سیّد مجتبیٰ آقابُزرگِ علوی شهرتیافته به آقا بزرگ علوی و بزرگ علوی (۱۳ بهمن ۱۲۸۲، تهران -۲۱ بهمن ۱۳۷۵، برلین) نویسندهٔ واقعگرا، سیاستمدار چپگرا، روزنامهنگار نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی نیز پرداخت.[۳] او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند[۴]
علوی همپای صادق هدایت در دگرگونی داستاننویسی ایران تأثیر گذاشت و همانند او به سبک واقعگرایی میپرداخت؛ «با گرایشهای رومانتیکی که در روحیهٔ ایرانی ریشه دارد.»[۴] و با نثری که «طنین زیباپرستانهای دارد»، در داستانپردازیهایش به نوآوری گرایش داشت.[۴] در بیشتر آثارش، ابتدا گِرِهای هست و حادثهٔ اصلی پیشتر روی داده است و راوی، حادثهٔ داستان را بازسازی میکند. این شگرد را اساساً ویژهٔ ادبیات پلیسی میدانند.[۴] به سبک واقعگرایی اجتماعی میپرداخت و در داستانهایش به نابسامانیهای اجتماعی روی میآورد؛ شخصیتهای داستانهایش پویا یا مبارز هستند.[۵]
خانوادهاش بازرگان و مشروطهخواه بودند.[۶] در ۱۳۰۲/۱۹۲۳م همراه پدرش به آلمان رفت و در رشته علوم تربیتی و روانشناسی ادامهٔ تحصیل داد تا در ایران آموزگار شود.[۶] پدرش سید ابوالحسن علوی از کنشگران سیاسی بود که در ۱۳۰۶/۱۹۲۷م در برلین خودکشی کرد.[۶] بزرگ علوی سال بعد به ایران بازگشت و در مدرسه صنعتی شیراز یک سال به تدریس زبان آلمانی پرداخت.[۶] او که از نسل نخستین دانشآموختگان ایرانیِ اروپا در آغاز سدهٔ ۱۴ ه. ش (دهه ۱۹۲۰م) به شمار میرفت،[۴] نخستین داستان برجستهاش، «سربازِ سُربی» را در دههٔ ۱۳۰۰ش نگاشت.[۴]
در ۱۳۰۸/ ۱۹۲۹م در تهران، تدریس و نویسندگی را ادامه داد.[۶] ترجمهٔ کتاب حماسه ملی ایران از تئودور نولدکه را آغاز کرد و بخشهایی از آن را در مجلهٔ شرق (سعید نفیسی) چاپ کرد.[۶] در ۱۳۱۰/۱۹۳۱م با صادق هدایت آشنا شد و همراه مسعود فرزاد و مجتبی مینوی، گروه نوگرای ربعه را در برابر ادیبان سنتگرا برپا کرد.[۶] سپس بهطور مشترک با صادق هدایت و شین پرتو، مجموعه داستان انیران را در همان سال چاپ کرد.[۶] در این دوران در مجله دنیا با تقی ارانی نیز همکاری میکرد و با نام مستعار «فریدون ناخدا» مقاله مینوشت.[۶]
نخستین مجموعه داستان خود را در ۱۳۱۳/۱۹۳۴م با عنوان چمدان نشر کرد که تأثیرپذیریاش از صادق هدایت و روانکاری سیگموند فروید در آن آشکار است.[۶] در اردیبهشت ۱۳۱۶/آوریل ۱۹۳۷م همراه گروه پنجاه و سه نفر دستگیر، محاکمه و به جرم پیروی از مرام اشتراکی به هفت سال زندان محکوم شد؛ تا شهریور ۱۳۲۰ /اوت ۱۹۴۱م زندانی ماند.[۶]
بزرگ علوی در آثاری که پس از رهایی از زندان نوشت، به واقعگرایی انتقادی پرداخت.[۶]
در ورقپارههای زندان (۱۳۲۰/ ۱۹۴۱) که آن را پنهانی در زندان میتوانست ثبت کند، روزانهنویسیها و خواستههای همبندیان خود را آشکار ساخت.[۶] ۵۳ نفر نیز از دوران زندانش سخن میگوید و تصویری است از مبارزههای روشنفکران در دورهٔ پهلوی اول.[۶] در ۷ مهر همان سال، عضو حزب توده ایران و از اعضای بنیانگذار آن شد،[۷][۸][۹] در ۱۳۲۲/ ۱۹۴۳م عضو هیئت مدیرهٔ انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و سردبیر پیام نو شد[۶] و تا ۱۳۳۰/ ۱۹۵۱م ترجمهها، نقدها، داستانها و سفرنامههایی در این مجله و مجلات سخن و مردم به چاپ رساند.[۶] در برگزاری نخستین کنگرهٔ نویسندگان ایران در تیر ۱۳۲۵/ ژوئن ۱۹۴۶م مشارکت فعال داشت.[۶]
سومین مجموعه داستان خود، نامهها را در ۱۳۳۰/۱۹۵۱ پایان داد که مضمونش پیرامون اختلاف میان پدران و پسران است که در راه پیشرفت و پیشبرد با محافظهکاران مبارزه میکنند.[۶]
شاهکار خود، چشمهایش را در ۱۳۳۱/۱۹۵۲ چاپ کرد که رمانتیک و بر بستر مسائل سیاسی و مبارزتی نوشته شده است.[۶] در ابتدای تابستان ۱۳۳۲/ژوئن ۱۹۵۳ برای شرکت در یک جشنوارهٔ ادبی به پراگ رفت.[۶] بههنگام کودتای ۲۸ مرداد، به آلمان شرقی رفت و پس از مدتی، به استادی دانشگاه هومبولت در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی منصوب شد.[۶] سپس در سالهای بعد، به ایرانشناسی روی آورد و داستانهایی دربارهٔ امیدها و رنجهای مهاجران و آوارگان ایرانی در اروپا نگاشت.[۶]
برخی از آن داستانها را در مجموعههای میرزا و مجلهٔ کاوه منتشر کرد.[۶] رمانی با عنوان سالاریها (۱۳۵۷/ ۱۹۷۸) دربارهٔ تحولات خانوادهای اشرافی در دهه ۱۳۰۰/ ۱۹۲۰ نوشت.[۶] در موریانه (۱۳۷۲/ ۱۹۹۳)، واپسین سالهای پادشاهی ایران را از دید یک مقام ساواک بررسی کرد.[۶] رمان روایت را دربارهٔ زندگی یک مبارز حزبی در سالهای پیش و پس از کودتای ۲۸ مرداد نوشت که پس از مرگش در ۱۳۷۷/ ۱۹۹۸ چاپ شد.[۴][۶]
او را از نویسندگان برجستهٔ ایرانی در سده ۲۰م میدانند[۷] که ابتکار ویژهٔ داستاننویسی داشته[۱۰] وآثارشان راهگشای نسلی نوگرا شد و نفوذشان به اندازهای بود که واقعگرایی بر داستاننویسی ایرانی چیرگی همیشگی یافت.[۴]