ارزش دارد، اگر تقوا نباشد بی‌روح و بی‌اثر خواهد بود.
    مفضل می‌گوید به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: «کیف یکون کثیر بلا تقوی» چگونه می‌شود که تقوا نباشد، ولی عمل زیاد باشد؟ امام در جوابش مثال زده و فرموده‌اند:
    «مثل الرّجل یطعم طعامه و یرفق جیرانه و یوطی‌ء رحله فاذا ارتفع له الباب من الحرام دخل فیه». «2»


    ممکن است افرادی باشند که اموالشان را احسان کرده و با دوستان خوش رفتار باشند، همیشه احسان و اطعام کنند، ولی اگر درب خانه حرامی به روی وی باز شود داخل می‌شود، یعنی، عمل خیر انجام می‌دهند ولی از حرام و گناه هم پرهیز ندارند


    (1). اصول کافی، ج 2، ص 76، حدیث 7.
    (2). اصول کافی، ج 2، ص 76، حدیث 7.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حقوق همسایه


    در روایات آمده که ائمه اطهار علیهم السّلام آن‌چنان حق همسایه را به دیگران سفارش می‌کردند که بعضی از افراد خیال می‌کردند اگر همسایه‌ای بمیرد دیگر همسایگان از او ارث می‌برند.

    تصور کنید، در شهری افرادی باشند که دقیقا مسائل مربوط به حق همسایه را رعایت کنند در آن صورت چقدر روح صفا در آن شهر برقرار خواهد شد.
    روایات متعددی وجود دارد که محدوده همسایه‌ها را تا چهل خانه از هر چهار طرف مشخص کرده است که مسئولیت گرسنگی، فقر مالی، فقر فرهنگی، آنها برعهده این شخص است، اگر مریض است به عیادتش برود، اگر فقیر است یا فقر فرهنگی دارد به او برسد، البته این بحث شرح جداگانه‌ای می‌طلبد که ان شاء اللّه به آن خواهیم رسید.
    امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: اگر کسی حق همسایه را رعایت کند، و شب و روز به نفع اسلام فعالیت کند، لیکن زمانی با یک گناه روبرو می‌شود نتواند خودش را حفظ کنترل کند، آن اعمال اگرچه زیاد هم باشد ارزش چندانی نخواهد داشت.
    اگر در مقابل دروغ و یا مثلا غیبت نتواند زبانش را کنترل کند، و اگر مثلا با جنس مخالف مواجه شد نتوانست خودش را حفظ کند، و با مالی کم یا زیاد

    روبرو شد هیچ‌کس هم جز خدا خبر ندارد، اگر نتوانست خودش را حفظ کند و تصرف کرد، اینها همه بی‌تقوایی بوده و این شخص زبان، چشم، گوش، فکر و قلبش در اختیارش نیست، چنین فردی اگرچه روزه بگیرد و عبادت بکند چون نمی‌تواند خودش را در مقابل گناه نگه دارد، انسان ضعیف و بی‌اراده است.
    پهلوان واقعی آن کسی است که در مقابل گناه خودش را حفظ کند. شب تا به صبح نخوابیدن، نماز خواندن و روزه گرفتن بسیار آسان‌تر از آن است که انسان به گناهی که نفسش می‌طلبد، آلوده نشود.

    بنابراین، امام می‌فرمایند: کسی که همه اموالش را انفاق می‌کند، با دیگران رفتار خوشی هم داشته باشد، ولی «فاذا ارتفع له الباب من الحرام دخل فیه» با گناه که روبرو می‌شود قدرت حفظ خودش را ندارد این اعمال خوبی که به فراوانی انجام داده، همراه با تقوا نیست، ولی در مقابل، آن کسی که چیزی ندارد یا دارد ولی خیلی اندک است، قدرت دارد ولی کم عمل می‌کند، واجباتش را به جا می‌آورد و کمی از مستحبات را هم عمل می‌کند، ولی در مقابل گناه؛ گناه زبان، گناه گوش، گناه چشم، گناه مالی، گناه خدمت، گناه ریاست، خودش را کنترل می‌کند، او حاکم بر نفس خویش است که به سوی هر چیزی دست دراز نکند، در هر جایی قدم نگذارد نسبت به هر چیزی فکر نکند، به هر چیزی توجه نکند، آنچه خدا گفته به آن عمل کند و از آنچه نهی کرده دوری کند، این انسان فردی باتقواست، اگرچه یک شب در میان؛ نماز شب بخواند، یا هر ماهی یک شب؛ نماز شب یک‌بار در ماه این شخص، افضل از آن کسی است که هر شب نماز می‌خواند، ولی در مقابل گناه از خود کنترل ندارد.





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    محور همه اعمال تقواست‌

    بنابراین، محور همه چیز در اسلام تقواست. امام جمعه مکلف است که در خطبه نماز مردم را به تقوا دعوت کند، اگر امام جمعه این کار را نکند خطبه‌اش اشکال پیدا می‌کند، معیار فضیلت در نزد خداوند تقواست:
    إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ «1».
    معیار قبولی اعمال و هدایت یافتن از قرآن تقواست:
    إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ «2»
    و: هُدیً لِلْمُتَّقِینَ «3».
    تا تقوا نباشد انسان پاک نمی‌شود، و تا طهارت حاصل نکند در حریم قرآن راه پیدا نمی‌کند، و لو حافظ و مفسر قرآن باشد، تا پاک نباشد نمی‌تواند در حریم قرآن وارد شود:
    لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ «4»
    بنابراین، مبنای بهره‌برداری از قرآن تقواست. همین‌طور مبنای معرفت، و سرّ اینکه انسان از ناحیه خداوند سبحان توفیق حق‌بینی، نسبت به انسان و جهان و خدا حاصل کند، تقواست.
    وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «5»

    (1). سوره حجرات، آیه 13.
    (2). سوره مائده، آیه 27.
    (3). سوره بقره، آیه 2.
    (4). سوره واقعه، آیه 79.
    (5). سوره طلاق، آیه 2.

    و: إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً «1» (انعام/29)
    خداوند در قرآن می‌فرماید: اگر انسان با تقوا باشد برای او «فرقان» حاصل می‌شود، عملش قبول می‌شود و لیاقت قرب الاهی را پیدا می‌کند






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    توجه به خداوند سبحان تنها راه نجات انسان‌

    امام صادق علیه السّلام می‌فرماید:
    «من أخرجه اللّه من ذلّ المعاصی إلی عزّ التّقوی أغناه اللّه بلا مال و أعزّه بلا عشیرة و آنسه بلا بشر» «2».

    نفس انسان خیلی خطرناک است و مایه همه انحرافات و گمراهی‌ها، هوای نفس است، در این حدیث امام صادق علیه السّلام می‌فرمایند: «اگر خداوند متعال کسی را از ذلت معصیت به عزّت تقوا برساند خداوند آن شخص را بدون مال غنی می‌کند، بدون اطرافیان و عشیره عزیزش می‌کند، و خداوند مأنوس او می‌شود».

    (1). سوره انفال، آیه 29.
    (2). بحار الانوار، ج 69، ص 406، حدیث 114.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    یادخدا مایه آرامش

    اشاره

    مایه و علت همه انحرافات غفلت از خدای سبحان است و مایه آرامش هدایت انسان ذکر و توجّه به خدای سبحان و یاد اوست، اگر انسان به یاد خدا باشد هرگز تکبر و حسد نخواهد داشت، دیگر راهی برای انحراف وجود ندارد، هرگز خودبین، بدبین، بدگمان و مضطرب نخواهد بود، و همیشه آرام خواهد بود.

    همه این انحرافات، نقص‌ها و کجروی‌ها برای این است که انسان به یاد خدا نیست، و از خداوند غفلت می‌کند. برای این است که انسان ضعیف است و ایمان ندارد؛ اگر ایمان در زبان نباشد؛ بلکه در قلب رسوخ کرده و ملکه شود و اگر قلب انسان کانون توحید شود، آن وقت حسد معنا ندارد تا بگوید و یا فکر کند: چرا فلان شخص ثروت دارد؟ چرا فلانی قدرت دارد؟ چرا آن یکی جمال و زیبایی دارد، چرا فلان شخص دانش وسیعی دارد، و این قبیل سئوالات مطرح نخواهد بود.

    خداوند که واجد همه این صفات است:
    إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ «1»، إنّ اللّه جمیل، أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ،* فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ،* خداوند قادر است، و خالق قدرت و قدرتمند هم هست، خداوند زیباست وخالق زیباها و زیبایی‌ها هم هست. خداوند غنی است، و خالق اغنیاء و غنی هم هست، خداوند علیم است، خالق عالم و علم هم هست، پس باید با او بود تا به همه کمالات رسید.

    (1). سوره بقره، آیه 20.

    غفلت است که مایه انحراف و سبب گرایش به رذایل اخلاقی، بدبینی، بدگمانی و حسد می‌شود. آن کسی که توجه به خدا داشته و به یاد خداست هرگز غیبت نمی‌کند و با حیثیت و آبروی کسی بازی نمی‌کند، به کسی تهمت نمی‌زند.پس مایه همه گمراهی‌ها غفلت و هوای نفس است





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    رام شدن نفس در مقابل ایمان‌


    هوای نفس خیلی قوی است، ولی در برابر انسانی که اراده و ایمان قوی دارد خیلی ضعیف است، نفس انسان زود حکم‌فرمایی می‌کند و زود هم کناره‌گیری کرده و رام و منقاد می‌شود.
    انسان می‌تواند نفس را در اختیار خودش قرار دهد؛ البته در ابتدا نفس مقداری اذیت می‌کند، سرکشی می‌کند، ولی بعد از مدتی آرام و رام می‌گردد، در عین حال اگر انسان نفس را رها کند بر انسان غلبه پیدا می‌کند، در این صورت مایه همه گمراهی‌ها، همه گناهها، غفلت‌ها، انحراف‌ها، خودبزرگ‌بینی‌ها، هوای نفس است.
    قدرت هوای نفس در گمراه کردن انسان از قدرت شیطان بیشتر است؛ چرا که شیطان به عده‌ای از افراد راه ندارد. وقتی شیطان بخواهد در انسان نفوذ کند یکی از راههای نفوذش همین نفس است؛ البته نسبت به هرکس از راهی و به مناسبتی نفوذ می‌کند.








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    انسان تنها ضعیف است‌


    انسان اگر تنها باشد ضعیف است، حال ببینیم اگر انسان تنها باشد چگونه ضعیف است، و منشأ تنهائی چیست؟

    اگر در بعد فلسفی‌اش، فرض کنیم اگر انسان تنها باشد- که این‌طور نیست- اصلا هیچ است، ولی در همین بعد اخلاق و تقوا و ایمان که مورد بحث است، انسان اگر تنها باشد ناتوان‌ترین موجودات خواهد بود، البته این انسان است که خود را تنها می‌کند و خدا را فراموش و از او غافل می‌شود وگرنه خدا همیشه و در همه جا و همه حال با انسان است:
    وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ

    خداوند با انسان است هرکجا که باشد، این انسان است که از توجه به خدا غافل می‌شود؛ وقتی از توجه به خدا تنها و غافل شد، موجود بسیار سست و فوق‌العاده ضعیف می‌شود و در برابر خواسته‌های هوای نفس و هر خواسته آلوده دیگر تسلیم می‌شود.

    اگر خداوند انسان را از ذلّت معاصی به عزّت تقوا برساند، یعنی انسان را قوی کند، انسانی می‌شود که از معاصی و تبعیت هوای نفس آزاد و مقاوم شده است، و مایه‌های تقوا در وجود او رسوخ کرده و برای همیشه قوی و بزرگوار خواهد بود، این شخص همیشه عزیز است، زیرا که همیشه اتکا به خداوند دارد و از غیر خدا بریده است.

    امام حسن مجتبی علیه السّلام می‌فرماید:
    «إذا أردت عزّا بلا عشیرة و هیبة بلا سلطان، فاخرج من ذلّ معصیة اللّه إلی عزّ طاعة اللّه». «1»
    معنای توحید همین نکته است که انسان از غیر خدا ببرد و به خدا بپیوندد، کسی که از دایره تاریک معصیت و آلودگی و گناه آزاد شد و به کانون نورانی تقوا نایل شده، همیشه عزیز بوده و عزّت و عظمت خواهد داشت؛ زیرا همیشه اتکای او به خدای سبحان است، اتکاء به منشأ قدرت لا یتناهی، علم لا یتناهی، عزت لا یتناهی، جلال لا یتناهی، عظمت لا یتناهی، اسماء و صفات و ذات اقدس الاهی دارد. اقیانوس بزرگی را تصور کنید، در کنارش یک آب باریک و جاری که به باریکی یک انگشت باشد و لیکن این آب به اقیانوس متصل باشد، چنین آبی در عین حال که بسیار ضعیف است و در مقابل اقیانوس اصلا به حساب نمی‌آید، همیشه به خودش مطمئن است، زیرا که با اقیانوس در تماسّ بوده و ارتباط دارد، البته این مثال برای تقریب ذهن بود وگرنه مثال با ممثّل از نظر مرتبه وجودی و ارتباط وجودی هیچ تناسبی با هم ندارد.

    انسان اگر توسل و توکّل نداشته باشد تنهاست. آب جوی که باریک‌تر از انگشت انسان است، چون متصل به اقیانوس است همیشه زنده است و برای همیشه ماندگار است و هیچ وقت کثیف نمی‌شود.

    اگر خداوند کسی را از ذلت معاصی و تاریکی گناه و از ذلت انحرافات خارج کرده و به سوی کانون توحید و صفا هدایت کند این شخص همیشه قوی و غنی خواهد بود گرچه مال و عشیره و اقوام و طرفدار هم نداشته باشد عزیز است و همیشه عظمت دارد و لو اینکه در جایی تنها نشسته، ولی تنها نیست، همیشه با خدا مأنوس است، همیشه اتکایش به اوست. امام صادق علیه السّلام فرموده:
    «من أخرجه اللّه من ذلّ المعاصی إلی عزّ التقوی أغناه اللّه بلا مال، و أعزّه بلا عشیرة، و آنسه بلا بشر، و من خاف اللّه أخاف منه کلّ شی‌ء، و من لم یخف اللّه أخافه اللّه من کلّ شی‌ء». «1»

    شخصی به محضر یکی از ائمه معصومین علیهم السّلام مشرّف شد، عرض کرد: یا بن رسول اللّه من خیلی آلوده هستم، چه کنم که گناه نکنم، حضرت جوابی به این مضمون فرمودند که: آن موقع که هوای نفس بر تو غلبه می‌کند و خواستی به طرف گناه بروی در جایی گناه کن که از نعمت خداوند بهره‌مند نباشی.
    اصلا مگر نعمت خداوند نهایت دارد؟ مگر قابل تصور است که لحظه‌ای پیش بیاید که انسان بیرون از نعمت خداوند باشد، همه جا نعمت خداست.
    امام می‌فرمایند در جایی و در حالی گناه کن که از نعمت خداوند بهره‌مند نباشی و خداوند ناظر بر تو نباشد. راستی اگر انسان به یاد خدا باشد گناه می‌کند؟
    اگر به یاد خدا باشد حریم خدا را حس خواهد کرد.
    اگر انسان همیشه به یاد خدا باشد و همیشه خود را در مقابل خدا احساس کند و خاضع در محضر خدا باشد، امکان ندارد گناه کند و در محضر الاهی دروغ بگوید، تهمت و افترا بزند، اعمال منافی عفت انجام دهد، ظلم کند، جنایت کند اینها همه در اثر غفلت است، در اثر نفوذ هوای نفس و شیطان است. در بعضی روایات وارد شده است که حضرت معصوم علیه السّلام فرمودند: کسی که گناه می‌کند در حین گناه مورد توجه و عنایت الاهی نیست، در حال گناه کافر است، البته نه به این معنا که او نجس است، از این مطلب به خوبی روشن می‌شود که وقتی کسی گناه می‌کند در این حال او دیگر به خدا کاری ندارد، در آن حالت اگر واقعا خداشناس بود امکان نداشت گناه کند، و پیروی از اوامر الاهی می‌کرد، در این حالتی که گناه می‌کند و دستش به سوی جان، مال یا ناموس دیگری دراز شده او مورد توجه و عنات الاهی نیست. البته اهل تقوا و کسانی که به یاد خدای سبحان هستند از نعمت معیّت خاص و رحمیّت خدای سبحان هم برخوردار خواهند بود.
    معیت خاص خداوند با اهداف خاص است که مربوط به متقیان است، اهل تقوا هستند که لیاقت این معیت را پیدا می‌کنند.
    وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ «1»


    این معیت، یعنی اینکه خداوند سبحان دست متقیان را می‌گیرد، راه را به آنها نشان می‌دهد، هدایتشان می‌کند، توفیقشان می‌دهد، (توفیق معنایش همین است)، یعنی خداوند سبحان عنایت می‌کند، به جایی برسیم که خدا با ما باشد، معیتی با ما داشته باشد که معیت خاص است، بدین معنا که همیشه خداوند سبحان راهنمای ما باشد، همیشه ما را ارشاد کند و دست ما را بگیرد، ما همیشه در پناه خدا باشیم، این مقام تجلی اسم رحیم و رحمت خاص ذات اقدس الاهی است.
    این معیت خاصه شامل همه نمی‌شود، اما معیت عامه و معیّت رحمانیّة، همه را شامل می‌شود.

    خداوند خالق همه است، ناظر اعمال همه است، ولی این معیت از نوع خاص است، این غیر از خالق و ناظر بودن خداوند است، در این‌جا خداوند دست بنده صالح را می‌گیرد و نمی‌گذارد گمراه شده، و به طرف تاریکی برود.

    تا تقوا نباشد این زمینه حاصل نمی‌شود، تقوا انسان را به مقام و مرتبه‌ای می‌رساند که مشمول معیت خاص خدای سبحان گردد، یعنی خداوند با او همراهی مخصوص داشته باشد





    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بهره اهل تقوا از قرآن‌

    تقوا مایه بسیاری از ارزش‌های انسانی است، تقوا سرمایه استفاده بهتر و بیشتر از معارف قرآن است، درست است که قرآن برای همه انسان‌ها و بعثت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله برای همه است، لیکن این یک دعوت عام است، قرآن همه را هدایت کرده، ولی آیا همه می‌توانند از نور قرآن بهرمند باشند؟
    آب، مایه حیات است، برای همه و برای همه چیز:وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‌ءٍ حَیٍ «1».

    ولی آیا هرکس و همه چیز و در هر حال می‌توانند از آب بهره‌مند شوند؟

    زمین‌ها با هم متفاوت‌اند، بارانی که می‌بارد این‌جا و آنجا ندارد و آبی که در کویر می‌بارد با آبی که در شمال می‌بارد تفاوتی ندارد، همان باران است، ولی در کجا می‌توان از این باران بهره جست؟

    آب برای همه مایه حیات است، ولی بعضی موارد پزشک معالج دستورمی‌دهد که آب نخورید، زیرا که شخص مریض است و نمی‌تواند از آب زلال و مایه حیات استفاده کند و از این بالاتر می‌بینیم که همین مایه حیات نسبت به بعضی از جاها و افراد احیانا مایه ضرر می‌شود، مثلا در نظر بگیریم موجودی را که مریض است و دستور پزشک است که آب نیاشامد، اگر این فرد آب بنوشد بر مرضش افزوده می‌شود. علت را باید در آب دید یا در بدن؟ نقص از آب نیست، نقص از بدن است. نقص که در باران نیست نقص در این است که این زمین شوره‌زار است.
    قرآن مال همه است، هُدیً لِلنَّاسِ*لیکن بعضی از انسان‌ها هستند که این قرآن، اگر سراغ آنها بیاید بدتر می‌شوند، مثل کافران و منافقان، مثلا در زمان رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله دستور آمد که گروهی خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ «1» هستند، اینها فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ «2» هستند، برای اینها حرف بزنی یا نزنی، بگویی یا نگویی بی‌تأثیر است:
    سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ «3»
    بلکه بعضی هستند که احیانا هرچه هدایت قرآن را بشنوند بدتر می‌شوند:
    وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً. «4»

    (1). سوره بقره، آیه 7.
    (2). سوره بقره، آیه 10.
    (3). سوره بقره، آیه 6.
    (4). سوره اسراء، آیه 82.








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    مرض چیست و مریض واقعی کیست؟


    در این‌جا لازم است توضیحی درباره مفهوم مرض داده شود:اگر انسان، مثلا مبتلا به آپاندیس شود با عمل جراحی و یا مداوای پزشک خوب می‌شود.

    اصولا مرضی که بدن انسان بدان مبتلا می‌شود نشان توحید است، همان دوا و جراحی که موجب بهبود این مرض شد، آن هم نشان توحید است، بدن یا هر عضوی از آن، اگر درد گرفت نشانه توحید است، با یک دوا و استراحت حل می‌شود، این هم نشانه توحید است، آن یکی نشانی از نظم و این هم نشانی از نظم است، آن نشانی از حکمت و این هم نشانی از حکمت الاهی است.

    رماتیسم، سیاه‌زخم، آپاندیسم و امثالهم مرض حقیقی نیستند بلکه همه دلیل بر حکمت و نظم هستند، گوشه‌ای از بدن که نظم و تعادلش را از دست می‌دهد، بظاهر مرض بوجود می‌آید و با معالجه و دارو نظم برمی‌گردد، این نشانه توحید است، مرض حقیقی آن است که قلب انسان تاریک باشد، اگر انسان آلوده به شرک و گناه شود مریض است.
    امام صادق علیه السّلام در این روایت به ذلت گناه اشاره دارند، و قرآن هم می‌گوید کفار و منافقان فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ «1» می‌باشند، اینها آلوده و مریض هستند.
    هرچه برای این افراد قرآن بخوانی فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً «2» البته این فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً در جایی است که خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ «3» نباشد یعنی آن تاریکی به
    اندازه‌ای نباشد که مهر ضلالت بر آن خورده باشد. دوای همه این مرض‌ها قرآن است.

    درست است که قرآن برای هدایت همه است. هُدیً لِلنَّاسِ «1» و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ «2» است لیکن نقص از قابل است، نقص از طرف هادی نیست، زیرا که اینگونه آدمها هرچه می‌گویی نمی‌شوند، هرچه دستشان را می‌گیری کنار می‌کشند، نقص از زمین است که شوره‌زار است؛ بنابراین هُدیً لِلْمُتَّقِینَ «3» یعنی انسانی که خداشناس و با تقوا باشد، از قرآن بهره‌مند خواهد شد






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    تقوا مایه حبّ الاهی‌


    إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ «4»
    هرکس بخواهد همراه با این آیه به اوج برسد باید همت داشته باشد، اگر ما تقوا داشته باشیم محبوب خدا می‌شویم و متقی محبوب خداست انسان وقتی محبوب خدا باشد به کلام خدا هم راه پیدا می‌کند، می‌تواند کلام خدا را درک کند، این حبّ خاصّ و حبّ رحمیّه است.

    یکی از مظاهر کلام خدا قرآن است، البته همه عالم مظهر کلام خداست، همه عالم کلام خدا و کلمات خدای سبحان است.

    اگر متقی باشی محبوب خدایی، در این صورت، هم به حقایق و اسرار عالم و باطن آن پی می‌بری و هم به حقایق معانی قرآن زیرا که قرآن همان عالم است
    ولی بصورت کلام و اجمال، و انسان نیز خلاصه قرآن است و قرآن تفسیر انسان است.

    قرآن کلام و عالم تدوینی الاهی است، چه اینکه انسان کلام و عالم نفسانی او است. اگر تقوا باشد، انسان محبوب بوده و راه به فهم و درک و دریافت حقایق عالم پیدا می‌کند بسیاری از مدعیان قرآن‌شناس و بسیاری از قاریان بسیار مجرّب، از حقایق قرآن غافل‌اند، تقوا می‌خواهد تا انسان به حقایق قرآن راه پیدا کند.

    امام صادق علیه السّلام در پایان حدیثی که نقل شد می‌فرمایند: «متقی همیشه با خدا مأنوس است» یعنی انسان با تقوا باکی از تنهائی و بی‌اعتنائی دیگران ندارد، خدای سبحان با او انس گرفته و او را مأنوس خود قرار می‌دهد: «و آنسه بلا بشر» البتّه انسانها با هم مأنوس هستند زیرا که همه نورانی و همه بوی خدا می‌دهند، این بشرها هستند که به آنان بی‌اعتنائی کرده و از آنان دوری می‌کنند، و نیز این مطلب به این معنا نیست که انسان از اجتماع کناره‌گیری کند؛ بلکه این دستور خدا، قرآن و اسلام است که انسان باید در متن جامعه و خدمتگزار جامعه باشد، انسان متقی در عین اینکه در متن جامعه است تنها می‌باشد و در تنهایی با جمع است




    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi