صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 40

موضوع: پای درس «جهاد با نفس» شیخ حر عاملی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    23 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    بزرگواری های اخلاقی ده چیز است ، پس اگر توانایی آن داری که این اخلاق در تو باشد پس اقدام کن زیرا این مکارم گاه باشد که در مرد هست ولی در فرزندش نیست و گاه در فرزند هست و در درش نیست و گاه در بنده هست ولی در فرزندش نیست و گاه در بنده هست و در آزاد نیست و آنها عبارتند از : راستی با مردمان و راستگویی زبان و امانتداری و پیوند با خویشان و مهمان دوستی و نیکویی نمودن با او و طعام دادن به سائل و پاداش دادن به خاطر انجام کارها و خودداری از سرزنش همسایه و همنشین ،و سر همه این بزرگواری ها حیا است.

    24 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
    جوهره و اصل اسلام را چنان ترسیم و بیان می کنم که کسی پیش از من چنین بیان ننموده و پس از من نیز جز به همین گونه ای که می گویم کسی (بهتر از )آن را بیان نخواهد کرد : همانا اسلام همان تسلیم ( در برابر حق تعالی) است و تسلیم همان باور داشتن است و باور همان تصدیق نمودن است و تصدیق،اقرار و اعتراف آوردن (به عبودیت وحقانیت رسول ) است و اقرار همان عمل و کردار است و عمل همان به جای آوردن (و به ظهور رسانیدن)است . به راستی که مؤمن دین خود را از رأی و اندیشه خود بر نمیگیرد بلکه به آنچه که از پروردگارش به او رسیده است تمسک جوید.

    25 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : اسلام برهنه است و لباس و پوشش آن حیاست و زیور آن وفا و مردانگی آن کار شایسته نمودن و پایه و ستون آن پارسایی است و هر چیز بنیاد و ریشه ای دارد و ریشه اسلام دوستی ما اهل بیت است.

    26 : امام جواد علیه السلام از پدر بزرگوارش و ایشان از جدش روایت کند که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
    رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : همانا خداوند اسلام را آفرید و برای آن میدان و روشنایی و قلعه استوار و یاری کنندگانی قرار داد اما میدان آن قرآن و روشنایی آن حکمت و قلعه آن احسان است و یاری کنندگان اسلام ،من و اهل بیتم و شیعیان ما می باشیم.

    27 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    شما نیکوکار نمی باشید مگر اینکه شناخت پیدا کنید و شناخت پیدا نمی کنید مگر اینکه تصدیق کنید و تصدیق نمی کنید مگر اینکه تسلیم شوید و اینها چهار باب است (صلاح و عرفان ،تصدیق و تسلیم)که اولین آنها به سامان نمی آید مگر به سبب آخرین آنها.




    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    28 :
    امام
    صادق علیه السلام فرمود :
    بر مؤمن سزاوار است که دارای هشت خصلت باشد :در هنگام فتنه ها با وقار و بردبار باشد،هنگام نزول بلا شکیبا باشد،در هنگام فراخی و ناز و نعمت شکرگزار باشد،به آنچه که خداوند به او روزی بخشیده قانع باشد ، به دشمنان ستم نکند و به دوستان جفا نکند،بدنش از او در سختی و مردم از او در آرامش باشند،همانا دانش دوست مؤمن و بردباریوزیر اوست و عقل فرمانده لشکریان او و مدارا برادر او و نیکی پدر اوست.

    29 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
    اسلام
    دارای چهار رکن است : توکل بر خدا و واگذاردن کار به خداوند و راضی بودن به قضای الهی و تسلیم بودن در مقابل امر خدای عزوجل.

    30 :
    امام
    باقر علیه السلام فرمود :
    از امیر المؤمنین درباره ایمان سؤال شد و حضرت پاسخ دادند : همانا خداوند عزوجل ایمان را بر چهار پایه نهاد: بر صبر و یقین و عدل و جهاد. اما صبر خود بر چهار شاخه است : بر شوق (به بهشت) و ترس (از جهنم) و بی رغبتی به دنیا و انتظار کسیدن (مرگ)-تاآنجا که فرمود :- و یقین نیز بر چهار شاخه است : بر بینا شدن در زیرکی و بازگردانیدن (امور به سوی)حکمت و شناخت عبرت و روش پیشینیان. وعدل نیز بر چهار شاخه است : بر فهم دشوار و فرو رفتن در علم و حکم نیکو و (وارد شدن در )سبزه زار بردباری – تا آنجا که فرمود :- و جهاد نیز بر چهر شاخه است : بر امر به معروف و نهی از منکر و صداقت و راستی در مواضع و دشمنی با نابکاران.

    31 :
    امام
    سجاد علیه السلام فرمود:
    مؤمن سکوت می کند تا سالم و سلامت بماند و سخن می گوید تا (از گفتگو با دیگران) غنیمت گیرد و شهادتش را از افراد دور ( وناآشنا)کتمان نمی کند و هیچ کار خیری را ریاکارانه انجام نمی دهد و هیچ کار خوبی را به خاطر حیا ترک نمی کند،اگر ستوده شود از آنچه که درباره اش می گویند بیمناک است و از خداوند به خاطر آنچه که درباره اش نمی دانند طلب مغفرت می کند،گفتار کسی که نسبت به او جاهل است او را نمی فریبد و از اینکه یکایک عملش حفظ و نگاهداری می شود بیمناک است

    https://www.uplooder.net/files/3af67..._nma.docx.html
    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    32: هشام بن حکم از
    امام
    موسی بن جعفر علیه السلام در حدیثی طولانی روایت کند که فرمود:
    ای هشام! ایمر المؤمنین علیه السلام فرمود : خداوند به هیچ چیز برتر از عقل پرستش نشده است و عقل کسی تمام . کمال نمی شود مگر اینکه در وی چند خصلت باشد : از کفر و بدی او ایمنی حاصل باشد و امید پایداری در راه راست و خیر از او می رود و زیادی مالش بذل و بخشش می شود و زیادی گفتارش باز داشته می شود ، بهره اش از دنیا همان طعامی است که می خورد،در تمام عمرش از علم سیر نمی شود ، ذلتی که در راه خدا باشد از عزتی که در راه غیر خدا باشد نزد او دوست داشتنی تر است و فروتنی در نزد او از بلند پایگی محبوبتر است ،احسان کمی را که دیگران انجام می دهند زیاد می شمرد و احسان زیاد خودش را کم به حساب می آورد و همه مردم را از خود بهتر می بیند و خودش را در نفس خود بدترین مردم میداند و اینها تمام آن خصال است.

    33 : از
    امام
    صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    مؤمن دارای توانایی در دینداری و ثبات در نرمی و ایمان در یقین و حرص در دریافت دانش و نشاط در هدایت و نیکی در پایداری و دانش در بردباری و زیرکی در مدارا و سخاوت در مسیر حق و میانه روی در هنگام ثروتمندی و تحمل در زمان نداری و عفو در وقت قدرت و فرمانبرداری خدا در پند و اندرز دادن و باز ایستادن از شهوترانی و پارسایی در هنگام خواهش نفس و حرص در جهاد و نماز در وقت گرفتاری و صبر در سختی است و در فتنه ها با وقار و در دشواری ها صبور و در فراخی شکرگزار است و غیبت نمی کند و تکبر نمی ورزد و از خویشاوندان نمی برد و سستی کننده نیست و درشتخوی و خشن نیست و چشمش بر او پیشی نمی گیرد (یعنی اینگونه نیست که ابتدا نگاه کند و سپس از نگاه خود پشیمان شود بلکه از آغاز نگاه نمی کند)و شکمش او را رسوا نمی کند و عورتش بر او چیره نمی شود و بر مردم حسد نمی ورزد،سرزنش می شود و سرزنش نمی کند و اهل اسراف نیست، ستمدیده را یاری می کند و بر بیچاره رحم می آورد ، نفس او از او در سختی است و مردم از او در راحتی اند ، میل به عزت و ارجمندی دنیا ندارد و از ذلت دنیا بی تابی نمی کند ،مردم می کوشند که روی آورند و کوشش او در این است که به کار خود (و تهذیب نفس خود)مشغول باشد،در بردباری اش کمبودی نیست و در رأی و نظرش سستی راه ندارد و در دینش زیان و خسارت نباشد،کسی را که از او مشورت خواهد راهنمایی می کند و کسی را که از او درخواست کمک کند کمک می کند و از فحش و نادانی ترسان است.

    34 : در حدیثی از امیر المؤمنین علیه السلام روایت است که حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و اله در مورد اوصاف مؤمن سؤال کرد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود :
    بیست خصلت در مؤمن هست که اگر این خصلتها در او نباشد ایمانش کمل نیست. ای علی!از اخلاق مؤمنین این است :به نماز (جماعت)حاضر می شوند و به پرداخت زکات شتاب کننده اند و مسکین را طعام دهند، دست بر سر یتیم کشند ، جامه های کهنه خویش را پاکیزه می کنند ، ازار و پوششی بر میان خود می بندند،مؤمنان کسانی هستند که اگر سخن بگویند دروغ نمی گویند و اگر وعده دهند به وعده عمل می کنند و اگر در کاری آنان را امین شمرند خیانت نمی کنند و اگر سخن گویند راست خواهند گفت ، پارسایان شب و شیران روزاند، روز را به روزه و شب را به قیام می گذرانند، همسایه را آزار نمی دهند و همسایه ای از آنان رنجیده خاطر نمیشود ، به آرامی بر روی زمین قدم بر می دارند و برای کمک به زنان بی سرپرست و برای تشییع جنازه ها قدم پیش می گزارند. خداوند ما و شما را از پرهیزکاران قرار دهد

    https://www.uplooder.net/files/b331c..._nma.docx.html
    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    35 :
    امام
    صادق علیه السلام فرمود :
    همانا شیعیان علی علیه السلام شکمهاشان تهی و لبهاشان خشکیده بود ، اهل مهربانی و علم و بردباری بودند ، به پارسایی شناخته می شدند پس با پرهیزکاری و تلاش ما را بر شیعه بودنتان یاری کنید.

    36 :
    امام
    صادق علیه السلام فرمود :
    مؤمن بردباری است که بردباری اش از روی نادانی نیست و اگر با او از روی نادانی و حماقت رفتار شود او بردباری به خرج می دهد و به کسی ستم نمی کند و اگر به او ستمی شد می بخشاید و بخل نمی ورزد و اگر به او بخل ورزیده شد صبر پیشه می کند.

    37 :
    امام
    صادق علیه السلام فرمود :
    مؤمن کسی است که محل کسب روزی اش پاکیزه و خلق و خوی او نیکوست و درونش بی عیب و نقص است و زیادی دارایی اش را انفاق می کند و جلو زیاد سخن گفتن خود را می گیرد و شرش را از مردم باز می داد و در مورد خودش با مردم به انصاف و عدالت رفتار می کند.

    38 :
    امام
    باقر علیه السلام فرمود :
    امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : شیعیان ما کسانی هستند که در سایه ولایت ما به یکدیگر بذل و بخشش می کنند، یکدیگر را در راه دوستی ما دوست می دارند، در زنده نمودن امر ما با یکدیگر دید و بازدید می کنند، آنان زمانی که به خشم آیند ستم نمی کنند و اگر خشنود باشند زیاده روی نمی کنند، آنان مایه برکت برای همسایگانشان و مایه صلح و سلامت معاشران خود هستند.

    39 : از فاطمه دختر حسین بن علی علیهاالسلام روایت است که فرمود :
    رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : سه خصلت است که کسی که این سه خصلت در او باشد خصلتهای ایمان را به طور کامل داراست : هنگامی که خشنود است خوشنودی اش او را در باطل داخل نمی کند و هنگامی که خشمگین است خشمش او را از راه حق بیرون نمی برد و هنگامی که قدرت و توانایی دارد آنچه را که از آن او نیست به نا حق نمی گیرد.

    40 :
    امام
    صادق علیه السلام فرمود :
    امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : همانا اهل دین نشانه هایی دارند که به آن نشانه ها شناخته می شوند : راستی در گفتار و امانتداری و وفای به پیمان و پیوند با خویشان و مهربانی با ناتوانان و کمی معاشرت و مخالطت با زنان (یا اینکه فرمود کمی جماع با زنان)و بذل احسان و حسن همسایگی و وسعت خلق و پیروی از علم و آنچه که به خدا نزدیک می کند تا اینکه فرمود : همانا مؤمن نفسش از دست او گرفتار است و مردم از او در راحتی اند، هنگامی که شب بر او می رسد صورتش را بر زمین می گذارد و برای خدا با گرامی ترین اعضای بدن خود به خاک می افتد و با پروردگاری که او را آفریده مناجات می کند که او را از آتش برهاند، آگاه باشید که چنین باشید



    https://www.uplooder.net/img/image/95/880d01d41c2485799503373295ec889d/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_.jpg
    امضاء



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    41 :
    امام
    باقر علیه السلام فرمود :
    از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله سؤال شد که بهترین بندگان چه کسانی هستند ؟فرمود : آنان کسانی هستندکه هرگاه نیکی کنند شاد می شوند و هنگامی که بدی کنند طلب مغفرت می کنند و هنگامی که به آنان عطا شود قدردانی می کنند و زمانی که به بلایی دچار شوند صبر پیشه کنند و هنگامی که خشمگین شوند ببخشایند.

    42 : پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود :
    بهترین شما خردمندانند. گفته شد :ای رسول خدا چه کسانی خردمندانند ؟ فرمود : آنان صاحبان اخلاق نیکو و عقلهای گرانمایه و اهل پیوند با خویشاوندان و نیکی به مادران و پدران و رسیدگی کننده به همسایگان و یتیمان اند و (به مسکینان )طعام می خورانند و به صورت آشکار به همگان سلام می کنند و نماز می گذارند در حالی که مردم در خواب و غافلند.

    43 :
    امام
    صادق علیه السلام می فرماید
    امام
    سجاد علیه السلام می فرمود :
    همانا شناختن اینکه دین مسلمان به کمال رسیده است به چند امر است : ترک سخن نمودنش در امور بیهوده و بی مربوط و کم جدال نمودنش و بردباری اش و شکیبایی اش و خوش خلقی اش.

    44 :
    امام
    علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام فرمود :
    از اخلاق مؤمن انفاق نمودن به اندازه ی نیازمندی و توسعه دادن (به زندگی نیازمندان )به اندازه فراخی (زندگی خود )و رفتار عادلانه با مردم و آغاز نمودن به سلام بر مردم.

    45 :
    امام
    باقر علیه السلام فرمود :
    مؤمن کسی است که در هنگام خوشنودی ،خوشنودی اش او را در گناه و باطل داخل نکند و اگر به خشم آمد خشمش او را از گفتن حق بیرون نبرد و در زمانی که قدرت دارد قدرتش او را به تجاوز نمودن به سوی چیزی که حقی در آن ندارد نکشاند

    46 :
    امام
    صادق علیه السلام فرمود :
    ای مهزم! شیعه ما کسی است که صدایش از گوش خودش تجاوز نکند و کینه و دشمنی اش از دستانش تعدی نکند (کینه اش را عملا ابراز و اعمال نکند)و در زمان تقیه ما را آشکارا مدح ثنا نگوید، و در مجالست و همنشینی با ما زبان به عیبجویی نگشاید و با بی مهری و کینه با ما به مخاصمه و جدال بر نخیزد و اگر با مؤمنی دیدار کرد او را اکرام کند و اگر با نادانی برخورد نمود از او دوری کند – تا آنجا که فرمود : - شیعه ما کسی است که همچون بانگی که سگ از سوز سرما بر می آورد بانگ نزند و حرص و طمعی همچون حرص و طمع کلاغان نداشته باشد و از دشمن ما در خواست و گدایی نکند اگر چه از گرسنگی بمیرد.


    https://www.uplooder.net/img/image/9/6c8c36302f84c794509a116e694f948c/hasa-n-a-li_ebrahimi_said.jpg
    امضاء



  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    47 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    پیامبر اکر صلی الله علیه و اله فرمود : آیا به شما در مورد کسی که شبیه ترین شما به من است خبر دهم ؟عرض کردند : آری ای رسول خدا!پیامبر فرمود : کسی که اخلاقش نیکوتر و نرمخوتر و نیکی کننده تر به خویشاوندانش باشد و دوستی اش نسبت به برادران دینی از همه بیشتر باشد و صبورترین شما بر حق و فرو خورنده ترین شما خشمش را و نیکو ترین شما از نظر عفو و بخشایش باشد و از همه شما در هنگام خوشنودی و خشم انصاف را بیشتر رعایت کند.

    48 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    مؤمن یاری اش نیکو و روزی اش سبک و کم است ، تدبیرش برای زندگی نیکوست و از یک سوراخ دو مرتبه گزیده نمی شود .

    49 : دلهاث غلام امام رضا علیه السلام روایت کند که از حضرت شنیدم که می فرمود :
    مؤمن مؤمن نیست مگر اینکه در او سه خصلت باشد – سپس حدیث ما قبل را آورده است و در آن اضافه نموده است :رازش را می پوشاند و با مردمان مدارا می کند و در سختی ها و مشکلات صبر پیشه می سازد.

    50 : در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله روایت شده است که :
    جبرئیل علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ! خداوند مرا با هدیه ای نزد تو فرستاده که این چنین هدیه ای به هیچ کس یش از تو نداده است رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :آن هدیه چیست ؟ عرض کرد : صبر و نیکوتر از صبر. فرمود : نیکوتر از صبر چیست؟ عرض کرد: رضا ونیکوتر از آن . فرمود : نیکوتر از رضا چیست؟ عرض کرد : زهد و نیکوتر از آن.فرمود : نیکوتر از زهد چیست؟عرض کرد: اخلاص و نیکوتر از آن.فرمود :نیکوتر از اخلاص چیست؟ عرض کرد: یقین و نیکوتر از یقین.پیامبر میفرماید گفتم:ای جبرئیل!نیکوتر از یقین چیست؟گفت: راه رفتن به آن توکل نمودن بر خدای عزوجلاست.گفتم:توکل بر خدا چیست ؟گفت آگاهی به اینکه ضرر و نفع و عطا و منع هیچ یک به دست مخلوق نیست و نومیدی از مخلوق را در عمل رعایت کند پس هرگاه بنده ای چنین باشد برای هیچکس غیر از خدا کار نمی کند و امید و بیم نداردجز از خدا و به هیچکس جز خدا چشم نمی دوزد س این معنای توکل است.گفتم: ای جبرئیل! تفسیر صبر چیست؟گفت : در سختی شکیبایی کند چنانکه در شادی و در تنگدستی شکیبایی کند چنانکه در ثروتمندی و در بلا شکیبایی کند چنانکه در وقت عافیت و تندرستی پس از بلایی که به او رسیده به نزد مخلوق شکوه و شکایت نبرد. گفتم: تفسیر قناعت چیست؟ گفت : به آنچه از دنیا نصیب او گردیده قانع باشد به کم قانع باشد و شکر آن را به جای آورد. گفتم : تفسیر رضا چیست؟ گفت : شخص رضایتمند بر مولای خود خشم نمی گیرد چه به دنیا رسیده باشد چه نرسیده باشد و بر نفس خود به عمل کم خوشنود نیست. گفتم: ای جبرئیل! تفسیر زهد چیست؟ گفت : اینکه دوست بدارد آن کس را که آفریننده اش را دوست دارد و دشمن بدارد آن کس را که آفریننده اش را دشمن می دارد و از حلال دنیا بر خود تنگ بگیرد و به حرام آن توجهی نکند زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش موجب عقاب است و به همه مسلمانان مهربانی کند چنانکه نسبت به خود مهربان است و آنچنانکه از مرداری که بوی گندش زیاد شده است پرهیز می کند از سخن گفتن برهیزد و همچنانکه از آتشی که او را فرا گیرد دوری می کند از چیزهای پوچ و فانی دنیا و زینت دنیا پرهیز کند و آرزویش را کوتاه کند و اجلش را پیش رو داشته باشد. گفتم : ای جبرئیل ! تفسیر اخلاص چیست ؟ گفت : مخلس کسی است که هیچ را از مردم در خواست نکند تا خود بیابد و آنگاه که یافت خوشنود باشد و اگر چیزی در نزد او باقی ماند آن را در راه خدا عطا کند پس اگر از مخلوق در خواست نکند به عبودیت خداوند اقرار کرده است.و اگر خواسته س خود را یافت و خوشنود بود چنین کسی از خدا خوشنود است و خداوند تبارک و تعالی نیز از او خوشنود است و هنگامی که به خاطر خدای عزوجل عطا می کند چنین کسی در حد اعتماد به پروردگار خویش است.
    گفتم : تفسیر یقین چیست؟ گفت : مؤمن برای خدا به گونه ای عمل کند گوئیا او را می بیند و اگر او خدا را نمی بیند خداوند او را می بیند و از روی یقین و باور بداند که آنچه به او رسیده است ممکن نبود که به او نرسد و به خطا رود و آنچه که به خطا رفته و به او نرسیده استنمی شد که به او برسد. همه اینها که گفته شد شاخه های توکل و راه رفتن به سوی زهد است.

    http://www.askdin.com/thread50801-3.html
    https://www.uplooder.net/img/image/94/4145b2c75393653d694bc88dfdc4659a/hasa-n-a-li_ebrahimi_said-.jpg
    امضاء



  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    5– باب استحباب تفکر نمودن در چیزهایی که موجب عبرت و عمل است

    51 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    امیر المؤمنین می فرمود: با تفکر نمودن قلب خود را آگاه کن و شبانگاه پهلوی خود را از بستر خواب دور گردان و تقوای خداوند که پروردگار توست را پیشه ساز.

    52 : حسن صیقل گوید :
    از امام صادق علیه السلام درباره آنچه که مردم روایت می کنند که (ساعتی تفکر از قیام یک شب بهتر است )پرسیدم که چگونه باید تفکر کند ؟فرمود : به ویرانه یا خانه گذر کند و بگوید :کجایند ساکنان تو؟ کجایند سازندگان تو؟ تو را چه شده چرا سخن نمی گویی؟

    53: امام صادق علیه السلام فرمود :
    برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.

    54 : معمر بن خلاد گوید :
    از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود : عبادت نماز و روزه زیاد نیست بلکه عبادت تفکر نمودن در کار خدای عزوجل است.

    55 : امام صادق علیه السلام فرمود:
    تفکر آدمی را به سوی نیکی و عمل به آن فرا می خواند.

    56 : هارون الرشید به امام موسی بن جعفر علیه السلام نوشت که :
    مرا موعظه کن و کوتاه سخن گو .-راوی گوید:- حضرت برای او نوشت : هیچ چیز نیست که چشم تو آن را ببیند جز اینکه در آن موعظه ای نهفته است .

    57 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    بیشترین عبادت ابوذر –که خدایش رحمت کند- تفکر نمودن و عبرت گرفتن بود .

    58 : از کتاب ابی عبدالله سیاری که مصاحب دو امام ، امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام بود روایت است که گوید:
    از امام معصوم شنیدم که فرمود : عبادت ،زیاد روزه گرفتن و خواندن نماز فراوان نیست بلکه عبادت تفکر نمودن درباره خدای تعالی است.

    59 : حسین بن صیقل گوید:
    به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا ساعتی تفکر ،از برخواستن و عبادت یک شب با ارزش تر است؟ حضرت فرمود : آری رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود که : ساعتی تفکر نمودن از یک شب قیام نمودن برتر است عرض کردم :چگونه باید تفکرد کرد؟ فرمود : باید به خانه و ویرانه گذر کند و بگوید : سازندگان تو و ساکنان تو کجایند؟ تو را چه شده چرا سخن نمی گویی؟


    امضاء



  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    6 – باب استحباب یافتن اخلاق نیکو و ذکر تعدادی از اخلاق نیکو

    60 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    ما کسی را دوست می داریم که خردمند،فهمیده ، دارای فهم عمیق در دین ، بردبار ف مدارا کننده ، صبور ، راستگو و وفادار باشد ، خداوند عزوجل اخلاق نیکو را به پیامبران اختصاص داده پس کسی که دارای اخلاق پسندیده است خداوند رابر داشتن آن اخلاق سپاس گوید و کسی که چنین اخلاقی در وجودش نیست باید به درگاه خدای عزوجل تضرع و زاری کند و اخلاق نیکو را از خداوند در خواست کند، -راوی گوید – عرض کردم : فدایت شوم آن اخلاق نیک چیست ؟ حضرت فرمود : پارسایی ،قناعت ،صبر،شکر،بردباری،حیا،سخاو ت،شجاعت،غیرت،نیکوکاری، راستگویی،امانتداری.

    61 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود:
    که آیا به شما خبر دهم که بهترین مردان شما چه کسانی هستند؟ گفتیم : آری ای رسول خدا ! حضرت فرمود : بهترین مردان شما کسانی هستند که پرهیزکار ،پاکیزه ،دارای دستانی بخشنده و با سخاوت ، از طرف پدر و مادر پاکیزه نژاد باشد ، نیکی کننده به پدر و مادرش باشد و خانواده اش را مجبور نکند که به دیگری پناه برد.

    62 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    همانا خداوند عزوجل اسلام را به عنوان دین برای شماپسندید پس این دین را با سخاوت و خوش خلقی همراهی و یاری نیکو کنید .

    63 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : ایمان چهار رکن دارد : خوشنودی به قضای الهی و توکل بر خدا و سپردن امر زندگی به خداوند و تسلیم در برابر امر خدا.

    64 : از مردی از بنی هاشم چنین روایت است که فرمود :
    چهار چیز است که اگر در کسی باشد اسلامش کانل است و اگر چه از سر تا قدمش گناه باشد از قدر و منزلتش کاسته نمی شود : راستی و حیا و خوش خلقی وشکر.

    65 : حماد بن عثمان گوید :
    مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد : ای فرزند رسول خدا !اخلاق نیک را به من خبر بده ،حضرت فرمود : چشم پوشی و گذشت از کسی که به تو ستم روا داشته و پیوند با کسی که از تو بریده و عطا کردن به کسی که تو را محروم داشته و حق گویی اگر چه بر علیه خودت باشد .

    66 : جراح مدائنی گوید :
    امام صادق علیه السلام به من فرمود : آیا جوانمردی ها و خوبی های اخلاقی را برایت بگویم ؟ چشم پوشی و در گذشتن از خطای مردمان و یاری دادن به برادر دینی از نظر مالی و یاد کردن زیاد از خداوند.

    67 : امام جعفر صادق علیه السلام فرمود :
    بر شما باد به بزرگواری های اخلاقی زیرا خداوند عزوجل اخلاق پسندیده را دوست دارد و از اخلاق نکوهیده بپرهیز زیرا خداوند عزوجل آنها را دشمن می دارد و بر شما باد به تلاوت قرآن – تا آنجا که فرمود : -بر شما باد به خوش خلقی زیرا خوش خلقی صاحب خود را به درجه روزه داری که شبها را به عبادت قیام می کند و می رساند و بر شما باد به نیکی با همسایگان زیرا خداوند به این امر نموده است و بر شما باد به مسواک زدن زیرا مسواک زدن پاکیزه کننده دهان و سنتی نیکو است و بر شما باد به انجام واجبات الهی و بر شما باد به اجتناب نمودن از حرامهای خداوند.

    68 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    همانا برای خداوند بندگان برجسته و شایسته ای وجود دارد که خداوند آنها را از همین آفرینش و زمین خود آفریده است و آنان را برای بر طرف کردن نیاز های برادران دینی آفریده ، آنان حمد و سپاس را مایه مجد و بزرگی می دانند و خداوند سبحان بزرگواری های اخلاقی را دوست می دارد و در خطاب نمودن به پیامرش فرموده اس : ( همانا تو بر اخلاقی بزرگ هستی ) که این اخلاق بزرگ همان سخاوت و خوش خلقی است .


    http://@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@
    https://www.uplooder.net/img/image/88/ce124ea5f8a7c3ea062c0a0cd8cef8ac/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_.png
    امضاء



  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    چرا در حدیث
    امام
    علیه السلام قلب به عنوان یکی از اعضاء معرفی شده است؟

    و اصولا مقصود از قلب در احادیث چیست؟

    ایمان را حضرت علی علیه السلام اقرار به زبان و عمل به اعضاء بیان فرمودند.

    و در آیه شریفه هم داریم:"قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (14/حجرات)

    با این وصف کلیت ایمان مربوط به قلب و آثار و ظهورات آن در اعضاء به شکل اعمال مطابق با شرع ظاهر می گردد! این مطلب چگونه با حدیث تطبیق داده می شود؟

    امضاء



  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,223
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,766
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سلام علیکم
    حدیثی که نقل فرمودید قلب را به معنای عضو بدن عنصری معرفی نکرده است.بلکه قلب به معنای شأنی از شئون نفس ناطقه انسانی که کارش پذیرش و پیاده سازی مُدرَکات عقل است می باشد.
    توضیح بیشتر آنکه:
    در موارد متعددی که کلمه قلب در قرآن به کار رفته، مفاهیمی؛ نظیر تفکر، ایمان، درک عواطف و احساسات به آن نسبت داده شده است. در این موارد شاید بتوان ادعا نمود که این مفاهیم هیچ سنخیتی با قلب جسمانی یعنی «قلب صنوبری که در گوشه چپ سینه قرار گرفته است»، ندارند. یا این‌که مدعی شویم، قرآن نیز به مانند بسیاری از رومیان و یونانیان قدیم، قلب جسمانی را قرارگاه تفکر، تعقل و مرکز عواطف و احساسات می‌شمرد. اثبات هر یک از این دو، نیازمند تحقیقی جامع در کتاب‌های لغت و استعمالات مختلف در قرآن و روایات است.
    توجه به این نکته ضروری است که برای رسیدن به مفهوم دقیق قلب باید واژه‌هایی؛ مانند فؤاد، نفس و صدر را نیز مورد نظر داشت.
    مفهوم شناسی واژه‌­ی «قلب» و «فؤاد»
    از این جهت به قلب انسان قلب گفته می‌‏شود که تقلّب و دگرگونی آن بسیار است.[1] در لغت‌نامه‌­های معتبر «لسان العرب» و «المصباح المنیر» آمده است: واژه قلب همان‌طوری که در زبان عربی نام عضوی از بدن است، به معنای عقل نیز به کار می­رود.[2] ابن‎منظور در لسان العرب می­‌­گوید: فرّاء [لغت شناس معروف زبان عرب] در معنای آیه‌­ی «إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَذِکْرى‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»،[3] می‌گوید: قلب در این آیه به معنای عقل است؛ فراء در توضیح این معنا می­‌گوید: در زبان عربی قلب به معنای عقل نیز به کار می‌­رود؛ مانند «ما لک قلبٌ»، «ما قلبُک معک»، «أین ذهب قلبک؟» که در تمام این مثال‌­ها قلب به معنای عقل است؛ یعنی «برای تو عقلی نیست»، «عقل تو با تو نیست»، «عقل تو کجا رفته است؟».[4]
    ابن اثیر در «النهایة» و ابن فارس در «مقائیس اللغة» می‌گویند: به بُعد خالص و شریف هر چیزی، قلب آن چیز گفته می‌­شود.[5] پس به نفس و روح انسان هم که بُعد خالص، شریف و حقیقت انسان است، می‌توان قلب گفت.
    در لغت‌نامه­ «مفردات الفاظ القرآن» آمده است: واژه قلب به معنای روح نیز به کار می‌رود.[6] همچنین علاّمه مصطفوی نیز در «التحقیق» می‌­گوید: هر انسانی دارای دو قلب است: 1. قلب مادّی ظاهری که همان قلب صنوبری است. 2. قلب روحانی باطنی که حقیقت انسان است.[7]
    در مورد واژه «فؤاد» نیز اکثر عالمان لغت شناس بر این اعتقادند که معنایی مترادف با قلب دارد، با این تفاوت که در آن نوعی از سوختگی و دلسوزى نیز جای گرفته است.[8]
    مفهوم شناسی واژه‌­ی «صدر»
    در لغت‌نامه­های «لسان العرب»، «العین» و «تاج العروس» واژه صدر به معنای «أعلی مقدّم کل شیء» آمده است که به معنای قسمت بالا از قسمت جلوی هر چیزی است.[9] و از آن‌جا که سینه انسان نیز در قسمت بالای جلوی بدن است، به آن صدر گفته می­‌شود.[10]
    از جمله کاربردهای دیگر واژه صدر در این معنا می­‌توان به این موارد اشاره نمود: «صدر القناة»؛ بالای نیزه، «صدر الأمر»؛ اوّل کار، «صدر النهار»؛ اوّل روز، «صدر المجلس»؛ قسمت بالای مجلس، و «صدر القدم» سینه پا.
    پس با ملاحظه این موارد به خوبی می‌توان دریافت که صدر در هر چیزی متناسب با آن چیز است؛ بنابراین صدر در مورد قلب به معنای روح بایستی متناسب با آن و به معنای صدر روحانی باشد که در «التحقیق» آمده است: همان‌طوری که قلب مادّی، مرکز زندگی جسمانی است و صدر(سینه) مانند صندوقی آن‌را در بر می­‌گیرد، قلب روحانی نیز، مرکز زندگی روحانی است و صدر روحانی مرتبه‌­ای است که آن‌را در بر می­‌­گیرد.[11]
    استعمال «قلب» در قرآن و روایات
    واژه‌­ی قلب بیش از 100 بار در قرآن کریم ذکر شده است. در مفهوم شناسی واژه‌­ی قلب روشن شد که قلب در لغت و استعمال عرب هم به معنای قلب صنوبری و هم به معنای عقل(نفس مدرکه) و روح به کار می‌­رود.
    این استعمال چه به نحو مشترک لفظی باشد و چه به نحو حقیقت و مجاز، در هر صورت مفهومی است که برای آشنایان به زبان عربی، حتی به هنگام نزول قرآن نیز شناخته شده بود و خطایی در استعمال این معانی وجود ندارد.
    قبل از بررسی معنای قلب در آیات و روایات، باید به این نکته بسیار مهم توجّه کرد که در آیات و روایاتی که قلب و صدر کنار هم آمده‌­اند، اوّل باید معنای قلب را به کمک قرینه‌­ها تشخیص داد و سپس متناسب با معنای قلب، صدر را ترجمه نمود؛ چرا که در مفهوم‌­شناسی صدر ذکر شد که صدر در هر چیزی متناسب با آن چیز است، و این‌که صدر را قرینه‌­ای قرار داد برای این‌که قائل شد: منظور از قلب، قلب صنوبری است، کار اشتباه و نادرستی است.
    استعمال مفهوم قلب در قرآن را می‌توان در این موارد دسته‌بندی نمود:
    1. عضوی که در کنار اعضای دیگر؛ مانند گوش که وسیله شنیدن و چشم که وسیله دیدن و دهان که وسیله بیان است، به عنوان وسیله‌ای برای درک و فهم آمده است. گاه بر آن مهر زده می‌شود و گاه به وسیله آن تعقل می‌شود.[12] «آیا در زمین گردش نکرده‏‌اند، تا دل‌هایى داشته باشند که با آن بیندیشند...».[13]
    2. به معناى عقل و درک، چنان‌که در آیه 37 سوره «ق» مى‌خوانیم: «إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَذِکْرى‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»؛ در این مطالب تذکر و یادآورى است براى آنان‌که نیروى عقل و درک داشته باشند.
    3. به معناى جان انسان، چنان‌که در سوره احزاب آیه 10 آمده است: «إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِر»؛ هنگامى که چشم‌ها از وحشت فرو مانده و جان‌ها به لب رسیده بود.[14]
    4. به معنای نفس انسان که دارای قدرت عمل و آزادی انتخاب است.[15] گاه ایمان می‌آورد و گاه نیز از پرستش و بندگی سرباز زده، گنه‌کار می‌شود.[16] قرآن قلبی را که با ایمان و عمل صالح در نزد پروردگار خود حاضر می‌شود، به عنوان «قلب سلیم» و «قلب منیب» نام می‌برد.[17]
    در این معنا قلب ظرفی است که نظر و اعتقاد انسان در آن استقرار یافته است.[18] خواه اعتقادی فاسد و انحرافی باشد و خواه اعتقادی صحیح و در راستای بندگی. در حقیقت قلب به عنوان محل اصلی استقرار ایمان و کفر شمرده شده است.[19]
    5. محل نزول وحی؛ «چرا که او [جبرئیل] به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است».[20]
    6. به معناى مرکز عواطف، چیزی که مریضی، قساوت، غفلت، کینه، رعب، حسرت، شک، آرامش، خضوع و خشوع و ... به آن نسبت داده می­‌شود. در سوره آل عمران آیه 159 مى‌خوانیم: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»؛... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى‌شدند.[21]
    6. به معنای رأی و نظر: «تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى»؛ آنها را متّحد مى‌‏پندارى، در حالی‌که رأی و نظرهای آنها پراکنده است.[22]
    با کنار هم قرار گرفتن برخی از این معانی در قرآن، در می‌یابیم که مقصود از قلب در تمامی موارد، قلب جسمانی نیست؛ زیرا در هر یک از مفاهیمِ «اختیار در عمل»، «بودن جایگاهی برای کفر و ایمان»، «محل نزول وحی» و «همچنین جان آدمی به هنگام مرگ»، نمی‌توان معنای قابل توجیهی را برای قلب جسمانی قرار گرفته در سمت چپ سینه تصور کرد. بنابراین، تنها مفهومی که بتواند جامع آنها باشد، همان «روح» انسان است؛ یعنی بی‌گمان قلب در قرآن، به معنای قلب باطنی و روح نیز به کار رفته است.
    در سوره بقره قلب را عبارت از چیزى دانسته که می‌توان گناه و ثواب را به او استناد داد؛ و معلوم است که عضو صنوبرى شکل گناه نمى‌‏‌کند، پس مراد از آن همان جان و نفس آدمى است. در مورد جایگاه کفر و ایمان و آنچه که از اعتقاد و رفتار به آن تعلق می‌گیرد، واضح است که مقصود از قلب، نمی‌تواند قلب جسمانی باشد. اگر این‌گونه بود چنین لازم می‌آمد که با پیوند قلب یک مؤمن با کافر تمامی عقاید او نیز تغییر یابد. وجود یک «من» ثابت شخصیتی در انسان‌ها نشانگر آن است که جایگاه اصلی اعتقادات و اراده انسانی، روح انسان‌ها است.
    رابطه بین بیماری و سلامت قلب جسمانی و روحانی «عموم و خصوص من وجه» است؛ زیرا ممکن است قلب جسمانی انسان در کمال سلامت باشد، ولی بر اثر کفر یا تبه‌کاری وی، قلب روحانی او بهره‌‏ای از سلامت نداشته باشد و ممکن است قلب جسمانی انسانِ مؤمن، بیمار باشد ولی قلب روحانی او سالم باشد: «هنگامى را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد».[23] چنان‌که گاهی هر دو قلب بیمار است؛ مانند کافری که به بیماری قلبی مبتلا است و یا هر دو قلب سالم؛ مانند مؤمنی که از سلامت قلب جسمی نیز بهره‌‏مند است.[24]
    در مورد محل نزول وحی نیز، نمی‌توان قلب جسمانی پیامبر اکرم(ص) را محلی برای نزول وحی الهی دانست؛ زیرا قلب آنچه را که درک مى‏‌کند، به وسیله ادوات و اعضاى بدن، از چشم و گوش و غیره است. علامه طباطبایی در این مورد می‌گوید: «شاید وجه این‌که در جمله "نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى‏ قَلْبِکَ"،[25] پاى قلب را به میان آورد و نفرمود: "روح الامین آن‌را بر تو نازل کرد"، اشاره به این باشد که رسول خدا چگونه وحى و قرآن نازل را تلقى مى‌‏کرده؟ و از آن‌حضرت آن چیزى که وحى را از روح مى‌‏گرفته نفس او بوده، نه مثلاً دست او، یا سایر حواس ظاهرى‌‏اش، که در امور جزئى به کار بسته مى‌‏شود.
    پس رسول خدا(ص) در هنگامی که به وى وحى مى‏‌شد، هم مى‌‏دید و هم مى‌‏شنید، اما بدون این‌که دو حس بینایى و شنوایى‏‌اش به کار بیفتد، همچنان‌که در روایت آمده که حالتى شبیه بیهوشى به آن‌حضرت دست مى‌‏داد که آن‌را به «رحاء الوحى» نام نهاده بودند. پس آن‌حضرت همان‌طور که ما شخصى را مى‌‏بینیم و صدایش را مى‌‏شنویم، فرشته وحى را مى‌‏دید و صدایش را مى‌‏شنید، اما بدون این‌که حواس بینایى و شنوایى مادى خود را چون ما به کار گیرد.
    و اگر دیدن و شنیدنش در حال وحى عین دیدن و شنیدن ما مى‏‌بود، بایستى آنچه مى‌‏دیده و مى‌‏شنیده میان او و سایر مردم مشترک باشد و اصحابش هم فرشته وحى را ببینند و صدایش را بشنوند، حال آن‌که نقل قطعى، این معنا را تکذیب کرده و حالت وحى بسیارى از آن‌جناب سراغ داده که در بین جمعیت به وى دست داده و جمعیتى که پیرامونش بوده‌‏اند هیچ چیزى احساس نمى‌‏کردند، نه صداى پایى، نه شخصى و نه صداى سخنى که به وى القاء مى‌‏شده است».[26]
    البته گاهی چنین تعبیر شده است که قرآن بر خود پیامبر نازل شده است: «او کسى است که این کتاب(آسمانى) را بر تو نازل کرد».[27] و گاه تعبیر شده است که بر قلب پیامبر انزال وحی صورت گرفته است. همان‌گونه که آرامش و سکینه نیز، گاه عنوان شده که بر خود انسان‌ها قرار داده شده است.[28] و گاه بر قلب آنها؛ و همه این موارد قرائنی است که روشن می‌سازد مقصود از قلب، «روح و جان» آدمی است. در مورد «صدر» نیز گاه معیار محاسبه انسان‌ها در ایمان و کفر آمده است؛ مانند: «اگر آنچه را در سینه‌‏هاى شما است، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن‌را مى‌‏داند».[29] و گاه از این به عنوان نفس و جان آدمی تعبیر شده است: «اگر آنچه را در نفستان دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مى‏‌کند».[30]
    در روایات نیز از همین روش استفاده می‌­کنیم و قلبی را که جایگاه تفکّر معرفی شده، به معنای روح در نظر می‌گیریم؛ علاوه بر این‌که بعضی از روایات به صراحت قلب را به معنای عقل(نفس مدرکه) گرفته‌­اند:
    در اصول کافى،
    کتاب
    العقل و الجهل از حضرت موسى بن جعفر(ع) نقل شده است: «اى هشام به‌راستى خداى تعالى در
    کتاب
    خود مى‌‏فرماید: «به راستى در این قرآن یاد­آورى است براى کسى که دلى دارد، یعنى عقل دارد».[31]
    امام
    باقر(ع) مى‌‏فرمود: «همانا خدا ما را از أعلى علیین آفرید و دل‌هاى شیعیان ما را از آنچه ما را آفریده، آفرید. و بدن‌هایشان را از درجه پائینش آفرید؛ از این رو دل‌هاى شیعیان بما متوجه است؛ زیرا از آنچه ما آفریده ‏شده‏‌ایم، آفریده شده‌‏اند».[32] در این روایت قلوب در نقطه مقابل بدن و جسم انسان‌ها قرار گرفته است. و بسیاری از احادیث مشابه دیگر که قلب کافران و مؤمنان و منافقان را متفاوت دانسته و به چند دسته مختلف تقسیم کرده است.[33]
    از
    امام
    علی(ع) نیز سؤال شد که آیا تو خدایت را می‌بینی؟! امام(ع) در جواب فرمود: آیا چیزی را که نمی‌‏بینم پرستش نمایم. سپس این جمله ماندگار بر زبان مبارکش جاری شد که: «لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الایمان‏»؛[34] چشم به درک او نائل نمی‌‏شود؛ زیرا متعلّق ادراک بصری محسوس است و خدا چون ماده نیست به حس نمی‌‏آید. اما انسان راهی دیگر برای مواجه شدن با او دارد و آن راهِ دل و طریق ایمان حقیقی است


    https://www.uplooder.net/img/image/43/75b7c0ed4ebbeba16a12c59489f0d18b/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_.jpg
    امضاء



صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi