چند نمونه از عفّت ورزی پیشوایان
1. در شأن رسول خدا(ص) گفتهاند: او عفیفترین انسآنهابود، در همه ابعاد با خویشتنداری عجیبی به تدبیر امور میپرداخت. در جنگ اُحد، دندآنهای جلویاش شکست و صورتش از ناحیه دشمنان شکاف برداشت. برخی از او خواستند تا دشمن را نفرین کند، آن حضرت با کمال خویشتن داری فرمود: «من به عنوان ناسزاگو مبعوث نشدهام، بلکه به عنوان دعوت کننده و مایه رحمت برای مردم فرستاده شدهام.» سپس به جای نفرین، چنین دعا کرد: «اللهمَّ اهْدِ قومی فانّهُم لایعْلَمون؛ خدایا! قوم مرا هدایت کن،، زیرا آنها ناآگاهاند». عمر بن خطاب نیز اصرار داشت که پیامبر(ص) نفرین کند، ولی آن حضرت با کمال خویشتنداری، و صبر انقلابی، از نفرین کردن، امتناع ورزید.(14)
آن حضرت آن چنان از تقاضا کردن (و درخواست کمک مالی) از این و آن - که ضربه شدیدی به عزّت و عفت انسان میزند - بیزار بود، لذا فرمود: «مَنْ سَئَلَ وَ عِنْدَهُ ما یغْنیهِ فانّما یسْتَکثِرُ مِنْ جَمَرِ جَهَنَّمَ؛ کسی که از مردم درخواست کند، در حالی که به مقدار کفایت دارد، آتش دوزخ را برای خود افزون میسازد».(15)
زندگی آن حضرت آمیخته با دستورهای قرآن بود، همان قرآنی که در آیه 273 سوره بقره اصحاب صُفّه (مهاجران فقیر در مدینه) را به خاطر خویشتن داری در اوج شدّت فقر، ستوده است، آنان که با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و از کسی تقاضای کمک نکردند، به گونه ای زیستند، که مردم ناآگاه گمان میکردند که آنها ثروتمنداند: «یحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّف» روزی گروهی از مسلمانان مدینه خدمت پیامبر(ص) آمده و عرض کردند: «از درگاه الهی بهشت را برای ما ضمانت کن. پیامبر(ص) پس از اندکی درنگ فرمود: من با یک شرط چنین ضمانتی را برای شما میکنم، پرسیدند: آن شرط چیست؟ فرمود: اَنْ لاتسْئلوا احداً شَیئاً؛ از هیچ کس (جز خدا) چیزی را تقاضا نکنید».