❤ |
ویرایش توسط نیایش*خادمه یوسف فاطمه(س)* : 10-11-2019 در ساعت 20:43
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
حسنعلی ابراهیمی سعید (30-11-2017)
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه ولادت با سعادت امام زمان (عج) * گل...
- ویژه نامه ولادت فرخنده امام جعفرصادق علیه...
- ▐★*★ ▐ميلاد فرخنده حضرت معصومه(س)٬گراميداشت...
- ویژه نامه ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و...
- ◄*♥*♥*► ويژه نامه ميلاد فرخنده حضرت عيسي...
- ویژه نامه ولادت با سعادت حضرت عيسي مسيح...
- (✿(✿(✿ سبز پوش آل طاها{ویژه نامه ولادت با...
- ╫►*♥*◄╫ويژه نامه ميلاد فرخنده پيامبراعظم و...
- ویژه نامه ولادت فرخنده امام جعفرصادق علیه...
- ویژه نامه ولادت فرخنده آقا امام رضا علیه...
❤ |
یک جرعه از اقیانوس علم نبی اعظم :
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ، وَ شَرُّ مِنْ ذلِکَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیا غَیْرِهِ.
پیامبر اکرم که درود خدا براو وخاندانش باد فرموده اند:
بدترین افراد کسى است که آخرت خود را به دنیایش بفروشد
و بدتر از او آن کسى خواهد بود که آخرت خود را براى دنیاى دیگرى بفروشد.
من لا یحضره الفقیه : ج 4، ص 353، ح 5762
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 20-11-2018 در ساعت 01:08
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
حسنعلی ابراهیمی سعید (30-11-2017)
❤ |
ای سپید بزرگ آیین! آمدی
و دندانهای سیاهی را در هم شکستی.
آمدی و آفتاب، باطن شکوهمندت را
در آسمان نبوت، برای همیشه گستراند.
آمدی و طاق کسرای ظلم فرو ریخت.
آمدی و رودخانه های تباهی، در بستر سیاهشان خشکیدند.
آمدی وبه یمن آمدنت آتشکده ها
به خاموشی تن دادند.
ای پیام آور آسمانهای وسیع!
پرندههای دلمان را به تو سپرده ایم
و آیین سپیدت را عاشقانه به ترنم آمده ایم.
نفسهای زلالت که بر پنجرههای زمین پاشید،
گلدانهای یگانه پرستی بر تاقچه های جهان به گل نشست.
آمدی و رشته های بت پرستی،
با دستهای عادلت، پنبه شد.
آمدی و کوچه های تیره و تارمکه را
باران ستاره های نور فراگرفت.
مقدمت گل باران ای رسول مهربانی ها
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
حسنعلی ابراهیمی سعید (30-11-2017)
❤ |
قرار شد که بیایی و از ستاره بگویی
صدای پنجره باشی و از نظاره بگویی
تمام قصهی دردِ هزار و یک شب ما را
بدون آنکه بخوانی به یک اشاره بگویی
نشان صبح همین بود، همین که «حی علی العشق»
تو با صدای سپیدت به هر مناره بگویی
برای دخترکانی که سهم خاک نبودند
تو از جوانه زدن در شبی بهاره بگویی
و موج، پشت سرِ موج، به صخرهها بزنی تا
از آن حقیقت آبی در این کناره بگویی
چه سبز میشود آن روز که در صدای سواری
غزل دوباره بخوانی، اذان دوباره بگویی
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 01-12-2017 در ساعت 00:02
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
فرهنگی : ادبی - صوتی - تصویری
ویرایش توسط ناظرسایت : 18-05-2019 در ساعت 22:39
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
مقالات و سایر مطالب مرتبط:
ویرایش توسط ناظرسایت : 18-05-2019 در ساعت 22:45
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
صدای قدسی اشراق،
با عطر صلوات درآمیخته است.
تولد گلهای محمدی، رویشی از مهتاب را
سر باغچه لحظه ها ریخته است.
زمین، حق دارد در خود نگنجد
از این بشارت حجیم.
مژده امروز، چونان چشمه ای از امید،
در همه جا جاری است.
کاخهای هراس، به خاکستر شومی خویش نشسته اند.
لرزه بر طاقت طاق کسرا افتاده است.
آتشکده فارس، مرده ای بیش نیست؛
مقابل خورشید لایزال حجاز.
نسیم بهاری، لابه لای درختان اندیشه
وزیدن گرفته است.
قلم، با طرز دیگری از عشق روبه رو شده است.
سلام است و جلوه های سپید در زمین، ترنم رونق گرفته است.
صدای شادی و صلوات، به موازات خرد شدن بتهای جاهلی، شنیده میشود.
نیکخویی و پارسایی،
به زوایای مختلف زندگی کشیده میشود.
تکرارهای هوس آلود مشرکان، درهم شکسته میشود.
عمری بود که رنج های بشر از بیهودگی زندگی، از شماره گذشته بود.
سالها زور و جهل، بندگان را در کام خویش فرو میکشید.
امروز اما، روز رهایی از یوغ تاریکی شبهای یلدا است.
برخیزیم؛ ما نیز با نقل و صلوات، به استقبال امروز برویم!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
خجسته میلاد نبی اکرم ، پیامبر اعظم
رسول نور و رحمت ، بهانه خلقت
مبشر دانائی وحکمت , بحر کرامت و عطوفت
اشرف الانبیاء و المرسلین ، خاتم النبین
حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله
و هفته وحدت بر مسلمان سراسر جهان مبارک باد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
مانده اند عالميان و آدميان كه كدامين لحظه را، لحظه ولادت تو بشمارند؟
كدامين روز را، روز تولد تو نام بگذارند؟
تو كى در وجود آمدى كه ورودت را و زمان آمدنت را جشن بگيرند؟
خورشيد و ماه و ستارگان تا بدانجا كه حافظه شان يارى مى كند به تو سلام مى گفته اند.
نرگسها اولين ركوع حيات را بر آستان تو كرده اند.
موجها از ازل سر بر ساحل رسالت تو مى ساييده اند.
سرسختترين و بى محاباترين لاله ها و آلاله ها در بى انتهاترين دشتها، نام تو را هر پگاه فرياد مىكرده اند.
پيغمبران و رسولان همه در كلاس تو درس رسالت مى خوانده اند.
سرو و صنوبران مدام راستاى قامت تو را تداعى مى كرده اند.
بلبلان و قناريان هر چه ياد دارند، هميشه مدح تو مى گفته اند.
گلهاى محمدى همه با نام تو پر مىگشودهاند.
قطرات باران، انديشه حيات را وام از تو مى گرفته اند.
بنفشه هاى جان باخته و دل افروخته هميشه در صفحه سينه سوخته خويش تصوير روشنى از تو می یا فته اند.
در حافظه جويبارها، جز تكرار نام تو هيچ نيست.
شبنم ها هر چه به خاطر دارند بر تو درود مى فرستاده اند.
پيش از تو را، كسى به ياد ندارد.
بارى، مانده اند عالميان و آدميان كه كدامين لحظه را لحظه ولادت تو بشمارند.
موجودات هر چه به گذشته ها مى نگرند، هر چه در خورجين سوابق خويش جستجو مى كنند، هر
چه زمين ماضى را مى كاوند، هر چه نگاه در زواياى حافظه مىگردانند، جز تو هيچ نمى بينند.
راهى بايد جست براى سخن گفتن از ولادت تو.
آنسان كه عرشيان لب به شكوه نگشايند و مقربان گره گلايه بر ابرو ني فكنند.
بدان گونه از تولد تو سخن بايد گفت كه هستى برنياشوبد و حيات بىقرارى نكند.
چه، هيچ رشحه اى از حيات، تو را پيش از خويش نيافته است.
و چگونه بيابد كه حيات از نور تو در وجود آمده است.
هستى، طفيل آمدن توست.
چنين نبود كه خداوند تو را براى هستى خلق كند.
هستى به افتخار تو آمد.
تو براى عالم نيامدى، عالم براى تو آمد.
مگر نه خداوند، تو را پيش از همه، از نور خويش آفريد و جهان از كرشمه چشم تو موجود شد؟
مگر نه افلاك در التهاب غمزه نگاه تو پديد آمد؟
مگر نه تو مقصود بودى و ماسوا به تبع ؟
آن گنج مخفى كه خداوند بود و دوست داشت كه يافته شود مگر به آفرينش تو يافته نمى شد؟
مگر تو برترين شناساى پروردگار خويش نبودى؟
چه كسى مىتوانست بيايد كه او را بهتر از تو دريابد؟
مگر بناى آفرينش بر عبادت نبود؟
مگر تو عابدترين بنده خدا نبودى؟
مگر با خلق تو آن غايت به تحقق نمى نشست؟
مگر با آغاز تو، كار آفرينش پايان نمى گرفت؟
آرى، تو همه بودى و با آمدن تو انگيزهاى براى خلقت ديگران نبود .
آرى، ولى، تو «رحمة للعالمين» بودى.
و در «رحمة للعالمين» بودن تو همين بس كه عالم و آدم از نور تو آفريده شد و وام حيات از تو
گرفت با آن كه تو خلق كامل و كاملترين خلق بودى.
بارى سخن گفتن از تو و ولادت تو نه سخت و دشوار، بل خطرناك و محال است.
محال از اين رو كه موجودات، پيش از تو نبوده اند تا از ولادت تو سخن بگويند، جز خالق، كسى
زمان خلق تو را چه مى داند؟
و خطرناك از آن جهت كه تو معشوق خداوندى، تو حبيب و محبوب اويى.
و هيچ عاشقى، غيرت مندتر از خداوند به معشوق خويش نيست.
همو كه تو را سلام كرد و فرمود كه نه فقط خلايق و افلاك را كه بهشت و جهنم را حتى به
خاطر تو مى آفرينم. بهشت را محض ياران تو و جهنم را براى مخالفان تو.
آرى، با چنين غيرتمندى عاشق، سخن گفتن از معشوق بس خطر آكنده است.
معشوقى كه پيامبران سلف همه آرزو مى كرده اند كه از امت او باشند و در ركاب او.
معشوقى كه ملائك تا ابد مأمور صلوات بر او شده اند. معشوقى كه راه شناختش جز بر خدا و
ولى او بسته است. چگونه مخلوقى كه از نور او پديد آمده است و نمى فهمد كه او از كى، كجا
چگونه بوده است، از او سخن بگويد؟
گوهر پاك تو از مدحت ما مستغنى است
فكر مشاطه چه با حسن خداداد كند؟
"سید مهدی شجاعی"
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 20-11-2018 در ساعت 01:09
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
شب بود. سالهای سال از شب میگذشت.
مردمانی همه محکوم به ناموزونی روزگار خویش،
با دستهای سیاهشان زندگی را زنده به گور میکردند.
صدایی حتی اگر از آسمان میآمد،
در طنین نعرههای مست و واژههای جاهل گم بود
سرزمین بود و قحط سالی آدمی... و خدا ناگفته مانده بود
در سنگ سنگ آن دلهای پشت به آفتاب.
کسی اما آن سوی بیداد شب،
همه لحظه ها را میشنید.
در دل خلوتهای تا آسمان خویش، بر فراز کوهساری که
به سمت خدا رهسپار بود، هر شبانگاه به پروازی ابدی میرفت و بازمیگشت.
هر شبانگاه، نیایش نامرئی او، امان خداوندی را بر فراز شهر میپراکند...
هر شبانگاه، لبهای مردی بود و خدای همیشه نزدیکی که صدایش میکرد
و جدا از آن همه مردمان بیفردا، دست دعا بود و معراج بیپروا.
تنها صدا بود... و واژگان قدسی بیمانندی
که بر شانه های رسالت «او» وحی میشدند.
صدا پیچید. نزدیک و بیوقفه: بخوان محمد!
بخوان به نام پروردگاری که آفرید؛ بی هیچ شبه های،
بی هیچ خستگی و رنجی و محمد این،
دردانه آسمان ناگزیر از زمین،
خورشید ناگهانی که خدا استوارش کرد
بر روی این خاک زمینگیر، از نو آغاز شد.
آغاز مبارکی است؛ وقتی که مالک هفت آسمان،
شانه های صبورت را از خستگی میتکاند
و با دستهای آرام خویش، پیراهن بلند دلالت را
بر قامت بیشباهت تو میسراید.
محمد از قله کوه سرازیر شد؛ کوهی که در سینه متروک خویش،
طنین شبگریههای خلوت محمد را تا ابد به یادگار حک کرد.
او آمد؛ با ردایی همه از واژه و سرمایه بیبدیل زندگانی،
با قامتی از صدای ماندگار خداوندگار،
با چشمهایی که روشنگر کورهراههای هستی تا امروز،
با سینهای که گنجخانه همه پاسخهای ناگفته و همه رازهای ناخوانده است.
محمد آمد،
زمین سر از خواب خویش بلند کرد و صبح دمید.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)