❤ |
ویرایش توسط ناظرسایت : 14-05-2019 در ساعت 09:05
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (31-08-2017)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه عید نوروز {یا مقلب القلوب و...
- (¯`•.*~.*._.*.~*ويژه نامه عيد سعيد...
- ویژه نامه عید نوروز { بهارقرآنی مبارک باد }
- ویژه نامه عید نوروز✿لبخند سبز خداوند ✿
- ╬◆◆◆╬ برکه خورشید{ویژه نامه عید غدیر و آغاز...
- ۞★۞★۞ ويژه نامه عيد مبعث حضرت ختمي مرتبت...
- ویژه نامه عید نوروز * بهار ، غزل عاشقانه...
- ▐*^* ▐سفیر نور*ویژه نامه مبعث حضرت ختمی...
- ویژه نامه عید سعید قربان{ مکتب عشق و بندگی}
- از وابستگی تا وارستگی {ویژه نامه عید فرخنده...
❤ |
الإمام علیّ علیه السلام :
سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ النَّحرِ ، وهُوَ یَقولُ :
هذا یَومُ الثَّجِّ والعَجِّ ، والثَجُّ : ما تُهریقونَ فیهِ مِنَ الدِّماءِ ،
فَمَن صَدَقَت نِیَّتُهُ کانَت أوَّلُ قَطرَةٍ لَهُ کَفّارَةً لِکُلِّ ذَنبٍ ،
والعَجُّ : الدُّعاءُ ، فَعِجّوا إلَى اللّه ِ ، فَوَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ
لا یَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ ،
إلاّ صاحِبَ کَبیرَةٍ مُصِرًّا عَلَیها لا یُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها .
امام علی علیه السلام فرموده اند:
شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله روز عید قربان ،
خطبه می خواند ومی فرمود :
امروز ، روز «ثجّ» و«عجّ» است . ثجّ ، خون قربانی هاست که می ریزید .
پس نیّت هرکس صادق باشد ، اولین قطره خونِ قربانی او کفّاره همه گناهان اوست ،
و«عجّ» ، دعاست . پس به درگاه خداوند دعا کنید ،قسم به آن که جان محمّد(ص)
در دست اوست ، از اینجا هیچ کس بر نمی گردد ، مگر آمرزیده شود ،
جز کسی که گناه کبیره انجام داده وبر آن اصرار ورزد
ودر دل خود تصمیم بر ترک آن ندارد .
کتاب «حج و عمره در قرآن و حدیث» صفحه 361
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (31-08-2017)
❤ |
عيد شرافت و بندگى
عيد قربان، عيد شرافت بنى آدم است و كرامت انسانى اش؛
جشن رها شدن از قيد پدرانى است كه جان فرزند
خويش را نذر قربانگاهها مى كردند.
عيد قربان
عيد سربلند بيرون آمدن از امتحان عبوديت است.
عيد قربان، نقطه عطف آزادى است در تاريخ اسارتها
و بردگى هايى كه بر انسان تحميل شده بود.
عيد قربان، سرآغاز حكومت توحيد است
و تولد ايمان و مرگ ترديد.
میثم امانی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (31-08-2017)
❤ |
چرخ زدم چه ناگاه ، نور شدم چه آسان
روح من از مدینه ست ، خاك من ازخراسان
کیست برابر من ؟ آن سوی مشعر من
کشته ی آن نگاهم در شب عید قربان
سنگ بزن كه در من آينه اي برويد
سنگ بزن كه در من شور گرفته شيطان
نذر دلم كن امشب سلسله الذهب را
چيست به غير زنجير سلسله هاي عرفان
دف بزنيد امشب ، با دل من بچرخيد
عقل بگو بچرخد ، عشق بگو بچرخان
اين تب ليله القدر يا تب عيد اضحي ست
اين شب عيد فطر است يا شب عيد قربان ؟
علیرضا قزوه
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (31-08-2017)
❤ |
ویرایش توسط ناظرسایت : 14-05-2019 در ساعت 09:08
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* (31-08-2017)
❤ |
ویرایش توسط ناظرسایت : 14-05-2019 در ساعت 09:09
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
خوشا سر به سوداى معبود سپردن و فرمان بردن از حضرت دوست!
خوشا شيطان درون خويش را به بند كشيدن و از هر چه غير دوست، چشم پوشيدن!
خوشا لحظه قربانى كردن بتهاى ظاهر و باطن به پاى عشق
و همسفر شدن با راهيان كوى دلدار!
خوشا گرگهاى خشم و غضب را از ديار دل خويش راندن!
خوشا نوبت به زمين زدن ناقه هاى تكبر كه اسباب زحمت آدمى اند
و سد شده اند در مسير رستگارى اش!
خوشا روايت «بسم الله» بر گلوى خويش خواندن و كلمه توحيد
را بر تخت پادشاهى قلب نشاندن!
خوشا جهاد اكبر با مدعيان دروغين خدايى و خوشا جان عزيز
خويش را به قربانگاه عشق بردن وگذشتن از همه چيز به خاطر او!
مبارك باد عيد قربان، نماد بزرگترين
جشن رهايى انسان از وسوسه هاى ابليس.
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
آزمون عشق اسماعیل (ع)
به سوی عاشقی عزیمت کردی؛با بالهایی که هنوز جوانی میکرد
با چشمهایی که گسترده میشد به روی دشتها
و ابراهیم را به شوق می آورد.
از تبار قله های بلندِ فرزندان یعقوب،
نازل شدی و دامان تشنه خاکها تو را در کام
گرفت و به شوق کشاند.
تو اما بیقراری میکردی؛ مگر نه این که از جای دیگر بودی؟!
مهر بیکرانه پدر در پیشگاه خدایت، دست به کار آزمون
تو شد و تو به میعادی بی وقفه با دلدار تن سپردی آن روز.
امامت، ردای فاخری بود که در انتهای سفر طولانی
ابراهیم، انتظارش میکشید؛
اما تقدیر چنین بود که این ردای باشکوه، با دستهای تو
بر شانه های پدر بنشیند، در اوج یک گزینش دشوار
میان خواستن تو و اطاعت پروردگار تو.
ناله ها و دردها از تو میگریختند به وقت لغزش خنجرِ بُرّان
در زیر گلویت، از آن رو که عزمِ عظیمِ تسلیم
و رضای تو، می ترساندشان.
پس این بار، تو پشتیبان ابراهیم شدی و دستهای او را
جان دادی برای بریدن.
فرشته های ناظر ماجرا، لب میگزیدند پنهان:
«سرانجام چه خواهد شد؟»
نفس در سینه های حبس شده بود، نه صدایی بود
و نه سکوتی، سراسر، انتظار بود و هول.
از آن روز بزرگ و باشکوه تاکنون، جشن میعاد اسماعیل
و ابراهیم با فرمان پروردگار، هر سال و هر قربان، تکرار
میشود که جشن دلدادگی و شیدایی است
و در دل ایمان مومنان دوست، آذین پرنشاط قرب
و دیدار، بسته میشود. مبارک باد!
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
نردبان تقرب
عيد قربان، عيد تسليم است و تعظيم شعاير الهى.
از «اين حيوانات كه قربانى مى كنيد، نه گوشت و خونشان
كه تقواى شما به خدا مى رسد».
قربانى كردن، نماد شكرگزارى است و نماد خاكسارى
و رهسپارى با دين حنيف ابراهيم عليه السلام
قربانى كردن، نماد انفاق است؛ انفاق عزيزترينها و بهترينها؛
كه «لَن تَنالُوا البِرَّ حتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون»؛ نشانه اى است
براى نشان دادن بندگى و «همصدا با حلق اسماعيل» نواى اطاعت سر دادن.
قربانى كردن، نردبان تقرب است و ذره شدن تا اوج... تا ملكوت...
چاقو زير گلوى «حرص» نهادن است و ريختن خون «بخل»؛
دل از تيرگى ها شستن است و تن سپردن به پاكى آبهاى طهارت...
آن روز، ابراهيم در كنار آبى ترين تصور رسالت خويش، به نمايشى
سرخ فراخوانده مى شد. آنجا صحنه رقابت آسمان با زمين بود
و او بايد ميان اسماعيل و پروردگارش، يكى را بر مى گزيد.
محبوب ابراهيم، تحفه اى از او خواسته است؛
هديه اى به نازكى حلق مبارك اسماعيل و اراده اى
به استحكام تيزترين شمشيرها.
اينجا نقطه رويارويى همه انسان با شيطان است؛
اين عيد قربان است؛
عيدى كه در آن، توحيد ابراهيم، در دو راهى انتخابى سخت مى ايستد
و ملائك، نفسها را براى تماشا حبس مى كنند.
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
❤ |
و چنین خطاب آسمانی بر منی طنین افکند:
ای ابراهیم! رها ساز اسماعیلت را تا صله ی عطا در دامن وفای تو نهم ... .
«منی» مسلخ عشق است؛ سرزمین طاعت و بندگی و «قربان»، تجسم
سر تسلیم به فرمان دوست نهادن؛ بیهیچ چون و چرا.
مگر نه اینکه هر که گفت عاشق است و معشوق، جان شیرین
از او طلب کند، بیدرنگ دریغ نخواهد کرد؟
خلیل هم سر به فرمان حبیب، از جان شیرین ترش را، همه ی
تعلقات و دلخوشیهایش به این پهنه ی خاکی را در طبق
اخلاص، قربانی پیشگاه محبوب یکتایش میکند.
هنوز هم شنیده میشود صدای ملایک، که مبهوت، چشم به زمین دوخته اند.
یا رب! چه میشود ابراهیم را؟
این خنجر تیز، حنجرهی اسماعیل، نور دیدگانش
را خواهد درید! اسماعیل، یگانه فرزند دلبندش!
و این بار ابراهیم عاشقی است که زنجیرهای تعلق را از پای
روح بلندش، باز کرد و بذر تردید را از خاک دل برچید.
صبورانه، از دل، رشته ی مهر پدری را گسست و
دشنهای تیز در دست، مهیای قربانی شد؛ بازگرداندن امانتی که
روزگاری نه چندان دور، به وی عطا گردیده بود.
«قربان» عید ابراهیم است و ابراهیمی شدن، دل از بند
تعلقات بریدن و به دوست ملحق شدن. «قربان»، عید عاشقان است
و عید قلبهایی که خلوتگه محبوب یکتاست.
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
♥اَلـــلّـــ♥ـهـُـــ♥ـمَّ عَـــ♥ـجِـّــ♥ـلْ لِــ♥ـوَلــ♥ـیـــِّکَ ♥الــــْفــ♥ــَرَجْ♥
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)