صفحه 128 از 129 نخستنخست ... 2878118124125126127128129 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,271 تا 1,280 , از مجموع 1290

موضوع: هزار و یک حکایت قرآنی

  1. Top | #1271

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    حکایت 982: همت عالی در کتابت قرآن!


    علامه شوشتری در پاسخ سؤالی که از ایشان پرسیده بودند: این قرآنی که در دست دارید همان قرآنی است که از آن تلاوت می کنید و بر آن حاشیه زده اید؟ فرمودند: بلی، این هم قرآن عجیبی است. این را برای بنده آورده اند.... چیز عجیبی است که اینجا آخرش نوشته: هذه المحصفُ الرّابعُ و السَّبعُونَ مِن المصاحفِ التی کتَبتُها یعنی: این قرآن، هفتاد و چهارمین قرآنی است که نوشته ام))! خیلی از مردمند که در عمرشان 74 بار قرآن نمی خوانند [ولی ] این کاتب 74 بار قرآن را نوشته، باز هم ننوشته که دیگر نخواهم نوشت یا دیگر وقت مرگ من است شاید بعد از این باز هم نوشته باشد.
    تاریخش هم 1072ق است که حالا سال 1405ق است دیگر این که [این قرآن ]تمام صفحاتش افشان طلاست و مثل این که از اول تا آخرش را هم فقط با یک قلم نوشته است.** ر. ک: کلید قرآن / 23، به نقل از: علامه شوشتری - میراث ماندگار 2 / 5.***
    همت بلند دار که مردان روزگار - از همت بلند به جایی رسیده اند





    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #1272

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض









    حکایت 983 : قربانی مقبول


    آورده اند که: عبدالملک مروان، جواهری گران قیمت در بیت المقدس آویخت. حجاج بن یوسف نیز همانند آن جواهر را تهیه کرده و در بیت المقدس نصب نمود. پس از مدتی، صاعقه ای آسمانی نازل شد و جواهر عبدالملک را سوزاند و از بین برد. عبدالملک غضبناک شد و کینه حجاج را به دل گرفت.
    هنگامی که حجاج از این جریان اطلاع یافت، خطاب به عبدالملک چنین نوشت: وَاتلُ عَلَیهِم نَبَأَ ابنَی آدَمَ بالحَقِّ اِذ قَرَّبا قُرباناً فَتُقُبِّل مِن احَدِهِما وَ لَم یُتَقَبَّل مِنَ الآخَرِ قالَ لَاُقتُلَنَّکَ قالَ اءنّما یَتَقبَّل اللهُ مِنَ المُتَّقینَ.** و داستان دو فرزند آدم ( هابیل و قابیل) را به حق بر آن ها بخوان هنگامی که هر کدام کاری برای تقرب به پروردگار انجام دادند. اما از یکی پذیرفته شد (و صاعقه قربانی او را سوزاند) و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود به برادر دیگر) گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت. (برادر دیگر) گفت: (من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا تنها از پرهیزگاران می پذیرد. ***عبدالملک خوشنود شد و غضبش فرو نشست.** ر. ک: لطیفه های شیرین با آیات قرآنی / 56، به نقل از: زهر الربیع / 226، وفیات الاعیان، ج 1.***





    امضاء


  4. Top | #1273

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حکایت 984 : مفسد فی الارض


    از فضل بن ربیع نقل شده که می گفت: مهدی (عباسی) چون حبس کرد موسی بن جعفر علیهماالسلام را، در بعضی از شبها علی بن ابی طالب علیه السلام را در خواب دید که خطاب به وی می فرمود: یا محمد فَهَل عَسَیتُم اءنْ تَوَلَّیتُمک أن تُفسِدُوا فی الارضِ و تُقَطِّعوا اَرحامَکُم** محمد/ 22، ترجمه: اگر (از این دستورها) روی گردان شوید جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟*** یعنی: پس آیا شاید و توقع هست از شما اگر حاکم امور مردمان شوید، آن که فساد کنید در روی زمین به سبب جاه و خود را از روی تکبر و تعظم مُکرَم دانید و انواع تباهی از شما واقع گردد و بِبُرید رحم های ( ارتباط خویشاوندی) خود را از روی تکبر و تعظم یا از شما می آید که اعراض کنید از قرآن و روی بگردانید از فرمان که به اثر ( پی) امور جاهلیت روید از فساد و قطع رحم و سفک دماء ( خونریزی ها) و امثال آن؟ ربیع گوید که: مهدی شب فرستاد به سوی من و مرا طلب کرد من از این ترسیده، آمدم نزد وی. او این آیت (مذکور) را می خواند - و او احسن مردمان بود از لحاظ صوت و آواز - گفت: در حال ( اکنون) برو و موسی بن جعفر را بیاور.
    من رفتم و آوردم. مهدی با آن حضرت معانقه کرد و او را در پهلوی خود نشاند و گفت: یا اباالحسن! من دیدم امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را در خواب که خواند بر من این آیت را. پس مرا ایمن کنید از خروج ( قیام و شورش) شما بر من یا بر یکی از فرزندان من. آن حضرت فرمود: والله که من چنین نکنم و این از شأن من به دور است.
    مهدی گفت: راست گفتی. آن گاه مهدی خطاب به من گفت: ای ربیع! سه هزار دینار به ایشان بده و باز گردان ایشان را به اهل خود به جانب مدینه.** ر. ک: کشف الغمه، (الترجمة: علی بن حسین زوارئی) 3 / 3، روضات الجنات 4 / 279، به نقل از: تاریخ بغداد /3 29.***





    امضاء


  5. Top | #1274

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    حکایت 985: نور علی نور

    ** نور / 35، ترجمه: نوری است بر فراز نوری.***
    روایت شده است که: امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود مر حسن علیه السلام را که: برخیز و خطبه ای در حضور من بخوان تا کلام تو بشنوم. حسن علیه السلام برخاست و گفت: حمد و ثنا مر خدای را که هر که تکلم کرد، کلام او را می شنود و هر که خاموش است می داند که در ضمیر ( نهان خانه دل) او چیست هر که در حیات است بر اوست رزق او و هرکه مُرد به سوی اوست بازگشت او. اما بعد: پس به درستی که قبور محله ما است و قیامت موعد ما و خدای تعالی عارض و محیط ما.
    به درستی که علی علیه السلام بابی است هر که در آمد در این باب، هست ایمن از جمیع عذاب و هر که بیرون رفت هست کافر، معاقب باشد به عقاب.ان گاه امیرالمؤمنین علیه السلام برخاست و او را در آغوش گرفت و فرمود: بأبی اَنتَ و اُمِّی** پدر و مادرم به فدایت.*** ذُریَّة بَعضُها مِن بَعضٍ وَ اللهُ سَمیع عَلیمٌ.** آل عمران / 34، ترجمه: آن ها فرزندان (و دودمانی) بودند که (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بعضی از بعض دیگر گرفته شده بودن و خداوند شنوا و داناست. ر. ک: کشف الغمه، (ترجمه: علی بن حسین زوارئی) 2 / 148.***





    امضاء


  6. Top | #1275

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    حکایت 986: پادشاه و کتابت قرآن


    حکایت نموده اند که: پادشاه دهم از سلسله غزنویان ابراهیم بن مسعود بن محمود پس از فرخ زاد بن مسعود بن محمود به مقام پادشاهی رسید و عمری دراز داشت و مدت چهل سال سلطنت کرد و در خیرات کوشید. مسجد و رباط [ کاروانسرا] و خانقاه بسیار داشت و گویند از درویشی بهره داشت.
    شبها گرد محلات غزنه گردیدی و محتاجان را طعام دادی و در عهد او در غزنه بیماران ادویه و شربت از شربت خانه او می بردند و او سی و شش پسر داشت - و همه را نام در کتب و تواریخ آورده اند - و چهل دختر داشت که همه را به سادات و علما داد. و خرابی ها که در مُلک و مملکت روی داده بود، در عهد او به آبادی مبدل گردید. و چند قصبه [ روستا] بنا فرمود، خیر آباد و ایمن آباد و غیر ذالک. و او را سید السلاطین گفته اند. خط خوب نوشتی و در هر سال یک جلد مصحف مجید نوشتی و با اموال فراوان به مکه مشرفه فرستادی و سه ماه رجب و شعبان و رمضان را همیشه روزه داشتی. وفات او در پنجم شوال [المکرم ]سنه 492ق بود.** ر. ک: گنج جواهر دانش یا جواهر العددیه 1 / 61 - 59، به نقل از: منتخب التواریخ مظفری.***





    امضاء


  7. Top | #1276

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حکایت 987: اخلاق پیامبر، قرآن بود


    آورده اند که: سعد بن هشام علاقه داشت که بداند اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چگونه بود. اما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دیدار پروردگار خود شتافته و رحلت کرده بود. لذا تصمیم گرفت به نزد عایشه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برود تا از او در این باره پرسش نماید. سعد می گوید: بر عایشه وارد شدم و از اخلاق رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، سؤال کردم عایشه در جواب گفت: اَما تَقرَأُ القرآنَ؟ یعنی: آیا قرآن نخوانده ای؟
    جواب دادم: آری، خوانده ام. گفت: کانَ خُلقُ رَسُول اللهِ القُرآنَ یعنی: اخلاق و خُلق و خوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، قرآن بود.** ر. ک: قصه های قرآن / 134، به نقل از: محجة البیضاء 4 / 120.
    توضیح: منظور از این جمله که اخلاق رسول خدا، قرآن بود این است که رسول خدا مصداق اولیه و بارز تمامی اخلاقی قرآنی و آیاتی است که آداب اجتماعی و مکارم اخلاق را آموزش می دهند. یعنی رسول خدا خود اولین فردی بود که به این گونه آیات عمل می فرمود به همین جهت خداوند در قرآن مجید اخلاق عالی پیامبر گرامیش را ستوده و فرموده: وَ اءنَّکَ خُلُقٍ عَظیمٍ (قلم / 4. ترجمه: و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری).***




    امضاء


  8. Top | #1277

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض










    حکایت 988: قتل مشرکان


    رشید الدین فضل الله همدانی (1247 - 1318 م) در کتاب خویش جامع التواریخ چنین می نویسد: ترسایان در زمان قاآن تعصب عظیم با مسلمانان می ورزید (لذا) قصد کردند و عرضه داشتند که: در قرآن آیتی هست که: اُقتُلُوا المُشرِکینَ.** توبه / 5، ترجمه: مشرکان را به قتل برسانید.*** به تقریری که قاآن از آن برنجید.
    فرمود که: از کجا می گویید؟ گفتند: مکتوبی در این باب از پیش اباقآخان آمده است. قاآن مکتوب را بخواست و دانشمندان را طلب داشت و از بزرگ ایشان بهاء الدین بهائی پرسید که: این آیت در قرآن شما هست یا نه؟ گفت: هست. گفت: قرآن خدایی شنوید؟ گفت: بلی. گفت: چون خدا فرموده که کافران را بکشید، چرا نمی کشید؟ جواب داد که: هنوز وقت در نیامده است و ما را دست نمی دهد. قاآن در خشم شد و فرمود که: مرا باری (وقت) دست می دهد، و فرمان داد تا او را بیاسارسانند. امیر احمد وزیر و قاضی بهاء الدین که او نیز مرتبه وزارت داشت و امیر داشمن به بهانه آنک از دیگران نیز بپرسیم، مانع شدند. مولانا حمید الدین سابق سمرقندی را که قاضی بود، طلب داشتند و قاآن از او همین سخن پرسید. او گفت: این آیت هست. قاآن فرمود: که چرا نمی کشید؟ گفت: خدای تعالی فرموده است که مشرکان را بکشید. اگر قاآن دستوری فرماید بگویم که مشرک کیست بگویم. فرمود: بگو. گفت: تو ( قاآن) چون نام خدای بزرگ بر سر برلیغ))** یَرلیغ، یَرلغ (مأخوذ از مغولی): فرمان پادشاه، فرمان خان مغول.*** می نویسی، مشرک نباشی. مشرک کس باشد که خدای را نداند و او را انباز** انباز گفت: برای خدا شریک و همتا قایل شدن.*** گوید و منکر خدای بزرگ بُود. قاآن را به غایت خوش آمد و آن سخن در دل او جای گیر شد و مولانا حمید الدین را تشریف داد و نواخت فرمود. و دیگران به سخن او خلاص یافتند.** ر. ک: جامع التواریخ 1 / 655.***





    امضاء


  9. Top | #1278

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    حکایت 989: تاریکی پشت تاریکی


    آورده اند که: عباس نامه ای به این فریعه قاضی نوشت و چنین استفتاء نمود: نظر مبارک قاضی - ادام الله ایامه - درباره مسأله زیر چیست؟ لطفا حکم آن را بیان نمایید.
    مردی یهودی با زنی نصرانی زنا نموده و از ایشان فرزندی تولد یافته که بدنش همانند آدمی ولی چهره اش همانند گوساله است.
    قاضی ( ابن فریعه) در جواب نوشت: آن چه مطرح نمودید از بهترین دلایل و عادل ترین شهود بر ضد یهودیان ملعون است مبنی بر این که دل های آنان از محبت گوساله (سامری) سیراب و لبریز شده** اشاره به آیه 93 سوره بقره.*** و آثار این محبت از اعضای تحتانی آنان خارج گشته است. حکم و نظر من آن است که سر گوساله ای را بر گردن مرد یهودی آویخته، آن گاه پای او را با ریسمان به ساق پای زن نصرانی ببندید، سپس هر دوی آنان را با ریسمان بر زمین کشانده و با این حال از کوچه ها عبور دهید و منادی با اشاره به آن دو فریاد بر آوَرَد که: ظُلمات بَعضُها فَوقَ بَعضٍ **نور / 40.*** یعنی: ظلمتهایی است یکی بر فراز دیگری)).** ر. ک: زهر الربیع / 46.***







    امضاء


  10. Top | #1279

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حکایت 990 : بذر اِنفاق


    آورده اند که: ملهّبی پیش از آن که به مقام وزارت برسد، مردی فقیر و تنگدست بود. روزی به همراه دوستش به سفر رفته و در بین راه این ابیات را می خواند:
    الا موت یُباع فاشتَریهِ - فهذا العیش ما لا خیرَ فیهِ
    اَلا رحمَ المُهیمِنُ نفسَ حُرٍّ - تصدّق بالوفاة علی اخیه** آیا مرگی به فروش می رسد تا آن را خریداری کنم زیرا این زندگی دیگر فایده ای ندارد. آیا نگهبان اجلی یافت می شود که بر انسان آزاده ای رحم نموده و مرگ را بر او تصدق نماید و صدقه دهد.***
    دوستش با شنیدن این اشعار، متأثر شده و یک درهم به وی داد تا با آن، غذایی هر چند اندک فراهم نماید. آن دو از یکدیگر جدا شدند و هر یک به راهی رفتند. بعدها ملهّبی ترقی نموده و به مقام وزارت نایل شد و این در حالی بود که روزگار بر دوستش سخت شده و امور زندگی اش به دشواری سپبی می شد. دوست ملهبی به ناچار نامه ای بدین مضمون خطاب به وی نگاشت:
    الا قل للوزیر فَدَتهُ نفسی - مَقال مذکِّر ما قد نسیه
    اتذکُرُ اذ تقول لضنک عیش - اَلا موت یباع فاشتریه** هان، به وزیر - جانم به فدایش - به عنوان تذکر و یادآوری بگو: آیا به یاد می آوری آن هنگام را که به جهت سختی معیشت می گفتی آیا مرگی به فروش می رسد تا آن را خریداری کنم))؟***
    ملهبی پس از خواندن مضمون نامه و اشعار موجود در آن، فرمان داد تا هفتصد درهم به دوستش بدهند و در پایان نامه وی چنین نوشت: مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ.** بقره / 261، ترجمه: کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یکصد دانه باشد. *** سپس او را به شغلی مناسب گماشت.** ر. ک: زهر الربیع/ 69.***






    امضاء


  11. Top | #1280

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حکایت 991: ای امیر! اءنّ ربک لبالمرصاد!


    روزی از روزها، عمرو بن عبید بر منصور - خلیفه عباسی - وارد شد و سوره مبارکه والفجر را قرائت کرد تا به این آیه شریفه رسید: اءنَّ ربَّکَ لَبِالمِرصادِ.** فجر / 14، ترجمه: به یقین پروردگار تو در کمینگاه (ستمگران) است.*** منصور منظور عمرو را درک کرده، پرسید: پروردگار در کمین است؟ عمرو گفت: در کمین فردی که در حضور او مرتکب خطا می شود. ای امیر! از خدا بترس زیرا در پیش روی تو آتشی افروخته شده تا کسانی را که به کتاب خدا ( قرآن مجید) و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل نمی کنند، در کام خود فرو برد. سلیمان بن خالد که در آن جا حاضر بود خطاب به عمرو گفت: ساکت شو که امیرالمؤمنین را اندوهگین ساختی! عمرو گفت: ای ابن مخالد! وای بر تو، خود از پند و اندرز دادن به خلیفه زبان فرو بسته ای، اکنون در صدد آن هستی که دیگران را نیز به سکوت واداری تا لب فرو بندند و خلیفه را موعظه نکنند؟! آن گاه عمرو خطاب به خلیفه ادامه داد: ای امیر! از خدا بترس. این مردم قادر نیستند به تو سودی رسانند و اگر آن ها به انحراف کشیده شده و به انجام کارهای ناپسند روی آورند مسؤولیت تمامی آن کارهای ناروا بر عهده توست. اما آن ها مسئول کارهای اشتباه تو نخواهند بود زیرا به آن ها نمی توان گفت که چرا خلیفه را از کارهای ناروایش باز نداشتید. اما از تو می توان پرسید که چرا اجازه دادی تا رعیت به کارهای خلاف حق و انصاف و عدالت سوق پیدا نمایند. پس ای خلیفه دنیای آن ها را با تباه ساختن آخرت خود، آباد و تأمین مکن. سوگند به پروردگار اگر روزی این عُمال و کارگزارانت آگاه شوند که تو از آنان عدل و انصاف و منش انسانی می خواهی حتی یک تن از آنان در خدمت تو باقی نمی ماند و در عوض، اشخاصی که شایستگی اداره امور مردم را دارند (و فعلا به دلیل فساد و ظلم و نبودن زمینه اصلاح، گوشه عزلت را اختیار نموده اند) با شنیدن و دانستن انفصال و استعفای متخلفان و نالایقان از دستگاه های اداری کشور، برای پشتیبانی از حق و عدالت پیشنهادی تو، سریعاً اعلام آمادگی می کنند و جایگزین خوبی برای ناشایستگان می شوند و تو با استفاده از موقعیت به دست آمده، حکومتی که ناشر عدالت و مروج فضیلت است، خواهی داشت.** ر. ک: سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن 2 / 200 - 199، به نقل از: حکایات برگزیده از زندگی علما با سلاطین / 104.***




    امضاء


صفحه 128 از 129 نخستنخست ... 2878118124125126127128129 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi