صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 54

موضوع: ویژه نامه عید فرخنده قربان*عيد شرافت و بندگى*

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    عید قربان پاک ترین عیدها است. عید سر سپردگی و بندگی ست.
    عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.
    عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است.


    عید قربان، عید ذبح میوه دل ابراهیم و ایثار سبز اسماعیل،
    عید بر آمدن انسانی نو از خویشتن خویش، عید رهیدگی از اسارت نفس،
    عید لبیک به دعوت حق بر شما مبارک.



    ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 21-08-2018 در ساعت 21:16
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    یوسف را از یعقوب جدا کردند
    درد فراق یوسف یعقوب را از پا درآورد
    و از گریه زیاد یعقوب کور شد

    یعقوب یوسف را دوست داشت و به او عشق می ورزید
    پیامبر خدا بود ولی امتحان الهی سخت بود و طاقت فرسا
    یوسف پادشاه مصر شد و خدا یوسف را به یعقوب برگرداند
    چشم یعقوب روشن شد ، خوشحال شد

    به وصال فرزندش رسیده بود .

    حسین علی اکبر را دوست می داشت وقتی به قد و بالایش نگاه می کرد
    جدش رسول الله(صلی الله علیه و آله) را بیاد می آورد

    روز عاشورا جوانش راهی میدان شد با لبی تشنه
    حسین همه امیدش را به میدان فرستاد

    وقتی علی اکبر از میدان برگشت لبانش خشکیده بود ،
    طلب آب کرد حسین زبان خشکیده اش را در دهان فرزند گذاشت
    و دوباره او را راهی میدان کرد

    علی اکبر از حسین جدا شد و وقتی حسین چشمش به جوانش افتاد
    فرقش شکافته بود و آنقدر تیر و نیزه به او اصابت کرده بود
    که حسین نتوانست او را به خیمه بیاورد .

    اسماعیل تشنه بود

    بی تابی می کرد
    هاجر بدنبال آب برای طفلش
    بین صفا و مروه
    هفت بار رفت و برگشت

    اسماعیل از تشنگی پای کوچکش را بر خاک می خراشید
    به حالت تلظی افتاده بود
    یعنی از بی رمقی فقط می توانست
    دهانش را مانند ماهی از آب گرفته شده باز و بسته نماید ،

    چشمه آبی از زیر پای اسماعیل سرازیر شد
    هاجر طفلش را سیراب کرد ،
    هاجر آب نوشید و به طفلش شیر داد و خوشحال شد .

    علی اصغر روز عاشورا تشنه بود به تلظی افتاد

    حسین او را برداشت
    ،روی دست گرفت تا لشکریان یزید به بی گناهیش رحم کنند و سیرابش نمایند
    ، تیری سه شعبه گلوی اصغر را شکافت و بالای دست پدر سیراب شد
    حسین دلش سوخت
    خون علی اصغر را به آسمان می پاشید .

    زینب عزیز و محترم بود در مدینه با عشق حسینش زنده بود ،
    دختر علی بود ، فخر زنان مدینه
    جوانان بنی هاشم ،عباس ،علی اکبر
    پسرانش در طول مسیر تا رسیدن به کربلا به او خدمت می کردند
    او را بر کجاوه سوار و پیاده می نمودند
    بعد از ظهر عاشورا دیگر نه حسینی برایش مانده بود
    نه عباسی و نه اکبری و نه پسری

    اسیر دست دشمن
    محرمی نبود که او را کمک کند بر کجاوه سوار شود .

    از این روست که حسین (علیه السلام) منزلتی بس رفیع
    نزد خدا دارد و خدا فرشتگانش را هم به عزای حسین می فرستد

    حجم مصیبت حسین عظیم بود (و مصیبة ما اعظمها)
    و هیچ پیغمبری مانند حسین به مصیبت و سختی نیفتاد

    خداوند ابراهیم را در ذبح اسماعیل امتحان کرد
    ولی در لحظه ای که ابراهیم کارد را بر گلوی اسماعیل گذاشت
    امتحان الهي به پايان رسيد
    و خداوند آن حضرت را از ذبح اسماعیل بازداشت
    و او را به ذبح اکبر وعده داد

    ولی علی اکبر حسین روی زانوی پدرش
    در حالی که صورت پدر بر صورت فرزند گذاشته شده بود
    و خون سر علی اکبر محاسن شریف
    و صورت امام حسین (علیه السلام) را خضاب می کرد جان داد .

    فرزندان حسین کوچک و بزرگ روزعاشورا ذبح شدند
    قطعه قطعه شدند دستهای برادرش عباس را بریدند
    و عمود آهنین بر فرق مبارکش نواختند و تیر به چشمش زدند

    خودش را با لب تشنه سر بریدند
    و خداوند حکیم چنین مقدر فرمود که ذبح اکبر موعود
    و قربانی بزرگی که به ابراهیم وعده داده بود
    حسین فاطمه باشد
    واز صبح عاشورا تا ظهر عاشورا
    هر مصیبتی که تصورش را می توان کرد بر حسین وارد شد .
    داغ فرزند رشید و زیبایش علی اکبر
    داغ شش ماهه اصغر

    داغ برادری رشید و مهربان و با وفا همچون ابو الفضل العباس
    تشنگی اهل حرم و بچه های خردسال

    در آخرین لحظات هم که دیگر رمقی در بدن نداشت
    و بدن مبارکش آماج تیر و نیزه و خنجر و چاک چاک بود
    دشمن را دید که برای آتش زدن خیمه ها
    و به اسارت بردن اهل حرمش حمله ور شدند
    و هرچه بگوییم و بنویسیم از مصیبت کربلا هنوز کم است
    شاید این حدیث از امام صادق (علیه السلام)
    بتواند تا حدودی به ما مصیبت کربلا را بیشتر بفهماند
    و آن اینکه حضرت فرمودند :

    خداوند روی مصیبت کربلا ۷۰ پرده انداخته است
    (تا تحمل آن برای شیعیان ما امکان داشته باشد )
    واگر این پرده ها برداشته شوند شیعیان ما از غصه جان می دهند .>>

    السلام علیک یا ذبیح الله




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    يک شاخه گل سپيد تقديم تو باد ..

    رقصيدن برگ بيد تقديم تو باد ..

    تنها دل تنگيست سرمايه ي من ..

    آن هم شب پاک عيد تقديم تو باد ..




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است
    ملت اسلام را امروز زیب و زیور است

    حبّذا عیدى كه سرخ از خون قربانى او
    گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است

    حبّذا روزى كه ابراهیم را در كوى دوست
    ذبح اسماعیل از یك گوسفند آسان‎تر است

    حاجیان از جان چنان بوسند آن سنگ سیاه
    خانه حق را كه گویى خال روى دلبر است

    سالى ار یك حج بود مر حاجیان را در حجاز
    در خراسان خلق را هر روزه حجّ اكبر است

    خانه حق را اگر خواهى بپو راه حجاز
    ور بخواهى صاحب آن خانه در این كشور است

    اندرین عیدى كه ملت را همه فرّ و بها
    از نو آیین سنّت پاك خلیل آزر است

    سعى تو مشكور باد و حجّ تو مبرور باد
    در حریمى كز شرافت كعبه را تاج سر است





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    امروز عید قربان است. امروز ابراهیم،
    دستان جوان اسماعیل را در دست گرفته و با گام‏های استوار،
    به سمت قربانگاه پیش می‏رود. گام‏های ابراهیم، سرعت می‏گیرد
    و قلب سپید فرشتگان در سینه می‏لرزد.

    ابراهیم امروز بر تمام محبت و عاطفه پدری خنجر کشیده است،
    تا توحید را با ریختن خون گلوی اسماعیل، تقدیس کند.

    فرشتگان، حیران مانده‏اند و از هم‏دیگر می‏پرسند:
    خدایا! این چگونه تقدیسی است؟! فرشتگان نمی‏دانند که:

    آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
    فرزند و عیال و خانمان را چه کند
    دیوانه کنی هر دو جهان را بخشی
    دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟

    امروز ابراهیم، آیین جنون را بنیان می‏نهد
    و خون و جنون، همرنگ‏اند و همزاد.

    ابراهیم، دریافته بود که
    «گل سرخ توحید را تیغ، نگاهبان است.»

    گاهی خورشید توحید، چنان در خزان خرافه و اوهام غروب می‏کند
    که تنها سرخی شفق، رنگ از چهره آن می‏تواند بشوید
    و تابش و درخشش آن را دوباره به ما بازگرداند.

    سال‏ها بعد، فرزند دیگری از تبار گل سرخ،
    به نگاهبانی توحید پرداخت.

    سال‏ها بعد، حسین علیه‏السلام چون ابراهیم احساس کرد که تیغ توحید،
    دیگر آن جوهر و برندگی را از دست داده است
    و در هجوم جهل و خرافات خمیده شده است.

    حسین علیه السلام ، احساس کرد که دیگر تیغِ توحید آن جوهر محمدی را ندارد
    تا پرده‏های جهالت ابوجهل‏ها و تارهای عنکبوتی ابوسفیان‏ها را از هم بدرد.

    حسین علیه ‏السلام ، احساس کرد که دیگر تیغ توحید از هیبت ذوالفقاری باز مانده است
    و بت‏ها و خیبرها، سنگ به سنگ و دیوار به دیوار در اطراف مکه قد کشیده‏ اند.

    حسین، با گلستانی از گل‏های محمدی به پا خاست؛
    تا با ریختن قطرات خون، تیغ توحید را درخشان کند و بت‏ها را
    از حریم کعبه فرو ریزد و خیبرهای شرک و فساد را ویران کند.

    حسین علیه ‏السلام ، با فوجی از اسماعیل،
    حج را ناتمام رها کرد و به سمت «منا»ی تازه رهسپار شد.
    نام دیگر این منا، «کربلا»ست.

    سلام بر حسین علیه ‏السلام که وارث خون اسماعیل است.
    سلام بر ابراهیم و سلام بر اسماعیل.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    حالا وقتش است. چه کاری از فدا کردنِ خواسته‏های خویش بهتر؟!

    اینکه همه چیز را از دست بدهی و از سویی همه چیز را به دست آوری.

    امروز ابراهیم، ترجمانی از تصمیم و تسلیم است
    و اسماعیل، یعنی اشتیاقِ بندگی تام و اطاعت خالص.


    مجذوبِ قوه احدیت، تمام «من»ها را از بین می‏برد
    و با نگاهی به قربانگاه ابراهیم،
    تمامیِ تعلق‏ها را به سمت هدایت، سر می‏بُرد.

    خاتمه تکاپوی نَفْسِ پر آزار، مسلخی‏ست که بندگی برای ما می‏سازد.


    عریانی خنجر، صریح و بی‏پرده با حنجر سخن می‏گوید.
    شوخی نیست! باید درگذری از آنچه که می‏خواهی.

    با لرزشی از تیغ، اگر تردید کند ابراهیم،


    برای همیشه پشیمانِ تردید خویش است.


    نباید قربانیِ نیازهای خود بودن؛ که اسماعیل،
    با کُشتن نیازهای خود، زنده‏تر شدنِ روحِ تعبد را به تجربه نشست.


    اینکه حاجیان در «منا»، بندگی را ضمن قربانی، لبیک می‏گویند،
    یعنی دل باید صاف شود از تعددِ خدایانی که خود می‏آفرینیم.


    میدان که بدهی، دنیا هم برای حیطه کاریِ نَفْس، کم است.
    باید فرمان‏روایی فرعونِ خواهش را به وسیله موسای تشرع باطل کرد.

    باید یاد عید قربان را تعمیم داد به تمامِ روزهای الهی‏ات.

    «علایق» را که سر ببُری، آن‏گاه «لایق» می‏شوی.

    باید بخواهی که چیزی نخواهی. «ز هر چه رنگ تعلق پذیرد» آزاد باش.
    ریشه کنیِ قیودِ هرز، نموِّ فضایل در اطراف و حواشیِ انسان است.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    میان مهربانی تو و دل خویش، مردد مانده‏ ام. همیشه همین‏گونه بوده است.

    پس کی این همه فاصله‏ای را که با تو به وجود آورده ‏ام،
    از میان برمی ‏داری؟


    تو آن‏قدر مهربانی که حتی کلمات هم‏تاب از تو نوشتن ندارند.
    نمی‏دانم کدام فرشته را در کدام روز می‏فرستی تا فاصله‏های میانمان را قربانی کند.

    برای من هر روز عید قربان است. من سال‏هاست
    همه روزهایم را قربانی می‏کنم. من سال‏هایم را قربانی کرده ‏ام.


    هر شب خواب می‏بینم که لبخندهایم به پایان رسیده‏اند.
    هر شب خواب می‏بینم که دست‏هایم گلوی خنده‏هایم را می‏برد.
    اما من دوست دارم همه اشتباه‏هایم را قربانی کنم.
    گناهانم را قربانی کنم.

    هر روز برای من روز قربانی کردن است؛
    اما اگر تو کمکم نکنی، هیچ عیدی نخواهد بود.
    عید، روزی‏است که بتوانم همه‏ی اشتباه‏هاتم را سر ببرم.


    کمکم کن ، من پرنده سرما زده‏ای هستم که در قفس تنگ دنیا گرفتار شده ‏ام.
    سال‏هاست صدایم آوازهای مهربانی را از یاد برده است.
    یادم نمی‏آید چگونه سال‏ها پیش از این، صدایت می‏کردم.

    کاش دوباره آفتاب، مهربانی تو را بی‏مضایقه بر من بتاباند!
    سال‏هاست آسمان، روی پلک‏هایم سنگینی می‏کند.
    سال‏هاست که دیگر نمی‏توانم در نی‏های خسته، شور بدمم.

    دستگیری‏ام کن تا بتوانم همه فاصله‏های با تو را قربانی کنم
    کمکم کن تا این سفر چند هزار ساله را از میان بردارم.

    اگر قول بدهم که تا قیامت،
    شبیه ستاره‏ ها باشم، مرا خواهی بخشید؟!


    کاش می‏توانستم دیروزهای خود را
    در نامعلوم‏ترین جای کائنات دفن کنم.

    کاش بار دیگر ابراهیم را می ‏فرستادی
    تا رگ‏ های سرخم را ببرد؛ شاید از این همه هوس فاصله بگیرم!

    سال‏هاست هراسان به دنبال ابراهیم، این سو و آن سو می ‏دوم.

    کاش بار دیگر ابراهیم را می‏ فرستادی؛
    با چاقویی که گلویم تشنه بوسیدنش است.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    اکنون ابراهیم است و فرزند دلبند او،

    فرزند انتظارهای طولانی، میوه دل او، پاره جگر او...

    و فرمان حقّ: اسماعیلت را ذبح کن!

    اسماعیل را هم‏چون قربانی، به قربان‏گاه ببر،

    سرش را بر مذْبَح بگذار،

    کارد بر گلویش بنه، خونش را جاری ساز...

    و بکش، بکش اسماعیلت را...

    قربانی کن هر آن‏چه میان تو و حقیقت مطلق است،

    به قربانگاه ببر هر آن‏چه را که میان تو و «او» فاصله می‏اندازد.

    ای بت شکن تاریخ!

    اکنون... اکنون، اسماعیل، فرزند دلبندت را به قربانگاه ببر!

    ای ابراهیم؛ ای قهرمان توحید؛ ای آزموده؛

    ای گذشته از آتش؛ ای برگزیده خدا؛ ای وارث رسالت؛

    ای پیامبر پاکی؛ ای رسول روشنی!

    آنک آخرین آزمون بندگی است.

    اسماعیل تو، جاه توست،

    مال و موقعیت و مقام و شهرت و قدرت و مکنت توست.

    اسماعیل تو دنیای توست و هر آن‏چه در دنیا به آن دل بسته ‏ای. اسماعیل تو، نفس توست؛

    اسماعیل، تویی؛ و تا از میان برنخیزی، به وصلِ حقّ نمی‏رسی.

    پیرمرد یک عمر، بار انتظار فرزند به دوش کشیده بود؛

    سارا را توان فرزند آوردن نبود. در نشیب حیات، ناباورانه،

    فرزند را از هاجر جُست، و شگفتا که یافت؛

    و اینک پس از سال‏ها انتظار و رخ نمودن ابرهای تیره نومیدی،

    خورشید میلاد اسماعیل، آتش در نهادِ شبستان سرد او نهاده بود.

    اسماعیل هدیه ‏ای بود از سوی خدا به صبر ناگزیرِ بت شکن تاریخ.

    اما اراده خداوند، بر توحید محض خود استوار شده بود.

    باید تمام بت‏ها می‏ شکستند تا جان ابراهیم، به حریم خلوت عشق راه می‏یافت.

    و آنک آخرین بتِ نَفْس، آخرین خواست دنیا،

    آخرین تصوّر حایل میان خود و خدا، اسماعیل بود.

    قلب مضطرب ابراهیم را تأیید اسماعیل آرام می‏کند:

    به فرمان خدا عمل کن پدر!

    اشک در چشمان پیر سال ابراهیم شعله می‏کشد.

    برای آخرین بار سر تا پای اسماعیل را می‏نگرد.

    دیگر تاب و توانش نیست.

    دیدگان را بر هم می‏نهد و دلش آرام می‏گیرد.

    عزیزترین ذبیح خدا سر بر تخته سنگ منا می‏نهد

    و تیغ ابراهیم بر رگ گردنش می‏نشیند

    که ناگاه... گوسفندی...

    و فرمان خدا که گوسفند را ذبح کن!

    ابراهیم در جان خویش، اسماعیل نفس را کشته بود؛

    و فرشتگان شاهد حماسه شگفت توحید بودند.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    خوشا سر به سوداى معبود سپردن
    و فرمان بردن از حضرت دوست!

    خوشا شیطان درون خویش را به بند کشیدن
    و از هر چه غیر دوست، چشم پوشیدن!

    خوشا لحظه قربانى کردن بت‏هاى ظاهر و باطن به پاى عشق
    و هم‏سفر شدن با راهیان کوى دلدار!

    خوشا گرگ‏هاى خشم و غضب را
    از دیار دل خویش راندن!

    خوشا نوبت به زمین زدن ناقه ‏هاى تکبر که اسباب زحمت آدمى ‏اند
    و سد شده‏ اند در مسیر رستگارى ‏اش!

    خوشا روایت «بسم الله» بر گلوى خویش خواندن
    و کلمه توحید را بر تخت پادشاهى قلب نشاندن!

    خوشا جهاد اکبر با مدعیان دروغین خدایى

    و خوشا جان عزیز خویش را به قربان‏گاه عشق بردن
    وگذشتن از همه چیز به خاطر او!



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    عید قربان،
    روز اثبات عشق و تسلیم است ؛
    روزی که انسان در برابر معشوق
    خود و همه چیز را فدا می کند و تعبد و پرستش خدا را
    آن گونه که شایسته است به معرض دید همگان می گذارد

    در این روز به گونه ای شایسته عمل می کنیم
    تا ابراهیم و اسماعیل وار از آزمایش و امتحان به در آییم

    آن گونه تسلیم امر حق می گردیم و تمام وجود
    و هستی خویش را تقدیم حق تعالی می نماییم
    که پاداش نیکوی وعده داده شده را از خداوند سبحان دریافت کنیم

    در این روز با شکوه
    خاطره عشق و ایثار حضرت ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام
    و هاجر علیهاالسلام را تجدید می نماییم
    و نشان می دهیم که عشق و ایمان ما
    در چه مرتبه ای و آرزوی وصل در چه حدی است
    و تا چه اندازه به تعبد و تسلیم رسیده ایم




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi