❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
شـب بــه كـــاخ مـــرتــضـى ماهى پدیدار آمده
ماهى كه پیش نور وى خورشید و مه تار آمده
ماهـــى كــه بــر حســن صـــدهـا خریدار آمده
اى طـــالــب دیـــدار مــه هنـــگام دیـدار آمده
فــلاكیـــانـــش سر بـه سر حیران رخسار آمده
اكو نور بخش عالم و، هـــم نـــور الانــوار آمده
چه عباس آن كـه در حشمــت امیر راستین آمد
چــه عبــاس آن كـه از همّت پناه مسلمین آمد
چه عباس آن كه از اصل و نسب از دوره هاشم
چــو جــان مـرتضى و حُسن خیرالمرسلین آمد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
پیش از تو هیچ ماهی قدم بر خاک نگذاشته بود.
پیش از تو مرد شبهای نخلستان کوفه،
مضطرب خورشیدِ معصوم خویش بود
که چگونه تنها بماند در توفان خونین آینده،
ولی اینک تو آمدهاى. اینک ماه، پشت و پناه خورشید است...
اینک دستهای شهر آشوبت، دلگرمیِ بیپایان کربلا خواهند شد.
آه ای نو رسیده! از همین آغاز، تو مرد به دنیا آمدهاى.
کودک نیستی انگار.
مهیّا برای سرکوب کردن فتنهها، پا به عالم نهادهای
و علی در رخسار نوظهور تو، خویش را خواهد دید
و دستهایت را شایسته عرصههای ستیز و نبرد خواهد یافت.
پدر را تماشا کن
تو فرزند تمام رشادتو غیرت او هستى.
از پدر بیاموز، صبر و استقامت و مهر را از او فرا بگیر.
این شیر شرزه پیکار و این قلب کبوتریِ غمگسار عالم، پدر توست.
او قرار است در تو تجلّی کند، شبیه پدر باش.
شبیه ذوالفقاری که باطل را همواره نوید مرگ است
و حق را مژده تداوم و تجدید. شبیه سینه شکیبایی
که اندوه هیچ غریبی را تاب نمیآورد
و هیچ مظلومی را تنها رها نمیکند.
آه ای مرد فردای عطش!
گویا تو علی هستی که امروز متولد شده...
امروز پدرت، چاههای عالم را از اشک خونینش سیراب میکند.
فردا تو دریاهای هستی را شرمنده لبهای تشنه خودخواهی کرد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ای نگاه نورانی ماهتاب در مشایعت آفتاب
ای مهربان ترین سرفصل عاطفه در سراپرده عاشورا
ای تبسم خونین دست های عاطفه، در بریدگی خنجرها
ای زیباترین طلوع عشق و ای دست های بریده احساس!
تو فصل بزرگی و نوری.
تو حماسی ترین صفحات کتاب عشقستان کرببلایی.
تو کیستی که تمام لب های ترک خورده و تشنه که
از ساحل آتشین عشق آمده اند، بر گِرد ضریحت می گردند؟
تو سینه سینای عشق در سرزمین سبز سیادتی.
تو صاحب بال های آسمانی در بهشت برینی.
تو سرخ ترین ترانه انتظار رهایی هستی.
تو چونان شمشیر آخته ای بودی بر فرق خفتگان ستم.
همّت تو، پای پایمردی را بلندتر کرد و مشک آبی که
بر دوش کشیدی، عطش مردمان را برای ساحت
خورشیدی ات افزون ساخت.
ولادتت خجسته باد.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
امشب است آن شب كه شادى بر در دربارعشق
حلقه مىكوبد كه عقل آمد پى دیدار عشق
ساقیا لبریز كن امشب ز مى پیمانه را
تا به مستى پرده بردارم من از اسرار عشق
سینه زنها، سینه چاكان، سینه سرخان را بگو
دست افشانى كنید آمد سپهسالار عشق
تا كه سازد پرچم خودكامگى را سرنگون
زد قدم در ملك عالم میر و پرچمدار عشق
نقطه پرگار هستى گر حسین بن على است
آمد از ره پاسدار نقطه پرگار عشق
تا دهد سرمشق جانبازى به جانبازى ما
آمد آن جانبازى قطعه قطعه پیكار عشق
آن كه با تیغ كجش شد قامت اسلام راست
آمد از ره تا ببوسد سنگر ایثار عشق
تشنه لب رفت و برون شد تشنه و لب تشنه كرد
جان شیرین را نثار مقدم دلدار عشق
بر سر پیمان نشست و با عدو پیمان نبست
داد سر با سرفرازى تا كه شد سردار عشق
دست داد و دست از فرزند زهرا برنداشت
كز مقام و مرتبت شد جعفر طیار عشق
چشم داد و چشم بر خوان ستمكاران ندوخت
تا كه شد سیراب از سرچشمه سرشار عشق
میشود مستور زیر ابر تا روز معاد
ماه بیند روى ماهش تا كه نگردد خار عشق
از على باید چنین فرزند تا روز مصاف
همچو گل پرپر شود تا كه نگردد خار عشق
شیر حق را شرزه شیرى داد حق، كز هیبتش
روبهان را مىكند در دهر تار و مار عشق
اى بنازم بر چنین آزاد مردى كزشرف
گوى سبقت برده در ایثار با اقرار عشق
آفرین بر همت مردانهاش كز یك نگه
چون على وا مىكند صدها گره از كار عشق
رحمت حق باد بر شیر تو اى ام البنین
این چنین شیرى نمودى هدیه بر دادار عشق
تا كه او باب الحوائج هست دست حاجتى
شاعر ژولیده را نبود بر اغیار عشق
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)