نظام هستي بر اساس مهر و محبت پروردگار به انسان پديد آمده است. زندگى انسان تشکلى است که بر پایه محبت بنا نهاده شده و این امر نقشى حیاتى را در آن بازى میکند؛ عنصرى که خداوند متعال از آن بهعنوان نشانهای از خود نام برده است. اگرچه اندکى از این سرمایه را خداوند در ابتداى زندگى زناشویى به زن و مرد عطا فرموده، ولى باید آن را چون نهالى دانست که لازم است تمام تمهیدات را به کار بست تا این نهال سست و شکننده، حفظ و بارور شود و به درختى تناور تبدیل گردد و ریشه آن در اعماق جان زن و مرد و فرزندان آنان نفوذ کند. محبت، انسان را به سوى همشکلى و همسانى با معشوق میکشاند و این علاقه که در اعماق جان انسان است، باعث میگردد تا محب بهصورت محبوب در آید. مهر و محبّت مايه و سرمايهاى است كه جايگاهش قلبى است كه همه ارزش انسان به اعتبار محتويات مثبت و نورانى آن است، قلبى كه صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از اينكه جايگاه رذايل شود حفظش كرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شايسته جلوه فيوضات حضرت فيّاض نموده است. قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مايه مهر و محبّت بنا به نظر اولياى حق و بهويژه حضرت مولى الموحدين، صاحبش موجودى بى منفعت و وجودى فاقد ارزش است.(1)
از بزرگترين امتيازات شيعه بر ساير مذاهب اين است كه پايه و زير بناى اصلى آن محبت است.