صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30

موضوع: خون خدا (نثر روان بازگویی حادثه کربلا)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    shamee خون خدا (نثر روان بازگویی حادثه کربلا)


    خون خدا
    نثر روان بازگوئی حادثه کربلا

















    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر

    شهاب منتظر (20-09-2017)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    مقدمه ی مؤلف

    در این نوشته، گرچه بیشترین تأکید، روی «چگونه»های حوادث عاشورا است و نمایاندن صحنه های عمل و جزئیات برخوردها، حمله ها، دفاعها و سخنها... و از دیگر سو، گرچه برای بهره مندی از مسائل و حوادث و رویدادهای تاریخی باید سراغ «چرا»های آن رفت و آنها را کشف کرد و تجزیه و تحلیل و بررسی نمود، نه «چگونه»ها و چگونگی هایی را که در زمانهای گوناگون تغییر شکل می دهند، ولی در همه شان، «چرا»ها یکی است و تاریخ تکرار می شود.

    «هر روز، عاشورا و هر سرزمینی کربلا است...» اینها درست و بجا، اما گاهی «چگونگی» حادثه ای «چرا»ی آن را نیز روشن می کند و «شکل عمل» و «قالب کار»، «چرا»ی آن را می شناساند و گاهی با «عمل»، می توان روشنتر و عمیقتر «سخن» گفت و چه بسا با «حضور در جایی» و یا
    «غیبت از صحنه ای»، به مراتب بیشتر و بهتر می توان «حرف» زد، چرا که «عمل»، گویاترین سخن است و «دو صد گفته، چون نیم کردار نیست...».

    این نوشته، گامی است بدین منظور و در این راه. و قضاوت اینکه در این کار، چه اندازه توفیق حاصل شده، به عهده ی خواننده ی عزیز این صفحات است. کتاب حاضر، در سالهای 57 و 60 چاپ شده بود و اینک در چاپ جدید،با برخی اصلاحات و تغییرات تکمیلی، عرضه می گردد.

    عاشورائیان امروز و نسل انقلاب و امّت حزب اللَّه، سرتاسر این کشور را «کربلا» ساختند و یاران صدیق و باوفای حسین زمان، امام امّت بودند. حماسه های جاودان حسین بن علی (علیهماالسلام) و اصحابش، سرمشق و الگوی رزمندگان ما بوده و هست و این راه به امید خدا، تا، رهایی کربلا و قدس، ادامه خواهد داشت. امروز هم امّت کربلایی، از درسها و عبرتهای عاشورا بهره می گیرد و تا پای جان، در راه حق و تبعیت از ولایت، می ایستد.

    در این نوشته، مروری به درسهای آموخته از عاشورا داریم تا پیمان و پیوند خویش را با «خون خدا» (1) ، سیدالشهدا (علیه السلام) تجدید و تحکیم کنیم. امید است نسل پویا و جوان کشورمان، در آموزش درسهای «دانشگاه کربلا»، پیوسته موفق باشند.

    قم- جواد محدّثی
    شهریور 1364







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر

    شهاب منتظر (20-09-2017)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    (1) عنوانی که در زیارت وارث، با تعبیر «ثاراللَّه» بر آن حضرت، گفته می شود.

    الا... ای محرم!

    الا... ای محرم!

    الا... ای محرم!
    تو آن خشم خونین خلق خدایی
    که از حنجر سرخ و پاک شهیدان برون زد
    تو بغض گلوی تمام ستمدیدگان جهانی
    که در کربلا
    نیمروزی
    به یکباره ترکید
    تو خون دل و دیده ی روزگاری
    که با خنجر کینه توز ستم، بر زمین ریخت
    تو خون خدایی که با خاک آمیخت
    تو شبرنگ سرخی که در سالهای سیاهی درخشید.

    الا... ای محرم!
    تو خشم گره خورده ی سالیانی
    تو آتشفشانی
    تو بر ظلم دشمن گواهی
    تو بر شور ایمان پاکان، نشانی
    تو هفتاد آیه
    تو هفتاد سوره
    تو هفتاد رمز حیاتی
    تو پیغام فریاد سرخ زمانی
    تو، موجی ز دریای عصیان و خشمی
    که افتان و خیزان
    رسیده است بر ساحل روزگاران.


    الا... ای محرم!
    تو فجری، تو نصری
    تویی «لیلهالقدر» مردم
    تو رعدی
    تو برقی
    تو طوفان طفّی
    تویی غرش تندر کوهساران.

    الا... ای محرم!
    تو یادآور عشق و خون و حماسه
    تو دانشگه بی نظیر جهاد و شهادت
    تویی مظهر ثار و ایثار یاران.

    الا... ای محرم!
    به هنگام و هنگامه ی هجرت کاروان شهیدان
    تو آن راه بان روانبخش و مهمان نوازی
    که در پای رهپوی آزادگان
    لاله ی ارغوان می فشانی.

    الا... ای محرم!
    به چشم و دل قهرمانان و آزادمردان
    که همواره بر ضد بیداد، قامت کشیدند
    و در صفحه ی سرخ تاریخ
    زیباترین نقش جاوید را آفریدند
    تو آن آشنای کهن یاد و دشمن ستیزی
    که همواره در یادشانی.

    الا... ای محرم!
    تو آن کیمیای دگرگونه سازی
    که مرگ حیات آفرین را
    به نام شهادت
    به اکسیر عشقی
    که در التهاب سرانگشت سحر آفرینت، نهفته است
    چو شهدی مصفّا و شیرین
    به کام پذیرندگان، می چشانی.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكر

    شهاب منتظر (20-09-2017)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    کربلا

    1357 سال به عقب برمی گردیم. (1) .
    اینجا «کربلا»ست... دشتی مخلوط با شن و ریگ، با تپه های کم ارتفاع، در قسمت غربی رودخانه ی فرات و نشانی از آبادی در آن نیست، مگر خرابه های «نینوا» که در سمت چپ، به چشم می خورد؛ منطقه ای که بارها جنگهای سخت و کشتارهای خونین، میان پادشاهان ساسانی و رومیان در گرفته است و منطقه ی «بین النهرین» است، سرزمین «بعثت»ها.
    بین تپه ها، جلگه های نسبتاً همواری وجود دارد که دامن در آب فرات می شوید.
    غروب روز نهم محرم است. کنار رودخانه، امواج آب همچون شکم ماهی، می درخشد و روی هم می غلتد و
    جز صدای بال پرندگانی چند، صدایی دیگر به گوش نمی رسد. هوای غروب، تیره از ناجوانمردی است، مسموم وآلوده از خیانت!
    خورشید، رنگ می بازد و لاشه ی خسته اش را به پشت کوهها می کشد، کمی دورتر از شط فرات، در دو منطقه، دو گروه، اردو زده اند؛ یک سو ارتش «عمر سعد» که از کوفه آمده است، دیگر سو، حسین (علیه السلام) و همراهانش. دو سپاه نابرابر از همه حیث و همه جهت، روی در روی هم اند، با دو هدف کاملاً جدا از هم.
    ترسیم روحیه ی افراد هر دو گروه، بسی دشوار است، مگر آنکه خود، جزئی از یکی از آن دو جمع و فردی از آنان باشی.
    و اگر در کناری و می خواهی «جبهه ی حسین» را بشناسی، باید «یزید» را بشناسی، چرا که هیچ گروهی را نمی توان شناخت مگر با شناختن جبهه ی مخالف آن و جهت متضادش.بدون شناخت ظلمت، نمی توان فهمید که نور چیست و بدون زیستن در اختناق، آزادی را نمی توان دریافت و «قدر عافیت، کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید». و گرسنه می داند که سیری چیست و ماهی تا در خشکی نیفتد، قدر آب را نمی داند، که گفته اند:
    «هر چیزی با ضدش شناخته می شود». (2) .
    حق و باطل نیز چنین است.
    باید «شرک» را شناخت- در همه ی اشکالش- تا معنای «توحید» را درک کرد. باید «معاویه» را شناخت تا «علی» را درک کرد و «عدل» را با «ظلم»، «وحدت» را با «پراکندگی»، «خدمت» را با «خیانت»، «راه» را با «بیراهه» می توان شناخت. و این سخن از «علی» است که:«شما هرگز، رشد و حق را نخواهید شناخت جز هنگامی که باطل را و آن کس را که حق را رها کرده است بشناسید و به میثاق قرآن دست نخواهید یازید مگر آنگاه که کسی را بشناسید که آن را نقض کرده است». (3) .
    و شناساندن این دو گروه و دو جبهه، بدانگونه که هستند، میسّر نیست و تنها می توان به خصلتهای آنان با «لفظ» و «کلمه» اشاره کرد. و می بینید که «لفظ»، در نمودن روحیه تا چه اندازه ناتوان است.
    مظلومیت بزرگ حسین بن علی (علیهماالسلام) آن است که دشمنش، یزید است!
