صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 40

موضوع: پای درس «جهاد با نفس» شیخ حر عاملی

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آیا امکان دارد مقصود از قلب در قرآن و روایات، قلب جسمانی باشد؟
    برخی اندیشمندان اسلامی به واسطه قرائنی که در اختیار داشته‌اند، چنین نتیجه گرفته‌اند که مقصود از قلب، در قرآن و روایات قلب جسمانی است؛ و به مانند برخی فلاسفه یونان و روم قدیم، قلب جسمانی را مرکز تعقل و تفکر و همچنین منبع عواطف انسانی دانسته‌اند.[35] آنها چنین ادعا نموده‌اند که طرح مغز به عنوان تعقل یا ابزار تعقل، ممکن است از طرف اندیشمندان علوم طبیعی به صحنه فرهنگ انسانی راه یافته باشد و مطرح بودن قلب به عنوان مرکزیت تعقل، از طرف ادیان الهی.[36]
    البته همان‌گونه بیان شد نمی‌‌توان معنای قابل توجیهی را برای قلب جسمانی -در تمام مواردی که کلمه قلب در قرآن و روایات به کار رفته است- تصور نمود. بی‌گمان قلب در قرآن، به معنای قلب باطنی و روح نیز به کار رفته است. اما این‌که قلب با همان معنای جسمانی خود نیز به کار رفته باشد، نیازمند قرائن مختلفی است. از جمله آن قرائن می‌توان چنین نام برد:
    1. قلب و فؤاد در برخی آیات در کنار اعضای حسی دیگر؛ مانند گوش و چشم آمده است و با بیان جایگاه آن در صدر و داخل بدن، تصریح می‌کند که مقصود قلب جسمانی است.[37]
    البته در پاسخ می‌توان چنین گفت که در این موارد نیز، مقصود از گوش و چشم و صدر نیز، مفهوم جسمانی و حسی آنها نیست، بلکه مقصود، آن حواس و ابزاری است که برای ادراک روح و نفس استفاده می‌شود.[38] همان‏‌طور که در بین اعضای ادراکی ظاهری، عنوان سمع و بصر از عناوین دیگر بیشتر مطرح است، در بین اعضای ادراکی باطنی نیز، همین دو عنوان از دیگر عناوین مطرح‏‌تر است.[39]
    2. در آیه 9 سوره سجده آمده است: «سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید و براى شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، امّا کمتر شکر نعمت‌هاى او را بجا مى‌‏آورید». در این‌جا کلمه «افئده» پس از نفخ روح آمده است، و این دو در عرض هم ذکر شده‌اند، پس نمی‌تواند مراد از آن خود روح باشد.
    3. قرار گرفتن قلب در پوشش، که کنایه از عدم از تأثیر پذیری و فهم است، از زبان غیر مؤمنان نیز بیان شده است،[40] حال آن‌که اعتقاد آنها به این‌که مقصود از قلب، روح و نفس به عنوان مرکز تعقل و تفکر باشد، ثابت نیست.
    البته باید توجه داشت که در آیه 155 سوره نساء چنین آمده است: «...گفتارشان که دل‏‌هاى ما در غلاف است (و سخنان تو را نمى‌‏فهمند، لکن چنین نیست)، بلکه خداوند به خاطر کفرشان بر آن مهر (شقاوت) زده، از این رو آنها ایمان نخواهند آورد». گویا یهود عصر نزول قرآن می‌خواستند بگویند: ما از این‌‏که سخنان شما را نمی‌‏فهمیم، گناهی نداریم؛ زیرا از آغاز با دل‌‏های بسته و غلاف شده خلق شده‌‏ایم و خداوند به آنان پاسخ می‌‏دهد که قلوب آنان در اصل آفرینش چنین نبوده، بلکه کفر آنان سبب لعن و طرد آنها است: «بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ» و تکذیب‌‏ها و پیمان شکنی‌‏ها آنان را به چنین روز سیاهی نشانده که آیات الهی را نمی‌‏فهمند و دل‌‏هایشان در ستر و حجاب قرار گرفته، به قساوت و سختی گرفتار شده است.[41]
    4. حضرت علی(ع) در حکمتی از نهج البلاغه می‌فرمایند: «به شاهرگ انسان، قطعه گوشتى آویخته شده که عجیب‌‏ترین چیزى است که در وجود اوست و آن قلب است...».[42] امام(ع)در این سخن جسمانی بودن قلب را به خوبی به تصویر کشیده‌اند.[43]
    5. در برخی احادیث بر این مطلب اشاره شده است. چنانچه در گوشه‌هایی از حدیث معروفی که مفضل بن عمر از امام صادق(ع) روایت می‌کند و به نام «توحید مفضل» شناخته می‌شود، قلب به عنوان عضوی بیان شده است که به وسیله عقلی که در آن است تفکر می‌کند؛ مدبر جسم انسان و مسلط بر اعضای حسی او است.[44]
    نمونه مشابه آن حدیثی است که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «نعمان بشیر می‌گوید: شنیدم از رسول خدا(ص) که می‌فرمود: در بدن آدمى پاره گوشتى است که اگر آن صحیح و سالم باشد سائر بدن نیز سالم و اگر آن بیمار باشد سائر بدن نیز بیمار و فاسد خواهد بود و آن قلب است‏‏».[45]
    و ذیل آیه «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک» نیز حدیثی در تفاسیر اهل سنت نقل شده است که حاکی از جسمانی بودن صدر و مادی جلوه دادن شرح صدر است.[46]
    تمام مفسران و اندیشمندانی که معتقدند، قلب در قرآن و روایات به معنای روح یا قلب روحانی به کار رفته است، این آیات و احادیث مشابه را مجاز می‌دانند؛ و تنها جهت تقریر بر مطلب و تأکید مجاز با قرائنی این چنینی همراه گشته‌اند. در تفسیر شریف المیزان ذیل آیه 4 سوره احزاب[47] اشاره شده است، که مقصود از قلب، نفس انسانی است و اما «این‌که خداوند فرموده است «در درونش» جهت تأکید و تقریر مطلب است، چنانچه در آیه «لیکن دل‌هایى که در سینه‌‏ها است کور است».[48] و قرار دادن سینه به عنوان جایگاهی برای قلب، از باب مجاز نسبت است؛ البته در کلام مجاز دیگری نیز به کار رفته است، و آن نسبت عقل به قلب یعنی همان نفس است».[49]
    در مورد روایات نیز گاهی اشاراتی به جسمانی بودن شده است، حال آن‌که به وضوح مقصود روح و نفس انسانی است. امام باقر(ع) فرمود: «گاهى دل در آن (هیچ یک) از ایمان و کفر نیست، مانند یک قطعه گوشت؛ آیا هیچ‌یک از شما این‌را (که گفتم) نیافته (و درک نکرده است؟)».[50]
    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نتیجه
    از آنچه بیان کردیم، روشن شد که بی‌گمان در برخی آیات قرآن، قلب به معنای روح و نفس انسان به کار رفته است. اما در مورد آیات دیگری که از قلب به عنوان محل تعقل و تفکر و همچنین جایگاهی برای عواطف و احساسات انسانی نام برده شده است، نمی‌توان با قاطعیت اثبات نمود که مقصود کدام‌یک از قلب روحانی یا قلب جسمانی است؛ از این‌رو، در این مورد دو دیدگاه متفاوت متصور است.
    1. دیدگاه اول آن است که مدعی شویم «قلب» در تمامی قرآن به معنای قلب روحانی و نفس انسان به کار رفته است. چنانچه برخی مفسران و اندیشمندان بر این نظریه تصریح نموده‌اند و قرائنی را که مخالفان اقامه کرده‌اند، مجاز دانسته و تأویل برده‌اند.[51] آنان معتقدند: «مقصود از قلب در کلام خداى تعالى هر جا که به کار رفته، آن حقیقتى است از انسان که ادراک و شعور را به آن نسبت مى‏‌دهند، نه قلب صنوبرى شکل که در سمت چپ سینه قرار گرفته است، و یکى از اعضاى رئیسه بدن آدمى است».[52]
    «مراد از قلب در قرآن، همان لطیفه الهی، یعنی روح است، نه عضو گرداننده خون در بدن. سلامت و بیماری قلب جسمانی انسان، در محدوده دانش پزشکی است و ارتباطی با سلامت و بیماری قلب روحانی ندارد؛ ممکن است انسانی از سلامت کامل قلب جسمانی برخودار باشد، اما نتواند نگاه خود را در برابر نامحرم مهار کند و در نتیجه قلب روحانی او بیمار باشد: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَض».[53]، [54]
    [پس به هر حال] انسان دارای دوگونه قلب است: قلب جسمانی صنوبری شکل، که یکی از اندام‌های بدن است، و قلب روحانی و معنوی. قرآن کریم در همه آیاتی که سخن از «مختوم» و «مطبوع» شدن قلب دارد، یا از «رین» و چرکی که قلب را می‌‏پوشاند و چهره شفاف و آیینه گونه آن‌را مستور می‌‏کند، سخن می‌‏گوید، یا درباره «قفل» و «غلاف» و «کنان» و «صرف» و «قساوت» آن معارفی را به بشر می‌‏آموزد، مراد، قلب روحانی است، نه جسمانی».[55]
    2. دیدگاه دوم آن است که قلب را در مواردی که تعقل و تفکر به آن نسبت داده شده و مرکز عواطف و احساسات شمرده شده است، همین قلب جسمانی صنوبری شکل در نظر بگیریم. اگرچه پزشکی امروزه مغز و اعصاب را راهنمای کلی بدن می‌داند، ولی فلاسفه‌ای؛ نظیر ارسطو و بوعلی سینا قلب را مرکز هدایت و ادراک یافته‌های بیرونی دانسته‌اند[56] و شاید بعدها و با پیشرفت دانش، همین نتیجه مجددا به دست آید. البته حتی اگر مغز را نیز مرکز احساسات و عواطف بدانیم، بدیهی است که این مغز جز با پشتیبانی قلب، توانایی هیچ عمل و عکس العملی را نخواهد داشت و بر این اساس، قلب را حتی با دیدگاه پذیرفته شده امروز نیز به صورت غیر مستقیم می‌توان مرکز تصمیم گیری های انسان به شمار آورد.


    [1] . «ما سُمِّیَ‏ القَلْبُ‏ إِلَّا مِنْ تَقَلُّبه - و الرَّأْیُ یَصْرِفُ بالإِنْسان أَطْوارا». فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص171، نشر هجرت، قم، 1409ق.
    [2] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 687، دار الفکر، بیروت، 1404ق؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 512، موسسه دار الهجره، قم، 1414ق.
    [3] . ق، 37.
    [4] . لسان العرب، همان؛ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ‏2، ص 336، دار الفکر، بیروت، 1414ق.
    [5] . احمد بن فارس، معجم المقاییس اللغة، ج ‏5، ص 17، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404ق؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ‏4، ص 96، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1367ش.
    [6] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 682، دار القلم – دار الشامیة، بیروت – دمشق، 1412ق.
    [7] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏9، ص 304، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368ش.
    [8] . مفردات الفاظ القرآن، ص 646؛ لسان العرب، ج ‏3، ص 328؛ تاج العروس ، ج 5، ص 155.
    [9] . لسان العرب، ج 4، ص 445؛ کتاب العین، ج 7، ص 94؛ تاج العروس، ج 7، ص 180.
    [10] . البته در مفردات آمده است که صدر به معنای مقدم هر چیز را، از همین صدر به معنای سینه استعاره گرفته‌اند؛ ص 477.
    [11] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏6، ص 20.
    [12] . بقره، 7؛ انعام، 46؛ اعراف، 179: «به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم، آنها دل‌‌هایى دارند که با آن (اندیشه نمى‌‏کنند، و) نمى‌‏فهمند و چشمانى که با آن نمى‏‌بینند و گوش‌هایى که با آن نمى‌‏شنوند آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه‌تر! اینان همان غافلانند»؛ کنار هم قرار گرفتن قلب و دهان در (توبه، 8)؛ و مهر بر همه‌ی اعضا در نحل، 108؛ و به وجود پوششی بر قلب و سنگینی بر گوش و پرده و حجابی بر چشمان در (اسراء، 46 و جاثیه، 23) اشاره شده است.
    [13] . حج، 46.
    [14] . و در غافر، 18: «و آنها را از روز نزدیک بترسان، هنگامى که از شدّت وحشت دل‌ها به گلوگاه مى‌‏رسد و تمامى وجود آنها مملوّ از اندوه مى‌‏گردد».
    [15] . بقره، 225: «ولى شما را بدانچه دل‌هایتان [از روى عمد] فراهم آورده است، مؤاخذه مى‌‏کند».
    [16] . بقره، 283: «و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناه‌کار است».
    [17] . شعراء، 89: «مگر کسى که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید»؛ و مشابه آن در (صافات، 84)؛ ق، 33: «آن‌که در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه‏کار [باز] آید». چنانچه به غفلت و بی‌خبری در (مؤمنون، 63) و به رین و زنگار در (مطففین، 14) در مورد غیر مؤمنان اشاره شده است.
    [18] . بقره، 204؛ آل عمران، 7؛ توبه، 64.
    [19] . مجادله، 22؛ مائده، 41؛ حجرات، 14: «عرب‌هاى بادیه‌‏نشین گفتند: «ایمان آورده‌‏ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده‌‏اید، ولى بگویید اسلام آورده‌‏ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است».
    [20] . بقره، 97؛ شعراء، 193-194.
    [21] . مانند مرض در (بقره، 10 و مائده، 52)؛ قساوت در (بقره، 74)؛ آرامش و اطمینان در (رعد،28؛ بقره، 93 و 260؛ فتح، 4)؛ رعب و ترس در (آل عمران، 151؛ نازعات، 8)؛ حسرت در (آل عمران، 156)؛ قساوت و سنگ دلی در (آل عمران، 159 و مائده، 13)؛ الفت بین قلوب در (انفال، 63 و توبه، 60)؛ شک در (توبه، 45 و 110)؛ خضوع و خشوع در (حدید، 16 و حج، 54)؛ ترس و ورع از خداوند در (مومنون، 60)؛ اشمئزاز در (زمر، 45)؛ کینه در (محمد، 29).
    [22] . حشر، 14؛ بقره، 118.
    [23] . صافات، 84.
    [24] . جوادی آملی، عبدالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 2، ص 227، اسراء، قم، 1389ش.
    [25] . شعراء، 193 و 194.
    [26] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏15، ص 317 و 318، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417ق.
    [27] . آل عمران، 7.
    [28] . فتح، 4؛ فتح، 26؛ توبه، 26.
    [29] . آل عمران، 29.
    [30] . بقره، 284.
    [31] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق، غفاری و آخوندی، ج ‏1، ص 16، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق.
    [32] . کافی، ج 1، ص 390.
    [33] . کافی، ج 2، ص 422، ح 2، «إن القلوب اربعة ...».
    [34] . نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 258، خ 179، هجرت، قم، 1414ق.
    [35] . آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیه، عبدالباری، ج ‏1، ص 138، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1415ق، قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ‏6، ص 30، ذیل ریشه "قلب"، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1412ق.
    [36] . بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 48، بنیاد بعثت، قم، 1420ق؛ طباطبایی، سید حسن، مقاله «قلب در قرآن»، مجله بینات، بهار 1376، شماره 13.
    البته ناگفته نماند که برخی خواسته‌اند با طرح این مسئله بر قرآن خدشه وارد کنند و چنین ادعا کرده‌اند که امروزه می‌دانیم انسان با مغز درک و احساس می‌کند؛ و قلب وظیفه و کاربردی در این میان ندارد. اما قرآن (که در زمانی نازل شده است که آن باور اشتباه وجود داشت) نیز به همان طریق قلب را جایگاه «تعقل» می‌پندارد (نه مغز را). پاسخ روشن است که قرآن به هیچ وجه نه باور غلطی را به وجود می‌آورد و نه بر باور غلطی اصرار می‌ورزد و از هرگونه خطا و اشتباه مصون است؛ و این مسئله در جای خود ثابت شده است. و اما این‌که امروزه تمامی درک و احساس با مغز باشد، امر ثابت شده‌ای در پزشکی نیز نمی‌باشد و نیازمند تحقیق عمیق‌تر و پیشرفت علوم پزشکی است.

    [37] . «بلکه دل‌هایى که در سینه‌‏ها است کور مى‌‏شود»، (حج، 46)؛ «خداوند براى هیچ‌کس دو دل در درونش نیافریده»، (احزاب، 4).
    [38] . چنانچه مقصود از صدر در آیه 1 سوره انشراح، سینه جسمانی پیامبر اکرم نیست: «آیا ما سینه‌‏ات را برایت نگشودیم؟»؛ و همچنین در زمر، 22 و شعراء، 13 و طه، 25 و مواردی دیگر. در مورد سمع و بصر نیز وقتی تعبیر به ختم و طبع (مهر زدن) بر آنها می‌شود، هیچ فرق ظاهری بین گوش و چشم کفار و مؤمنان وجود ندارد. مانند جاثیه، 23 و موارد مشابه آن که گذشت.
    در قرآن کریم از هدایت ناپذیری و بسته بودن دل‌های کافران و معاندان، افزون بر «ختم» و «طبع»، تعبیرهای دیگری نیز شده است؛ «صَرْف»: (صرف الله قلوبهم)، «کَنان»: (إنّا جعلنا علی قلوبهم أکِنّة)، «غلاف»: (وقالوا قلوبنا غلف)، «رَیْن»: (کلّا بل ران علی قلوبهم)، «قفل»: (أم علی قلوب أقفالها)، «تقلیب»: (ونقلّب أفئدتهم وأبصارهم)، «قساوت»: (ثمّ قست قلوبکم)و «مرض»: (فی قلوبهم مرض).

    [39] . تفسیر تسنیم، ج 2، ص 242.
    [40] . بقره، 88؛ نساء، 153؛ فصلت، 5؛
    [41] . تفسیر تسنیم، ج 5، ص 460.
    [42] . نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 488، حکمت 108.
    [43] . البته مشابه این کلام حضرت در کتب معتبر روایی دیگر نیز آمده است و هیچ اشاره‌ای به نیاط (رگ‌ها) و مضغه(قطعه گوشت) نشده است. کافی، ج 8، ص 21؛ ابن بابویه، علی، علل الشرائع، ج 1، ص 109، کتابفروشی داوری، قم، 1385ش؛ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 301، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق.
    [44] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 3، ص 163 و 169، دار احیاء التراث، بیروت، 1403ق.
    [45] . ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، تصحیح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 31، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1362ش.
    [46] . سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج 6، ص 363، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404ق؛ علامه طباطبایی در مورد این روایت می‌گوید: «و به هر حال بدون اشکال این قصه جنبه تمثیل دارد، و دانشمندان اسلامى بحث‌‏هایى طولانى پیرامون مفاد این روایات کرده‌‏اند که همه این بحث‌‏ها بر اساس این پندار است که جریان یک جریان مادى و یک برخورد مادى بوده، و به همین جهت وجوهى را ذکر کرده‏‌اند که چون اصل و اساس بحث باطل بود از نقل آن وجوه خوددارى کردیم». المیزان، ج 20، ص 317 و 318.
    [47] . «خداوند براى هیچ مردى دو تا دل در درونش قرار نداده است».
    [48] . حج، 46.
    [49] . المیزان، ج 16، ص 274.
    [50]. کافی، ج 2، ص 420.
    [51] . از مفسران اهل سنت نیز برخی همین نظر را اتخاذ نموده‌اند؛ ر.ک: درویش، محیی الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج ‏7، ص 598 و 599، دار الارشاد، سوریه، 1415ق.
    [52] . المیزان، ج 15، ص 317.
    [53] . احزاب، 32.
    [54] . تسنیم، ج 1، ص 251.

    [55] . همان، ج 2، ص 227.
    [56] . البته در تفسیر نمونه چنین آمده است که مغز مرکز ادراکات و قلب مرکز عواطف است و در نهایت چنین ادعا نموده‌اند: «اگر در قرآن مسائل عاطفى به قلب (همین عضو مخصوص) مسائل عقلى به قلب (به معناى عقل یا مغز) نسبت داده شده، سخنى است که به گزاف نرفته است». مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏1، ص 88 و 89، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.

    امضاء



  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    7باب وجوب یقین داشتن به خداوند در رساندن روزی و عمر و نفع و ضرر

    69 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود : بنده ای مزه ایمان را نمی چشد مگر اینکه بداند که آنچه به او رسیده نمی توانست به او نرسد و خطا رود و آنچه که به خطا رفته و به او نرسیده نمی شد که به او برسد و بداند ک زیان رساننده و سود دهنده فقط خدای عزوجل است .

    70 : صفوان جمال گوید:
    از امام صادق علیه السلام درباره قول خدای تعالی در داستان حضرت خضر علیه السلام پرسیدم که می فرماید : ( و اما آن دیوار [که تعمیر نمودم] متعلق به دو کودک یتیم در شهر بود و در زیر آن گنجی برای آنان نهفته بود ) حضرت فرمود : به راستی که آن گنج طلا و نقره نبود بلکه آن گنج چهار کلمه حکمت بود : هیچ معبودی جز من نیست ،کسی که مرگ را قبول داشته باشد در عمر خود نمی خندد، و کسی که حساب را باور داشته باشد دلش شادمان نخواهد بود ، و کسی که قضا و قدر الهی را باور کند جز خدا از هیچ چیز نمی ترسد.

    71 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    امیر المؤمنین علیه السلام در زیر دیوار کجی نشسته بود و در بین مردمان حکم می فرمود ، پس برخی از مردم گفتند : در زیر این دیوار منشین که به خاطر رخنه ای که دارد ترسناک است . حضرت فرمود : مرد را اجلش حفظ و نگاهبانی می کند پس از آنجا برخاست و دیوار فرو ریخت .
    امیر المؤمنین علیه السلام این کار و کارهایی شبیه به این را انجام می داد و این یقین و باور است .

    72 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    هیچ چیزی نیست جز اینکه برای آن حدی است – راوی گوید :-عرض کردم فدایت شوم حد توکل چیست ؟ فرمود : یقین . عرض کردم : حد یقین چیست ؟ فرمود : حد یقین آن است که با وجود خداوند از هیچ چیز نترسی.

    73 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    نشانه سالم بودن یقین شخص مسلمان این است که مردم را با به خشم آوردن خداوند خوشنود نسازد و آنان را بر آنچه که خداوند به آنان عطا نکرده است سرزنش نکند زیرا رزق و روزی را نه حرص حریص به سوی او میکشاند و نه ناخوش داشتن شخص از او باز می دارد و (بدانید که ) اگر کسی از شما از روزی خود بگریزد چنانکه از مرگ می گریزد روزی اش او را در می یابد چنانکه مرگ او را در می یابد – سپس فرمود – همانا خداوند به عدل و انصاف خود آرامش و راحتی را در یقین و رضا ( به داده الهی ) قرار داد و اندوه و حزن را در شک و ناخوشنودی ( از قضای الهی) قرار داد .

    74 : هشام بن سالم گوید :
    از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : عمل اندک و بادوام که بر پایه یقین باشد در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین باشد برتر است .

    75 : سعید بن قیس همدانی گوید :
    روزی در هنگام جنگ چشمم به مردی افتاد که دو جامه در بر داشت ( و در هیئت جنگجویان زره بر تن نداشت ) اسبم را به سوی او راندم ناگاه دیدم که او امیر المؤمنین علیه السلام است عرض کردم : ای امیر مؤمنان ! آیا در مثل چنین مکانی ؟!(اینگونه حاضر می شوید) حضرت فرمود : آری ای سعید بن قیس ! هیچ بنده ای نیست جز اینکه برای او از جانب خدای عزوجل نگاهبان و نگاهداری هست ، همراه با او دو فرشته است که او را از فرو افتادن از کوه یا افتادن در چاه نگهداری می کنند پس زمانی که قضای الهی فرود می آید آن دو فرشته از بین او و هر چیز به کنار می روند.

    76 : علی بن اسباط گوید :
    از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود : در آن گنجی که خداوند در داستان حضرت خضر و موسی علیهم السلام در قرآن از زبان حضرت خضر بیان نمود که (در زیر آن دیوار گنجی بود متعلق به دو کودک یتیم) چنین آمده است : به نام خداوند مهرورز مهربان ، در شگفتم از کسی که مرگ را باور کرده است چگونه شادمانی می کند و در شگفتم از کسی که به قضا و قدر الهی یقین دارد چگونه غمگین می شود .

    77 : به امام رضا علیه السلام گفته شد :
    شما این سخن را می گویید در حالی که از شمشیر خون می چکد (یعنی مردم در طلب روزی سخت می کوشند)
    حضرت فرمود : برای خداوند وادیی از طلاست که با ضعیف ترین آفریدگانش که مورچه است از آن نگاهبانی می کند که اگر شخص صاحب بخت و اقبال هم آن را طلب کند به آن نخواهد رسید.

    78 : امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید :
    اجل به عنوان نگاهبان برای آدمی بس است .

    https://www.uplooder.net/img/image/100/206fbf4cc0c921043667991b2dbb8cae/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930512-2.jpg

    امضاء



  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    8 – باب وجوب فرمانبرداری از عقل و مخالفت نمودن با جهل و نادانی

    79 : امام باقر علیه السلام فرمود :
    چون خداوند عقل را آفرید از او خواست که سخن گوید ، سس به او فرمود : پیش آی ، پس عقل پیش آمد . سپس فرمود : برگرد،پس او پشت نمود و برگشت ،سپس خداوند فرمود : سوگند به عزت و جلالم که هیچ آفریده ای را نیافریدم که در نزد من از تو محبوبتر باشد و تو را به صورت کامل قرار نمیدهم مگر در وجود کسی که دوستش دارم. آگاه باش که من تو را امر و نهی می کنم و تو را کیفر و پاداش می دهم.

    80 : از علی علیه السلام روایت است که فرمود :
    جبرئیل علیه السلام بر حضرت آدم علیه السلام فرود آمد و عرض کرد : ای آدم!از جانب خدای به من دستور داده شده که تو را بین یکی از سه چیز مخیر گردانم آن را اختیار کن و آن دو دیگر را واگذار.
    پس آدم علیه السلام به او گفت : ای جبرئیل !آن سه چیست ؟جبرئیل علیه السلام گفت : عقل ،حیا ،دین.آدم علیه اسلام فرمود : من عقل را انتخاب می کنم.پس جبرئیل علیه السلام به حیا و دین گفت : برگردید و او را واگذارید،آن دو گفتند : ای جبرئیل !به ما دستور داده شده که همواره هر جا که عقل هست همراه او باشیم .جبرئیل علیه السلام گفت : خودتان می دانید و عروج کرد وبه آسمان رفت.

    81 : راوی گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
    عقل چیست ؟ فرمود : آنچه که به سبب آن پروردگار مهربان عبادت می شود و به وسیله آن بهشت به دست می آید. عرض کردم : پس آنچه که در معاویه وجود داشت چه بود ؟ فرمود : آن زیرکی و شیطنت بود که به عقل شبیه است و عقل نیست.

    82 : حسن بن جهم گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود :
    دوست هر کسی عقل اوست و دشمن هر کس نادانی اوست.

    83: امام صادق علیه السلام فرمود :
    کسی که عاقل باشد دین دارد و کسی که دین دارد ورد بهشت خواهد شد .

    84 : امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود :
    ای هشام! خداوند در کتابش عاقلان و فهمیدگان را بشارت داد و فرمود : (پس بشارت ده بندگان مرا، آنان که سخن را می شنوند و از نیکو ترین آن پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان فرموده و آنان خردمندانند) ای هشام ! لقمان به پسرش گفت : در مقابل حق تواضع و فروتنی کن تا عاقل ترین مردمان باشی و همانا کسی که در برابر حق زیرک باشد کم است . ای پسرم !دنیا دریایی عمیق است که عالمی بسیار در آن غرق گشته اند پس باید در این دریای ژرف کشتی تو تقوای الهی و درون آن کشتی ایمان و بادبان آن توکل و متصدی و متولی آن عقل و راهنمای آن دانش و سکان آن شکیبایی می باشد .ای هشام! هر چیزی راهنمایی دارد و راهنمای عقل تفکر است و راهنمای تفکر سکوت است و هر چیزی مرکبی دارد و مرکب عقل تواضع و فروتنی است و برای نادانیت همین بس که بر چیزی سوار شوی که از سوار شدن بر آن نهی شده ای –تا آنجا که فرمود :- ای هشام ! خداوند بر مردمان دو حجت دارد یکی حجت ظاهری و دیگری حجت باطنی عقلهای مردمان است – تا انجا که فرمود :- ای هشام! چگونه عمل تو در نزد پروردگارت پاک می گردد رد حالی که تو قلبت را از (اجرای ) امر پروردگارت باز داشته ای و پیرو هوایت که بر عقلت چیره گشته است گردیده ای .ای هشام ! همانا خردمند به اندک از دنیا که همراه حکمت باشد خوشنود می گردد و به اندک از حکمت که همراه با دنیا باشد خوشنود نمی گردد پس به همین خاطر تجارت آنان سودمند است . همانا خردمندان زیادی های دنیا را ترک گفته اند تا چه رسد به گناهان و ترک دنیا ناشی از فضل و برتری است و ترک گناهانواجب است.
    ای هشام! همانا شخص خردمند به دنیا و اهلش می نگرد پس در می یابد که جز با تحمل سختی به دنیا نمی توان رسید و به آخرت می نگرد باز می بیند که جز با تحمل سختی به آن نمیتوان رسید پس از بین این دو آن را که باقی تر و ماندگارتر است با مشقت طلب می کند.

    85 : امیر المرمنین علیه السلام فرمود :
    عقل پوششی پوشاننده است و شایستگی زیبایی ای آشکار است پس رخنه های طبیعی خودت را با شایستگی ات بپوشان و به کمک عقل خویش با هوای نفست مبارزه کن تا دوستی سالم و خالصانه برایت حاصل و محبت نیز برایت آشکار گردد.

    86 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    عقل راهنمای مؤمن است.

    87 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    رسول خدا صلی الله علیه و اله فرموده است : ای علی! هیچ فقری بدتر از نادانی نیست و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.

    88 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    زمانی که خداوند عقل را آفرید از او خواست که سخن بگوید سپس به او فرمود : پیش آی، پس او پیش آمد پس فرمود ک برگرد و او پشت نموده و برگشت ، پس خداوند فرمود : سوگند به عزت و جلالم که هیچ آفریده ای را که در نزد من دوست داشتنی تر از تو باشد نیافریدم، به سبب تو می گیرم و به سبب تو عطا می کنم و بر اساس تو ثواب و پاداش می دهم.

    89 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
    پنج چیز هست که هر کس این پنج چیز در او نیست لذت برخورداری زیادی در وجودش نخواهد بود-راوی گوید-عرض کردم:آنها چه هستند؟حضرت فرمود : عقل و ادب و دین و بخشش و خوش خلقی.

    https://www.uplooder.net/img/image/97/fd9e0bdec4e56685fee40458946bb100/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930512-3.jpg
    امضاء



  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    9 – باب وجوب غلبه عقل بر شهوت و حرمت غلبه شهوت بر عقل

    90 : از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدران بزرگوارش علیهم السلام و آنان از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث مناهی روایت کنند که فرمود :
    هر کس که گناهی یا امر شهوانی بر او عرضه شود و او از ترس خدای عزوجل از ارتکاب آن خودداری کند خداوند آتش دوزخ را بر او حرام می گرداند و از بی تابی بزرگ روز قیامت او را ایمن می کند و در مورد او به آنچه که در کتابش وعده داده است وفا خواهد کرد خداوند در کتابش فرمود : (و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت باشد ) آگاه باشی کسی که دنیا و آخرت به او عرضه شود و دنیا را بر آخرت برگزیند در روز قیامت خدای عزوجل را در حالتی دیدار خواهد کرد که هیچ حسنه ای که به سبب آن از آتش محفوظ بماند ندارد و کسی که آخرت را برگزیند و دنیا را وا گذارد خداوند از او خوشنود خواهد شد و بدیهای کردارش را بر او ببخشاید.

    91 : عبدالله بن سنان گوید :
    از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم:آیا فرشتگان برترند یا فرزندان آدم؟ حضرت فرمود :امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : خداوند در وجود فرشتگان عقل بدون شهوت و در وجود حیوانات شهوتت بدون عقل و در وجود انسان هر دو را ترکیب نمود پس کسی که عقلش بر شهوتش چیره شود از فرشتگان برتر است و کسی که شهوتش بر عقلش غالب آید از حیوانات بدتر خواهد بود .

    92 : امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش و او از پدرانش :
    روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خوشا به حال کسی که خواهش نفسانی حاضر را به خاطر وعده گاه قیامت که آن را ندیده است ترک کند .

    93 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
    چه بسیار خواهش نفسانی لحظه ای که اندوه طولانی و درازی را در پی دارد.

    94 : و نیز فرمود :
    چه بسیار یک بار خوردن که آدمی را از خوردن ها باز می دارد.

    95 " امام صادق علیه السلام فرمود :
    خداوند تعالی فرموده است :من نماز را از کسی می پذیرم که در برابر عظمت من فروتنی کند و به خاطر من نفس خود را از شهوات باز دارد و روز خود را به یاد من سپری کند و بر خلق من خودنمایی و بزرگی نکند و گرسنه را طعام دهد و برهنه را بپوشاند و بر مصیبت زده ترحم آورد و غریب را جای دهد چنین کسی نورش همانند نور خورشید می تابد و من در تاریکی ها نور و در وقت نادانی حلم و بردباری برایش قرار می دهم ، به عزتم او را نگاهداری می نمایم و به وسیله فرشتگانم او را حفظ می کنم ، چنین بندگانی مرا می خوانند و من اجابت می کنم و از من در خواست می کنند و من عطا می کنم مثل آنان در نزد من مانند مثل بهشت جاودان است که میوه هایش علو و ارتفاع ندارد(اشاره است به تواضع و فروتنی آنان) و دگرگونی در حالت آن راه ندارد.
    امضاء



  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    10 – باب وجوب چنگ زدن به ریسمان الهی

    96 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    هر بنده ای که به سوی چیزی که خدای عزوجل دوست می دارد روی بیاورد خداوند نیز به سوی چیزی که او دوست می دارد روی می آورد و کسی که به خدا چنگ زند خداوند او را حفظ می کند و کسی که خداوند به سوی او روی آورد و او را نگاهداری کند باکی ندارد اگر آسمان بر زمین افتد یا بلای سختی بر اهل زمین فرود آید و همگی را در بر گیرد چنین کسی به سبب پرهیزگاری اش در حزب خدا جای دارد و از هر بلایی در امان است،آیا خداوند نمی گوید همانا پرهیزگاران در مقام امن الهی جای دارند).

    97 : امام صادق علیه السلام فرمود خداوند عزوجل به سوی داوود علیه السلام وحی فرستاد که :
    هیچ بنده ای از بندگان من به من چنگ نزده است که این را از نیتش دانسته باشم سپس تمامی آسمان ها و زمین و هر که در آنهاست به مکر و کید با او پردازد،جز اینکه راه خروج از کید و مکر آنها را برایش قرار می دهم و هیچ بنده ای از بندگان من به یکی از مخلوق من چنگ نزده است که این را از نیت او دانسته باشم جز اینکه همه وسیله های آسمانها را از پیش روی او قطع می کنم و زمین را از زیر پای او فرو می برم و باکی ندارم که او در چه دره ای هلاک گردد.



    امضاء



  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    11 – باب وجوب توکل بر خدا و سپردن امور به سوی او

    98 : امام سجاد علیه السلام فرمود :
    بیرون آمدم تا اینکه به این دیوار رسیدم پس بر آن تکیه زدم ناگاه مردی که دو جامه سفید در بر داشت در برابر روی من به من می نگریست . سپس گفت : ای علی بن حسین! چه شده است مرا که تو را افسرده و غمگین می بینم؟-تا آنجا که گفت :- ای علی بن حسین ! آیا کسی را دیده ای که خدای را بخواند و خدا او را اجابت نکند؟گفتم : نه گفت : آیا کسی را دیده ای که بر خدا توکل کند و خدا او را کفایت نکند؟گفتم : نه گفت: آیا کسی را دیده ای که از خدا درخواست کند و خداوند به او عطا نکند؟ گفتم :نه سپس از جلو چشمان من غائب شد.

    99 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    ثروتمندی و عزت سیر و گردش می کنند پس هر گاه به موضع توکل دست یافتند در همانجا اقامت می گزینند.

    100 : راوی گوید از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در مورد گفتار خدای عزوجل پرسیدم که می فرماید:
    ( و کسی که بر خدا توکل کند پس خدا او را بس است ) حضرت فرمود : توکل نمودن بر خدا دارای درجاتی است یکی از آنها این است که در تمامی کارهایت بر خداوند توکل کنی پس هر چه خداوند با تو کند از او خوشنودی زیرا می دانی که او در رساندن خیر و فضل بر تو کوتاهی نمی کند و می دانی که حکم در تمامی امور از آن اوست پس با سپردن تمامی کارهایت به خداوند بر او توکل کن و در همه امور به او اعتماد کن.

    101 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    کسی که سه چیز به او داده شده از سه چیز بی بهره نمانده است : کسی که به دعا عطا شده اجابت هم به او عطا گردیده و کسی که به او شکر داده شده زیادت هم به او بخشیده شده و کسی که توکل به او عطا گردیده کفایت هم به او عطا شده . سپس فرمود : آیا کاتب خدای عزوجل را تلاوت کرده ای ؟ (و کسی که بر خدا توکل کند پس خداوند او را بس است ) [اشاره به فقره سوم ]و (اگر شکر کنید بر شما زیادتی می بخشیم ) [اشاره به فقره دوم ]و (مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم) [اشاره به فقره اول ]

    امضاء



  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    12 – باب عدم جواز امید و آرزو داشتن به غیر خدا

    102 : از امام صادق علیه السلام روایت است که حضرت در برخی از کتابها چنین خوانده است که خدای تبارک و تعالی می فرماید :
    سوگند به عزت و جلالم و بزرگواری ام و بلندی من بر عرشم که آرزوی هر که را که چشم آرزویش به مردم است بانومید نمودنش قطع می کنم و در نزد مردمان جامه ذلت بر او می پوشانم و او را از نزدیکی خودم به کنار می زنم و از فضل خود او را دور می کنم. آیا در سختی ها چشم آرزویش به غیر من دوخته می شود در حالی که سختی ها به دست من است و آیا به غیر من امید دارد و با فکر خود در غیر مرا می کوبد در حالی که کلید درهای بسته به دست من است و درگاه من به روی هر که مرا بخواند باز است ؟پس کیست که در حادثه ای چشم آرزویش به من دوخته بوده و من او را از آرزویش جدا کرده ام ؟و کیست آنکه در بلای سختی به من امید بسته و من امیدش را از خودم بریده ام ؟من آرزوهای بندگانم را در نزد خود نگه داشته ام و آنان به نگهداری من راضی نیستند و آسمانهایم را از فرشتگانی که از تسبیح من خسته نمی شوند پر کرده ام و به آنان امر کرده ام که درهای بین من و بندگانم را نبندند با این وجود بندگانم به گفتار من اعتماد نمی کنند.
    آیا کسی که مصیبتی از مصائب من بر او وارد شده نمی داند که هیچ کس غیر من نمی تواند آن را بر طرف کند مگر بعد از اینکه من اجازه دهم.؟
    پس چه شده است که او را می بینم که از من غافل گشته است ؟ با جود و بخشش خودم چیزی را که از من درخواست نکرده به او عطا کرده ام سپس آن را از او گرفتم پس او بازگشت آن را از من نخواسته و از غیر من آن را در خواست می کند ، آیا در مورد من می پنداری که منی که پیش از در خواست عطا می کنم اگر از من در خواست شود سائل خود را اجابت نمی کنم؟ آیا من بخیل هستم که بنده ام مرا بخیل پندارد؟ آیا جود و کرم از آن من نیست ؟ آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا من محل (بر آورده شدن)آرزوها نیستم؟پس چه کسی به جز من آرزوها را قطع می کند؟آیا آرزو کنندگان از اینکه به غیر من چشم آرزو بسته اند نمی ترسند؟پس اگر همه اهل آسمانها و زمین من آرزو کنند و من آرزوی همه را بر آورده سازم از ملک من به اندازه ذره ای کم نمی شود و چگونه ملکی که من متولی و متصدی آن هستم کم می شود؟ پس ای تیره بختی باد بر نومیدان از رحمت من و ای تیره بختی باد بر کسی که مرا عصیان کند و مراقب من نباشد.

    103 : از امام صادق علیه السلام در مورد قول خدای عزوجل (و اکثر آنان به خداوند ایمان نمی آورند جز اینکه مشرکند)روایت است که فرمود:
    مشرک بودن مؤمن به این است که مردی بگوید :اگر فلانی نبود من هلاک می شدم و اگر فلانی نبود به چنین و چنان نمی رسیدم و اگر فلانی نبود خانواده ام تلف می شد .آیا در این سخنان نمی نگری که برای خداوند شریک قرار داده است شریکی که به او روزی می دهد و از او دفع بلا می کند-راوی گوید:- عرض کردم : پس چه بگوید؟آیا بگوید :اگر خداوند به واسطه فلانی بر من منت نمی نهاد هلاک می شدم؟ حضرت فرمود : آری باکی نیست اگر اینگونه یا شبیه آن را بگوید.



    امضاء



  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    13 – باب وجوب جمع بین خوف و رجا و عمل کردن برای آنچه که به آن امید یا از آن بیم دارد

    104 : راوی گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
    در وصیت لقمان به فرزندش چه جملاتی هست ؟حضرت فرمود : در آن جمله های عجیب است و از همه عجیب تر آن است که ایشان به فرزندش سفارش کرده : از خداوند چنان بترس که اگر نیکی جن و انس را به پیشگاهش ببری عقوبتت می کند و به او چنان امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را نزدش بری بر تو رحم آورد. سپس امام صادق علیه السلام فرمود : پدرم می فرمود :هیچ بنده مؤمنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور وجود دارد : نور بیم و نور امید ،به گونه ای که اگر این با آن و آن با این سنجیده شود هیچیک بر دیگری زیادتی ندارد.

    105 : راوی گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
    گروهی هستند که گناه می کنند و می گویند : امید (به بخشش الهی )داریم ،پس اینان پیوسته چنین اند تا اینکه مرگ به سراغشان می آید . حضرت فرمود : اینها گروهی هستند که به آرزو ها گرایش درند ،دروغ می گویند، امیدوار به رحمت الهی نیستند زیرا کسی که به چیزی امید دارد آن را طلب می کند و کسی که از چیزی بیم دارد از آن می گریزد.

    106 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    پدرم می فرمود : هیچ بنده مؤمنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور وجود دارد : نور بیم و نور امید،به گونه ای که اگر این با آن و آن با این سنجیده شود هیچیک بر دیگری زیادتی ندارد.

    107 : امام صادق علیه السلام می فرمود :
    مؤمن مؤمن نیست مگر اینکه ترسان و امیدوار باشد و ترسان و امیدوار نمی باشد مگر اینکه آنچه را که از آن می ترسد و آنچه را که به آن امید دارد در عمل رعایت کند.

    108: امام صادق علیه السلام فرمود :
    در وصیت لقمان به پسرش آمده است که : ای پسرکم!از خداوند چنان بترس که اگر نیکی جن و انس را به پیشگاهش ببری عقوبتت می کند و به او چنان امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را نزدش بری تو را شامل مغفرت خود گرداند.

    109 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    به خداوند امیدوارباش امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرأت نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.

    110 : امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه ای فرمود :
    کسی به گمان خود ادعا دارد که به خداوند امید دارد ، سوگند به خدای بزرگ که دروغ می گوید. او را چه شده که امیدواری اش در عملش آشکار نیست؟!هر امید دارنده ای اثر امیدش در عملش پیداست مگر امیدی که مردم به خدای تعالی دارند که این امید دارای عیب و نا خالص است ،و هر ترسی (اثرش)مسلم و ثابت است ممگر ترس از خدا که این ترس (در بیشتر مردم )ناقص و بیمار است ،در کار بزرگ (آخرت ) به خدا امید دارد و در کار کوچک (دنیا)به بندگان خدا امیدوار است،پس با بنده خدا به گونه ای رفتار می کند که با خداوند چنین رفتاری ندارد پس چگونه است شأن خداوند جل ثنائه که در حق او نسبت به آنچه که با بندگان رفتار می شود کوتاهی می گردد؟ آیا می ترسی که در امیدواریت به خدا دروغگو باشی یا اینکه او را شایسته امیدواری نمی بینی؟ همچنین اگر از بنده ای بترسد چنان از او می ترسد که از پروردگارش به این اندازه نمی ترسد. پس ترس از بندگان را نقد و ترس از آفریننده اش را به منزله وامی که امید برگشت آن نیست و وعده ای که به آن عمل نشود می پندارد.


    امضاء



  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,415
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    14 – باب وجوب ترس از خدا

    111 : حمزه بن حمران گوید :
    از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : بخشی از خطبه های رسول خدا صلی الله علیه و اله که حفظ شده است این است که حضرت فرمود : ای مردم! همانا برای شما نشانه هایی است پس از آن نشانه ها باخبر شوید و همانا برای شما نهایت و پایانی است پس آنجا باز ایستید(یا پس آن نهایت را بشناسید و از آن آگاه باشید)، آگاه باشید که مؤمن بین دو ترس عمل می کند : یکی بین زمانی که سپری شده و او نمی داند که خداوند درباره زمان گذشته با او چه می کند و دیگری بین زمانی که باقی مانده است و او نمی داند که خداوند چه حکمی در آن روا می دارد پس باید بنده مؤمن از نفس خود برای خود و از دنیای خود برای آخرتش (توشه ) گیرد و در جوانی پیش از پیری و در زندگانی پیش از مرگ (زاد و توشه فراهم کند).پس سوگند به آن کسی که جان محمد صلی الله علیه و اله در دست اوست بعد از این دنیا باز گشتنی نیست و خانه ای جز بهشت یا دوزخ پس از این وجود ندارد.

    112: امام صادق علیه السلام فرمود :
    مؤمن بین دو ترس گرفتار است : یکی گناهی که گذشته است و او نمی داند که خداوند در مورد آن گناه با او چه می کند و دیگری عمری که مانده است و او نمی داند که چه چیزی از مهالک را در آن کسب می کند پس مؤمن صبح نمی کند مگر با حالت خوف و جز خوف نیز او را اصلاح نخواهد کرد.

    113 : در مورد قول خدای عزوجل (و برای آن کس که از مقام و مرتبه الهی ترسان است دو بهشت خواهد بود ).امام صادق علیه السلام فرمود :
    کسی که بداند خداوند او را می بیند و سخن او را می شنود و اعمال خیر و ش او را می داند این آگاهی او را از ارتکاب اعمال زشت باز می دارد پس وی همان کسی است که از مقام پروردگارش ترسان است و نفس خود را از پیروی خواهش نفسانی باز داشته است.

    114 : هیثم بن واقد گوید :
    از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : کسی که خدا ترس باشد خداوند خوف و هیبت او را در همه چیز می افکند و کسی که از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز می ترساند.

    115 : از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدران بزرگوارش علیهم السلام شبیه حدیث گذشته در ضمن وصایای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام روایت شده است با اضافه ای که عبارت است از :
    ای علی! سه چیز نجات بخش است : ترس از خداوند در نهان و آشکار ،و میانه روی در هنگام ثروت و تنگدستی ،و سخن عادلانه در هنگام خوشنودی و خشم.

    116 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    ای اسحاق ! از خدا چنان بترس که گوئیا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او به طور حتم تو را می بیند،و اگر معتقدی که او تو را نمی بیند پس کافر گشته ای و اگر می دانی که تو را می بیند ولی با این وجود باز آشکارا معصیتش را مرتکب می شوی پس او را حقیر ترین و سبک ترین بیننده بر خود انگاشته ای.

    117 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    هر که خدا را بشناسد ترس او در دلش می افتد و هر که خدا ترسان باشد نفسش از دنیا طلبی باز می ماند.

    118 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    همانا ترس شدید از خدای عزوجل از عبادت شمرده می شود ،خدای عزوجل گوید : (به راستی که از بندگان خدا تنها دانشمندان از خدا خوف و خشیت دارند) و همچنین گوید : (از مردمان نترسید و از من بیم داشته باشید )و نیز گوید : ( هر که تقوای الهی را پیشه کند خداوند برای او راه خروج (از دشواریها را ) قرار می دهد) – راوی گوید – امام صادق علیه السلام فرمود : همانا حب و دوستی بلند پایگی و فخر در قلب شخص ترسان بیمناک راه ندارد.

    119 : امام باقر علیه السلام فرمود :
    یکی از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و اله این است که فرمود : ترس از خدای عزوجل سر حکمت و دانایی است .

    120 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    کسی که در پنهانی مرتکب گناهی شود پس از خدای تعالی بترسد و از فرشتگان نگهبان و ثبت کننده اعمال شرم کند خداوند عزوجل تمامی گناهانش را می بخشاید اگر چه به اندازه گناهان جن و انس باشد .

    121 : راوی گوید :
    از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : ترسان کسی است که ترس برای او زبانی که با آن سخن گوید وا نگذارده است .

    122 : امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی فرمود :
    و اما چیزهایی که مایه نجات و رستگاری اند: ترس از خدا در نهان و آشکار ،و میانه روی در هنگام ثروت و تنگدستی و عادلانه رفتار نمودن در هنگام خوشنودی و خشم.

    123 : امام صادق علیه السلام فرمود :
    همانا گروهی مرتکب گناهانی شدند سپس از گناه خویش ترسیدند و بیمناک شدند پس از آن گروهی دیگر بر آنان وارد شدند و گفتند : شما را چه شده است که چنین بیمناکید؟گفتند : ما مرتکب گناهانی شدیم و از گناه خویش ترسانیم. گفتند : ما گناه شما را از شما بر می داریم و به دوش می گیریم. پس خدای تعالی فرمود : آیا می ترسند که شما بر من دلیر گردید؟! پس عذاب را بر آنان فرستاد.

    124 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
    مؤمن صبح نمی کند مگر با ترس و بیم اگر چه نیکوکار باشد و شب نمی کند مگر با ترس و بیم اگر چه نیکوکار باشد زیرا او همواره بین دو چیز است : بین زمانی که سری شده و او نمی داند که خدا با او چه می کند و بین مرگی که نزدیک است و نمی داند که چه خطراتی (پس از مرگ)متوجه او می شود، آگاه باشید و سخن خیر بگویید تا به خیر گویی شناخته شوید و کردار نیکو داشته باشید تا از اهل خیر شوید، با خویشاوندانتان پیوند برقرار کنید اگر چه آنان از شما ببرند، با کسی که شما را محروم ساخته با فضل و بزرگواری رفتار کنید و درباره کسی که شما را امین شمرده امانتدار باشید و به پیمان کسی که با شما پیمان بسته پایبند باشید و هر گاه حکم می کنید عادلانه قضاوت کنید




    امضاء



صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi