صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20

موضوع: برای شهیدی که بیچاره مان کرده است!

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    محمدرضا وحیدزاده
    آسمان سرخ است، بی‌تاب است، دل بی‌تاب‌تر
    تشنه است این خاک، تشنه، آسمان بی‌آب‌تر
    کودکی خوابش نبرده اسم بابا بر لبش
    مادری دلشوره دارد، مادری بی‌خواب‌تر
    آسمان سرخ است، ابری تیره می‌پیچد به خود
    نیست در این صحنه مهتاب از رخت مهتاب‌تر
    دست شستی از سرت، جاری‌ شدی در سرنوشت
    زندگی بی‌درد مرداب است، نه مرداب‌تر
    با سر از کف دادنت لرزیده دست و پای عشق
    سر به سر چشمان مشتاقان شد از این باب، تر
    سر نداری، پهلویت زخمی است، بی‌پیراهنی
    میهمانی کس نرفته از تو با آداب‌تر
    سر نداری تا به دامانش نهی اما چه غم
    بی‌سر است آنکس که از او کس ندید ارباب‌تر

    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    منصور نظری
    کلک خبر گشته پریشانِ داغ - خونِ شقایق شده جاری به باغ
    قاصدک آورده خبر از دمشق - قصۀِ سربازی اصحاب عشق
    شامِ بلا باز خبرساز شد - باز بلا قافیه‌پرداز شد
    شیعه بلا گو شدۀِ بر اَلَست - عطر شهادت همه را کرده مست
    وز همه سو بانگ بلا می‌رسد - عطرِ خوشِ کرب و بلا می‌رسد
    رخ زِ قمر غرقه‌به‌خون آمده - سر زِ تنِ ماه، نگون آمده
    مویِ علی غرقه‌به‌خون گشته باز - فاطمه بنشسته بخواند نماز
    اَلعطش از سوی حرم می‌رسد - غرقه‌به‌خون مَشک و علم می‌رسد
    کرب و بلایی شده بر پا به شام - شیعه سراپا به تب انتقام
    عودِ بلا گشته حجازی نواز - نِشتر غم بر رگِ دل خورده باز
    آمده ویرانه دو بارویِ آه - خون چکد از گوشۀِ ابروی ماه
    خورده غزل خنجر کِشمیری است - این تبِ یک داغِ اساطیری است
    خرمن دل را همه آتش زدند - شعله به دامان سیاوش زدند
    قوم سیاوش همگی دردمند - گریۀِ دنیای مجازی بلند
    اشک قلم آمده جاری چو رود - سینۀِ دفتر شده از غم کبود
    هلهلۀِ ناله ز هر سو به گوش - نُه‌فلک آشفتۀِ بغضی خموش
    در شِکَن ِخاتمی از یَشم گل - اشک خدا می‌چکد از چشم گل
    باز دلی شور عطش میزند - حادثه بر آینه خَش میزند
    آتشِ‌داغِ قمر افروخته - سِدره نشینان همه دل‌سوخته
    مردمِ چشمانِ غزل مَشعلی - ناله کمربستۀِ اشکِ علی
    مرغِ سحر نوحه‌سرایِ قَرَن - کرده بغل زانوی غم نسترن
    می‌رسد از ره سحر آسیمه‌سر - رخت عزا کرده صَحاری به بر
    وه چه شرابی شده انگور غم - می‌دمد این نَفخه که بر صورِ غم
    در سحری تازه به رنگِ تُرنج - میزند آیینه زِغم چَنگ رنج
    خنجر کین سر زِ قمر می‌زند - فاطمه بر سینه و سر می‌زند
    شیعه بگو تا که کُند ترکِ سر - تا نخورد فاطمه سیلی دگر
    تا نَکشد معجر زهرا کسی - سر بدهد شیعه به خنجر بسی
    گر نه عدو سر ز تن ما بُرد - پیش علی فاطمه سیلی خورد
    ای سر شوریده سلام‌ٌعلیک - کرب و بلادیده سلامٌ‌علیک
    ای تن بی‌سر شده در راهِ عشق - ای که شدی محرم درگاهِ عشق
    کاوۀِ آهنگر ایران تویی - آرش این قوم دلیران تویی
    ای که شکسته کمرِ ما،غمت - مردم ایران همه در ماتمت
    ما همه دلداده به یاس کبود- منتقمانِ تو ز آل سعود
    زلزله در کون و مکان افکنیم - ریشۀِ داعش زجهان برکنیم
    ای مه بی سر شده در راهِ عشق - وعدۀِ ما با تو سحرگاهِ عشق
    با پسر فاطمه آیی چو باز - فتح یمن سازی و فتحِ حجاز