    سپاه «ابن سعد»، از عده ای سنگدل- بی رحم، غارتگر- دور از خدا، زرپرست- هرجایی، که در سر سودایی، جز غرایز حیوانی، انباشتن شکم و اندوختن ثروت ندارند، تشکیل شده است. تنها نام مسلمان دارند و نان دین می خورند و بیخردانی هستند که رفتارشان با هر چیزی، جز با اسلام سازگار است، عده ای هستند که برای خوشایند حاکم کوفه- ابن زیاد- و برای جلب توجه یزید، آماده اند همه گونه خوشرقصی کنند و به هر خون پاکی، دست ناپاکشان را بیالایند.
    اما در دیگر سوی، حسین است که عصاره ی تمام فضایل انسانی است، روحی الهی در طبیعت بشری است. شعله ی مقدّس نبوی را در جان خویش دارد، سلاله ی پاکان است و خون پاکش در رگها به یاد خدا جریان دارد و در راه خدا نیز بر زمین تفتیده ی کربلا خواهد ریخت. حسین و «یاران مؤمنش» هستند که جهادشان هم در راه «اللَّه» و به خاطر «حق» است. همچنانکه یزید، وابستگان و پیروانش بویی از ایمان نبرده اند و شهد حق به کامشان نرسیده است و ناچار از جنگ وغارت و ستیزند و پیروان راه طاغوت (4) که خدای می فرماید:
    «مؤمنان پیکارگرانی هستند در راه خدا، ولی کافران درراه طاغوت و به نفع او می جنگند». (5) .
    این دو سپاه- یکی اندک و دیگری انبوه- نماینده و سمبل دوگونه اندیشه هستند؛ خدایی و ابلیسی، نور و ظلمت، توحید و شرک، ایمان و کفر، حق و باطل، عدل و جور، فلاح و گمراهی، حق پرستی و حقکشی، خداجویی و خودخواهی، گروهی که در حال زنده بودن، مرده اند و لاشه هایشان بو گرفته است و گروهی دیگر که پس از مردن هم زنده اند، نام و خاطره شان، دشمن آزار است و سایه شان نیز از سوی دشمن تیرباران می شود.
    این دو گونه ایدئولوژی، دو گونه زندگی نیز می سازد. اندیشه ی ابلیسی، اجتماعی می سازد که میدانها و معابرش، همچون گورستانهای کهنه، پر از پیکرهای بی صداست و مردمش، عروسکهای خیمه شب بازی، ظاهربین و سطحی نگر که نمی دانند سرنخ، دست کیست، بی خبر از صحنه پردازان پشت پرده و طراحان ناپیدا که تنها نقد موجود و رویه های پدیده ها را می فهمند و می بینند (6) کاریکاتورها و آدمکهایی هستند مقوایی.
    اندیشه های خدایی، در مؤمنین، بینشهای عمیق اجتماعی و دیدی وسیع می آفریند که دامنه اش تا ابدیت پر کشیده است و در ورای «حال»، جهانهایی
    گسترده را در چشم انداز او می گسترد. مؤمن، با بینش الهی، نادیدنیها را می بیند و با این طرز تفکر، با قدرت خلَّاقه ای که دارد، از مردمی متحرک و پرجوش، اجتماعی می سازد پویا و پیشرو.
    نبرد حسین (علیه السلام) با یزید، جنگ شخصی میان دو نفر نیست، جنگ دو فکر و دو عقیده است؛ «رشد» و «غی»، «حق» و «باطل» که از دیرباز هم سر ناسازگاری داشته اند. پس عاشورای سال 61 هجری، نه آغاز است و نه پایان، بلکه حلقه ای است از زنجیره ای بس طولانی و درگیری مداوم و مستمر تاریخیحق و باطل که میدان آن، «همیشه و همه جا»ست.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. تشكر

    شهاب منتظر (20-09-2017)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    (1) در محاسبه با سال 1418 قمری.
    (2) «تُعْرَفُ الأَشْیاءُ بِاَضْدادِها»، جمله ی معروفی است که در سخن علما، به کار می رود. (شهید مطهری، بیست مقاله، مقاله ی 19، ص 301).
    (3) «وَاعْلَمُوا اَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتّی تَعْرَفُوا الَّذی تَرَکَهُ وَلَنْ تَاْخُذُوا بِمیثاقِ الْکِتابِ حَتّی تَعْرِفُوا الَّذی نَقَضَهُ...»، (فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ی 147، ص 450).
    (4) هر تجاوزگر و قدرت ضد خدایی و خداگونه ای غیر از «اللَّه» که مورد پرستش و اطاعت قرار گیرد، «طاغوت» است، (مفردات راغب).
    (5) (اَلَّذینَ امَنُوا یقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالَّذینَ کَفَرُوا یقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطّاغُوتِ...)، (نساء/ 76).
    (6) (یعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیوهِ الدُّنیا وَهُمْ عَنِ اْلاخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ)، (روم/ 7). «ظاهری از زندگانی دنیا را می دانند و آنان از آخرت غافلند».






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكر

    شهاب منتظر (20-09-2017)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    غروب تاسوعا

    غروب روز نهم محرم است. «شمر» از کوفه می آید در حالی که فرمان حمله به اردوی حسین بن علی (علیهماالسلام) و آغاز جنگ را به همراه دارد. در نامه ای که شمر، از سوی «ابن زیاد» حاکم کوفه برای «عمر سعد» فرمانده ی ارتش آورده است، مدارا و سازش با حسین بن علی(علیهماالسلام) شدیداً منع شده است، عمر سعد نامه را می گشاید و با تعجب می خواند که:
    «در صورت تسلیم نشدن حسین و یارانش، خونشان را بریز و بر جسدهایشان اسب بتاز و پس از قتل عام مردان، زنان را به اسارت گرفته به مرکز اعزام بدار!!». (1)
    عمر سعد، می داند در صورت نشان دادن کوچکترین ضعفی در اجرای فرمان، خود شمر، به فرماندهی ارتش منصوب خواهد شد و این مطلب، در نامه ی
    ( صفحه 20)
    والی کوفه به او نوشته شده است. چرا که شمر، آماده تر از هرکس
    برای خون ریختن و کینه توزی است و این را بارها به اثبات رسانده و سینه اش پر از کینه نسبت به خاندان علی (علیه السلام) است و برای جنگ با علی و اولادش، خود را در مذهب «خوارج» جا زده تا بهانه ای برای این خصومت داشته باشد. ولی چرا از همین بهانه، برای پیکار با معاویه استفاده نمی کند؟ سؤالی است که جواب ندارد. گویا او دین را ابزار و حجتی برای کینه ورزی برگزیده است ولی در پیشگاه مال و ثروت، هم دین را و هم کینه را فراموش می کند...». (2) .
    آری، شمر، به کمک پستیها و رذالتهایش حاضر است که اگر عمر سعد از اجرای فرمان سرپیچی نماید، فوراً خود، زمام فاجعه را به دست گیرد و این جاست که کار عمر سعد به سرنوشتی دردناک خواهد انجامید. از این جهت در فکر است که فرمان حمله دهد.
    امام حسین (علیه السلام) به دشمن پیشنهاد می فرماید که شب، در محلّی بین دو اردوگاه با هم صحبت کنند، گفتگوهای مفصل و طولانی بین امام و فرمانده ی سپاه دشمن، انجام می گیرد. (3) می توان حدس زد که صحبت بر سر چه مسایلی دور می زند. حضرت، از عمر سعد می خواهد که از فرماندهی سپاه کوفه کناره گیری کند، لیکن او به طمع سیم و زر و پست و وعده هایی واهی و ریاست، به اینجا آمده و در فضایی دیگر تنفس می کند، او حتی نمی تواند ارزشهایی را که حسین با آنها و در آنها زیست دارد، تصور کند، در جواب دعوت امام می گوید:
    - می ترسم خانه ام خراب گردد!!






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكر

    شهاب منتظر (20-09-2017)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    غروب تاسوعا

    - خانه ای برایت می سازم.


    - آب و ملک و زمینهایم را از من می گیرند.
    - بهتر از آن را از دارایی خویش، در حجاز به تو می دهم. (4) .
    ولی این سخنان با ساخت فکری عمر سعد جور نیست و در ذایقه اش چندان شیرین نمی آید و حاضر به ترک سمت فرماندهی نمی شود.
    دو فرمانده از هم جدا می شوند و هر کدام به سوی اردوگاه خود بازمی گردند.

    غروب روز نهم محرم است.
    به نظر می رسد جنگ، اجتناب ناپذیر است، آفتاب خونرنگ، چهره در نقاب زمین می کشد و تا سپیده دم روز دیگر، از صحنه غایب می شود، در حالی که افق را پرده ای از فریب و تبهکاری و فضاحت پوشانده است.
    «حق» و «باطل»، روی در روی هم اند، بی پرده و صریح.
    هلهله ای در سپاه کوفه به گوش می رسد. گویی برای حمله آماده می شوند. عمر سعد که خود فرمان حمله می داد، دستور توقف سواران را صادر می کند. فکر می کند که حسین قصد دارد تسلیم شود و به همین جهت، پرچم سفید- به علامت صلح، سازش و تسلیم- افراشته است. می پندارد که حسین تصمیم گرفته به نحوی قضیه را با مسالمت حل کند و به این درگیری پایان دهد، برای مردم چنین وانمود می کند که حسین، «صلح دوست»! است. و پس از مذاکراتی، تسلیم خواهد شد! غافل از اینکه راهی را که حسین در پیش گرفته است، هرگز راهی نیست که سر از تسلیم مذلت بار در برابر «ابن زیاد» و حکومت مرکزی شام درآورد. انقلاب حسین (علیه السلام)، برای حفظ خویشتن و فرار از تیغ یزید نیست، بلکه به خاطر«حق»، پا در این میدان نهاده و به این درگیری، تن داده است.
    «حق» در نظر حسین (علیه السلام) عبارت است از اجرای فرمان خدا در زمین و گسترش آیین نجاتبخش او که ضامن سعادت مردم و
    ایجاد خصلتهای: «اخلاص، دلاوری، پاکدامنی، بیداری، هشیاری، فهم، فروتنی، احساس، تحمّل، مهربانی، گذشت، عشق به آزادی و برابری، خصومت آشتی ناپذیر با ستم و ستمگر و ستمکش در ژرف ترین نقطه های وجود انسان است».
    حسین (علیه السلام) کسی نیست که به خاطر سلامت خویش، دست دشمن را بفشارد و حکومت یزید را به رسمیت بشناسد؛ زیرا چنین کاری و چنین تسلیمی و چنین سازشی، با «حسین بودن» او سازگار نیست.
    شخصی همچون سیدالشهداء با عنصر تبهکار و نالایقی همچون یزید، «بیعت» نمی کند.
    گروه حسینی، زندگی را به معنای نفس کشیدن و زنده بودن نمی دانند؛ چون این کاری نیست که روح بزرگ و پرشور آزادمردان، به آن راضی و قانع گردد و نیز خودشان از آن خرسند شوند. از این جهت، فریادها و خروشهای زندگی ساز، سر می دهند، برخلاف آنان که بهشت را در کنج خلوت عبادت و خلسه های تنهایی می جویند و از هیچ محرومیتی استقبال نمی کنند، تا چه رسد به خروشی و خراشی!... برعکس، اینان بهشت را در مسجدی می طلبند که ستونهایش از نیزه ها و شمشیرهاست و سقفش، هُرم سوزان خورشید و گرمای گزنده ی میدان رزم؛ چون باور دارند که:
    «الجَنَّهُ تَحْتَ ظِلالِ السُّیوفِ». (5) .





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. تشكر

    شهاب منتظر (20-09-2017)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    «بهشت زیر سایه ی شمشیرهاست».


    حسین (علیه السلام) برادرش عباس را همراه بیست تن برای گفتگو با آنان می فرستد. حمله آوران می گویند: یا جنگ، یا بیعت و تسلیم! عباس، این خبر را به امام می رساند، امام می فرماید: «بیعت و تسلیم که هرگز، اما برای جنگ آماده ایم، ولی برادرم عباس! از اینان بخواه امشب را تا فردا صبح، مهلتمان دهند تا شب را به عبادت خدا و تلاوت قرآن بپردازیم که من نماز را بسی دوست می دارم». (6) .
    فرستادگان ازسپاه دشمن، به عمر سعد گزارش می دهند که حسین، امشب را تا فردا صبح مهلت می خواهد.
    و... مهلت داده می شود و یک واحد از سواران عمر سعد در شمال کاروان حسین، موضع می گیرند و او را محاصره می کنند. و از هرگونه امداد جلوگیری می شود، حتی برداشتن آب از فرات. در حالی که حسین (علیه السلام) این مهلت را برای آن خواسته تا این آخرین شب را با خدای خویش به راز و نیاز بپردازد و به درگاهش نماز بگزارد. (7) .
    وضع در حالت بحرانی است و در پیشانی سیاه این شامگاه، می توان ننگها و بدنامیهای فاجعه باری را خواند.
    - خواهرزادگان ما کجایند؟
    صدایی است که از پشت خیمه های امام به گوش می رسد.
    صدای ابلیس، صدای وسواس خناس و صدای شمر است که «عباس»
    را می خواند. (8) .

    عباس، به همراهی سه برادر دیگرش، از خیمه ها بیرون می روند تا ببینند کیست و چه می گوید. شمر، «امان نامه»ای را که حاکم کوفه برای اینان گرفته است، به «عباس بن علی» عرضه می کند و می گوید:
    «این امان نامه را از طرف والی کوفه برایتان آورده ام، در صورتی که دست از حسین بکشید و به سوی ما آمده او را تنها گذارید، جانتان در امان خواهد بود و هیچ گونه تعرّضی نسبت به شما نخواهد شد».
    عباس، خشمگین از این همه گستاخی و پررویی، نگاهی غضب آلود به او می افکند و بر سرش فریاد می کشد:
    «نفرین و خشم و لعنت خدا بر تو و بر امان تو! دستت شکسته باد ای بی آزرم پست! آیا از ما می خواهی که دست از یاری شریفترین مجاهد راه خدا، حسین پسر فاطمه برداشته، تنهایش گذاریم و طوق اطاعت و فرمانبرداری لعینان و فرومایگان را
    به گردن افکنیم؟». (9) .
    شمر که از بی ثمر ماندن این طرح و نقشه، به شدت خشمگین شده است، به سوی اردوگاه خود برمی گردد و عباس نیز با برادرانش به خیمگاه امام، در حالی که به این همه دنائت و پستی که سپاه کوفه دارند، می اندیشد.
    عباس، این رشوه را نمی گیرد و «حق السکوت» را نمی پذیرد و بی تاب از شوق شهادت و فداکاری، به درون خیمه گاه خویش می رود.
    حسین، گاهی در بیرون خیمه ها و کنار از آن، قدم می زند و وضع جبهه ی نبرد و موقعیت رزمگاه فردا را می نگرد و بررسی می کند و گاه نزد زنها و دختران می رود و خواهران و دختران خود و دیگر زنان و کودکان را به مقاومت و تحمل و صبر، تشویق می کند تا گریه و مویه نکنند. آنگاه به اردوگاه خود برمی گردد و از مردان سپاه خویش می خواهد که همه جمع شوند. مردان همه گرد می آیند.
    باد ملایمی در آن غروب سیاه می وزد و آخرین طلایه های روز، دامن کشیده است و شب از راه فرا می رسد. حسین از موقعیت فردا به خوبی آگاه است. می داند که پیروزی نظامی و شکست دادن دشمن، عادتاً غیرممکن است. گروهی اندک در محاصره ی دشمنانی مسلح و تشنه ی خون و نتیجه معلوم است؛ کشته شدن، هر که بماند فردا کشته می شود هم حسین و هم یارانش. (10) .
    فردا پیکاری است سخت بین «نام» و «ننگ». نام جاوید و ننگ جاوید. حسین، می داند مرگ و شهادت برای او پایان نیست بلکه آغاز پیروزی و ماندگاری اوست و هر که در راه «اللَّه» کشته شود، زنده ای جاوید است و برای او مرگ، بی معنا است. این را حسین و همرزمانش نیز
    می دانند. آنان آگاه هستند که فردا کشته خواهند شد و این را هم می دانند که پیروزی با آنان است چونکه در نظرشان «شهادت غیر از شکست است، صورت ماندگارتری است از همان فتح...».
    اینان، در هر دو صورت پیروزند، چه با فتح، چه با شهادت. (11) .
    پایان زندگانی هر کس به مرگ اوست
    جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفترست





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  17. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    «بهشت زیر سایه ی شمشیرهاست».

    حسین و یارانش، آماده اند که عروس شهادت را در آغوش کشند و از این وصال، عمر ابدی یابند.

    در این راه چه هراسی از مرگ؟ مرگ دریچه ای است به آن جهان که پهناور و پایدار است.
    مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
    تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
    من از او عمری ستانم جاودان
    او ز من دلقی بگیرد رنگ رنگ (12) .
    حسین، سپاه خویش را مخاطب ساخته با صدایی بلند و پرحماسه و بدون هیچ گونه تأثر و تزلزل، ندا می دهد: «فردا جنگی سخت در پیش داریم؛ دشمنی نیرومند و سپاهی فراوان در پیش است و راه برگشت به زندگی بی سر و صدا و انزوای عبادت دور از صحنه ی درگیری حق و باطل در پشت، صریح و روشن می گویم، هر که با ما باشد، بداند که جان باختن در کار است و شهادت و... اندکی سکوت».
    که ناگهان صدای قاسم- پسر 13 ساله ی امام حسن (علیه السلام)- به سینه ی سکوت می خورد و آن را پس می زند، که می پرسد:
    - عموجان! آیا من هم کشته می شوم؟
    امام، برای آزمودن روحیه ی قاسم، می پرسد: «فرزند برادر، مرگ در نظر تو چگونه است؟».
    - عموجان، شیرین تر از عسل. اگر ما برحقیم و راهمان راهی صحیح، پس نباید از مرگ، هراس داشته باشیم.
    - آری، تو نیز به مقام
    بلند شهادت می رسی. (13) .
    و امام به سخنانش ادامه می دهد: «فردا روز پیکار سرنوشت است و هر شمشیری از ما که از نیام برآید، دگر باره نیامش را نخواهد دید».
    «سپرها سینه ها هستند
    چه دلها آشیان کینه ها هستند
    شرابی نیست، خوابی نیست
    کنار آب می جنگیم و آبی نیست.
    به پاس پاکی ایمان، زناپاکان کافر داد می گیریم
    تمام دشت را یکبار
    به زیر هیبت فریاد می گیریم
    و پیروزی از آن ماست،
    چه با رفتن، چه با ماندن...». (14) .
    «هرکس به هوس زر و سیم آمده و به طمع ریاست همراه من گشته است، بی جهت نماند که فردا زر و سیم در کار نیست و ما فردا جز به استقبال چکاچک شمشیرها و نیزه ها نخواهیم رفت و آغوش خود را جز به روی زخمهای کاری و جان به راه دوست دادن و در پایان، «شهادت» نخواهیم گشود.
    «هرکه دردش آسان، هرکسی چوبین پا، گو نیاید با ما»، اگر شرم دارید اینک پرده ی سیاه شب و اگر پشیمانید و مرد مبارزه نیستید و اگر به ستمها راضی هستید، اینک بیابان و راه بازگشت... اینان فقط مرا می خواهند، شما بروید...». (15) .
    و به درون خیمه می رود تا هر که خواهد، بدون خجالت، از حلقه ی محاصره ی دشمن عبور کند.
    امام با این «تصفیه ی نیرو» می خواهد کسانی بمانند که آگاهانه شهادت را استقبال می کنند؛ زیرا فداکاری این گونه همرزمان، ثمربخش و شورآفرین است و نسلها و تاریخ را تحت تأثیر قرار می دهد. او قبلاً هم در طول راه، دست به این تصفیه ی نیرو زده بود، ولی اکنون در این میان کسی که به امید زری و طمع حکومتی باشد نیست، رفتنی ها از پیش رفته اند. (16) .
    و عدّه ای گران پیوند
    می مانند و در دشتی که انبوه سوگند دروغین بر آن سایه افکنده است، آنان که شایسته ی ماندن اند، با عهدی خداپرور و میثاقی عظیم و پیمانی استوار و سری پرشور و دلی پرباور و توانی نستوه، وفادار می مانند که هر کدام چون موجی به مدد موج دیگر می آیند تا که آن موج نخستین به ساحل برسد و محو نگردد. اینان چنان شیفته ی مرگ هستند که کودک، شیفته ی پستان مادر.
    نیشخند جسورانه ی آنان به «مرگ»، بهت آمیزترین تجلی فداکاری شانست؛ چون اینان در وجود تکامل یابنده ی «انسان»، آینده ی شورانگیز و نیروی شگرفی سراغ دارند. (17) .
    امام، اندکی بعد، از خیمه بیرون می آید و می پرسد: شما چرا نرفتید؟... و چند لحظه، حکومت التهاب آمیز «سکوت»...
    این سخن، خون را در رگهایشان به جوش می آورد. احساساتشان به اوج می رسد و علویان، هر کدام با سخنی گیرا و گرم که از نهاد وجودشان برمی خیزد
    و حاکی از آمادگی کامل برای قربانی شدن در «راه خدا» و در رکاب امام است، آنچه در دل دارند بر زبان می آورند که: هرگز مباد روزی که پس از تو زنده باشیم... (18) .
    و گفتار جملگی شان این است:
    «بَلْ نَحْیی بِحَیاتِکَ وَنَمُوتُ مَعَکَ». (19) .



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  18. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,888
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,477
    مورد تشکر
    204,211 در 63,587
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    با زندگی تو زنده می مانیم و... با تو می میریم.


    و این، خود نشان می دهد که آنان چه آگاهانه زندگی و حیاتی را که از دل این مرگ و شهادت سر می زند می فهمند و می شناسند و می دانند.
    در شهادت، شهود و حضور هست، نه فنا و نیستی. (20) .
    زهیر، یکی از یاران امام، می گوید:
    فرزند پیغمبر! خدا را سوگند که دوست دارم در راه دفاع از تو و آرمان تو، هزار بار کشته شوم و باز زنده گردم و دگرباره
    کشته شوم. (21) .
    «یکی از آن میان فریاد زد: فرزند پیغمبر!
    سخن از جان مگو، جان چیز ناچیزی است.
    تو جان هستی.
    اگر نابود گردی، بی تو جانی نیست.
    چه بی تو پیروانت را امانی نیست.
    خدا را می خورم سوگند.
    که فردا تن مدارم در میان ننگهای زندگی در بند.
    و مرد دیگری می گفت:
    چه کاری «مرد» را شاید بجز با نام خوش مردن؟
    تحمل نیست مردان را که بار ننگها بردن.
    گران پیوندها را با تو من تکرار خواهم کرد.
    و فردا دشت را با خون خود هموار خواهم کرد...».
    و هریک بپا می خیزند و با نطقی آتشین، اعلام وفاداری و جانبازی می کنند و آمادگی خود را برای شهادت و پیکار مسلحانه ی فردا اظهار می دارند، دیگران را مرگ در کام خود فرو می برد، ولی اینان مرگ را در خود هضم می کنند. اینان معتقدند که «آنجا که نتوان خون دشمن حق و عدالت را ریخت، باید خون پاک عدالتخواه خود را در سر راه او ریخت و او را در لغزشگاهی قرار داد که پیاپی به زانو درآید تا جانش برآید». (22) .
    زاهدان شب اند و شیران روز و «عارفان مسلح».
    و امام، صدق و جهادشان را تصدیق می کند و گواهی می دهد:
    «من هرگز یارانی وفادارتر و شایسته تر از شما سراغ ندارم، خدا نیکوترین پاداشهایش را ارزانی تان کند و جزای نیکتان دهد...». (23) .
    هرکس برای خود مشغول کاری می شود و به اصلاح و آماده کردن اسلحه ی خویش می پردازد و یا خانواده ی خویش را به شکیبایی و استقامت و «صبر» در راه به پایان رساندن بار مسؤولیت سنگین سفارش می کند. و در آخر، این گروه، روی به کعبه، زانوی عبادت در پیشگاه خدا می زنند و هرچه را که جز
    اوست از نظر دور می دارند و تنها او را می خوانند و مگر می شود در این شب انتظار، خوابید؟ چرا که خواب، همیشه با چشمانی که انتظار می کشد، بیگانه است.
    گروهی خداخواه و خداخوان، راکع و ساجد، ایستاده و نشسته، زمزمه کنان و اشک شوق ریزان، که از دور، پنداری زنبوران در کندو صدا می کنند و شوق شهادت فردا، چنان بی تابشان کرده است که در این شب، بعضی با یکدیگر شوخی و مزاح می کنند.
    از خوشحالی در پوست خود نمی گنجند.
    «حبیب بن مظاهر»، این صحابی پیرو پاکدل، شوخی و مزاح می کند. یکی از یاران امام، می گوید:
    - برادر! الآن که وقت خنده و مزاح نیست!
    حبیب، پاسخ می دهد:
    - چه وقتی برای شادی و خوشحالی کردن بهتر از حالا؟... به خدا قسم! بین ما و بهشت، فقط شمشیرهای آنان فاصله است... (24) .
    نیمه شب، که امام همراه «نافع بن هلال» (25) وضع میدان نبرد را بازرسی می کند جایگاه شهادتش را به دقت پیشگویی و معین می کند و دست او را می فشرد و می گوید: «این همانجاست، این همانجاست، به خدا قسم و عده ای تخلف ناپذیر است...».
    سپس از نافع می پرسد:
    «نمی آیی در این تاریکی شب از اینجا بروی و جانت را بدر بری؟ و نافع به پای امامش می افتد، می گرید و با هیجان می گوید:
    «تا قطعه- قطعه نشده باشم، دست از تو برنخواهم داشت».






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. زیبایی، دانایی و نیکویی -- دکتر الهی قمشه ای
    توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* در انجمن فیلم
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-08-2017, 23:02
  2. هواپیمای ضد زیردریایی P-3 Orion (کابوس هولناک زیردریایی ها)
    توسط حسنعلی ابراهیمی سعید در انجمن عمليات ها
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 19-04-2016, 21:09
  3. پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 14-10-2015, 12:28
  4. Root کردن چیست و چه کارایی هایی دارد ؟
    توسط رایکا در انجمن مقالات آموزش و ترفندها
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 29-03-2013, 23:00
  5. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 16:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi