صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 , از مجموع 13

موضوع: در مسیر عفت ورزی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    چند نمونه از عفّت ورزی پیشوایان


    1. در شأن رسول خدا(ص) گفته‎اند: او عفیف‌ترین انسآن‌هابود، در همه ابعاد با خویشتن‌داری عجیبی به تدبیر امور می‌پرداخت. در جنگ اُحد، دندآن‌های جلوی‌اش شکست و صورتش از ناحیه دشمنان شکاف برداشت. برخی از او خواستند تا دشمن را نفرین کند، آن حضرت با کمال خویشتن داری فرمود: «من به عنوان ناسزاگو مبعوث نشده‌ام، بلکه به عنوان دعوت کننده و مایه رحمت برای مردم فرستاده شده‌ام.» سپس به جای نفرین، چنین دعا کرد: «اللهمَّ اهْدِ قومی فانّهُم لایعْلَمون؛ خدایا! قوم مرا هدایت کن،، زیرا آن‌ها ناآگاه‌اند». عمر بن خطاب نیز اصرار داشت که پیامبر(ص) نفرین کند، ولی آن حضرت با کمال خویشتن‌داری، و صبر انقلابی، از نفرین کردن، امتناع ورزید.(14)

    آن حضرت آن چنان از تقاضا کردن (و درخواست کمک مالی) از این و آن - که ضربه شدیدی به عزّت و عفت انسان می‌زند - بیزار بود، لذا فرمود: «مَنْ سَئَلَ وَ عِنْدَهُ ما یغْنیهِ فانّما یسْتَکثِرُ مِنْ جَمَرِ جَهَنَّمَ؛ کسی که از مردم درخواست کند، در حالی که به مقدار کفایت دارد، آتش دوزخ را برای خود افزون می‌سازد».(15)

    زندگی آن حضرت آمیخته با دستورهای قرآن بود، همان قرآنی که در آیه 273 سوره بقره اصحاب صُفّه (مهاجران فقیر در مدینه) را به خاطر خویشتن داری در اوج شدّت فقر، ستوده است، آنان که با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و از کسی تقاضای کمک نکردند، به گونه ای زیستند، که مردم ناآگاه گمان می‌کردند که آن‌ها ثروتمند‎اند: «یحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّف» روزی گروهی از مسلمانان مدینه خدمت پیامبر(ص) آمده و عرض کردند: «از درگاه الهی بهشت را برای ما ضمانت کن. پیامبر(ص) پس از اندکی درنگ فرمود: من با یک شرط چنین ضمانتی را برای شما می‌کنم، پرسیدند: آن شرط چیست؟ فرمود: اَنْ لاتسْئلوا احداً شَیئاً؛ از هیچ کس (جز خدا) چیزی را تقاضا نکنید».

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آن‌هانیز تعهّد کردند که در زندگی از احدی تقاضا نکنند. لذا کار به جایی رسید که اگر یکی از آن‌ها در سفر بود و سواره حرکت می‌کرد و تازیان‌هاش بر زمین می‌افتاد، خوش نداشت به کسی بگوید: تازیانه‌ام را به من بده، بلکه خودش پیاده می‌شد و تازیانه را برمی داشت، تا مبادا از کسی تقاضایی کرده باشد، یا این که وقتی کنار سفره نشسته و دستش به آب نمی‌رسید، به کسی نمی‌گفت که آب به من بده، بلکه خودش برمی‌خاست و ظرف آب را برمی داشت و می‌نوشید. آری پیامبر(ص) هم خود این گونه می‌زیست و هم به شاگردانش این گونه توصیه می‌کرد.(16)

    2. یکی از اصحاب پیامبر(ص) نمی‌توانست هزینه زندگی‌اش را تأمین کند، در فشار سختی بود. روزی همسرش به او گفت: «کاش به محضر رسول خدا(ص) می‌رفتی و از او چیزی می‌خواستی.» او نیز خدمت پیامبر(ص) رفت و تقاضای کمک کرد، پیامبر(ص) به او فرمود: مَنْ سَألنا اعطیناهُ، وَ مَنْ استغنی اَغْناهُ الله؛ کسی که از ما تقاضا کند، به او عطا می‌کنیم و هر کس بی نیازی جوید، خداوند او را بی نیاز کند. صحابی با خود گفت: منظور پیامبر(ص) جز من کسی نیست، به سوی همسرش بازگشت او را از سخن پیامبر(ص) مطّلع ساخت. زن گفت: رسول خدا(ص) بشر است و از حال تو بی اطلاع می‌باشد، نزد او برو و وضع خود را برای او بیان کن، صحابی بار دیگر نزد پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) باز همان سخن را به او فرمود. او بازگشت و با اصرار همسرش برای بار سوم نزد پیامبر(ص) آمد، پیامبر(ص) نیز جوابش همان داد. او تصمیم گرفت دنبال کار برود. لذا کلنگی را از شخصی عاریه کرده و به طرف کوهستان رفت ومقداری هیزم جمع آوری نمود و آن را به مدینه آورد و به پنج سیر آرد فروخت، آن آرد را به خانه آورد.همسرش نیز نان پخت و با هم خوردند. به کار خود ادامه داد و از پس انداز خود، کلنگی خرید. کم کم از اندوخته‌اش دو شتر و یک غلام خرید و سرانجام ثروت‌مند شد. در این هنگام نزد رسول خدا(ص) آمد و وضع زندگی خود را شرح داد، پیامبر(ص) فرمود: مَنْ سألَنا اعطیناهُ وَ مَنْ استغنی اغناهُ الله».(17) آری خویشتن داری و عفّت نفس، آن صحابی را در پرتو هدایت نورانی پیامبر(ص) عزّت‌مند کرد و از ذلت و سرافکندگی نجاتش داد.

    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3. در مورد غیرت و عفت ناموسی پیامبر(ص) نیز سخن بسیار است؛ از جمله این که: ‌ام سلمه - یکی از همسران پیامبر(ص) می‌گوید: در حضور پیامبر(ص) بودم، یکی از همسرانش به نام میمونه نیز حاضر بود، در این هنگام ابن‌ام مکتوم که نابینا بود به آن جا آمد، پیامبر(ص) به ما فرمود: «حجاب خود را در برابر ابن‌ام مکتوم رعایت کنید. پرسیدیم: مگر او نابینا نیست، بنابراین حجاب ما چه معنا دارد؟ فرمود: «آیا شما نابینا هستید؟ آیا شما او را نمی‌بینید؟».(18)

    4. امیرمؤمنان(ع) فرمود: «روزی مرد نابینایی با اجازه قبلی، به خانه فاطمه زهرا(س) آمد، حضرت زهرا(س) خود را پوشانید، پیامبر(ص) که در آن جا حاضر بود پرسید: با این که این مرد نابینا است، چرا خود را پوشاندی؟ حضرت زهرا(س) عرض کرد: «اگر او مرا نمی‌بیند، من او را می‌بینم، وانگهی او بو را استشمام می‌کند.» رسول خدا(ص) به نشانه تصدیق سخن و عمل فاطمه(س) فرمود: گواهی می‌دهم که تو پاره وجود من هستی».(19)

    5. در ماجرای جنگ جمل که در سال 36 ه.ق رخ داد، وقتی سپاه علی(ع) بر دشمن پیروز شد، عایشه در میان هودج بود، علی(ع) نزد او آمد و فرمود: «... سوگند به خدا، آنان که زن‌های خود را در پشت پرده عفاف نگه داشتند و تو را از خانه خارج نمودند، با تو به انصاف رفتار نکردند». سپس نگذاشت نامحرمان به پیش آیند، بلکه به محمد بن ابی بکر - برادر عایشه - دستور داد، تا او را از هودج بیرون بکشد، سپس او را در خانه صفیه دختر حارث پناه داد،(20) آن گاه با حفظ کامل حریم عفاف، او را روانه مدینه کرد. آری با این که او از سران جنگ افروز دشمن بود، حضرت علی(ع) در حفظ عفت او بسیار کوشید؛ حتی دو نفر از سپاهیان ناآگاه علی(ع) درصدد بودند که نسبت ناروای بی عفّتی به عایشه بدهند، حضرت علی(ع) به شدّت از آن‌ها جلوگیری نمود و دستور داد به هر کدام - به عنوان حد قذْف - صد تازیانه زدند و هنگامی که عایشه را به سوی مدینه روانه می‌نمود، بیست نفر زن را مأمور کرد تا به صورت مردان جنگی، شمشیر را به کمر بسته و عایشه را به مدینه برسانند

    امضاء


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi