عموماً در بررسی اثرات عوامل گوناگون توفیق شاگردان در مدرسه، «زمینه ی خانوادگی» حیطه ی یگانه ای در نظر گرفته می شود که از لحاظ تأثیر از مدرسه متمایز است. اما «زمینه ی خانوادگی » به نوبه ی خود تنها یک حیطه ی واحد منحصر به فرد نیست، بلکه از نظر تحلیلی دست کم به سه جزء مختلف قابل تفکیک است که عبارتند از سرمایه ی مالی، سرمایه ی انسانی و سرمایه ی اجتماعی.
سرمایه ی مالی کمابیش از روی میزان ثروت یا درآمد خانواده سنجیده می شود. این نوع سرمایه، فراهم کننده ی منابع فیزیکی است که می توانند به توفیق دانش آموز در مدرسه کمک کنند. داشتن جای ثابتی [مثلاً اتاق مستقلی] در خانه برای درس خواندن، مواد و وسایلی که به یادگیری کمک می کنند و امکانات مالی که باعث تسهیل مسائل خانواده می گردند... تشکیل سرمایه ی مالی را می دهند.
سرمایه ی انسانی کمابیش با میزان تحصیلات والدین به سنجش درمی آید و بالقوه یک محیط « شناختی » پیرامون فرزندان به وجود می آورد و ایشان را در یادگیری یاری می دهد.
سرمایه ی اجتماعی در محدوده ی خانواده، هم با سرمایه ی مالی و هم با سرمایه ی انسانی تفاوت دارد. با ذکر دو مثال نشان خواهیم داد که معنی سرمایه ی اجتماعی چیست و چگونه عمل می کند.
مثال اول: «جان استوارت میل» در سنی بسیار کم تر از سنی که اکثر کودکان وارد مدرسه می شوند از پدرش جیمز میلدرس، زبان های لاتین و یونانی فرامی گرفت و بعدها کماکان در کودکی با پدر خود و «جرمی بنتام» درباره ی طرح های دست نویس پدر بحث انتقادی انجام می داد. جان استوارت میل، احتمالاً استعدادهای ژنتیک خارق العاده ای نداشت و آموخته های پدرش نیز دامنه دارتر از معلومات بعضی از مردان زمان او نبود. تفاوت مهم و اصلی، وقت و کوششی بود که پدر در امور ذهنی صرف تربیت پسر می کرد.
حال به مثال دوم می پردازیم: در یکی از بخش های مدارس دولتی در ایالات متحده ی آمریکا که در آن متون مورد استفاده در مدارس را خود خانواده های دانش آموزان می خریدند، کشف یک نکته برای مقامات مدارس به صورت معما درآمده بود و آن این که، عده ای از خانواده های مهاجرین آسیایی، از هر کتاب درسی مورد نیاز فرزندان خود دو نسخه می خریدند، تحقیقی که انجام گرفت معلوم کرد که نسخه ی دوم برای مادر کودک خریداری می شده است تا آن را بخواند و به فرزندش کمک کند که در مدرسه موفق باشد.
این جا با موردی سروکار داریم که سرمایه ی انسانی اولیای کودکان، دست کم آن گونه که بنابر سنت از روی تعداد سال های درس خواندن اندازه گرفته می شود، نازل است، ولی میزان سرمایه ی اجتماعی که در خانواده برای کمک به تحصیلات مدرسه ای فرزند وجود دارد، فوق العاده زیاد است.
این مثال ها اهمیت [نقش] سرمایه ی اجتماعی در محدوده ی خانواده برای پرورش ذهنی کودک را نشان می دهند. درست است که بچه ها از سرمایه ی انسانی در تملک پدران و مادران شان قویاً تأثیر می پذیرند، اما اگر پدر و مادرها بخش مهمی از زندگی فرزندان خود نباشند و اگر این سرمایه ی انسانی منحصراً در محل کار یا در جای دیگر به کار رَوَد، ممکن است هیچ ربطی به نتایج کار بچه ها در مدرسه نداشته باشد. سرمایه ی اجتماعی خانواده، روابطی است که بین بچه ها و اولیای آنان (و اگر خانواده شامل اعضای دیگری نیز باشد، بین آنان و بچه های خانواده) برقرار است. به بیانی دیگر، اگر سرمایه ی انسانی پدر و مادر با سرمایه ی اجتماعی نهفته در روابط خانوادگی تکمیل نشود، برای رشد آموزشی فرزند علی السویه است که پدر و مادرش سرمایه ی انسانی را به مقدار کلان یا به مقدار اندک در تملک داشته باشد. جیمز کلمن هم چنین می گوید:
«من در این جا بین شکل های سرمایه ی اجتماعی که قبلاً مورد بحث قرار گرفتند، تفاوتی قائل نخواهم شد. بلکه فقط خواهم کوشید میزان قوت روابط میان پدر و مادر و فرزند را به عنوان معیاری برای اندازه گیری سرمایه ی اجتماعی که پدر و مادر می توانند در اختیار فرزند قرار دهند بسنجم. هم چنین مفهوم سرمایه ی اجتماعی را در متن پارادایم کنش عقلانی، برای مثال در بررسی مقدار سرمایه گذاری های یک فرد عقلانی در آموزش، به کار نخواهم برد. یکی از دلایل این کار، مربوط می شود به خاصیتی از سرمایه ی اجتماعی که اکثر اَشکال سرمایه، آن را ندارند (و در بخش های بعدی به آن خواهم پرداخت): سرمایه ی اجتماعی کالای عمومی است و به همین دلیل کم تر از حدّ کفایت در آن سرمایه گذاری می شود. »