نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: «توکل» مهم‌تر است یا «توسل» ؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض «توکل» مهم‌تر است یا «توسل» ؟

    ابتدا باید توجه شود که این گونه شبهات معمولاً ساخته و پرداخته‌ی وهابیت است که با سوء‌ استفاده از عشق، علاقه و ایمان مؤمنین به خداوند متعال و بغض نسبت به بینش و گرایش ولایی شیعیان القا می‌گردد. برای درک بهتر مباحث، لازم است به نکات ذیل با دقت توجه گردد:

    الف – معانی واژه‌ها:

    توکل: در لغت به معنای واگذار نمودن کار به دیگری است. مثل آن که کسی برای انجام کاری وکیل می‌گیرد و امور را به او واگذار می‌نماید. و در اصطلاح شرع، عبارت است از: «اعتماد بر خداوند متعال در جمیع امور و تکیه بر اراده‌ی او و اعتقاد به این که او آفریننده‌ی سبب‌ها و چیره بر همه‌ی آنهاست و سبب‌ها به اراده‌ی او در سببیت کامل می‌شوند و تأثیر می‌کنند» (درس‌های اخلاق – درس شانزدهم. مرحوم آیت‌الله مشکینی).

    توسل: در لغت به معنای وسیله قرار دادن چیز یا کسی برای رسیدن به مقصود است. انسان برای هر کاری مجبور است که از وسایل لازم و مربوط به آن استفاده نماید و بدون بهره‌گیری از وسایل هیچ کاری از او ساخته نیست. چرا که عالم خلقت، عالم وسایل است و در روایات نیز بسیار تأکید شده است که: «ابا الله ان یجری الامور الا باسبابها» و یا « ابا الله ان يجري الامور من غير اسبابها» - خداوند ابا دارد کاری را از غیر از مسیر و اسباب خود به جریان بیندازد.

    البته بدیهی است که خداوند متعال نیازی به اسباب ندارد، بلکه مخلوق برای کسب هر فیضی نیازمند به اسباب آن است. چنان چه نور و انرژی به سبب خورشید به زمین داده می‌شود و خون به وسیله‌ی پمپاژ قلب در تمامی رگ‌های بدن سریان می‌یابد و گندم بدون وسایل و واسطه‌هایی چون: آب، خاک، نور، حرارت و ... نمی‌روید... و انسان حتی یک جرعه آب را هم نمی‌تواند بدون وسیله بنوشد. حتی اگر سر بر چاه برد، همان چاه، جاذبه، دهان، قوه‌ی مکش و ... همه واسطه‌ها و وسیله‌ها هستند. شما همین سؤال را به وسیله‌ی کلمات و مفاهیم مجسم نموده و به وسیله‌ی امکانات ارتباطی اینترنت منتقل نمودید و پاسخ نیز تا توسل به همین کلمات، مفاهیم و امکانات ارائه می‌گردد.

    ب - توکل انسان را بی‌نیاز از توسل نمی‌نماید:

    دو مقوله‌ی «توکل» و «توسل» از سنخ یک‌ دیگر نیستند که بتوانند جایگزین هم گردند. یک موقع کسی می‌گوید: «وقتی آب هست، چرا چای بنوشم؟» این سؤال درستی است، چرا که هر دو از یک سنخ بوده و می‌توانند جایگزین گردند. اما اگر کسی بگوید: «وقتی نور خورشید هست، چه نیازی به جاذبه‌ی زمین یا همان خورشید هست؟» پاسخ این است که این دو مقولات جداگانه‌ای هستند که نه تنها جایگزین یک‌دیگر نمی‌گردند، بلکه حتی با هم قیاس نمی‌شوند.

    اگر چه «توکل» واقعی مرتبه‌ی بسیار والایی از معرفت، ایمان و اخلاص می‌طلبد و چنین نیست که هر کسی لفظ و واژه‌ی توکل را به کار برد «متوکل» باشد، اما «توسل» که یعنی وسیله قراردادن اشخاص یا اشیاء یا افعال برای رسیدن به مقصود، رفتار طبیعی و مستمر همه‌ی موجودات عالم است و منافاتی با «توکل» ندارد. مضاف بر این که حتی توکل متوکلین نیز آنها را از به کارگیری وسایل بی‌نیاز نمی‌نماید.

    مگر می‌شود بدون وسیله قرار دادن علم، استاد و کتاب، به معرفت رسید و بدون معرفت و شناخت لازم و کافی به مدارج والای ایمان و توکل رسید؟ مگر می‌شود بدون وسیله قرار دادن پیامبر اکرم (ص) از کلام خدا اطلاع یافت و ...؟

    معنای توکل این است که مؤمن متوکل برای هیچ کس یا چیزی سببیت مستقل قایل نگردد و همه چیز و اسباب و تأثیر آنها را نیز در ید قدرت الهی بداند و استفاده‌ی اجباری و اختیاری او از وسایل نیز در راه خدا و برای خدا باشد.

    ج – همان خدایی که امر به توکل نموده، امر به توسل نیز نموده است:

    بغض نسبت به اهل بیت (ع) و شیعه، چنان مخالفان و معارضان را کور کرده است که حتی آنان را از توجه به ظاهر قرآن کریم نیز باز داشته است، چه رسد به باطن و بواطن آن! چنان به «توسل» می‌تازند و دم از توکل می‌زنند که گویی خدا امر به توکل کرده و توسل را شیعیان از خود ساخته‌اند؟! هر چند که خود برای نفی «توسل»، به بهانه‌هایی چون توکل متوسل می‌گردند و با این رفتار، فعل و گفتار خود ضرورت «توسل» را پیش و بیش از نفی، به اثبات می‌رسانند.

    خداوند متعال برای هدایت و تکامل بشر به هر دو مقوله‌ی «توکل» و «توسل» تأکید نموده است.

    درباره‌ی ضرورت توکل آیات بسیاری وجود دارد. از جمله:

    «وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (آل عمران - 122)

    ترجمه: و افراد با ایمان باید تنها بر خدا توکل کنند.

    «إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (آل عمران - 160)

    ترجمه: اگر خدا شما را يارى كند، محال است كسى بر شما غالب آيد و اگر به خوارى واگذارد آن كيست كه بتواند بعد از آن شما را يارى كند؟ و اهل ايمان تنها به خدا (و قدرت و رحمت او) بايد اعتماد [توکل] كنند.

    «وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‏ ما آذَيْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ» (ابراهیم - 12)

    ترجمه: چرا ما به خدا توكل نكنيم، در صورتى كه او ما را به راه‌هايى كه مى‏رويم هدايت نمود. و ما حتماً به اين آزارهايى كه شما به ما مى‏كنيد صبر خواهيم كرد، و توكل كنندگان بايد به خدا توكل كنند.

    « فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلينَ» (آل عمران - 159)

    ترجمه: هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و) بر خدا توکل کن. زیرا خداوند، متوکلان را دوست دارد.

    خداوند متعال در همین کتاب قرآن کریم و به واسطه‌ی همین پیامبر اکرم (ص) که آیات توکل را بر ما آورده‌اند، دستور به توسل، آن هم نه تنها برای انجام امور دنیوی، بلکه برای رسیدن به کمال قرب به خود را داده است:

    ترجمه: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (المائده - 35)

    هان اى كسانى كه در زمره‌ی مؤمنين در آمده‏ايد، از خدا پروا داشته باشيد، و در جستجوى وسيله‏اى براى نزديك شدن به ساحتش برآئيد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار گرديد.

    «أُوْلَئكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلىَ‏ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيهُُّمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يخََافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كاَنَ محَْذُورًا» (الإسراء - 57)

    ترجمه: آن كسانی را كه (آنها خدا) مى‏خوانند (مانند انبیای الهی چون حضرات موسی، عیسی، عزیر و ...)، [خود] به سوى پروردگار خويش وسيله مى‏جويند، تا كدامشان (به او) نزديك‌ترند و رحمت او را اميد مى‏دارند و از عذاب او مى‏ترسند، بى‏گمان عذاب پروردگارت پرهيز كردنى است.

    آیا همین که خداوند حکیم و علیم می‌فرماید:

    «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ» (البقره - 153)

    ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورديد از صبر و صلاة استعانت جوييد كه خدا با صابران است.

    «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُم ...‏» (آل عمران – 103)

    و همگى به وسيله حبل خدا خويشتن را حفظ كنيد و متفرق نشويد و نعمت خدا بر خويشتن را بياد آريد... .

    دستور به توسل (وسیله قراردادن) صبر، نماز، حبل الهی و ذکر نعمت نیست؟ آیا همه آن چه مؤمن انجام می‌دهد و به ویژه کلیه عبادات مثل: نماز، روزه، حج، جهاد و ...، وسیله قرار دادن برای قرب و جذب رضایت الهی نمی‌باشد؟

    پس، توسل مقوله‌ یا فعلی نیست که کسی بخواهد یا بتواند آن را رد نماید. همه‌ی زندگی و افعال صادره نوعی توسل است. البته مؤمن وسیله می‌جوید به سوی خدا و کافر نیز وسیله می‌جوید به سوی «رب کاذب» خود. ولی در هر حال هیچ کدام نمی‌توانند وسیله را کنار بگذارند.

    اساساً مسیر «انا لله» بدون وسیله نبوده است که اکنون مسیر «انا الیه راجعون» بی وسیله انجام شود. حتی خداوند متعال مزد مؤمنین را به وسیله «جنت» و کیفر کافرین را به وسیله‌ی «جهنم» خود می‌دهد. لذا متوکل واقعی، متوکلی است که به امر خدا به وسایل لازم جهت تقرب به خدا متوسل گردد و البته بداند که وسیله، وسیله است و نه هدف و تأثیر مطلوب آن نیز به امر خداوند است.


    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  2. تشكرها 2

    parsa (17-05-2010), خادمه زینب کبری(س) (06-05-2010)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : «توکل» مهم‌تر است یا «توسل» ؟

    آيا توسّل با توحيد سازگار است؟
    سؤال : چرا توسّل به عقيده وهّابى ها نوعى شرك محسوب مى شود؟ مگر توسّل با كدام يك از شاخه هاى توحيد ناسازگار است؟ آيا توسّل با توحيد ذات منافات دارد؟ آيا توسّل با توحيد در صفات ناسازگار است؟ بدون شك توسّل هيچ ناهماهنگى با توحيد ذات و صفات ندارد.
    آيا توسّل مشكلى در توحيد عبادت ايجاد مى كند؟ اگر جواب مثبت است، بايد بگويم كه وهّابى ها اشتباه بزرگى كرده اند; چون شيعه به هنگام توسّل به پيامبر (ص)يا ائمّه معصومين (عليهم السلام) يا قرآن و مانند آن، هرگز آن ها را عبادت و پرستش نمى كند، آن گونه كه بت پرستان با پرستش بت ها آن ها را شفيع و واسطه قرار مى دادند. بلكه ما از اين بزرگان مى خواهيم كه در پيشگاه الهى از آبرو و اعتبار خود مايه بگذارند و حلّ مشكل ما را از خداوند طلب نمايند.
    شيعه، پيامبر و امام و قرآن مجيد، و خلاصه آنچه كه در توسّلاتش به آن متوسّل مى شود، را دستگاه تأثيرگذارى در جهان هستى در عرض خداوند نمى داند، بلكه آن ها را در طول دستگاه آفرينش و با اذن و اجازه پروردگار مؤثّر مى داند و اين مطلب هيچ منافاتى با توحيد افعالى ندارد. بله، اگر مى گفتيم پيامبر و امام ـ نعوذ بالله ـ مستقلاّ تأثيرگذار هستند، اين شرك بود. ولى هيچ كس چنين چيزى نمى گويد. اگر مى گوييم پيامبر (ص)نزد خداوند براى ما شفاعت مى كند تا خداوند كارى براى ما انجام دهد و مشكلى از مشكلات ما را حل كند، اين شرك نيست; بلكه عين توحيد است چرا که پیامبران قدرت خود را از جانب خدا گرفته اند و با اجازه و اختیار اوست که عمل می کنند.
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  5. تشكر

    parsa (17-05-2010)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    160
    نوشته
    1,009
    تشکر
    700
    مورد تشکر
    2,232 در 814
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : «توکل» مهم‌تر است یا «توسل» ؟

    توسّل در قرآن
    قرآن مجيد آياتى وجود دارد كه صريحاً مسأله توسّل را مطرح نموده است; به نمونه هايى از اين آيات توجّه كنيد:
    1 ـ در آيه شريفه 97 سوره يوسف مى خوانيم:
    قالُوا يا اَبانَا اسْتَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اِنّا كُنّا خاطِئينَ
    (برادران يوسف خطاب به پدرشان) گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، كه ما خطاكار بوديم.
    وقتى كه خبر سلامتى حضرت يوسف (عليه السلام) به پدر و برادرانش رسيد، آن ها پى به خطا و اشتباهاتشان بردند و در صدد جبران و توبه و استغفار برآمدند، به خدمت پدر رسيدند تا او را بين خود و خدايشان واسطه قرار دهند، به پدر متوسّل شدند تا او از خداوند بخواهد كه گناهانشان را ببخشايد، پدر در جواب فرزندانش گفت:
    سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ(یوسف/98)
    بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.
    طبق اين آيه شريفه فرزندان خطاكار حضرت يعقوب (عليه السلام) به آن پيامبر عاليقدر متوسّل شدند و از او خواستند كه در درگاه الهى براى آن ها استغفار و طلب آمرزش كند. بنابراين، چه اشكالى دارد كه ما هم به پيامبر اسلام (ص) يا ائمّه معصومين (عليهم السلام)يا قرآن مجيد يا چيزهاى محترم ديگر، متوسّل شويم و از آن ها بخواهيم كه از خداوند حلّ مشكل ما را بخواهند؟!
    2 ـ در آيه شريفه 64 سوره نساء مى خوانيم:
    وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحيماً
    ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مى كردند (و فرمان هاى خدا را زيرپا مى گذاردند) به نزد تو مى آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى كردند، و پيامبر هم براى آن ها استغفار مى كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند
    خداوند متعال، خود در اين آيه شريفه راه توسّل را به مردم تعليم مى دهد. وهّابى ها در مقابل اين دو آيه قرآن مجيد، كه صريحاً توسّل را تجويز مى كند، چه جوابى دارند؟
    جالب است که بدانید خداوند متعال کسی را که توسل به پیامبر را که در اصل توسل به خدا است را انجام نمی دهد منافق می داند .
    وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُون(منافقون/5) هنگامى كه به آنان گفته شود: «بياييد تا رسول خدا براى شما استغفار كند!»، سرهاى خود را (از روى استهزا و كبر و غرور) تكان مى‏دهند و آنها را مى‏بينى كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر مى‏ورزند
    زماني که اعراض و رو گرداني از طلب استغفار از پيامبر را که در حقيقت طلب شفاعت از ايشان است خداوند علامت نفاق مي داند پس قطعا طلب نمودن اين مطلب و ممارست بر آن علامت ايمان خواهد بود.
    آن ها كه جواب قانع كننده اى در برابر اين استدلال ها و آيات قرآن ندارند، مجبور شدند مقدارى از مواضع خود عدول نموده و توسّل به پيامبر (ص) را در زمان حياتش جايز بشمرند، ولى معتقدند كه توسّل به آن حضرت بعد از وفاتش جايز نمى باشد!
    آن ها به لوازم اين سخن توجّه نكرده اند; زيرا معناى اين سخن طبق عقيده آن ها اين است كه شرك در حال حيات پيامبر جايز است، ولى بعد از رحلت آن حضرت جايز نمى باشد! و به تعبير ديگر، لازمه سخن آنان اين است كه شرك بر دو قسم است: 1. شرك مجاز و مباح! 2. شرك غيرمجاز و حرام!
    آيا تا كنون هيچ دانشمندى چنين سخنى گفته است؟
    آيا هيچ مسلمانى تا كنون شنيده است كه شرك مجاز هم وجود دارد؟
    باطل بودن و غيرمجاز بودن شرك يك قانون كلّى عقلى است، كه هيچ استثنايى ندارد. وهّابى ها از نظر علمى جمعيّتى عقب مانده هستند و قابل مقايسه با ساير مذاهب اسلامى نمى باشند.
    علاوه بر اين، مگر بعد از رحلت پيامبر (ص)چه چيزى از آن حضرت كم شده است؟ هر چند ممكن است جسم آن حضرت از بين برود، ولى بدون شك روح پس از جدايى از جسم، قوى تر و وسيع تر مى شود! قرآن مجيد در مورد شهدا حيات برزخى قائل است. در آيه 169 سوره آل عمران مى خوانيم:
    وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
    (اى پيامبر!) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
    وقتى شهدا پس از مرگ زنده هستند و در نزد خداوند روزى مى خورند و طبق آيه بعد ناظر اعمال دوستان خويش در دنيا هستند، آيا پيامبر اسلام (ص) كه مقامى به مراتب بالاتر از شهداء دارد، پس از مرگ زندگى برزخى ندارد؟ بدون شك آن حضرت داراى حيات برزخى، در سطحى بالاتر از شهدا مى باشد. به همين جهت مسلمانان همه روز در پايان نماز به آن حضرت سلام مى دهند:
    «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ»
    اگر آن حضرت زنده نيست، اين سلام خطاب به كيست؟ و معناى آن چيست؟
    دليل که وهابیها بر تحريم شفاعت از آیات سورهای يونس/18 و الزمر/ 44 بود همانطور که در بالا ذکر شد .در جواب مي گوئيم :
    اولا : در مورد آیه الزمر/ 44 کسانيکه از انبيا و ائمه معصومين عليهم السلام و صالحين طلب شفاعت مي کنند آنها را نمي پرستند بلکه از آنها مي خواهند که به اذن خداوند (همانطوري که قرآن مي‌فرمايد) شفيع او باشند . و همانطوري که ذکر شد اين عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ايشان بعنوان امري مطلوب ميان مؤمنين و اصحاب بزرگوار رسول خدا رايج بوده است بنابراين محمد بن عبدالوهاب و پيروانش با تحريم اين عمل الهي نه تنها خلاف قرآن و روايات نبوي عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا نسبت کفر و شرک داده اند .
    ثانيا :در مورد آیه يونس/18 تفسير وهابیها از اين آيه همانند بقيه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرين اهل سنت است بلکه با شأن نزول آيه نيز نمي سازد . و از آنجائيکه امکان آوردن تمامي عبارات علماي اهل سنت نيست. بعنوان نمونه عبارت سیوطی از مفسرين اهل سنت را می آورم:
    سيوطي مي گويد : ابي حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زماني که روز قيامت شد بت لات و عزي مرا شفاعت مي‌ کنند بعد از اين گفته او اين آيه نازل شد . (تـفسير الدر المنثور ـ جلال الدين سيوطي ـ ذيل آيه 18 سوره يونس)
    امضاء
    اللهم ارزقنا حلاوت ذکرک و لقائک و الحضور عندک
    بمعرفة حججک سیما معرفة حجتک حجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه
    و معرفة اولیائک سیما معرفة ولیک نجم الدّین

    حسن حسن زاده آملی

  7. تشكرها 2

    parsa (17-05-2010), ال یاسین (05-01-2012)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi