- وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب
عفاف و پاکدامني را رعايت کند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمي کنند متعرض آنها شوند. و از نظر
اسلام هر قدر زن جانب
عفاف و ستر (پوشش) را مراعات کند، پسنديده تر است. (مسئله
حجاب ص 168 و 177)
-
عفاف يعني آن حالت نفساني يعني رام بودن قوه شهواني تحت حکومت عقل و ايمان.
عفاف و پاکدامني يعني تحت تأثير قوه شهواني نبودن، شره نداشتن. يعني جزء آن افرادي که تا در مقابل يک شهوتي قرار مي گيرند بي اختيار مي شوند و محکوم اين غريزه خود هستند، نبودن، اين معني
عفافاست. (تعليم و تربيت در اسلام، ص 26)
- عجبا به بهانه اينکه حجاب، نيمي از افراد
اجتماع را فلج کرده است، با بي حجابي و بي بند و باري نيروي تمام افراد زن و مرد را فلج کرده اند. (مسئله حجاب، ص 98)
- در مورد غريزه جنسي و برخي غرايز ديگر برداشتن قيود، عشق به مفهوم واقع را مي ميراند ولي طبيعت را هرزه و بي بند و بار مي کند. در اين مورد هر چه عرضه بيشتر گردد هوس و ميل به تنوع افزايش مي يابد. (مسئله حجاب، ص 103)
- تا در جهان حکومت شهوت برقرار است هرگز امنيت ناموسي وجود نخواهد داشت. (مسئله حجاب، ص 44)
- غيرت، نوعي پاسباني است که آفرينش براي مشخص بودن و مختلط نشدن نسلها در وجود بشر نهاده است. (مسئله حجاب، ص 55)
- اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در کادر ازدواج مشروع پيوند زن و شوهري را محکم مي سازد و موجب اتصال بيشتر زوجين به يکديگر مي شود. (مسئله حجاب، ص 81)
- فلسفه پوشش و منع کاميابي جنسي از غير همسر مشروع، از نظر
اجتماع خانوادگي اين است که همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت کردن او به شمار برود، در حاليکه در سيستم آزادي کاميابي، همسر قانوني از لحاظ رواني يک نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مي رود و در نتيجه کانون خانوادگي براساس دشمني و نفرت پايه گذاري مي شود. (مسئله حجاب ص 81)
- اگر رعايت پاره اي مصالح اجتماعي زن يا مرد را مقيد مي سازد که در معاشرت روش خاصي را اتخاذ کنند و طوري راه بروند که آرامش ديگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقي را از بين نبرند، چنين مطلبي را زنداني کردن يا بردگي نمي توان ناميد و آن را منافي حيثيت انسان و اصل آزادي فرد نمي توان دانست. (مسأله حجاب، ص 101)
- حيا و
عفافاز ويژگيهاي دروني انسان است و حجاب به شکل و قالب و نوع و چگونگي پوشش برمي گردد، تفاوت باطن و ظاهر يا روح و جسد و يا گوهر و صدف را مي توان به عنوان تمثيل در اين زمينه به کار برد. به گمان ما اينها دو حقيقت هستند و ميزان وابستگي اين دو نياز به تأمل دارد. (مسئله حجاب، ص 52 تا 57)
- پوشش زن در
اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد.
-
اسلام مخصوصا تأکيد کرده است که زن هر اندازه متين تر و با وقارتر و عفيف تر حرکت کند و خود را در معرض نمايش براي مردم نگذارد بر احترامش افزوده مي شود.
- حجاب در
اسلام يک وظيفه اي است که بر عهده زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مردم بايد کيفيت خاصي را در لباس پوشيدن مراعات کند. اين وظيفه نه از ناحيه مرد بر او تحميل شده است و نه چيزي که با حيثيت و کرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز بر حقوق طبيعي او که خداوند برايش خلق کرده است محسوب مي شود. (مسئله حجاب، ص 93)
- شرافت زن اقتضا مي کند که هنگامي که از خانه بيرون مي رود متين سنگين و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچ گونه عمدي که باعث تحريک و تهييج شود به کار نبرد، عملا مرد را به سوي خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معني دار به سخن خود آهنگ ندهد، چه آنکه گاهي اوقات ژست ها سخن مي گويند، راه رفتن انسان سخن مي گويد، طرز حرف زدنش يک حرف ديگري مي زند. (مسئله حجاب، ص 93)
- از نظر
اسلام محدوديت کاميابي هاي جنسي به محيط خانوادگي و همسران مشروع از جنبه رواني به بهداشت رواني
اجتماع کمک مي کند و از جنبه خانوادگي سبب تحکيم روابط خانوادگي و برقراري صميميت کامل بين زوجين مي گردد، و از جنبه اجتماعي موجب حفظ و استيفاي نيروي کار و فعاليت
اجتماع مي گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب مي گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود. (مسئله حجاب، ص 76)
- آنچه موجب فلج کردن نيروي زن و حبس استعدادهاي اوست حجاب به صورت زنداني کردن زن و محروم ساختن او از فعاليت هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است و در
اسلام چنين چيزي وجود ندارد.
اسلام نه مي گويد که زن از خانه بيرون نرود و نه مي گويد حق تحصيل علم و دانش ندارد؛ بلکه علم و دانش را فريضه مشترک زن و مرد دانسته است و نه فعاليتهاي اقتصادي خاصي را براي زن تحريم مي کند.
اسلام هرگز نمي خواهد زن بيکار و بي عار بنشيند و وجودي عاطل و باطل بار آيد. پوشانيدن بدن به استثناي وجه و کفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست. آنچه موجب فلج کردن نيروي
اجتماع هست آلوده کردن محيط کار به لذت جويي هاي شهواني است. (مسئله حجاب، ص 84)
- جامعه اي که از زينت
عفاف و حيا و پوشش کامل زنان و غيرت مردان برخوردار باشد و نمايش جاذبه هاي زنانه محدود به خانه و همسر باشد، از يک سو ارزش و منزلت و موقعيت زنان در نظر مردان فوق العاده بالا مي رود و از سوي ديگر قدرت ميل و حرص مردان به جاذبه ها و زيبايي هاي زنان افزايش مي يابد. مردان از آنجا که در خارج خانه به زنان دسترسي ندارند، طبيعتاً به همسران خويش و جاذبه هاي آنان جذب مي شوند که همين امر مايه گرانبها شدن آنها، تداوم بخش محبوبيت آنان و استحکام خانواده خواهد بود. (آسيب شناسي شخصيت زن، ص 256)
- آنچه
اسلام به عنوان يک امر اخلاقي توصيه مي کند اين است که: تا حد ممکن
اجتماع مدني غير مختلط باشد. (مسئله حجاب، ص 216)
- (قرآن) به زنان دستور داد که هم خوب حرف بزنيد و هم حرف خوب بزنيد تا مرداني که قلبشان مريض است طمع نکنند، اين مرض در قلب مرد است چه اينکه زن آنچنان نيست که صداي مرد را بشنود، طمع کند. او از سلام دل برخوردار است، مگر آنکه بيماري تبرج در او پديد آيد.
صغراي قياس اين است که زنان نوعاً از سلامت دل برخوردارند. کبراي قياس اين است که: در قيامت صاحبدلان و سالمدلان سالمند الا من اتي الله بقلب سليم نتيجه آن است که: زنان موفق ترند. اگر قرآن فرمود: اين کتاب شفا در دل است... بعد فرمود: طمع در نامحرم مرض است و بعد فرمود اين مرض در مرد است و در اين بخش سخني از مرض زن به ميان نيامده است معلوم مي شود زنان از اين بيماري مخصوص سالمدل اند. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 250)
- دنياي کنوني، زن را در معرض نمايش آورد و درندگي جامعه بيشتر شد. اما دنياي اسلام، زن را در صحنه مي آورد تا جامعه را مسخر عواطف زن کند نه مسخر غريزه ي زن. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 372)
- زن بايد اين مسئله را کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نيست تا بگويد من از حق خودم صرف نظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نيست تا مرد بگويد من راضيم، حجاب زن مال خانواده نيست تا اعضاي خانواده رضايت بدهند، حجاب زن، حقي است الهي. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 423)
- حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه مال شوهر و نه ويژه برادران و فرزندانش مي باشد. همه اينها اگر رضايت بدهند، قرآن راضي نخواهد بود چون حرمت زن و حيثيت زن به عنوان حق الله مطرح است... حجاب زن حقي است الهي... عصمت زن حق الله است... زن به عنوان امين حق الله از نظر قرآن مطرح است. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 423)
- اسلام زن را در سايه حجاب و ساير فضايل به صحنه مي آورد تا معلم عاطفه، رقت، درمان، لطف، صفا، وفا و مانند آن شود و دنياي کنوني، حجاب را از زن گرفته تا زن به عنوان ملعبه به بازار بيايد و غريزه را تأمين کند. زن وقتي با سرمايه غريزه به جامعه آمد ديگر معلم عاطفه نيست، فرمان شهوت مي دهد نه دستور گذشت. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 372)
- عفاف زنان، مهمترين کار را براي حفظ اديان ابراهيمي عهده دار بودند و در بخش علم نيز، زنان در حد مردان جزء کلمات الهي بودند که آدم را نجات دادند. فتلقي آدم من ربه کلمات (زن در آئينه جلال و جمال، ص 130)
- بارگاهي را تصور کند که به اين بارگاه بدون اذن ورود، نمي شود وارد شد، اگر در آن بارگاه رفيع، کسي زن را شش سال زودتر از مرد راه بدهد معلوم مي شود که اين زن پيش از مرد مورد عنايت صاحب بارگاه مقدس رفيه است... منتهي زن بايد موقعيت خود را درک بکند، آنگاه ديگر به فکر زينت نيست، به فکر پوشيدن و نوشيدن نيست... (زن در آئينه جلال و جمال، ص 228)
- بر اين اساس بلوغ يک شرافت است. آنها که اهل راه اند مي گويند ما مشرف شده ايم نه مکلف و زن شش سال قبل از مرد به اين شرافت مي رسد (زن در آئينه جلال و جمال، ص 354)
- اگر کارهايي که زنان اباذر گونه در جنگها و صحنه هاي سياسي اسلام کردند، ده ها بار گفته مي شد، به صورت فيلم تبليغي در مي آمد، و ده ها بار کتاب در آن زمينه نوشته مي شد، آنگاه مشخص مي شد که زنان در بيشتر مسائل نظامي در صدر اسلام همچون اباذر و مالک اشتر بودند. (زن در آئينه جلال و جمال، ص 294)
- اگر
اسلام به زن مي گويد
حجاب داشته باشد مي خواهد زن در جامعه حضور داشته باشد، البته حضور انساني نه حضور مؤنث.
-
حجاب حريمي براي زن ايجاد مي کند تا بتواند در عرصه هاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و... حضور داشته باشد.