صفحه 2 از 129 نخستنخست 1234561252102 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 1290

موضوع: هزار و یک حکایت قرآنی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حکایت 10 : آقا! اسم اعظم خدا چیست؟


    یکی از علماء می فرمودند: شخصی خدمت یکی از علمای بزرگ آمد و گفت: آقا! اسم اعظم خدا چیست؟)).
    عالم بزرگوار او را در نزد خود نگه داشت تا این که در یک شب بسیار سرد آن مرد را صدا زد و فرمود: همین الآن به فلان نقطه از بیابان کنار شهر برو در آنجا چاهی وجود دارد یک مقدار از آن چاه آب بیاور، این بنده خدا به راه افتاد و خود را به آن چاه رسانید و مقداری آب برداشت و برگشت. در مسیر بازگشت ناگهان شیر درنده ای مقابلش ظاهر شد او دست و پای خود را گم کرد و نگران و مضطرب شد فریاد زد بسم الله الرحمن الرحیم یا الله و به زمین افتاد و غش کرد وقتی به هوش آمد دید از آن شیر خبری نیست. خود را به منزل آن عالم بزرگوار و اهل معنی رسانید عالم به او فرمود: چرا اینقدر دیر کردی؟)).
    آن مرد جریان را برای عالم تعریف کرد عالم فرمود: همین کلمه ای را که گفتی خودش اسم اعظم خدا بود چون از صمیم دل و در حالت اضطرار بیان شده بود، شرایطش باید فراهم گردد تا به هدف اجابت برسد شما هم در آن حالت ترس و دلهره و اضطراب دل از همه بریدی سیم دل خود را از همه قطع نمودی و به خدا متصل کردی و گفتی: بسم الله الرحمن الرحیم یا الله**مولوی: معنی الله گفت آن سیبویه - یولهون فی الحوائج هم الیه . *** شرایط فراهم شد و دعایت مستجاب گردید**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 81 80، به نقل از: داستان هایی از سوره حمد، 131.***.
    آنکه شد دور از خدا در چنگ شیطان اوفتد
    بره دور از شبان را گرگ صحرا می خورد .





    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حکایت 11 : کلید در گنج حکیم

    از حضرت علامه حسن زاده آملی منقول است که فرمودند: عالم جلیل سید جلیل فرزند محسن (1176 1256 ق) از احفاد و نوه های امام زین العابدین علی بن الحسین (علیهم السلام) که مقبره اش در شهر خوی زیارتگاه عموم است در یکی از شب ها جد بزرگوارش حضرت علی امیر المؤمنین علیه افضل صلوات المصلین را در عالم خواب دید و به آن حضرت از کندفهمی خود گلایه و شکایت نمود.
    حضرت امیر علیه صلوات الله البصیر به وی فرمودند: بسم الله الرحمن الرحیم)).
    پس از این که بسم الله از مقام ولایت به وی تلقین شد و از خواب برخاست می دانست آنچه را که باید بداند**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم، 2، 17 به نقل از: 320 معجزه از علی (علیه السلام)، 232. ***.
    بسم الله الرحمن الرحیم - هست کلید در گنج حکیم
    نظامی گنجوی)).




    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حکایت 12 : گفتگوی شیطان چاق با شیطان لاغر

    شیطانی چاق روزی با شیطانی لاغر برخورد نمود شیطان چاق از شیطان لاغر پرسید: عزیزم! چرا تو چنین لاغر و ضعیف شده ای؟ شیطان لاغر در پاسخ گفت: من بر شخصی مسلط و مأمور گمراه کردن او هستم ولی او در اول هر کاری از قبیل خوردن، آشامیدن و موارد دیگر زبانش به ذکر بسم الله گویا است بدین جهت از نفوذ در او و شرکت نمون در کارهایش محروم هستم و همین سبب لاغری من است. حال توای عزیز بگو بدانم چرا چاق شده ای؟ شیطان چاق پاسخ داد: چاقی من به خاطر آن است که شاد هستم زیرا برشخصی غافل و بی خبر و بی تفاوت مسلط شده ام که در هیچ کاری بسم الله نمی گوید مثلاً به هنگام ورود و خروج و خوردن و آشامیدن و سایر موارد، او در هرکاری آنچنان غافل و سرگرم است که اصلاً به یاد خدا نیست و همین سبب چاقی من است**ر.ک: استان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم، 1، 96. ***.




    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حکایت 13 : مثنوی هفتاد من کاغذ شود


    از کتاب مشارق الانوار روایت نموده اند که ابن عباس گفت: شبی از اول شب تا هنگام طلوع سپیده دم، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در شرح باء بسمله سخن فرمودند و از حرف باء به حرف سین تجاوز ننمودند. و فرمودند: لو شئت لاوقرت اربعین بعیراً من شرح بسم الله اگر بخواهم آنقدر از شرح بسم الله بیان کنم که چهل شتر از نوشته آن بار شود**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن 1، 70، به نقل از: نفایس الاخبار، 43. ***.
    کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست - که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم




    امضاء



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حکایت 14: تکریم بسمله و توفیق توبه


    بشر حافی از وزرای هارون الرشید بود او در ابتدای امر مرتکب برخی از کارهای ناشایست می شد که بعداً به دست مبارک حضرت کاظم (علیه السلام) توبه نمود و پای برهنه به خدمت آن حضرت رسید و از آن روز به بعد به حافی ( پابرهنه) ملقب و مشهور گردید**درباره حکایت و داستان بشر حافی ر.ک: داستان راستان 1، 134، داستان بنده است یا آزاد)). ***.
    مرحوم محدث قمی ( شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان) در کتاب الکنی و الالقاب و همچنین مرحوم محمد باقر موسوی خوانساری صاحب روضات الجنات نقل نموده اند که سبب توفیق توبه یافتن بشر حافی این بوده که وی در بین راه قطعه کاغذی یافت که در آن بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده بود و در زیر پای مردم قرار گرفته و به گونه ناخواسته پایمال شده بود بشر قطعه کاغذ را برداشت و تمیز نمود و چند درهم عطر خریده و آن را خوشبو نمود و در شکاف دیواری قرار داد پس در خواب دید که گوینده ای خطاب به وی می گویدای بشر! مرا خوشبو و پاکیزه نمودی من نیز تو را طیب و پاکیزه در دنیا و آخرت قرار می دهم. پس به هنگام صبح توفیق توبه برایش حاصل شد**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 1، 48، به نقل از خزینه الجواهر 640، کشکول طبسی 42. ***.





    امضاء



  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حکایت 15 : درمان سردرد


    روایت شده که قیصر روم نامه ای به حضرت علی (علیه السلام) نوشته که مضمون آن شکایت از صداع ( سردرد) بود که پزشکان از عهده معالجه آن برنیامده بودند، حضرت امیر علیه صلوات الله الخبیر برای پادشاه روم کلاهی فرستاده و دستور فرمودند که هرگاه دچار سردرد شدی این کلاه را برسرت بگذار تا نجات یابی.
    هنگامی که قیصر روم امر آن حضرت را اطاعت نمود خدای توانا او را شفا مرحمت فرمود، چون این موضوع به نظر قیصر شگفت آور بود دستور داد تا کلاه را شکافتند پس از این کار با کاغذی مواجه شدند که در آن نوشته شده بود بسم الله الرحمن الرحیم هنگامی که وی دریافت که شفای او به جهت این نام مبارک بوده است اسلام آورد ولی اسلام خود را پنهان می نمود**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 1، 33، به نقل از: تفسیر آسان 15 تفسیر منهج الصادقین، 1، 33. ***.




    امضاء



  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حکایت 16 : دزد اموال نه دزد عقاید


    رئیس گروهی از دزدان، اموال قافله ای را غارت نمود در میان کاروانیان شخصی بود که بر روی طاقه های پارچه خود جمله بسم الله الرحمن الرحیم را نوشته بود**در میان تجار سابق برای محفوظ ماندن اموالشان از دست راهزنان این عمل مرسوم بوده است. ***. وقتی که چشم رئیس راهزنان به این جمله شریفه افتاد فوراً دستور داد که این اموال را به صاحبانش برگردانید برخی از دزدها به او اعتراض نموده و علت این کار را جویا شدند رئیسشان گفت: آخر ما دزد اموال مردم هستیم نه دزد عقیده آنها چون اگر به آن نوشته ترتیب اثر ندهیم آنها بی اعتقاد خواهند شد**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 9، به نقل از: تجلی سعادت 14، نکته: باز صد رحمت به دزدان قدیم! ***.




    امضاء



  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    حکایت 17 : بسم الله بگو و برخیز


    روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند.
    زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) در آنجاست می روند، از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟
    می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند!
    مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیه) (علیها السلام به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه السلام) مسلمان شد**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 15، به نقل از: سحاب رحمت 777. ***.





    امضاء



  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حکایت 18 : مائده آسمانی

    حکایت نموده اند که در زمان های گذشته در شهر مکه مرد فقیر و با ایمانی زندگی می کرد او همیشه روزه دار بود و روزه ها را برای رضایت خدای تعالی روزه می گرفت هنگامی که آفتاب غروب می کرد و وقت افطار می رسید دست در جیب خود می نمود و کاغذی را بیرون می آورد و به آن نگاه می کرد و چیزی نمی خورد زیرا با نگاه کردن به جمله ای که بر کاغذ نوشته شده بود و خواندن آن جمله گرسنگی اش برطرف می شد.
    پس از مرگ وی، کاغذ را از جیبش در آوردند روی آن جمله مبارکه بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده است معلوم شد که از برکت اسم اعظم پروردگار متعال از او رفع گرسنگی می شده است**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 74، به نقل از: بهشت جاودان، 363. ***.




    امضاء



  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,245
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,262
    مورد تشکر
    14,402 در 4,696
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حکایت 19 : نجات راننده کامیون


    راننده ای که اهل تقوی بود تعریف می کرد که: من خودم را عادت داده ام که هر وقت پشت فرمان ماشین می نشینم ابتدا بسم الله الرحمن الرحیم**یکی از معانی حرف ب در زبان عربی، یاری خواستن و کمک طلبیدن است بنابراین یکی از معانی آیه بسمله این است که از خداوند بخشنده بخشایشگر یاری می جویم)). *** بگویم. شبی سورا کامیون بودم و از یک سربالایی بالا می رفتم ناگهان خواب برچشمانم غلبه نمود نمی دانم چقدر گذشت که ناگهان با صدای بوق ممتدی از خواب پریدم وقتی پیش خودم حساب کردم دیدم از آنجایی که به خواب رفتم تا اینجا حدود چند کیلومتر می شود یعنی من چند کیلومتر را در خواب رانندگی کرده بودم.
    چه کسی او را در این مدت نگاه داشت؟ جاده سربالا، فرمان هم آزاد و مرگ هم در کمین.
    معلوم می شود که وقتی راننده از خداوند به وسیله آیه بسمله مدد خواسته است خداوند هم به کمکش شتافته و او را از مرگ حتمی نجات داده است**ر.ک: داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم 2، 76، به نقل از: معارفی از قرآن 33. ***.




    امضاء



صفحه 2 از 129 نخستنخست 1234561252102 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi