صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20

موضوع: برای شهیدی که بیچاره مان کرده است!

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    9287
    نوشته
    1,682
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    1,408 در 846
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    ghalbha برای شهیدی که بیچاره مان کرده است!

    آهای! جناب آقای محسن حججی! صدای من را می‌شنوی؟ یعنی صدای ما به شما می‌رسد؟

    می‌شود کمی هم به این پایین‌ترها توجه کنی؟









    به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، عبدالمطهر محمدخانی فعال رسانه‌ای یادداشتی درباره

    شهید «محسن حججی» که به تازگی توسط گروهک تروریستی داعش به شهادت رسیده، در فضای

    مجازی منتشر کرده که متن آن به شرح زیر است:



    یکم؛ لنز دوربین



    نمی‌شناختمت؛ اما به خیالم تا آخر عمر، هر بار که این عبارت «سرت را بالا بگیر» را بشنوم؛ یاد تو بیفتم.

    شاید هم حالا حالاها، هیچ جا و در هیچ جمعی، روی آن را نداشته باشم که سرم را بالا بگیرم. اصلا

    آن‌طور که تو در لنز دوربین نگاه می‌کردی، یعنی هنوز هم نگاه می‌کنی، دیگر نمی‌شود با هیچ دوربینی

    مواجه شد. حتی دوربین سلفی موبایل. بعد از تو همه سلفی‌ها سلفی حقارت خواهند بود. وقتی

    دارم با رفقا و بستگان می‌خندم و به دوربین نگاه می‌کنم، یاد تو خواهم افتاد، یاد آن داعشی زشت

    منظر که پشتت ایستاده است. یاد آن چهره زیبای تو که اصلا اثری از غم یا شکست در آن نیست.

    خنده‌ام تلخ خواهد شد...



    دوم؛ شرمندگی ما



    آهای! جناب آقای محسن حججی! صدای من را می‌شنوی؟ یعنی صدای ما به شما می‌رسد؟ می‌شود

    کمی هم به این پایین‌ترها توجه کنی؟ آخر تو با ما چه کردی؟! از جان ما چه می‌خواهی؟ داشتیم

    زندگی‌مان را می‌کردیم. اصلا گفتیم، داستان سوریه و مدافعان حرم دیگر تمام شد. خدا را شکر این

    هم به خیر گذشت و دیگر نیازی به حضور و دفاع نیست؛ که از نبودن در آن معرکه شرمگین باشیم.

    شرمندگی خیلی چیز بدی است...



    سوم؛ غریبی



    روضه‌خوان‌ها چند سالی است در اوج روضه سیدالشهداء، یک عبارت را تکرار می‌کنند، که بیشتر به

    تکه‌کلام لوطی‌ها و مشتی‌های تهران قدیم می‌ماند. همان‌ها که جوانمردی و مردانگی برایشان حرف

    اول و آخر را می‌زد. شاید خودت شنیده باشی. حتما شنیده‌ای. حتما شنیده‌ای و از خود ارباب همین

    را خواسته‌ای. روضه‌خوان‌های سنگ‌دل شهر ما، در اوج حرارت روضه قتل‌گاه، خطاب به سیدالشهداء

    می‌گویند: غریب گیر آوردنت. از آن جملاتی که مردانگی را شعله‌ور می‌کند. از آنها که غیرت‌سوز می‌کند

    مرد را. از آن دست حرف‌هایی که جان آدم را در روضه به لب می‌رساند، اما صد افسوس که به در

    نمی‌برد...



    چهارم؛ فرمانده فاتح



    غریبی خیلی چیز بدی است. داعش هم حسابی ترسناک است. یعنی برای ما ترسناک است. چون تو

    که ظاهراً نترسیدی. چهره‌ات به هرچه و هرکه شبیه باشد به ترسیده‌ها نمی‌ماند. چنان مستحکم

    چشم دوخته‌ای به دوربین که انگار تو آنها را به اسارت گرفته‌ای. اگر دستانت بسته نبود، چهره پلشت

    آن داعشی بد سیرت، بیشتر به یک اسیر ترسیده و مستأصل می‌مانست تا تو که انگار فرماندهی یک

    سپاه فاتح در صبح نبرد را برعهده داری...



    پنجم؛ یتیمی



    می‌گویند فرزندت دو ساله است. گاهی به حس شما شهدای مدافع حرم که همسر جوان و فرزندان

    خردسال در خانه دارید فکر کرده‌ام. به اینکه چطور برای دفاع از حرم به این سادگی ترک خانواده

    می‌کنید. اما داستان تو فرق می‌کند. فرزندت٬ حالا که دو سال بیشتر ندارد و درد یتیمی را چندان

    درک نمی‌کند. بعد از آن هم، فکر می‌کنم تو پدری را در حق او با همین تصویر تمام کرده‌ای. برای یتیم

    یک شهید چه فخری از این بالاتر که قاب عکس پدر برای همیشه پر از صلابت و مردانگی است. از آن

    قاب عکس‌ها که با دیدنشان دل آدم گرم می‌شود...



    ششم؛ چهره تو



    نمی‌دانم در هنگام ثبت آن عکس، داعشی‌ها به تو چه گفته‌اند. شاید به تنهایی و غربتت می‌خندیدند،

    شاید هم به سخت‌ترین شکنجه‌ها و دردناک‌ترین نوع قتل‌ها تهدیدت می‌کردند. از همان روش‌های

    سبوعانه و وحشیانه که فقط از دست آنها برمی‌آید. پس تو چرا خم به ابرو نیاوردی؟ چرا اینقدر به این

    وحوش از خدا بی‌خبر که آماده ذبح تو می‌شوند بی‌اعتنایی؟ قبل از سفر به سوریه فیلم جنایات آنها را

    ندیده بودی؟ یا داعشی‌ها را نمی‌شناسی یا مرگ را و یا پاک هوش و حواست را به کسی باخته‌ای.

    که اگر جز این است، چرا در چهره‌ات ترس نیست؟ چرا؟ می‌بینی! چهره تو در آن تصویر مرا دیوانه کرده؟

    مرا و بسیاری از جوانان هم‌وطنت را. دو سه شب است که دست از سر ما برنمی‌دارد. بیچاره‌مان

    کرده‌ای آقا محسن...



    هفتم؛ روضه



    محسن‌جان! زیاد وقتت را نمی‌گیرم. حالا دیگر با شهدا و اولیا هم‌صحبتی و کلام چون منی جز ملال

    برایت نیست. اما بگذار بگویم که چهره‌ات و آن چشم‌ها، مرا یاد روضه حضرت عباس انداخته است.

    روضه وفای برادر حسین. آنجا که روضه‌خوان‌ها می‌گویند، برایش امان‌نامه آوردند تا دست از برادر بردارد

    و او با ناراحتی آن را پس زد. نمی‌دانم خودت در آن لحظات آخر یاد کدام روضه افتاده‌ای. حتما در آن

    لحظات غریبی، در حلقه پُر سر و صدای وحوش داعشی، وجودت آنقدر شبیه اربابت در لحظات واپسین

    قتل‌گاه شده است که روضه دیگری جز آن، در یادت نقش نبسته باشد. روضه همان لحظاتی که اربابت

    زیر لب زمزمه می‌کرد: الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک.


    سایت رهروان ولایت






    امضاء


    عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است

    دادن سر نه عجب ،داشتن سر عجب است

    تـن بـی سر عجبـی نیست رود گـر در خاک

    سـر سربـاز ره عشـق بـه پیکـر عجب است


  2. تشكرها 2


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    شاعرانی که برای شهید حججی شعر سرودند




    هرکسی در هر جایگاهی که بود ضمن همدردی با خانوده شهید حججی، سعی کرد از دریچه دیدگاه خود حرکت قهرمانانه او را تفسیر کند

    درست زمانی که آن عکس مشهور از شهید حججی پخش شد، همه ایران و جهان از این همه صلابت و عظمت تعجب کرد. همه ایران یکپارچه حس غرور شد و همه به خود بالیدیم که چنین شجاع مردانی داریم که با وجود سن و سال پایین، دست از زندگی و همه متعلقات خود شسته‌اند و برای امنیت و آزادی جهانیان خود را به دامان خطر می‌اندازند. شهادت محسن حججی همه ایران را وادار به واکنش کرد، هرکسی در هر جایگاهی که داشت ضمن همدردی با خانوده این شهید بزرگوار سعی کرد از دریچه دیدگاه خود این حرکت قهرمانانه را تفسیر کند. در این بین شاعران ایرانی زیادی هم در وصف این شجاعت شعر سرودند که در زیر به برخی از آنها اشاره شده است






    امضاء



  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    یوسف رحیمی

    گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
    مرور می‌کنم امشب غم تمام جهان را
    غم عراق و یمن را که شعله‌شعله در آتش
    غم دمشق پریشان و غزه‌ی نگران را
    دلارهای یهودی، ریال‌های سعودی
    ببین که برده به غارت چگونه امن و امان را
    چه کودکان یتیمی که مانده بی‌سر و سامان
    چه مادران غریبی که برگ‌ریزِ خزان را...
    صدای ناله و شیون زِ هر کرانه بلند است
    چگونه خواب ربوده‌ست چشم آدمیان را؟
    جهان اگر چه کویر سکوت و بهت و تماشاست
    در این دیار ببین رودهای در جریان را
    ببین شکوه و شهامت چگونه ریشه دوانده
    ببین قیامت قد هزار سرو روان را
    ببین که عشق حسینی و آرمان خمینی
    چگونه باز به میدان کشانده پیر و جوان را
    درود بر شرف و عزت جوانِ دلیری
    که در هوای حرم نذر می‌کند سر و جان را
    چگونه دم بزنم از مدافع حرم عشق
    چگونه وصف کنم آن حماسه‌های عیان را
    سلام ما به خلیلی و صابری و علی‌دوست
    به غیرت همدانی که خیره کرده جهان را
    سلام ما به عزیزی و باغبانی و عطری
    چه عاشقانه برانگیختند رشک جنان را
    درود بر تقوی، شاطری و فاطمی‌اطهر
    که خوانده‌اند «أ وَفَیتُ» به‌لب امام زمان را
    سلام بر سر اسکندری که بر سر نیزه
    گرفت از دل هر بی‌قرار تاب و توان را
    «سری به نیزه بلند است در برابر زینب»
    خدا کند که نبیند رقیه زخم سِنان را
    سری که بر سر نیزه رهاست عطر صدایش
    وَ غرق نور خدا می‌کند کران به کران را
    و «أی منقلبٍ» می‌رسد به گوش دوباره
    دمی نمی‌برم از یاد شمرهای زمان را...

    امضاء



  6. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مرتضی حیدری آل‌کثیر

    می خواهم از طوفان پرت را پس بگیرم
    از بادها خاکسترت را پس بگیرم
    باید بیاشوبم سکوت لاله ها را
    تا مستی سرتاسرت را پس بگیرم
    ده جنگجو در دستهایم صف گرفته
    تا از جهان انگشترت را پس بگیرم
    من زنده ماندم با غلافی منتظر تا
    از گرده شب خنجرت را پس بگیرم
    حس می‌کنم با بویی از تو می‌توانم
    فانوس چشم مادرت را پس بگیرم
    بو می کشم دندان گرگان زمان را
    تا قطره خون آخرت را پس بگیرم

    امضاء



  7. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    محسن ناصحی
    خوشا آن مسافر که منزل ندارد
    که دل دارد و پای در گل ندارد
    رسیدن، به عشق است آری، که گفته است
    که عاشق شدن کار با دل ندارد؟
    رسیدن چه نزدیک و ماندن چه دور است
    و این راه جز عشق، حاصل ندارد
    شهیدان همان جاده‌ای را گذشتند
    که تا انتها دور باطل ندارد
    به دریا رسیدن نصیب شهیدی است
    که دلبستگی نزد ساحل ندارد
    خوشا آن شهیدی که گمنام ماند و
    ردی در میان مقاتل ندارد
    خوشا آن شهیدی که هنگام رفتن
    به دل ترسی از خشم قاتل ندارد
    سرش را بریدند و در زیر لب گفت
    فدای سرت، سَر که قابل ندارد
    من از کربلا با توام حضرت عشق!
    بفرما بمیرم! نگو دل ندارد
    بفرما بمیرم بفرما بسوزم
    چه آتش چه شمشیر، مشکل ندارد

    امضاء



  8. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    محمدمهدی عبدالهی
    تا محضر دوست، بى نشان باید رفت
    بى سر به سرِ نیزه عیان باید رفت
    مانند علمدار ادب باید کرد
    در خیمه صاحب الزمان(عج) باید رفت


    امضاء



  9. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سیدمهدی نژادهاشمی
    شیعه آن است که چون کوه صلابت دارد
    حُسن ِخلق و شرف و عزت و غیرت دارد
    سر به داریست که در لحظه ی جان دادن هم
    مثل ِشیری که نترس است شهامت دارد
    چشم واکرده به تو معجزه را می فهمد
    چشم های تو سری سر به سلامت دارد
    چشم های تو سرآغاز جهانی تازه ست
    چشم های تو چه بسیار کرامت دارد
    غزل اندر غزل چشم غزالان شده است
    چشم های تو که انقدر نجابت دارد
    به فدای نفست باد صبا می گردد
    دور احساس تو که عشق ولایت دارد
    زنده با دولت عشقی که تو در دل داری
    می شود چشم هرآنکس که سعادت دارد
    «عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد»
    عاشقی پیش سرت عرض ارادت دارد
    سروها با قد سرو تو به خود می نازند
    بس که این قامت رعنات اصالت دارد
    شمع با یک نظرت سوخته از سر تا پا
    با همین یک نظرت میل شهادت دارد
    روشنی بخش شب تار شده پیشانیت
    باتو مهتاب اگر حس ِقرابت دارد
    آه از این نی که حکایت بکند روزی از
    سر بر نیزه که بسیار شکایت دارد
    امضاء



  10. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امیر علی حسنی‌پور
    دشمـن نشِنیـد نالـه و فریـادم
    من محسنم و مرد نجف آبادم
    چون شیر باِستادمُ و خود میبینی
    در بنــدم و از رعشـه ی تــن آزادم
    از رستم و سهراب چِه کم دارم من؟
    با غیــرتـمُ و ز خــاک ایــــران زادم!
    در دیـده‌ی مـن دلاوری‌ها پیــدا
    ترس است ولی به دیده ی جلادم‌‌
    مـن درس به فرزنـدِ علی(ع) دادم پـس
    من را چو حسین(ع)، بوده است استادم
    یک وقت شکایتی به زینب(س) نبری
    مــادر تـو نگویی که چـه شـد اولادم
    گفتم که دوباره هم مرا میبینی
    میبینی و جنت شده است میعـادم
    گر رفتم و بر نگشتم این بار، بجاش
    با مـرگ خود عکس یادگاری دادم

    امضاء



  11. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سید محمدمهدی شفیعی / کتاب مرز ما عشق است
    خیمه ها محاصره ست، تیغ هاست بر گلو
    دشنه هاست پشت سر، نیزه هاست پیش رو
    روی خاک پیکری ست، روی نیزه ها سری ست
    قصه را شنیده ایم بند بند، مو به مو
    قصه را شنیده ایم، قصد راه کرده ایم
    شرح ماجرا بس است لب ببند قصه گو!
    نیست، نیست نخل زار، پشت رقص این غبار
    نیزه زار دشمن است، دشمن است روبرو
    در مسیر مردها صف کشیده دردها
    زخم ها نفس نفس، زهرها سبو سبو
    عده ای ولی هنوز گرم بازی خودند
    یا خزیده در سکوت یا اسیر های و هو
    شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست
    جز به خون نمیکنند عاشقان او وضو
    عاقبت برای او، پیش چشم های او
    غرق خون شدن مرا آرزوست آرزو

    امضاء



  12. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,424
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    زهرا آراسته‌نیا
    در چشم‌های تو دنیا غوطه ور شد
    حتی خود مردانگی هم مردتر شد
    در عکس تو یک کربلا جاری ست آری
    باید برای عاشقی بی پا و سر شد


    امضاء



صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi