امشب زمین در جای خود استاده می رقصد چرا؟
چرخ زمان از چرخ خود افتاده، می رقصد چرا؟
در شب چرا خورشید هست؟ ماه هست و زهره و ناهید هست
پیر خرد جامی به کف پر باده می رقصد چرا ؟
امشب چرا روی چمن، پر گشته از ورد و سمن
بلبل رها کرده قفس، آزاده می رقصد چرا ؟
مرغ خیال امشب چرا سیمرغ بازی می کند
پر بر سپهر نیلگون، بگشاده می رقصد چرا ؟
تقدیر امشب از چه رو گردیده از می سرخ رو
پا در رکاب بخت خود، بنهاده می رقصد چرا ؟
آذین به خود بر بسته است شب های هجران از چه رو
در انتظار روز وصل آماده می رقصد چرا ؟
توبه چرا خندان بود، خرقه چرا شادان بود
سجده چرا رقصان بود، سجاده می رقصد چرا ؟
امشب چرا لوح و قلم اینسان صراحی می زنند
روح، آواز طرب، سر داده می رقصد چرا ؟
جبرئیل امشب در سماع، فطرس به امید شفاء
بر بحر عفو کبریا، تن داده می رقصد چرا ؟
معشوق بر کنج لبش، لبخند شادی می زند
بر عاشقان از خنده اش جان داده می رقصد چرا ؟
گویا «حسین الحق»کنون، رو بر جهان بگشاده است
نور خدا گرد رخ، شهزاده می رقصد چرا ؟
امشب تبارک می زند، ذات خدا بر ذات خود
خمار مست خمر خود، در پرده می رقصد چرا ؟
«تائب» چرا امشب چنین، دارد سرودی دلنشین
از مهر او بر گردنش، قلاده می رقصد چرا ؟