    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امیر سلیمانی
    خرابه های به جا مانده بعد تاراج ایم
    چه سالهاست که از شرتان در آماج ایم
    به ما که غرش طوفان اثر نخواهد کرد
    که ساحلیم و یقین در مسیر امواج ایم
    چه جای فکر و تعقل اگر شهادت هست
    جنون خوش است که از راه عقل اخراج ایم
    چه باک اگر که سر ما به تیغتان برسد
    که پر گشوده ی حرز حدیث معراج ایم
    به هر چکاچک شمشیر در میانه ی جنگ
    مقربیم و یقین در ثواب حجاج ایم
    مگر که در دل میدان به درک ما برسید
    که در مصاف شما چند مرده حلاج ایم
    "به رغم مدعیانی که منع عشق کنند"
    خوشا که ما به دعای حسین محتاج ایم

    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    منصور نظری / شعری از زبان همسر شهید
    مرا روزی نگاری مهربان بود – که عشقِ او مرا آرام جان بود
    غزل، نوش از نگاهش باده می‌کرد – تمنایَش دلِ سجاده می‌کرد
    ز سر می‌برد هوشم، عطر سیبش - دلم دربند چشمان نجیبش
    نمازش عطر زینب داشت یارم - ز داغِ فاطمه تب داشت یارم
    نگارم آرزویِ کربلا داشت – به جان عهدِ شهادت باخدا داشت
    به دردِ عشق زهرا مبتلا بود – دلش بیتابِ رفتن کربلا بود
    دلش دریای پر موج عطش بود – مُحرَم آشنایِ غربتش بود
    به پا شد کربلایی تازه در شام – برفت از او قرار و صبر و آرام
    دلش بی‌تاب رفتن بر دمشق او – شود تا کُشتۀِ در راهِ عشق او
    نوایی از دمشق آمد به گوشش – که بُرد از کف قرار و عقل و هوشش
    به پا کرب و بلایی در حلب بود – کَسی او را به یاری در طلب بود
    صدایی پاک و معصوم و طَهورا – به‌سوی کربلا می‌خواند او را
    نوایی تا ابد از عشق جاری – صدایِ یوسفِ زهرا تباری:
    «ولی را کیست تا یاری نماید؟ – و زینب را علمداری نماید؟»
    «وفادار به میثاق خدا کیست؟ – ولی را یاورِ در کربلا کیست؟»
    دلش بیتاب رفتن بود یارم – قرارش رفته بود از کف نگارم
    عطش بر سینۀِ او چاک می‌زد – نگارم ضجه تا افلاک می‌زد
    شبی بار سفر را بست یارم – مرا گفت او حرم را بی‌قرارم
    به عشق زینب و زهرا اسیرم – عطش دارد دلم تا پر بگیرم
    دلم بیتاب بانوی دمشق است – به پا در سینه‌ام غوغای عشق است
    مرا زینب به یاری خوانده، عشقم – حلالم کن که عازم بر دمشقم
    شود معراج عشقم تا که آغاز – پروبال مرا بگشا به پرواز
    مشو سَدِ رَهَم اِی غم نگارم – حلالم کن که فردا رهسپارم
    حلالش کردم و شد رهسپار او – خرامان رفت و شد گُم در غبار او
    خبر آمد پس از چندی ز یارم – که لیلایم نمان چشم‌انتظارم
    ندارد رفتنِ من بازگشتی – ندارم جز شهادت سرگذشتی
    من از این کربلای گشته تکرار – نمی‌آیم مگر با نعش خون‌بار
    رفیقِ روزگارِ مهربانی – حلالم کُن اگر تنها تو مانی
    حلالش کردم آن شوریده سر را – عزیزِ کربلا کرده سفر را
    خبر آمد از او چندی پس‌ازآن – که یارت داده در کرب و بلا جان
    پلیدانی که اولاد یزیدند - خبر آمد که او را سر بریدند
    بلا لبریز او را از عطش کرد – شهادت آمد او را، راحتش کرد
    شمیم عطر زهرا هوش بُرَدش – خدا بِگرفت و در آغوش بُردَش
    خبر آمد تنش در خون کِشیدند – سرش را تشنه‌لب از تن بُریدند
    خبر آمد نشانی از تنش نیست – از او حتی به‌جا پیراهنش نیست
    به زیجِ کربلا یارم رصد شد – خبر آمد که مفقود الجسد شد
    تنش دیدم که بی‌سر بود یارم - شقایق گونه پرپر بود یارم
    فدای ان سر بر نیزۀِ او - رسید آخر به سر هم غصۀِ او
    از او حتی نیامد یک پلاکی – نه حتی استخوان و مشت خاکی
    به راه عشق زینب شد فدا او - گرفت آخر برات کربلا او
    نگارم کربلایی شد سرانجام – گرفت آخر سَرِ پُرشورش آرام
    به راه عشق زینب جان فدا کرد – وفا بر عهد و میثاق خدا کرد
    بلا نوشِ خُمِ عباس‌ها شد – مدافع بر حریم یاس‌ها شد
    رسید آخر به قاف آرزو او – به خون‌دل گرفت آخر وضو او
    به روی غرقه خون دیدار حق کرد – سر شوریده را بردار حق کرد
    شهادت آخر او را عاقبت شد – شفیعش فاطمه در آخرت شد
    شب است و دل هزاران پاره‌پاره – ندارد آسمانم یک ستاره
    سفرکرده نگارم شهر غم را – مدافع تا شود اهل حرم را
    به‌جا عکسی زِ یارم مانده در قاب – ربوده از نگاهم یاد او خواب
    من و یار و شب و یادِ نگاهش – وَ چشمی تا ابد مانده به راهش
    من و یاری که رفت و برنگشت او – به عشق کربلا از جان گذشت او
    من و یار شهیدِ در دمشقم – من او را تا ابد در سوگ عشقم
    زنِ تنهای شب‌های فراقم – تبارم از شقایق، اهلِ داغم
    دلم تنگِ سفرکرده نگارم – چو زینب گشته از غم روزگارم
    ز دیده خون‌دل هر شب ببارم – و او را تا ابد چشم‌انتظارم
    نمی‌آید دگر یارم دریغا – به خون خفته علمدارم دریغا
    مرا این داغ و این درد افتخارم – شهیدِ عشقِ زینب گشته یارم
    فدای آل زهرا هرچه دارم – تمام هستی و ایل‌وتبارم

    امضاء



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آرش براری
    از واهمه دامنت غباری نگرفت
    رخسار تو رنگ بی قراری نگرفت
    ای مرد بزرگ قبل تو هیچکسی
    با مرگ خود عکس یادگاری نگرفت
    امضاء



  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پیمان طالبی
    اى تیغ! استخاره مکن! آب دیده شو
    اى تن! جریحه دار شو! اى سر! بریده شو!
    یک بار هم شده بزن از سینه ام برون!
    فریاد بى صداى من! انک شنیده شو
    از بین دلبران به جلوت درامده
    اى دل بیا و عاشق یار ندیده شو!
    گر باتو دعوى غم ام المصائب است
    چون تیغ منحنى حسینش، خمیده شو
    خاکى اگر، به رشته تسبیح دربیا
    گر قطره اى، ز آب وضویى چکیده شو
    با مرگ چیزى عاید انسان نمى شود
    این راه بهتر است : شهید عقیده شو!
    پروانه وار در تن پیله نهان شدى
    بر دست ها شهید من! این بار دیده شو
    اى شعر! اگر حدیث تو مضمون چشم اوست
    بیخود نگیر وقت غزل را، قصیده شو!



    امضاء



  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حامد حسین‌خانی
    بهار از پشت چشمان تو ظاهر می شود روزی
    زمین با ماه تابانت مجاور می شود روزی
    صدایت می رسد از پشت پرچین ها و دالانها
    سکوت راه، در گامت مسافر می شود روزی
    به جز رنگین کمان در شهر، دیواری نمی ماند
    خدا در کوچه های شهر عابر می شود روزی
    بیابانها به گرد کوه ها چون تاک می پیچند
    زمین، سرمست از این رقص مناظر می شود روزی
    تمام برکه ها را خوی دریا می دهی ای ماه
    درخت از شوق تو مرغ مهاجر می شود
    ترنج آفرینش، قصری از آیینه خواهد شد
    حریر نور و گل فرش معابر می شود روزی
    بتان بر شانه ی محراب و منبر سایه افکندند
    تو می آیی، خدا سهم منابر می شود روزی
    چه باک از طعنه ی ناباوران؟ ما خوب می دانیم
    که شب می میرد و خورشید ظاهر می شود روزی
    سمند نور، زلف تیرگی ها را بر آشوبد
    به فرمانی که از چشم تو صادر می شود روزی
    تو باقی مانده ی حقی، به زیتون و زمان سوگند
    تمام عصرها با تو معاصر می شود روزی
    در و دیوار دیوان غزلهای تو خواهد شد
    و حتی سنگ با نام تو شاعر می شود روزی
    امضاء



  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    میلاد عرفان‌پور
    صلابتی که در نگاه توست... شقاوتی که در نگاه اوست
    جهنم و بهشت را ببین: نگاه دشمن و نگاه دوست
    چقدر شمر و ابن ملجم است چقدر هیزم جهنم است
    نگاه این که بسته دست تو، چقدر بی حیا، بی آبروست
    نگاه تو به کیست اینچنین، غریب و روشن و شکوهمند
    نگاه تو نگاه تو نگاه...چه عاشقانه گرم گفتگوست
    جوانی و هنوز نیستی جوان تر از علی اکبرش
    سه شعبه ای ست بر دلت هنوز، از آن سه شعبه ای که بر گلوست
    وجود بی عدم، نگاه توست، کبوتر حرم، نگاه توست
    نماز صبحدم نگاه توست، نگاه تو همیشه باوضوست
    نگاه تو چه فاتحانه گفت:نه گاه ماندن و نشستن است
    نه روزگار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست
    فقط نه چشم تر بیاورید، برای دوست سر بیاورید
    چقدر کربلا که پشت سر، چقدر کربلا که پیش روست

    امضاء



  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    طیبه عباسی ترابی

    برداشت به امّید تو ساک سفرش را
    ناگفته ترین خاطره ی دور و برش را
    برگشت، نگاهی به من انداخت و خندید
    بوسید در آن لحظه ی آخر پسرش را
    برخاسته بود العطش از مجلس روضه
    آتش زده بود آه... دل شعله ورش را
    پر زد به هوای حرم عشق که شاید
    یک روز بریزد همه جا بال و پرش را
    آهسته فقط گفت: امان از دل زینب
    وقتی که رساندند به مادر خبرش را
    این کرب و بلا نیست دمشق است،که هربار
    یک‌جور شکسته دل هر رهگذرش را
    آیا تن بی جان تو هم زیر سم اسب...
    بگذار نگوییم از این بیشترش را
    در راه دفاع از حرم عشق چه خوب است
    عاشق بدهد مثل تو صدبار سرش را

    امضاء



  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    علیرضا قزوه
    چو شیر شرزه‌ای از بیشه‌ات برون شده ای
    کسی ندیده چنین عاشق جنون شده ای
    تو کیستی؟ یل ام‌البنین! گل خونین!
    سر بریده ی خورشید غرق خون شده ای!
    سر تو را به طبق می‌برد به نزد یزید
    گناه زادِ هوس باره‌ی زبون شده‌ای
    سر تو را به سر نی زدند مثل حسین(ع)
    چه اعتبار و چه حیثیت فزون شده‌ای
    فدای پیرهن پاره‌ات، برادر من!
    شبیه یوسف در چاه واژگون شده‌ای
    نماد غیرت و ایمان، سیاوش ایران!
    شکیب زینبی و صبر آزمون شده‌ای
    کدام منطق و شعر از تو می‌تواند گفت؟
    هزار بغض مزامیر ارغنون شده‌ای
    به جای فرش سلیمان چه هرزه می‌لافد
    سیاه رایت پوسیده ی نگون شده‌ای
    ستاره گرد سرت گریه می‌کند هر شب
    شهاب ثاقب و خورشید بی سکون شده‌ای
    سرت سلامت اگر سر نماند روی تنت
    تو راز گمشده‌ی آن عقیق خون شده‌ای

    امضاء



صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi